پایگاه خبری تئاتر: چند سال پیش در یكی از اجراهایی كه به روی صحنه بردم، در بروشور اثر، توضیحی كم و بیش غیرمستقیم پیرامون شیوه اجرایی خود ارایه دادم. یكی از دوستانم كه قائل به نظریه مرگ مولف بود، اعتراض سختی به من كرد كه تو حرفت را درون اثر زدهای و دیگر نیازی به پاورقی و توضیحات اینچنین نیست. وقتی درصدد پاسخ و دفاع بر آمدم، او با اعتراض شدیدتری به من گفت كه تو نباید از اثرت دفاع یا در رد نظرات من گفتهای ابراز كنی. باید ساكت و تنها شنونده باشی و من به عنوان مخاطب به كنكاش در اثر تو بپردازم. تو در مقام مولف كار خودت را كردهای و بعد از نوشتن اثر دیگر مردهای و نمیتوانی معانی و نگرش موردنظرت را برای مخاطب بیان یا تشریح كنی. مخاطب این امكان را دارد كه خودش با جهان متن و اجرا مواجه شود و هر معنای ممكنی را استنباط كند.
من نیز قائل به نظریه مرگ مولف هستم. یعنی بعد از آنكه نویسنده یا كارگردانی اثرش را مینویسد یا به اتمام میرساند، خواننده یا تماشاگر با خواندن و مشاهده آن میتواند معانی را استنباط كند كه به هیچوجه موردنظر نویسنده یا خالق اثر نبوده است. اما این به آن معنا نیست كه نویسنده دیگر اجازه حرف زدن و توضیح دادن یا حتی دفاع كردن از اثرش را نداشته باشد، چراكه ممكن است حتی خود نویسنده نگرش تازه یا حتی ایرادی نسبت به متن پیشین خود ابراز دارد یا حتی محتوای مطرح شده در اثر خود را زیر سوال ببرد یا در پاسخ به پرسشهای منتقدان و مخاطبان دریچهای تازه بگشاید یا پل ارتباطی ارزشمندی بزند كه ما همواره با خلق آثار هنری درصدد برقراری و ایجاد آن بودهایم. از اینرو جلسات پرسش و پاسخ و نقد و بررسی میتواند مزین به توضیح و تشریح نیز شود، چراكه گفتوگوهای بعد از اجرا یا یك اثر نوشتاری، خود تبدیل به متنی تازه میشوند و پلی میان اثر و ما باز میكنند. برخلاف بسیاری كه معتقد هستند نویسنده كارش با نوشتن اثر به پایان رسیده است در نگاه من نویسنده یا مولف اثر با به پایان بردن اثر تازه آغاز میشود و در چرخه خوانده شدن میافتد.
شاید بسیار پیش آمده باشد كه گفتهای را شنیده باشیم یا برای مستدل كردن حرف خود در جستوجوی نام و عنوان نویسندهای مشهور یا صاحبنظری نام آشنا گشتهایم تا با نسبت دادن گفته به او، به آن گفته اعتبار و ارزش افزونتری بخشیم. پیرو این تلاش، باید بگویم نام نویسنده در اینجا خود به تنهایی یك متن است. برای نمونه هنگامی كه نام ما روی یك پژوهش علمی یا تخصصی در زمینه علم پزشكی حك میشود آن اثر جدی گرفته نخواهد شد. اما هنگامی كه نام یك پژوهشگر، متخصص یا جراح سرشناس روی آن پژوهش نقش میبندد اثر مورد توجه و استقبال قابل تاملی قرار میگیرد.
شاید این یك نقص یا ایراد در فرهنگ بشری باشد اما كم و بیش همهگیر است. افراد در جوامع، بیشتر به چیزهایی بها میدهند و در برابر پدیدههایی روحیه پذیرش بالاتری از خود نشان میدهند كه برای آنها آشنایی و قرابت بیشتری داشته باشد.
این مساله به همینجا ختم نشد. در گفتوگو با دوستی دیگر كه به عنوان پیشنهاد از او خواسته بودم در نوشتن نقد در فضای نمایشی اصرار بیشتری بر گفتوگو داشته باشیم به من ابراز داشت: مگر نویسنده یا كارگردان در نوشتن اثر خود از من پرسش یا نظرخواهی كرده یا نگاه من را در اثر خود لحاظ كرده است كه من در نوشتن نقد از او خواهان نظر شوم.
