پایگاه خبری تئاتر: عدم اجرای برخی نمایشهای با کیفیت طی سالهای گذشته، باعث شده تماشاخانه سنگلج به عنوان یکی از قدیمیترین و در عین حال استاندارترین سالنهای تئاتر در پایتخت به مرور مخاطبان خود را از دست بدهد؛ همین امر دلیلی شده تا هنگام اجرای اکثر نمایشهایی که در این سالن روی صحنه میرود بیشتر صندلیها خالی باشد که این مسئله هم باعث پایین آمدن روحیه گروههای اجرایی میشود و هم گروههای حرفهای کمتر رغبت میکنند برای اجرا به این سالن بروند. با این حال اما گروه تئاتر "نوشین" به سرپرستی دلارا نوشین کارگردان، نمایشنامهنویس و مترجم شناخته شده تئاتر کشورمان قصد دارد با گروهی متشکل از بازیگران و عوامل حرفهای و مطرح تئاتر از روز 9 آذرماه جدیدترین نمایش خود را با عنوان "مردن با دهان باز" را در این سالن برای مخاطبان تئاتر روی صحنه ببرد.
نمایشی که به واسطه حضور بازیگرانی همچون؛ شمسی فضلاللهی، اکبر رحمتی، سیروس اسنقی، مژگان خالقی و امیر اسماعیلی و نمایشنامهای به قلم محمد وفایی برای بسیاری از دوستداران تئاتر این امید را زنده کرده که مخاطبان تئاتر را با تماشاخانه سنگلج آشتی بدهد.
دلارا نوشین که پیش از این کارگردانی نمایشهایی همچون "اوریدیس"، "غریبهای در خانه"و... را در کارنامه خود دارد، این بار برای نخستین بار به سراغ یک متن کلاسیک ایرانی رفته و در این نمایش سعی میکند با زبانی متفاوت به شرح داستانی چند لایه از تاریخ مستند معاصر ایران بپردازد.
به بهانه اجرای این نمایش، با حضور بر سر یکی از آخرین تمرینات این اثر که در منزلی مسکونی واقع در یکی از خیابانهای غربی پایتخت انجام میشد! با کارگردان، نویسنده و بازیگران "مردن با دهان باز" گفتوگوی کوتاهی درباره روند حضورشان در این نمایش و نقشهایی که در این اثر برعهده دارند انجام دادیم که ماحصل آن را در ادامه میخوانید:
اکبر رحمتی بازیگر شناخته شده و پیشکسوت تئاتر، سینما و تلویزیون که پس از سالها دوری از صحنه تئاتر با نمایش "مردن با دهان باز" بار دیگر به صحنه نمایش بازگشته، در پاسخ به این سوال که کدام ویژگی در این نمایشنامه باعث شد تا پس از چند سال، با وجود کارهای تصویری که داشتید قبول کنید که در این نمایش ایفای نقش کنید، گفت: بیش از هر چیز، نثر پخته و اثرگذار این متن، مرا تحت تاثیر قرار داد. وقتی متن را مطالعه میکردم؛ دیدم که تاریخی که نمایشنامه در آن جریان دارد به خوبی در این دیالوگها تبلور پیدا کردهاند. بنابراین علاقهمند شدم که با نویسنده آشنا شوم و با ایشان صحبت کردم. البته دوستی دیرین و ارتباط فامیلیای که با خانم نوشین داشتم هم باعث شد که پس از سالها دوری از تئاتر، این نقش را بپذیرم و شروع به کار کنم.
اکبر رحمتی که پس از 5 سال به صحنه بازگشته ادامه میدهد: راستش با این شرایط تئاتر، نمیخواستم دیگر کار نمایشی انجام دهم ولی یک سری اتفاقات و همچنین خود متن باعث شد که من به سمت تئاتر بیایم.
