پایگاه خبری تئاتر: چند روز پیش ترانه علیدوستی بازیگر «برادران لیلا» در نشست خبری فیلم در کن ناچار شد درباره سریال «شهرزاد» توضیح بدهد؛ مجموعهای که نامش با اختلاس، پولشویی و سرقت از صندوق ذخیره فرهنگیان گره خورده است. سرمایهگذارانش هم حالا در زندان دوران محکومیتشان را سپری میکنند و هنرمندان حاضر در سریال، پس از گذشت سالها همچنان گاهی مجبور میشوند درباره حضور در آن توضیح بدهند؛ توضیحاتی که در گذر زمان تغییر کرده و از تکذیب و تردید درباره کثیف بودن پول سریال شهرزاد- با توجه به حکم نهایی دادگاه- گذشته و راهی جز تأیید و عذرخواهی پیش رویشان نگذاشته است.
شهرزاد آشکارترین جلوه حضور پولهای کثیف در سینما و نمایش خانگی است.[بقیه احتمالا هوشمندانهتر عمل کرده و دم لای تله ندادهاند. نمیتوان پذیرفت که سرمایهها صرفا از روی عشق به سینما (با همه ابعاد جذابش) یا کسب سود (که تقریبا رسیدن به آن دشوار است) وارد فیلمها و سریالها میشود. البته که نمیتوان جای نهادهای نظارتی و قضایی نشست و حکم صادر کرد ولی میشود به ماجرا مشکوک بود.]
چرا سرمایهگذاری بدون توجیه اقتصادی همچنان جذاب است ؟
وقتی بیشتر فیلمها ضرر میدهند، چگونه چرخ تولید سینمای ایران همچنان به حرکتش ادامه میدهد؟ بیاییم از پرفروشترین فیلمهای سینمای ایران شروع کنیم که قاعدتاً زیانده نیستند. حتی فیلم های پرفروش امسال، محصول سال ۹۸ هستند. اگر سرمایهگذاران این فیلمها در سال ۹۸ جای تولید فیلم، در حوزه مسکن، دلار، طلا و... سرمایهگذاری کرده بودند بسیار بیشتر از وضعیت فعلی به سود میرسیدند. در واقع ورود به هر حوزهای جز تولید فیلم میتواند به افزایش سرمایه و سود سرشار منجر شود. تازه این در مورد پرفروشترین فیلمهای این سینماست که موفق به بازگشت سرمایه شدهاند؛ فیلمهای شکستخورده و منتظر اکران که سرمایهشان یا از دست رفته یا معطل مانده که شامل بیشتر تولیدات سینمایی میشود، مورد عجیب سرمایهگذاری در سینمای ایران را نمایان میکند و چرخه معیوب و مشکوک اقتصاد سینما را به نمایش میگذارد.
در حوزه نمایش خانگی هم همین وضعیت برقرار است؛ انبوهی سریال شکستخورده در این سالها تولید شده که موفق به بازگرداندن هزینه تولیدشان نشدهاند. فاجعه اینجاست که موفقترین و سوددهترین سریال نمایش خانگی این سال هم حالا رسماً ثابت شده با پول اختلاس از بانکی که سهامدار عمدهاش صندوق فرهنگیان است، جلوی دوربین رفته است. ماجرای سریال شهرزاد که دامنهاش تا فستیوال کن امسال هم کشیده شده و هنوز عوامل سازندهاش گاهی مجبور میشوند دربارهاش توضیح بدهند، یکی از نقاط عطف این داستان تراژیک است.
از تکذیب تا سکوت و عذرخواهی
سال ۹۵بود که موضوع وجود پولهای مشکوک در ساختههای تصویری مثل سریالهای نمایش خانگی و فیلمهای سینمایی مطرح شد. آن زمان سریال شهرزاد بسیار پرطرفدار بود و حضور بزرگان سینما و تلویزیون و تئاتر در سریال شهرزاد سبب شده بود تا این سریال، از نظر فرم و محتوا، جذابیتهای خوبی برای بیننده در قاب تلویزیون داشته باشد و هر هفته مخاطبان، منتظر عرضه بخشهای جدید سریال باشند. حسن فتحی، کارگردان سریال شهرزاد، ۲۳ آذر همان سال به مخاطبان خود نامه نوشت و گلایههایی مطرح کرد.
