معتقدم هیچ‌کس به قطار ایستاده سنگ نمی‌زند. معمولا سنگ به قطاری زده می‌شود که به حرکت درمی‏آید. بنابراین وقتی قطار رشد و رونق تئاتر‌ آرام‌آرام به حرکت درآمده، نباید خیلی نگران سنگ‌های پرتاب‌شده بود.
 پایگاه خبری تئاتر: رضا دادویی دانش‌آموخته تئاتر است. او مدرک کارشناسی‌ارشد خود را با موضوع بررسی آثار عباس نعلبندیان گرفته و تا پیش از حضورش در خیابان شهریار در پرونده خود علاوه ‌بر کارگردانی چندنمایش، یک فیلم سینمایی با نام «تعبیر خواب» با بازی شهاب حسینی را دارد که تاکنون چندین‌جایزه از جشنواره‌های معتبر از جمله جشنواره پلیس مسکو گرفته است. اما حضورش به‌عنوان ریاست شورای نظارت و ارزشیابی شاید غیرقابل پیش‌بینی‌ترین اتفاقی بود که برای او رخ داد؛ حوزه‌ای که با توجه به صدور مجوز، با افت‌وخیزهای زیادی همراه بود و بیشترین نقدها را از دوره‌های قبل به همراه داشت. با این همه، حضور دادویی با توجه به آشنایی‌اش با موضوع اجرایی و نمایشنامه‌نویسی در زمان کوتاهی که او در مرکز هنرهای نمایشی بود، با اتفاقات غیرمنتظره‌ای همراه بود؛ اتفاقاتی که نگاه منتقدان به شورای نظارت و ارزشیابی را تغییر داد. هرچند این دوره کم افت‌وخیز نداشت و نمایشی مانند «تانگوی تخم‌مرغ داغ» که با مجوز شورای نظارت به صحنه رفته بود، با حکم قوه‌قضاییه توقیف شد و در نهایت نیز همراهی شورای نظارت ارزشیابی و معاونت هنری به سرنوشت کارهایی که در دوره قبل توقیف می‌شد، گرفتار نشد. این مصاحبه یک‌ماه‌و‌نیم پیش انجام شد در این مدت اتفاقاتی رخ داد که شاید در زمان دیگری باید به آنها پرداخت و در مورد آنها صحبت کرد.
شما زمانی به شورای نظارت و ارزشیابی رسیدید که این شورا به‌خاطر عملکرد گذشته‌اش بسیار بدنام بود و قبول‌کردن آن با شناختی که از شما داشتیم، عجیب به نظر می‌رسید.
 زمانی که آقای‌طاهری این مسوولیت را به بنده پیشنهاد داد، برای هرکار دیگری به جز این سمت آماده بودم. اما ایشان به بنده لطف داشتند و با شناخت خوبشان یکی از عمده‏ترین مشکلات مرکز را در این حوزه می‌دانستند. با این همه، به دلایلی که گفتید و مشکلاتی که وجود داشت، تردید داشتم و با تامل و فکر زیاد و تحقیقات پذیرفتم این کار را انجام و جواب محبتشان را با پاسخ «آری» دهم. بعد از ورود هم در اولین روزها چندبرنامه برای خودم در نظر گرفتم. همان‏طور که اشاره کردید، به‌عنوان یک هنرمند زمانی که نمایش اجرا می‌کردم از بخشی از مشکلات این حوزه نمایش آگاه بودم؛ اما حضور در این مسوولیت با نگاه از بیرون فرق می‌کرد. تقریبا در یکی،دوماه اول با 60،50نفر از هنرمندان جلسه گذاشتم تا حدی که بعضی از دوستان مرکز از تعدد جلسات تعجب کرده بودند. می‌خواستم نظرات تک‌تک افراد از پیر و جوان، باتجربه و کم‌تجربه را بدانم و اشکالات و حتی راهکارها را بشنوم تا شورا از این بلاتکلیفی خارج شود. در نهایت با نتیجه جلسات و نکاتی که خودم به آن اضافه کردم، به سمت تغییر رفتیم. قرارگرفتن در چنین مسوولیتی مقداری روحیه پدرانه، صبوری و تامل نیاز دارد که باید آنها را هم چاشنی کارم می‌کردم و احساس کردم حالا زمان حل مشکلات است. بخش زیادی از مشکلات در شورا به‌خاطر کم‏توجهی و نادیده‌گرفتن قوانین بود. به‌هرحال شرایط اجتماعی جدید هم مسایل و اشکالاتی را به وجود آورده بود که نیاز بود برطرف شود. مهم‌ترین اشکال این بود که شورا باید از حالت سلیقه‌ای خارج می‌شد. تلاش‌های دوستان سابق را نفی نمی‌کنم اما شرایط و مسایل مختلف باعث شده بود همه مشکلات به این سمت سوق پیدا کند. یکی از شرایطی که باعث شده بود شورا به این سمت برود، این بود که تمام مصوبات شورایعالی انقلاب فرهنگی در بخش ارزشیابی و نظارت، متعلق به دهه70 بود و عملا در دودهه قبلی شورایعالی انقلاب فرهنگی مصوبه جدیدی نداشت. در حالی که در دهه70 تئاتر ما حداکثر حدود 10سالن با گروه‌هایی محدود داشت که کارکردن با آنها خیلی پیچیدگی نداشت.