این بازیگر پیشکسوت همچنین در پاسخ به این سوال که با توجه به اینکه داستان این اثر، در مقطعی از تاریخ معاصر رخ میدهد؛ فکر میکنید این نمایش برای مردم و به ویژه جوانان مدرن امروز چه حرفی برای گفتن دارد، اظهار داشت: به قول استاد پاریزی هیچ چیز در این جهان تازه نیست و میتوان یک حرف را در قالبهای مختلف، در شکلهای مختلف و در زمانهای مختلف بیان کرد. من فکر میکنم؛ نحوهی اجرای کار ما، میتواند برای بیان این حرف، بسیار تأثیرگذار باشد. بهتر است بگویم خصوصیات انسانی تغییر نمیکند. خصوصیاتی مانند حرص، حسد، جاه طلبی، فرصت طلبی، عدم مسئولیتپذیری و....، اینها تمام چیزهایی هستند که میتوانند در قالبهای مختلف و وجوه متفاوت بیان شود. پس میتوان نتیجه گرفت که این نمایشنامه برای امروز ما نیز مصداق پیدا میکند، چون مردم امروز هم دارای همین خصوصیات خوب و بد هستند.
شمسی فضلالهی یکی دیگر از بازیگران اصلی این نمایش نیز که آخرین بار با بازی در نمایش "مرغ دریایی" آنتوان چخوف با کارگردانی اکبر زنجانپور روی صحنه بوده، و در بین بازیگران پیشکسوت به عنوان یکی از هنرپیشههای سختگیر و گزیدهکار شناخته میشود با بیان اینکه؛ برای یک بازیگر تئاتر، فرقی نمیکند که یک متن خارجی باشد یا ایرانی بلکه مهم اینست که متن اثرگذاری لازم را داشته باشد، درباره نقش خود در نمایش "مردن با دهان باز" گفت: من فکر میکنم که این اثر یک کار مدرن است که از دوران کلاسیک ایران صحبت میکند.
فضلالهی ادامه داد: شاید جالب باشد که بدانید این اثر درباره دورهای صحبت میکند که من در آن زمان 4 ساله بودهام. حدودا سال هزار و سیصد و بیست و چهار میشود و در هفت و یا هشت سالگیام، تهرانی شبیه به این را دیدهام. فکر میکنم نمایشنامه، نکاتی را که مدنظرش بوده را به خوبی بیان کرده و من هم به این دلیل کار را پسندیدم.
این بازیگر محبوب و شناخته شده تئاتر همچنین درباره علت گزیدهکاری خود نیز گفت: گزیده کاری تئاتریها و همچنین من، مربوط به اینست که کدام اثر نمایشی، برای کار کردن بهتر است و برای من مهم هست که آن اثر چه حرفی برای گفتن داشته باشد.
او همچنین در پاسخ به این سوال که به نظرش این نمایش برای مخاطب جوان و مدرن امروزی چه حرفی برای گفتن دارد، اظهار داشت: یکی از بزرگان تئاتر سالیان پیش گفته بود که "تئاتر باید جنبهی لقمه داشته باشد"، این بدین معنی است که تماشاچی باید بتواند در حد و اندازه خودش از نمایش برداشت کند. به نظرم این نمایش میتواند از این منظر تماشاچی را راضی کند و حرفی برای گفتن دارد. من فکر میکنم این نمایش مطمئنا برای جوانان نیز جذاب هست.
دلارا نوشین کارگردان نمایش "مردن با دهان" باز نیز در پاسخ به این سوال که چطور شد که به سراغ یک متن ایرانی رفته، گفت: راستش پارسال که به من گفتند برای سالن سنگلج نوبت اجرا دارم؛ من متن دیگری برای کار در نظر گرفته بودم اما نمیدانستم که زمان اجرای ما با ایام محرم و صفر مصادف هست، بنابراین مجبور شدیم که متن را عوض کنیم. به همین خاطر آقای وفایی طرحی داشتند که من به این طرح علاقهمند شدم و در مدت کوتاه سه روز این متن را نوشتند.
نوشین با بیان اینکه همیشه این دغدغه را داشتم که در یک فضای قهوهخانهای کار کنم، افزود: در واقع وقتی که پیشنهاد کار در سنگلج به من داده شد؛ مدیر وقت سنگلج به من گفتند که هدف ارتقاء دادن سطح کار در این سالن است. متن اولی را هم که برای کار به آنها ارائه دادم متن سنگینی بود و سرگرمی و جذابیتش به خاطر وجود موسیقی و آواز به نوعی از این متن بیشتر بود.