پیرامون این نگرش باید بگویم: اول آنكه، نویسنده اثر به صورت مستقیم یا غیرمستقیم از اجتماع تاثیر میپذیرد و در خلق اثر تنها نیست و این كار را الزاما با داشتهها و تجربیات فردی و شخصی خود انجام نمیدهد. بنابراین نویسنده در خلق اثر تنها نیست و آگاهانه یا ناآگاهانه از متن بزرگی به نام فرهنگ و اجتماع تاثیر میپذیرد. دوم آنكه، شاید اگر نویسنده یا هنرمندی در خلق و تولید اثر كنونیاش از نگاه و نگرش ما یا افقهای موردنظر ما كه ارزشمند هستند بهره نبرده باشد، اما این گفتوگوها و تشریح و توضیحات پیرامون آن سبب شود، این امكان فراهم شود تا احتمالا در آثار آینده خود، نگاه بیشتری به نظرات ما و دیگران داشته باشد. این گفتوگوها سبب شود كه به مرور، پل ارتباطی كه همیشه خواهان برقراری آن میان ما و دیگران هستیم، بسته شود.
همچنین باید اضافه كنم، برای من گفتمانهایی كه پیرامون اثر اتفاق میافتد، خود یك متن تازه و یك اثر تازه هستند و ما در گفتوگو با یكدیگر متنی تازه خلق میكنیم كه میتواند ارزش محتوایی و زیباییشناسی خاص خود را داشته باشد. اما این متون اغلب جدی گرفته نمیشوند و خالقان اثر، توضیح و تشریح كردن اثر خود را نشانه ضعف میدانند و از ارایه شرح و توضیح سر باز میزنند. منتقدان نیز اغلب میگویند اگر قرار به توضیح مولف بود باید همین توضیحات در اثر لحاظ میشد و این توضیحات را نوعی توجیه برای ضعف شناختی و ناتوانی نویسنده یا كارگردان در پرداخت موقعیت و مفاهیم مطرح شده در متن یا اجرا تلقی میكنند.
اما من معتقد هستم، نویسنده زنده است. حتی هنگامی كه به لحاظ فیزیكی غایب است و امكان رویارویی و گفتوگو با او برای ما فراهم نیست. نام، عنوان، اعتبار یا عدم اعتباری كه داشته میتواند تاثیرگذار باشد و شكلگیری معنا برای مخاطبان را تحت تاثیر قرار دهد. هر چند كه اغلب، تاثیر آن بر گیشه و چرخه اقتصادی است كه مورد توجه و سوءاستفاده قرار میگیرد. اما باید ابراز داشت كه نام مولف خود به تنهایی یك متن است. متنی كه نمیتوان آن را به سهولت نادیده گرفت.
در تاریخ هنر، تابلوهای نقاشی پیدا شده كه تنها به خاطر شباهتهای ساختاری متعلق به یك نقاش معروف دانسته شدهاند. اما بعد از مدتها تحقیق و پژوهش مشخص شده كه تابلو تقلبی بوده یا متعلق به فرد ناشناس یا یك نقاش ناشناس بوده و علت شهرت این نقاشیها تنها به این دلیل بوده كه كارشناسان گمان میكردهاند متعلق به نقاشی سرشناس بوده است. اما همین تابلو، نام و آوازه و همچنین قیمت قابلملاحظهای در محیطها، مزایدهها و حراجهای هنری به خود اختصاص داده است. نمونههای اینچنین نشان میدهد كه فرهنگ عمومی جهان چگونه كماكان تحتتاثیر نام مولف است. كلمات قصار خود را به دروغ یا درست به نویسندگان بزرگ منسوب میكنند برای آنكه پذیرش و مقبولیت آن دوچندان شود. به درست یا غلط بعد از خارج شدن كلام یا ابراز گفتهای؛ اولین پرسش اغلب این است كه چه كسی این حرف را زده است؟ هنوز ارجاع به مولف وجود دارد و باید اذعان كرد كه مولف كماكان زنده است.
///.
منبع: روزنامه اعتماد
نویسنده: مسلم خراسانی