و این تالار‌های جدید شهرداری و سالن‏های متعدد خصوصی در آن زمان نبودند.
سالن‏های سینما با اجراهای تئاتر آزاد و سالن‌های خصوصی با تئاتر حرفه‏ای عملا وجود نداشت و صرفا چندسالن‌ دولتی بود؛ سالن‌های مختصر در مرکز شهر و یکی، دو فرهنگسرا که طبق قانون شورایعالی انقلاب فرهنگی، شورای مرکزی نظارت باید همه کارها را دیده و تایید می‌کرد. این را مقایسه کنید با موقعیت امروز که ما برای بالغ بر 110سالن نمایش در سطح شهر تهران مجوز نمایش صادر می‌کنیم. واقعا برای یک گروه چهار،پنج‌نفره محال است که بتواند به‌عنوان بازخوان و بازبین عهده‌دار این وظیفه باشد. طبیعتا از سال‌ها قبل عملا شورای مرکزی مفهوم خارجی نداشت و در بهترین حالت این بود که این شورا به‌طور صوری تشکیل جلسه می‏داد و هرچندماه یک‌بار صرفا کارهایی را بررسی می‌کرد که دچار مشکل یا مساله‏ای بودند. اما بخش عمده کار را شورای کارشناسی انجام می‌داد که اشارات کوچکی در قانون به آن شده بود؛ مثلا اینکه شورای مرکزی می‌تواند از شورای کارشناسی کمک بگیرد... .
یعنی همه اجراها را باید همان پنج،شش‌نفر بازخوانی کنند؟
بله که عملا کاری نشدنی است. از سوی دیگر یکی،دونفر از آن تعداد هم استعفا داده بودند و در سال‌های91 و 92 عملا شورای مرکزی فعالیت رسمی نداشت جز جلسات چندماه یک‌بار که کارهایی که به مشکل برخورده بودند را بازبینی می‌کردند.
پس از مدت‌ها قبل، شورای مرکزی مجوزها را صادر نمی‌کرد؟
خیر، البته کسی هم مقصر نبود، چون واقعا امکان اجرایی نداشت. وقتی نگاه قانونمندی هم وجود نداشته باشد، طبیعتا راه برای اعمال سلیقه باز می‌شود. پس از مشورت با آقای‌طاهری اولین و مهم‌ترین نکته‏ای که سعی کردیم لحاظ کنیم، این بود که وقتی چنین حجم کاری وجود دارد، باید تقسیم مسوولیت و فعالیت صورت گیرد؛ یعنی من سه‌کارشناس را تعیین کردم که حوزه‌های تئاتر کودک و نوجوان، تئاتر آزاد و تئاتر حرفه‌ای را تفکیک کنیم که دست‌کم نظم امور جاری بیشتر شده و در پاسخ‌دهی به متقاضیان تسریع کار صورت گیرد. پس از این مرحله، عملا کارها دیگر از حالت تصمیم‏گیری گروهی و مدیریت هیاتی خارج شد. به این ترتیب تقریبا همه‌کارها را تقسیم‌بندی کرده و کارشناسان مربوطه را به کار گرفتیم و مقداری فشار کاری کمتر شد. اما برای شورای مرکزی نظارت نمی‌توانستیم به‌سرعت کاری انجام دهیم. اولین اقداماتی که در ماه‌های اول با حمایت آقای‌طاهری انجام دادیم، بازنگری نسبت به مصوبه شورایعالی انقلاب فرهنگی بود. از طرف دیگر بخش دیگری در قانون مغفول مانده بود که در تمام سال‌های گذشته شورایعالی نظارت و ارزشیابی هیچ‌گاه تشکیل نشده بود که با نامه‌نگاری و معرفی افرادی سعی در تشکیل این شورا داریم و این شورا باید در سطح بالایی تشکیل شود که هم این بخش قانون اجرایی شود و هم بتواند به کاهش مشکلات تئاتر در سطح کلان کمک کند.