او همچنین درباره شیوه اجرایی این اثر نمایشی عنوان کرد: اگر بخواهم جنس نوع کارهای خودم را در کارگردانی بگویم خیلی به کارهای رئالیستی نزدیک نیست و کارهای غیررئالیستی برایم راحتتر و ملموستر هستند. اما دوست داشتم در این زمینه نیز تجربه داشته باشم. با این حال در همین اثر نیز خواهید دید که نمایش از حالت رئالیستی خارج میشود و ترفندهایی به کار برده شده که فضای تعلیق را بیشتر میکنند.
نوشین با بیان اینکه متنی که محمد وفایی در این مدت کم نوشته به نظرم یک شاهکار است، اضافه کرد: من در کارهایم دوست داشتم همه چیز را سختگیرانه انتخاب کنم، بنابراین از انتخاب بازیگر تا طراحی صحنه و نور و... با دقت بالایی انجام شده است. در زمینه بازیگری هم دوست داشتم بازیگرانی که انتخاب میشوند؛ هم بازیگران پرتوانی باشند و هم چهرههای شناخته شدهای برای مخاطبان تئاتر باشند تا بتوانیم تماشاگرها را به سمت سنگلج بکشانیم. با این حال سراغ افراد غیرتئاتری هم نرفتیم و دوست داشتم تئاتریها و استخوان خورد کردههای تئاتر، در این نمایش حضور داشته باشند. در مورد آقای رحمتی هم با وجودی که با هم فامیل هستیم؛ برای کار خیلی با ایشان صحبت کردم چون راغب نبودند دوباره کار تئاتر کنند. ولی من به ایشان تاکید کردم که لحظه به لحظه، که آقای وفایی این متن را می نوشتند؛ ما برای این نقش شما در ذهنمان بودید و جایگزینی برای شما وجود ندارد و خوشبختانه ایشان قبول کردند.
کارگردان نمایش "مردن با دهان باز" خاطر نشان کرد: شاید این نمایش در برخورد اول کُدهایی را به تماشاگر بدهد که فکر کند خیلی برایش آشناست و فکر کند که یک نمایش قهوهخانهای و یا تعزیهای را شاهد است، ولی چیزی که برای من به عنوان کارگردان، این اثر را خیلی جذاب میکند؛ اینست که از یک سری مستندات واقعی تاریخ در کار استفاده شدهاند و فقط بازیگران ما واقعی نیستند.
امیر اسنقی نیز درباره نقش خود در نمایش "مردن با دهان باز" و جذابیتهایی که این نقش برای او داشته، با بیان اینکه تاکنون اینگونه متنها را زیاد خوانده و در این نقشها نیز زیاد بازی کرده، درباره این نمایشنامه گفت: وقتی متن را خواندم؛ متوجه شدم که جنس ادبیاتی که محمد وفایی استفاده کرده خیلی خاص است. در حالیکه ادبیات امروز ما نیست و با آن غریبه هستیم؛ اما با این حال کاملا ملموس است. چراکه این ادبیات را ما از قصههای مادر بزرگها و پدربزرگها شنیدهایم پس برای ما و تماشاگر نامانوس نخواهد بود.
استقی درباره نقش خود در این نمایش توضیح داد: نقشی که من به عنوان جمشید در این کار بازی میکنم؛ نقش یک لات گردن کلفت و لمپن هست که نمونه آن در تاریخ دیده میشود. جمشید شناسنامهای برای خودش دارد و به این شناسنامه پایبند است. او با تمام لاتبازیهایش، جوانمردی خودش را نیز دارد. من نقشهای شاهنامه و عرفانی فراوانی بازی کردم. که معروفترین آنها در نمایش "شمس پرنده" پری صابری بود، ولی دوست داشتم همچین نقشی را نیز بازی کنم، چراکه در کارنامه من نبود. در واقع من همیشه دوست داشتم چند نقش را بازی کنم؛ که اولین آنها نقش معتاد بود؛ که آن را بازی کردهام و بازیگری اول جشنواره را هم گرفتم. چون اینها نقشهای سختی هستند و با یک مقدار غلو کردن نقش خوب از آب درنمیآید. به عنوان مثال همین جمشیدی را که در حال تمرین کردن آن هستم؛ سعی کردم طوری آن را بازی کنم که لاتی باشد که مال خودم باشد. اگر من با باور و از درون بازی نکنم و این نقش زائیدهی خودم نشود؛ ما به اِزای آن را همه جا خواهیم دید. خُب اینگونه نقشها را بازیگران بزرگ ما بازی کردهاند و اگر من بخواهم به سمت بازسازی آنها بروم؛ قطعا نتیجهی کار تنها یک بازسازی است و مال من نخواهد بود.