او در این نامه گفته بود «که برخی افراد تلاش میکنند که به ماجرای اختلاس ۸۰۰۰ میلیارد تومانی، بودجه ۱۲ میلیاردی سریال شهرزاد را پیوند دهند. آن هم در شرایطی که و هم رئیس کمیسیون اقتصادی مجلس، صراحتا اعلام کرده بودند که درباره تهیهکننده شهرزاد، اتهام اختلاس در میان نبوده و تنها مسئله بدهی بانکی مطرح است.» ۲۸ مهرماه سال 97، سیدمحمدهادی رضوی با مهر مصاحبه کرد و گفت که پول کثیف وارد این مجموعه نشده و سوپراستارهای سریال، ماهی ۲۵میلیون تومان حقوق میگرفتند. او گفته بود: پول کثیف از طریق تجارت سیاه بهوجود میآید و اصطلاح پولشویی بیشتر برای پولهای بزرگ استفاده میشود البته این اتفاق گاهی درباره رقمهای کم هم رخ میدهد. البته برای من جای تعجب دارد که کسی پولهای کثیف خود را به سینما بیاورد تا پوششی برای آن باشد؛ زیرا آن فرد با ورود به سینما خود را در معرض دید قرار میدهد و کارهایش زیر ذرهبین میرود.
در ادامه اما مشخص شد که تخلفات مالی گستردهای در اخذ وام از بانک سرمایه توسط گروهی که تهیهکنندگان سریال شهرزاد و چند مجموعه و فیلم دیگر هم جزوشان بودند. سال گذشته تهیهکننده،سرمایهگذار شهرزاد، رسماً در دادگاه به حبسی طولانیمدت محکوم شد. هنرمندانی هم که روزگاری مدافع سرسخت سرمایهگذار تهیهکننده شهرزاد بودند یا سکوت پیشه کردند و یا اگر جایی مجبور به توضیح دربارهاش شدند ناچار عذرخواهی کردند. این را میشود در تفاوت لحن توضیحات ترانه علیدوستی در پاسخ به سؤالی یکسان در مورد شهرزاد مشاهده کرد.
سخت است که بپذیریم کل ماجرای ورود سرمایههای مشکوک به سینما و نمایش خانگی به موارد تابلویی چون محمد امامی و پیش از آن بابک زنجانی (که کنار خریدن باشگاه راهآهن، در چند فیلم هم سرمایهگذاری کرده بود) محدود میشود. بخشی از ماجرا را میشود پای علاقه به سینما و مراودات با سلبریتیها گذاشت، چنان که عدهای هم با هدف کسب سود وارد این عرصه میشوند (و اغلب هم شکست میخورند) ولی بعید است این تمام داستان باشد.
چرخه معیوب سینمای بیمخاطب
بخشی از محصولات سینمای ایران توسط نهادهای دولتی و حاکمیتی مثل فارابی، حوزه هنری و سازمان اوج تولید میشود. در چنین فیلمهایی معمولاً بازگشت سرمایه خیلی برای سازندگان فیلمها اهمیتی ندارد. میماند بخش خصوصی که آن هم با انواع و اقسام مشکلات مواجه است و تهیهکنندگان و کارگردانها برای جذب سرمایه گاهی سراغ افرادی میروند که به منابع مالی قابلتوجهی دسترسی دارند. با این ویژگی که برای صاحب سرمایه بازگشت هزینههای تولید و رسیدن به سود اهمیتی ندارد.
تهیهکننده معمولاً در همان مرحله تولید به سود میرسد و فیلم را در مرحله اکران رها میکند. سرمایهگذار هم به هدفش که هزینه کردن پولی مشکوک در فعالیتی فرهنگی است میرسد و معمولا در چنین مواردی بخش اندکی از سرمایهای که یا محصول فعالیت اقتصادی مشکوک و غیرشفاف است، یا با نیت بازگرداندن از بانکی وام گرفته شده، صرف تولید فیلم یا سریال نمایش خانگی میشود. عوامل دستمزدشان را میگیرند. تهیهکننده به سود و سرمایهگذار هم به پولشوییاش میرسد. همه هم راضی هستند جز مخاطب که از محصولاتی که بدون درنظر خواست و علائقش تولید شده، استقبال نمیکند.
این همان چرخه معیوب فیلمها و سریالهای ایرانی است؛ نکتهای که فرزاد موتمن هم در گفتوگو با سینما پرس به آن اشاره میکند:
« طبیعی است مردم با این سینمای زیر متوسط فعلی ارتباطی برقرار نکنند و به سینما نروند. ما بهزودی با سینمایی روبهرو خواهیم بود که با پولی کار میکند که مایه تورم مملکت است چون از بانک گرفته شده و به بانک پس داده نمیشود. سینمای ما از لحاظ اقتصادی بهشدت فاسد شده و مردم به این سینمای فاسد خالی از هیجان دولتی که با پول نفت اداره میشود اهمیتی نمیدهند. سالانه حدود 130-120 فیلم در این سینما تولید میشود اما به ندرت اسمی از یک فیلم در ذهن مردم باقی میماند. فیلمها دیگر برای مردم ماندگار نیستند. فیلمساز میآید بدون اینکه ویژگی خاصی داشته باشد که آن ویژگی باعث شود مردم آنها را به یاد آورند.»
منبع: همشهری آنلاین
نویسنده: مسعود پویا