 شورای ارزشیابی و نظارت دوبخش ارزشیابی و نظارت دارد. براساس قانون هم نام ارزشیابی اول آمده و بخش اصلی و نظارت در مرحله بعد. به نظر می‌رسد در این سال‌ها بخش نظارت بیشتر بر ارزشیابی چربیده و سطح تئاترها از نظر کیفی پایین آمده. همه مراقب بودند مثلا در فلان‌تئاتر فلان‌حرف زده نشود یا فلان اتفاق نیفتد. در این دوره در مواردی دیده می‌شود که ارزشیابی بر نظارت پیشی می‌گیرد اما به نظرم راه زیادی را باید طی کنیم، ‌چون یک‌سری ساختارها در تئاتر به وجود آمده که راه‌های فرار از ممیزی‌های سلیقه‌ای و شدید است.
صحبت شما را قبول دارم. به نظرم مساله بررسی ارزش و کیفیت کارها سال‌هاست مغفول مانده است. به این دلیل که وقتی شما نظارت و جهت‌دهی را به سمتی تغییر می‌دهید که برای افراد تعیین می‌کنید چه بگویند و چه نگویند، دیگر مجالی برای ارزشیابی نمی‌گذارید. در حالی که قانون چنین اجازه‌ای را برای شورا قایل نشده و فقط این منظر را قایل شده که به شما بگوید در مورد چه بخش‌هایی نمی‌توانید صحبت کنید، مثلا وقتی در قانون 10مورد بند وجود دارد که جزو ممنوعات است و در صورت اجرای آنها مجوز دریافت نمی‌کنید، به این معنی است کارهایی که این موارد را نداشته باشد، می‌تواند مجوز دریافت کند. پس شما نمی‌توانید وارد این شوید که افراد چه بگویند، نمی‌توانید برای افراد خط‌مشی و نوع نگاه تعیین کنید. این مساله نه قانونی است و نه شدنی. به نظر من بخشی از مشکل ارزشیابی تئاتر یا نازل‌شدن سطح کیفی کارها به این مساله مربوط است که آنقدر حد نظارت گسترش داده می‌شود و جلوتر از قانون حرکت می‌کنیم که آدم‌ها دچار خودسانسوری و اشکال می‌شوند و حرف‌هایی که باید زده شود زده نمی‌شود، در حالی که اساسا ذات تئاتر برای تعامل و گفت‌وگو و گفتن دردهایی است که نیاز است شنیده شود یا جلب توجه و نگاه عمومی به سمت آسیب‏هایی است که جامعه به آنها مبتلاست. تئاتر تلاشی در راستای تجلی آرمان‌های اخلاقی و ارزش‌های والای انسانی است و هنرمند همچون خون در رگ‌های جامعه است. ما معتقدیم هنرمند شمع وجود خودش را به دست گرفته و والاترین و تنهاترین سرمایه‏ای که دارد یعنی جان خودش را فدا می‌کند تا نور روشنایی به زوایای تاریک خبایث بشری بتاباند و آلودگی‏هایی که همچون خوره دارد روح جامعه را می‏خورد، عیان کند. بنابراین تنها کسانی با این کار مخالفند که از تاریکی سود می‏برند. ممکن است جایی که با نور چراغ هنرمند روشن می‌شود سیاهی و تلخی باشد، اما این دیگر مشکل هنرمند نیست چون او این مشکل را به وجود نیاورده و حتی مسوولیت ارایه راه‏حل و درمان هم ندارد؛ فقط مانند سیستم عصبی آن مشکل را بیان می‌کند و آینه‏ای در مقابل جامعه می‏گیرد تا بتواند خودش را در آن ببیند و مشکلش را برطرف کند. بنابراین کسی نباید از دست هنرمند ناراحت شود که به این مشکل توجه کرده، بلکه باید تلاش کرد تا اصل مشکل برطرف شود.
بحث من در مورد دوبخش دیگر است. شما به‌عنوان کسی که در حوزه تئاتر تحصیلات دارید، متن و کارگردانی را می‌شناسید. وقتی کاری را به دست می‌‌گیرید، متوجه ایرادات یک نمایشنامه حتی از نویسندگان بزرگ می‌شوید. خیلی از افراد شناخته‌شده ما در تئاتر کارهای نازلی را به لحاظ کیفی ارایه داده‌اند. در حالی که در همین زمان کارگردان‌هایی بودند که از تعاملی که با شما داشتند یا پیشنهادهایی که در بخش نمایشنامه‌ داده بودید، استفاده کرده و راضی بودند. نمونه‌اش آقای‌یعقوبی در کار «هیولاخوانی» که از پیشنهادهای شما برای بهترشدن سطح کار استفاده کرده بودند. اما لزوما این اتفاق خیلی کم افتاده است.
