پایگاه خبری تئاتر: امروز، ۲۰ فروردین ماه سالروز تولد احترام برومند است. هنرمند با سابقه تئاتر، تلویزیون و سینما. همسر داود رشیدی، مادر لیلی رشیدی و خواهر بزرگتر مرضیه و راضیه برومند. به همین انگیزه بخشهایی از زندگی خانوادگی این هنرمند را که برای زندگی همه ما در این مقطع دشوار میتواند الهامبخش باشد، مرور میکنیم.
احترام برومند متولد ۲۰ فروردین سال ۱۳۲۶ در تهران است. او در خانوادهای پرورش یافته که پدری مذهبی اما بسیار روشن داشت. مادر خانواده گرچه بیشتر به امور خانه مشغول بود ولی از هنر هم دور نبود و فرزندان او در کنار این مادر، با ادبیات و سینما آشنا شدند. خواهران برومند همراه این مادر، عیدهایی شیرین را تجربه کردند، عیدهایی که با کت و دامنهای رنگی به سینما میرفتند و لذت فیلم دیدن را از همان زمان کودکی چشیدند. عیدی های آنان صرف خرید بلیت سینما میشد.
احترام برومند در دبیرستان اسدی به تحصیل پرداخت. مدسهای که اتفاقا رو به روی اداره هنرهای دراماتیک بود، در چهارراه آبسردار، عینالدوله، جایی که هنرمندان بزرگ تئاتر آمد و شد داشتند و برای دختران نوجوان نیز این رفت و آمدها بسیار جالب و کنجکاوی برانگیز بود. گاهی هم به این اداره مراجعه میکردند و نمایشنامههایی کوتاه میگرفتند تا در دبیرستان اجرا کنند.
احترام برومند در بیست سالگی وارد تلویزیون شد. تلویزیون در آن دوره کارمندان زیادی نداشت. این خانم جوان هم کارمند نبود ولی به عنوان گوینده برنامههای کودک با تلویزیون همکاری میکرد.
داود رشیدی اما در آن مقطع مسئولیت مهمی در تلویزیون داشت. او مدیر بخش نمایش بود که همه سریالها، تئاترهای تلویزیونی و برنامههای سرگرمکننده را در بر میگرفت.
آشنایی این زوج هنری در تلویزیون رقم نخورد بلکه به واسطه مسعود بهنود رخ داد. بهنود دوست مشترک برادر احترام برومند و داود رشیدی بود و در یکی از قرارهایی که با هر دو دوست خود داشت، احترام برومند هم به طور اتفاقی حاضر بود. رشیدی که آن زمان بعد از تحصیل در فرنگ به ایران بازگشته بود و به واسطه اجراهای درخشان نمایشهای صحنهای و تئاترهای تلویزیونی در جامعه هنری و روشنفکری آن دوره چهره شناخته شدهای بود.
رشیدی در این دیدار، برومند را مناسب همسری یافت و این آشنایی تصادفی، به فاصله چند ماه بعد به ازدواج منجر شد.
احترام برومند که زاده ۲۰ فروردین سال ۱۳۲۶ است، در ۲۱ سالگی وارد تلویزیون شد. او گوینده برنامههای کودک بود و در مدتی نه چندان طولانی به محبوبیتی بزرگ دست یافت و خاطرات شیرینی که برای کودکان دهه ۴۰ و ۵۰ ساخته است، همچنان در ذهن آنان زنده و حاضر است. او از سال ۴۶ تا ۵۸ به همکاری خود با تلویزیون ادامه داد اما در سالهای اولیه بعد از انقلاب همکاری این هنرمند با تلویزیون قطع شد و حالا دوران دیگری در زندگی این زوج هنری آغاز شده بود. رشیدی و برومند شغل خود را در تلویزیون از دست داده بودند و بدون هیچ منبع درآمدی باید روزگار می گذراندند.
این شرایط سخت با آغاز جنگ تحمیلی، دشوارتر هم شد. رشیدی که هرگز نومیدی را به خود راه نمیداد، برای گذارن زندگی با پروژههای سینمایی و سریالهای مختلفی همکاری کرد و اغلب در خارج از تهران مشغول کار بود.
و حالا احترام برومند فصل دیگری در زندگی خود را آغاز کرده بود. همه مسئولیتهای زندگی بر دوش بانوی خانه بود، او بود و مادر همسرش و لیلی، دخترک کم سن و سالش. با این همه نه تنها شکوه و شکایتی نداشت بلکه معتقد بود کار کردن بهتر از بیکاری است. رشیدی هم هر زمان که فرصتی دست میداد، با خانواده خود دیدار تازه میکرد. دهه شصت برای رشیدی دهه پرکاری بود و او در آثار تلویزیونی و سینمایی درخشانی حضور پیدا کرد.
اما احترام برومند که سالها از فعالیتهای هنری دور بود، با بازی در فیلم «دیشب باباتو دیدم آیدا» به کارگردانی رسول صدرعاملی بازیگری در سینما را تجربه کرد.
او گرچه در سینما هم گزیده کار است، در سالهای بعد در فیلمهای دیگری همچون «قشنگ و فرنگ» به کارگردانی وحید موساییان، «فروشنده» کار اصغر فرهادی، «طلا» ساخته پرویز شهبازی، «خوابزده» به کارگردانی سیروس مقدم و ... به ایفای نقش پرداخت.
بازی در نمایش «روزهای رادیو» به کارگردانی محمد رحمانیان دیگر فعالیت هنری او به شمار میرود.
اما محبوییت احترام برومند به صرف حضور او به عنوان یک بازیگر یا گوینده نیست بلکه او همواره نسبت به مسائل اجتماعی حساسیت داشته است. در این سالها کم ندیدهایم که در صفحه شخصی یا در گفتگوهای رسانهای خود نسبت به مسائل اجتماعی مردم واکنش نشان داده، آن هم نه واکنشهای تند و تیز احساسی بلکه او همواره میکوشد جانب انصاف را نگه دارد و انتقادات خود را محترمانه بیان کند.
او در سالروز تولدش همواره آرزویی جمعی داشته و برای مردم کشورمان روزهای روشنتری را آرزو کرده است.
مرضیه برمند به درستی میگوید نام احترام برازنده این بانوست که هم همسری وفادار و هم مادری مهربان بوده و هم هنرمندی تیزبین و مردمدار.
منبع: مجله پاراگراف
نویسنده: محمد رسول صادقی