مژگان خالقی هم که برای اولین بار است با دلارا نوشین در یک اثر نمایشی همکاری میکند، درباره شخصیت "بنفشه" که در این نمایش بازی میکند و ویژگیهایی که برای او در این کار جذاب بوده، گفت: شخصیت بنفشه یک شخصیت قدرتمند است و این برایم بسیار جذاب بود. او به خونخواهی شوهرش برمیخیزد، در واقع میخواهد انتقام بگیرد و نقشی بود که دوست داشتم بازی کنم. در واقع چالشی که نقش ایجاد میکرد؛ باعث میشد که من به چیزهای دیگر فکر نکنم.
خالقی در ادامه با بیان اینکه من در نقشهایی که میپذیرم معمولا خودم را صفر میکنم و اجازه میدهم که نقش به من اضافه شود، افزود: در این کار هم در طول تمرین به لحاظ تکنیکی و حسی این اتفاق افتاد. خب من از آن مدل بازیگرهایی هستم که انگاری روی صحنه جنون دارم و خودم را در اختیار نقش قرار میدهم.
او در پاسخ به این سوال که به نظرش این متن کلاسیک ایرانی چگونه میتواند با مخاطب مدرن امروز ارتباط برقرار کند، اظهار داشت: من خودم تماشاگر اینگونه کارها نیستم مگر اینکه نقدی شنیده باشم که متن آن حرفی برای گفتن دارد. بنابراین برای دیدن کار میروم. اما این کار به نظرم کار خسته کنندهای نیست و فکر می کنم؛ تماشاچی از دیدن آن لذت خواهد برد. در واقع هر کسی اندک علاقهای به تاریخ داشته باشد؛ این نمایش کشش خوبی دارد چرا که مهمترین عنصر آن تعلیق و کشش است و تماشاچی مدام با سئوالهایی در ذهنش مواجه میگردد و قاعدتا به دنبال جوابی برای آن سئوالها خواهد بود. همین باعث میشود نمایش برایش جذاب شود.
امیر اسماعیلی هم که در این نمایش در نقش "سلیم قاقی" بازی میکند درباره حضورش در این نمایش و نقش خود با بیان اینکه سلیم قاقی در واقع نوچهی جمشید، درباره این شخصیت گفت: سلیم با اینکه یک نوچه است اما شخصیت دوگانهای دارد و در انتهای متن متوجه میشویم که سلیم آن آدم قاقی که همه فکر میکردیم نیست و بسیار حساب شده و فکر شده پیش رفته است.
او با اشاره به یکی از مونولوگهای سلیم که میگوید "دوست داشتم یک ترسونک داشتم که هر وقت لازم شد خِر جمشید را بچلونم"، میافزاید: این نمایش ویژگیهای خاص خودش را دارد و همین موضوع مرا جذب خودش کرد. شاید اینکه به شیوه ایرانی اجرا میشود و زبان آن متعلق به تهران قدیم است؛ برای من خیلی جالب بود. همچنین اینکه میتوانم کنار اساتیدی همچون جناب رحمتی و خانم فضلاللهی کار کنم و نفس بکشم برایم یک دنیا ارزشمند است.