این مشکل واقعا وجود دارد. مهم‌ترین عامل این اتفاق این است که متاسفانه با وجود تلاش‌هایی که در دوره‌های مختلف شده هنوز نتوانسته‌ایم در تئاتر به گروه‌ برسیم، یعنی من آسیب این اتفاق را در عدم وجود گروه می‌بینم. وقتی شما گروهی منسجم داشته باشید که سال‌ها در کنار هم کار کنند، فرصت دارید در یک فرآیند طولانی متن نمایشنامه را دراماتورژی کرده و تغییرات را اعمال و اشکالات را در جمع برطرف کنید. اما وقتی عملا این گروه وجود ندارد، با فشارهای اقتصادی به وجودآمده و بعضا با تنبلی افراد و ورود چهره‌هایی که فرصتی برای تمرین ندارند، این مشکل روزبه‌روز بغرنج‏تر می‌شود. خاطرم هست در گذشته برای اجرای یک نمایش حدود سه‌ماه تمرین داشتیم اما این مدت عملا در حال حاضر به 20روز یا دو،سه‌هفته تنزل داشته است. طبیعتا شما فرصت پرداختن به نمایشنامه و کارگردانی را ندارید و فقط یک کار را جمع می‌کنید.
پس چرا به این کارها مجوز می‌دهید؟
چون ما بهتر از هرکسی این شرایط را درک می‌کنیم. این مشکلات دلایل و اقتضائات اجرایی خودش را دارد و ما نمی‌توانیم تا آن دلایل و شرایط برطرف نشده، این کاروان در حال حرکت را متوقف کنیم به امید اصلاحی که معلوم نیست چه زمانی و چطور اتفاق خواهد افتاد.
اما در تماشاخانه ایرانشهر کارهایی اجرا می‌شوند که فقط به‌خاطر چهره‌های استفاده‌شده فروش دارند.
قطعا ما هم این آسیب را به‌خوبی رصد می‌کنیم و می‌شناسیم. یکی از مواردی که در دست بررسی داریم، این است که کارها را طی جلسات متعدد بعد از اجراها با کارشناسی حتی بیرون از حوزه تئاتر بررسی می‌کنیم. با کارشناسان روانشناسی، جامعه‌شناسی و آسیب‌شناسی جریانات اجتماعی در ارتباط هستیم و من خودم جلساتی را در این حوزه‌ها داشته‏ام. نکته مهمی که وجود دارد این است که موظفیم و باید اجازه دهیم این قطار با وجود مشکلات متعدد به حرکت خود ادامه دهد و در حین حرکت، مشکلاتش را رفع کنیم. اما تصور کنید وقتی مجبور می‌شوید برای به دست‌آوردن گیشه و رتق‌وفتق امور اقتصادی گروه، از کسانی استفاده کنید که معمولا یک‌ماه یا کمتر فرصت دارند و نمی‌توانید میزانسن درست ارایه دهید و حتی فرصت گپ‌وگفت با گروه پیدا نمی‌شود و صرف حفظ‌کردن متن توسط گروه، کار روی صحنه می‌رود، چه انتظاری می‌توان از آن اجرا داشت و امروز این یکی از مشکلات جدی تئاتر ماست. اگر به سمت شکل‌گیری گروه‌ها نرویم، وضعیت به‌مراتب بدتری خواهیم داشت. اما کاری که ما می‌توانیم انجام دهیم، این است که با افراد وارد گفت‌وگو و تعامل شویم. چون اساسا کسی تا به حال چنین شأنیتی برای شورا قایل نبوده و وارد تعامل و بحث در حوزه تخصصی متن و اجرا نمی‌شده. همین که دوستان بنده و اعضای شورا را پذیرفته‌اند، تا جایی که امکان دارد، سعی می‌کنیم پیشنهاداتی ارایه دهیم. به دوستان باتجربه‌تر و کم‌تجربه‌تر همیشه می‌گویم شما ممکن است نمایش خودتان را کار ‌کنید و حداکثر چندنمایش دیگر هم در طول سال ببینید، اما ما روزانه با نمایشنامه‌ها و اجراهای زیاد و متفاوتی روبه‌رو هستیم و شاید بتوانیم آسیب‌های جریان تئاتر را بهتر از شما ببینیم. دوستان هم با محبتشان کم‌کم وارد بخش تعامل با ما می‌شوند و ما هم اگر در جایی در اجرا یا متن احساس ضعف کنیم، گوشزد می‌کنیم و اگر کسی خواهان شنیدن باشد، پیشنهادهایی ارایه می‌دهیم و در راستای بهترشدن کیفیت کار دوستان قدم برمی‌داریم. مواردی بوده که با توضیح درباره مخاطب و شرایط جامعه و اینکه فلان‌متن زمان اجرایش گذشته، آن کارگردان پیشکسوت و بزرگوار از اجرای نمایش خود منصرف شده است. یا متن خاصی مورد نظرش بوده و به این تعامل رسیده‌ایم که شرایط برای اجرای چنین متنی آماده نیست. گاهی اوقات به لحاظ قانونی بعضی کارها مشکل ندارد، اما به لحاظ عرفی و اجتماعی شرایط لازم مهیا نیست. در هرصورت ما به نام افراد کاری نداریم و قطعا به همه، نکاتی را یادآوری می‌کنیم. این اتفاق زمانی نتیجه خواهد داد که بخش ارزشیابی شورا از طرف هنرمندان پذیرفته شود و به شورا به‌عنوان دلسوزان حوزه تئاتر نگاه شود و نه متولیان ممیزی.
شاید دلیل نپذیرفتنش بدنامی گذشته شورا و عدم‌اعتماد به صداقت مدیران است.
بله دقیقا همین‏طور است.
یکی از مشکلات شورا در این سال‌ها این بوده که حداقل در چهارسال گذشته فقط دکترامینی از بین مدیران، تحصیلاتی در زمینه تئاتر داشته‌اند و شاهد روسایی بودیم که تحصیلاتی در این حوزه نداشته‌اند. حتی اگر می‌خواستند نظر کارشناسی هم بدهند، جامعه تئاتر این صحبت‌ها را پس می‌زد. اما شما این تحصیلات را دارید و در این حوزه کار هم کرده‌اید و می‌توانید این اعتماد را جلب کنید.
من هم امیدوارم این تغییر رویکرد اتفاق بیفتد چراکه وضعیت فعلی تئاتر ما نیازمند تعامل، دوستی و همگرایی است و جز این هیچ‌راه برون‏رفت دیگری از مشکلات متعدد پیش‏‌روی آن وجود ندارد. دوستان هنرمند خیلی بهتر از ما متوجه هستند که شورا بر سر اعمال قانون با کسی تعارف ندارد. هیچ‌کس تردید ندارد که قوانین جاری کشور باید انجام شود. اگر نقصی در قانون وجود دارد، باید قانونگذار آن را برطرف کند و در حوزه اختیارات ما نیست. همه ما قبول داریم در صورت گذشتن از چراغ‌قرمز جریمه می‌شویم هرچند ممکن است در آن لحظه همه ما از این اعمال قانون ناراحت شویم، اما می‌دانیم این قانون اجتماعی است و باید برای بهتر زندگی‌کردن، آن را بپذیریم. در زندگی مدرن امروزی همه ما پذیرفته‌ایم حرف اول و آخر را قانون می‏زند. اما بحث دیگر پذیرفتن نظرات کارشناسی است. اگر شما در گفتار و رفتار صداقت داشته باشید، هنرمندان به شما اعتماد کرده و با شما وارد گفت‌وگو می‌شوند. در مدت‌زمان کوتاهی که هستم، تا به حال پیش نیامده صحبتی با دوستی انجام شده و ایشان عمل نکرده باشد. معمولا در تعامل و اعتماد متقابل سعی شده این نظرات اعمال شود. اما اذعان دارم در ابتدای راه هستیم چون هنوز در بخش تکنیک اشکال جدی داریم، البته بخشی از این ضعف به رسانه‌ها و مدیران تالارها هم برمی‌گردد. چون ما کماکان روش درستی برای بازتاب نظرات عمومی نداریم. الان واقعا متوجه نمی‌شویم نمایشی که روی صحنه رفته است، کیفیتش در چه حدی بوده و مخاطب چه نظری در مورد آن دارد. به نظرم اینها بخش‌هایی است که هنوز در تئاتر ما مغفول مانده و منتقدان و رسانه‌ها باید به طور جدی وارد این حوزه ‌شوند. امروز می‌شود گفت تقریبا در حوزه تکنیکال آثار نمایشی نمی‌توانیم به یک جمع‌بندی مشخص از نظر تالار، منتقد و رسانه، تماشاگر حرفه‏ای و ثابت و مخاطب عام برسیم.
 مشکل اینجاست که خیلی اوقات با نوشتن نقدی بر تئاتر، کارگردان‌ها یا نمایشنامه‌‏نویس‏ها از ما گله‌مند هستند و پذیرای شنیدن نقد نیستند، مثلا خیلی اوقات به دیدن کارهای ضعیف حتی با دعوت کارگردان‌ها نمی‌رویم چون می‌دانیم باید در موردش بنویسیم و مایل به این کار نیستیم.