محمد وفایی نویسنده نمایشنامه "مردن با دهان باز" نیز درباره روند نگارش این نمایشنامه آن در هم در مدت زمان کوتاه و کمتر از یک هفته، گفت: همانطور که میدانید خانم نوشین نوبت اجرایی داشتند و به دلیل عوض شدن برنامههای اجرایی تالار سنگلج، برنامه اجرایی ایشان به ایام محرم منتقل شد و این امر باعث شد که ایشان نمایشنامهای را که از قبل تهیه کرده بودند و روی آن کار کرده بودند و میخواستند آن را روی صحنه ببرند به اجبار کنار بگذارند. از آنسو در مسیری افتادند که به دنبال نمایشنامهای مناسب این ایام باشند و متاسفانه نمایشنامهای را نیافتند. یعنی شصت یا هفتاد نمایشنامه را که خواندند یا مناسب اجرا در سالن سنگلج نبود یا اینکه با این ایام جور درنمیآمد. بعد از آن از من خواستند و من طرحی را مبنای مطالعاتی که داشتم به ایشان ارائه دادم و ایشان نیز طرح را پذیرفتند.
وفایی ادامه داد: خانم نوشین به من گفتند که یک فضای قهوهخانهای میخواهند. از طرفی میدانید که تا از قهوهخانه حرف میزنیم کلیشههای ثابتی وجود دارد که ذهن همه بدان سمت میرود، اما شما تاریخ تهران قدیم را که مطالعه میکنید؛ میبینید که تهران بخشهای متفاوتی داشته و منطقه شمیرانات هم متمایز از حال و هوای تهران قدیم نبوده و حتی شاید کمی غلظت بیشتری هم داشته. کما اینکه اگر شما همین الان هم به بافت آن منطقه نگاه کنید؛ بافت آنجا هنوز آدمهای سنت گرا دارد و جنس صحبت کردنشان فرق می کند و می بینیم که مرامهای خاصی هم دارند. این بود که من تصمیم گرفتم قهوهخانه را از جنوب شهر به شمال شهر منتقل کنم و اینکه با ایام محرم مناسبت داشته باشد و داستان دارماتیکی رقم بخورد.
نویسنده نمایشنامه "مردن با دهان باز" توضیح داد: مقداری که در تاریخ به عقب برگشتم؛ برای مقارنسازی تاریخی دیدیم که اگر بخواهیم کار سبک و سیاق ایرانی داشته باشد؛ محرم امسال در واقع با بیست و چهارآذرماه سال هزار و سیصد و بیست و چهار مصادف میشود که درست با شب یلدا با هم یکی هستند و دیدیم که در آن زمان ایران در اشغال متفقین بوده و چه کارهایی میکردند و تحت تسلط چه رجال سیاسی بوده است و چه تمرکزی روی مقوله قدرت وجود داشته. بر همین اساس داستان را بر مبنای چهار یا پنج اصل که در شکلگیری درام موثر هستند بنا کردم. نکته مهم بعدی این کار اینست که تمام وقایع مستند هستند و زبان نمایشنامه، زبانی است که هنوز در بخشهایی از تهران با آن محاوره میکنند و بین خیلیها رایج است.
او همچنین در پاسخ به این سوال که این نمایش برای مخاطب جوان و مدرن امروزی چه حرف میتواند برای گفتن داشته باشد، اظهار داشت: شاید اگر همذات پنداری اولین رویکرد ذات نمایش نباشد؛ دومی یا سومی آن حتما هست و این خیلی مهم هست که مخاطب شما وقتی پای کار مینشیند بتواند با شخصیتهای نمایش همذاتپنداری کند. در واقع چون بازخوانی خود نمایش و کارگردان، رویکرد اجتماعی هست؛ این احتمال وجود دارد که تمام طیفهای اجتماعی بتوانند؛ آن تلنگرهای ذهنی که مد نظر هست؛ برایشان ایجاد شود. چون کار یک کار زنده هست و مطابق با رویدادهای اجتماعی حال حاضر هستند و این چیزی است که در تمام ادوار تاریخی رخ میدهد. به همین دلیل پیر یا جوان ندارد و ممکن است جوانی که به عنوان تماشاگر به تماشای این کار مینشیند؛ به این نتیجه برسد که این کار با معظلات اجتماعی کنونی ما مطابق دارد. ضمن اینکه من فکر میکنم مخاطب جوان سلیقهاش این طوری بار آمده است و ما اگر توانمند باشیم و آنچه را که آموختهایم درست منتقل کنیم با مخاطب جوان هم ارتباط برقرار خواهیم کرد.