گفته‌های شما را قبول دارم. یکی از پیشنهادهایی که بنده مطرح کرده و آقای‌طاهری به‌شدت علاقه‌مند به اجرای آن است، این است که سالن‌ها راهکارهایی برای کسب اطلاع از نظر مخاطبان ایجاد کنند؛ یعنی چیزی که تحت نظارت شورا باشد و درست و غلط‌بودن آن تایید شود و ما بتوانیم میزان رضایت مخاطبان را بسنجیم و به نوعی این نظرات را جمع‌آوری کنیم که در کارهای بعدی که اجرا خواهد شد، به یک جمع‌بندی برسیم و مرکز هنرهای نمایشی، شورا و مدیریت تالار هم سیاست‌هایش را بر پایه آنها تنظیم کند. یکی از نواقص چرخه اجرای تئاتر این است که سالن‌ها جز سالن‌داری و انتخاب نمایشی برای اجرا هیچ کار دیگری انجام نمی‌دهند. بخش زیادی از آنها حاضر نیستند هیچ مسوولیتی در قبال کیفیت فنی و محتوایی اثر بپذیرند و ترجیح می‌دهند تمام بار مسوولیت آن بر دوش شورا باشد و اگر هم اتفاقی افتاد، فقط شورا و طبیعتا رییس آن پاسخگو باشد. این محافظه‏کاری هم گروه‌ها را دچار مشکل می‌کند و هم اجراها را با افت کیفیت مواجه و هم روزبه‌روز کار شورا را پیچیده‏تر و سخت‏تر می‌کند چراکه طبیعتا وجود چندمرکز تصمیم‏گیری هماهنگ با شورا باعث بالارفتن سطح کیفی آثار و عدم سردرگمی هنرمندان می‌شود.
در چندماه گذشته جدا از نقدهایی که به بعضی اجراها وجود داشت، شاهد بازگشت دوباره و حضور جمعی از هنرمندانی هستیم که سال‌ها بود با تئاتر قهر کرده بودند که این اتفاق بسیار خوبی است همین‌طور اجراهای متفاوتی که شاهد هستیم. اما همزمان هجمه زیادی از طرف گروه‌های تندرو به تئاتر داشتیم و اینکه پیکان حمله به سمت شورای ارزشیابی و نظارت بود. شعار دولت‌یازدهم ایستادن سر مجوزهاست و ما هم دیدیم که مرکز هنرهای نمایشی و شورا در چندین‌مورد بر سر مجوزها ایستاد. به نظرتان در ماه‌های آینده چه شرایطی پیش خواهد آمد؟
اول در مورد ضعف و افت کیفی بعضی آثار بگویم. بخشی از ماجرا این است که آدم‌ها به فعالیت نیاز دارند. وقتی یک موزیسین و نوازنده مدتی طولانی اجرای صحنه‌ای نداشته یا تمرین نکرده باشد، طبیعتا وقتی کار را شروع می‌کند زمان می‌برد که دست‌هایش برای نواختن آماده شود. یا یک بازیگر، کارگردان و نمایشنامه‌نویس نیاز به زمانی دارد که بتواند به دوران اوج خود بازگردد. بنابراین به نظرم به لحاظ کیفی قطعا شرایط بهتر خواهد شد.
وقتی فضای کار مناسب فراهم می‌شود، رشد هم در کنارش خواهد آمد. اما در مورد فشارها هم می‌شود گفت تا حدودی طبیعی یا لااقل قابل پیش‏بینی بود. معتقدم هیچ‌کس به قطار ایستاده سنگ نمی‌زند. معمولا سنگ به قطاری زده می‌شود که به حرکت درمی‏آید. بنابراین وقتی قطار رشد و رونق تئاتر‌ آرام‌آرام به حرکت درآمده، نباید خیلی نگران سنگ‌های پرتاب‌شده بود. از طرف دیگر، این را هم فرض اولیه خودمان قرار می‌دهیم که ما قطعا با این حجم کاری بدون اشکال و ایراد نیستیم. اما قویا دفاع می‌کنم که نسبت به حجم انبوه کار واقعا ایرادات ناچیز است و در عین اینکه باید فهمیده شود قضاوت و اظهارنظر در مورد مسایل تئاتر نیازمند شناخت فضای حرفه‏ای و عرفی این حوزه است. کسانی که گهگاه فعالیت مسوولان و هنرمندان را زیر سوال می‏برند، باید نخست مصایب، مسایل، دشواری‏ها و شرایط کلی هنر نمایش را بشناسند. آنها باید بدانند نمی‌شود در هنر زنده و پویای تئاتر، مثل فیلم یا سی‌دی موسیقی، همه‌چیز را تحت کنترل درآورد؛ چه در حوزه بازیگری، کارگردانی و حتی در مورد فعالیت و اثرگذاری شورای ارزشیابی و نظارت، چون بخشی از تغییرات و ایرادات و... می‌تواند در پروسه اجرا اتفاق بیفتد. به نظرم بخشی از این انتقادات به‌دلیل نشناختن فضای تئاتر و آگاه‌نبودن از روند کار و چگونگی اجرای یک نمایش است. اما هجمه زیاد و بی‏سابقه‏ای هم اتفاق افتاده که بخش زیادی از آن را اعمال سلیقه‌ها و مخالفت‌های فردی، گروهی و جناحی می‌دانم. در بیشتر مواقع، مساله اصلی فرد و گروه منتقد واقعا تئاتر نیست.  
مثل کار آقای‌بیضایی و دیگران... .
بله. تجربه به ما ثابت کرد در شب‌هایی که به نظر می‌رسید اثر مناسبی نباشد یا کسی از رفتن به تئاتر استقبال نکند، وقتی یک کار مناسب آن ایام انتخاب می‌شود، با استقبال 600،500نفری همچون یک اجرای عمومی مواجه هستیم. من خودم تماشاگران پیر و جوانی را دیدم که با چشم‏های گریان از سالن بیرون می‌رفتند و به نظرم این یعنی فرهنگ‌سازی، نشر و گسترش تفکر علوی در جامعه به‌خصوص در میان نسل جوان. اما کسانی که صرفا و همیشه فقط شعار می‌دهند و معتقدند فقط خودشان دغدغه ارزش‌های دینی و مذهبی را دارند، طبیعتا باید از این تحولات استقبال می‌کردند و اینها را به‌عنوان جنبه‌ای از امربه‌معروف می‌دیدند و تلاش می‌کردند تا توجه دیگران و عموم مردم را به این اتفاق معطوف کنند، اما به هیچ‌وجه چنین اتفاقی از طرف آنها نیفتاد. یعنی کسانی که دم از داشتن دغدغه می‌زدند، عملا چنین کاری را برجسته نکردند. اما از سوی دیگر اگر کوچک‌ترین اشکالی در سوابق یک هنرمند یا اشکالی در کار ما ببینند، در نهی‌ازمنکر به‌شدت و با تحکم بسیار اقدام و برخورد می‌کنند. بدیهی است ما هم از اشتباه و خطا مبرا نیستیم. من در گفت‌وگو با چندنفر از این دوستان در حوزه رسانه و حتی در دستگاه‌های نظارتی به نکاتی اشاره کردم؛ اول اینکه در برخوردهایمان انصاف را رعایت کنیم و منصفانه در مورد افراد و عملکردها صحبت کنیم. ما موظفیم نخست امربه‌معروف کنیم و بعد نهی‌ازمنکر. نهی‌ازمنکر هم زمانی است که شما تمام بار منفی آن را بگیرید که مبادا به جامعه منتقل شود نه اینکه اگر بار منفی هم دارد، به‌نوعی و در سطحی در جامعه گسترش داده شود که عملا خود آن کار محال بود چنان تاثیر منفی‌ای داشته باشد ولی رسانه‌ها آن را گسترش داده و خطای بزرگ‌تری را مرتکب شده‏اند؛ این اتفاق خیلی بدتری است. به نظرم در کارهایی که مسایلی برایشان پیش آمد خود کارها واقعا مساله‌ای نداشتند. نگاه سلیقه‏ای و منفعت جناحی عده‌ای در به‌هم‌ریختن اوضاع بود. بنابراین وقتی ما می‌گوییم جلو سلیقه را می‌گیریم و سلیقه به خرج نمی‌دهیم، به این معنی است که به دیگران هم اجازه نمی‌دهیم سلیقه‌ای برخورد کنند.
حتی نهادهای نظارتی؟
بله. کسی نباید سلیقه‌ای برخورد کند. ما در مورد مسایل قانونی به نظرات همه احترام می‌گذاریم. بگذارید مثالی برایتان بزنم. چندوقت قبل تئاتری در تئاترشهر روی صحنه بود و یک سایت که منتسب به یک جریان سیاسی است، به‌شدت از این نمایش تعریف کرده و آن را به‌عنوان افتخاری برای تئاتر کشور دانسته بود که در مورد معضلات و آسیب‌های اجتماعی کار کرده است و دقیقا یک‌هفته بعد بدون اطلاع از آن مطلب، رسانه دیگری از همان جریان سیاسی چنان نقدی بر این اثر انجام داده بود که انگار شورای ارزشیابی و نظارت با اجازه اجرادادن به این تئاتر تمام خطوط قرمز را رد کرده و فرهنگ عمومی جامعه را به خطر انداخته است. حالا خود شما قضاوت کنید؛ اگر قرار باشد سلیقه‌ای برخورد کنیم، بالاخره باید به کدام یک از این دوتفسیر توجه کنیم؟ پس وقتی ما خودمان بنا داریم سلیقه‌ای عمل نکنیم و قانون و وجدان و اخلاق مبنای کارمان باشد، به کس دیگری هم این اجازه را نمی‌دهیم.
مثل اتفاقی که برای کار آقای‌مرزبان افتاد... .
دقیقا. آنجا هم بخش زیادی از اشکال این بود که دوستان اطلاع دقیقی از شرایط نمایش نداشتند که طبیعی است، چون این یک کار تخصصی است. اما در انتها برخورد خوبی صورت گرفت و با تعامل و دوستی به اینجا رسید که اگر خدای‌نکرده مساله‌ای در کارهای بعدی اتفاق بیفتد، قبل از برخورد با گروه یا عوامل از طریق مرکز هنرهای نمایشی بررسی صورت گیرد و اگر قانع نشدند از طرق قانونی تصمیم دیگری گرفته شود. به‌نظرم اگر همه منتقدان این روال را پیش بگیرند، با همین تعامل می‌توان یکدیگر را توجیه کرد. امیدوارم روزی برسد که هیچ نمایشی به‌دلیل سلیقه گروه‌ها و جریانات توقیف نشود.
در مورد نمایشنامه‌هایی که طی این‌سال‏ها به‌دلایل و گمنام بوده‏اند و کمتر کسی به سراغ بعضی از این نویسندگان تئاتر رفته، چه‌نظری دارید؟ مثلا در سال‌های گذشته کارهای آقای‌بیضایی مجوز نمی‌گرفت، اما مجلس ضربت‌زدن ایشان نمایشنامه‌خوانی شد و حتی مورد استقبال مخاطبان تئاتر مذهبی قرار گرفت. شما چه برنامه‌ای دارید به آثاری که مشمول خطوط قرمز سلیقه‌ای و خلاف قانون شده بودند، مجوز داده شود؟
البته بسیاری از این آثار صرفا به‌دلیل گذشت زمان و عدم آشنایی نسل امروز مهجور و گمنام مانده‏اند و حتی قشر دانشگاهی هم به عنوان یک کار تخصصی سراغ آنها نرفته است و خیلی محدودیت قانونی نداشته‏اند. اما در موارد دیگر، مثلا بعضی افراد به دلایلی که نمی‌دانم، گهگاه برای آثار بهرام بیضایی سوءتفاهم‏هایی ایجاد کرده‏اند اما به طور قطع می‏توان گفت بهترین آثار نمایشی و تصویری در مورد امام‌حسین(ع) و امام‌علی(ع) نوشته‌های اوست. «روز واقعه» و «مجلس ضربت‌زدن»، آثار شاخص هنر ایرانی -اسلامی است. نویسندگان دیگری همچون بهمن فرسی، اسماعیل خلج، غلامحسین ساعدی که فیلم گاو به نویسندگی او به‌عنوان یک شاخص مورد تایید امام(ره) قرار گرفته بود و... هم هستند که آثارشان طی این سال‏ها بارها چاپ شده یا بعضا متولی نداشته و چاپ نشده اما آنطور که بایدوشاید دستمایه اجرا قرار نگرفته‏اند. طبیعی است که بعضی از این آثار در شرایط اجتماعی و فرهنگی متفاوتی نوشته شده‏اند و با تغییرات گسترده فرهنگی و اجتماعی با همان شکل اولیه قابل اجرا نباشند؛ بنابراین ما هرکدام از این آثار که قابلیت تطبیق با قوانین، شوونات اخلاقی و عرف اجتماعی امروز را داشته باشد، مورد بررسی قرار می‌دهیم و برای آن مجوز صادر می‌کنیم. جایی هم گفته‌ام هیچ‌کس نمی‌تواند هنرمندان را از تاریخ حذف کند. ممکن است سبک زندگی و ایده‌های شخصی کسی را قبول نداشته باشیم و با نگاه ما به دنیا همخوان نباشد، اما تاریخ به ما ثابت کرده نه حق داریم و نه می‌توانیم او را از تاریخ حذف کنیم. بدیهی است هرآنچه بویی از حقیقت در آن باشد، در حافظه تاریخی مردم هرسرزمین باقی خواهد ماند.

منبع: روزنامه شرق
نویسنده: فرزانه ابراهیم‌ زاده