چارسو پرس: از اینکه کرونا با آیین فیلم دیدن در سالنهای نمایش چه کرد، کموبیش همه خبر دارند. یکی از اصلیترین چیزهایی که از فاصلهگذاری اجتماعی در دوران کووید-۱۹ میتوانست صدمه بخورد، همین فیلمدیدن دستهجمعی در یک سالن فشرده بود. روش صندلیهای یکیدرمیان هم معضل را حل نمیکرد. اولا رفتن به سالن نمایش فقط برای فیلمدیدن نیست؛ چه اینکه این کار را در خانه هم میتوان انجام داد. آنجا همه میخواهند کنار هم بنشینند و در تاریکی به یکسو خیره شوند و فیلم ببینند. از قهقهههای هم به خنده بیفتند و با صدای دهها نفس که همزمان حبس میشود، از حس مشترک هیجان لذت ببرند. شاید بخواهند برای قهرمان کفوسوت بزنند که این کار را در خانه و بهتنهایی انجامدادن، واقعا بینمک است. شاید سخت است که گریه کنند اما وقتی اشک ریختن کسی را چند صندلی آنطرفتر میبینند، به یک تزکیه نیابتی خواهند رسید. هزار خصوصیت ریزودرشت دیگر هم در فیلمدیدن دستهجمعی داخل سالن سینما وجود دارد که صندلیهای یکیدرمیان اکثرشان را بههم میریخت. نکته بعدی این بود که کرونا داشت بهشدت همه را میترساند. فرض بگیریم داخل سالن هم میشد با فاصله یکیدرمیان نشست، آیا احتمال ابتلا به ویروس درطول مسیر وجود نداشت؟ اساسا آیا یک فعالیت تفریحی مثل فیلمدیدن در سالن که جایگزینی امن در منازل داشت، بهقدری واجب بود که برایش چنین ریسکی صورت بگیرد؟ کرونا به این ترتیب باعث شد آیین تماشای فیلم در سالن سینما و روی پرده نقرهای صدمهای اساسی بخورد، آیین باشکوهی که غیر از نقش مشخص و موثر آن روی اقتصاد سینما، از مهمترین عناصر جلوه بخشیدن به این هنر و صنعت بود. فرض کنید مسابقات ورزشی بدون تماشاگر برگزار شوند. بله، میشود رقابتها را در تلویزیون دید و از نتایج باخبر شد اما بدون سوتوکف و هیاهوی تماشاگران، شکوه و جلوهای برای آن رقابتها باقی خواهد ماند؟ سینما هم بدون سالن از ابهت و شکوه میافتد. سینما بدون صف بلیت، بدون تبلیغ فیلمها بر سردر سالنها و رهگذرانی که لحظاتی توقف میکنند و به آن تصاویر خیره میشوند و بدون چهره بشاش یا فکور یا گریسته کسانی که از سالن بیرون میآیند، خیلی چیزها را از دست خواهد داد. بزرگترین غولهای سینمای جهان در این ایام ضربههای سنگینی خوردند و صدمات زیادی بهشان وارد شد، اما سینمای ایران که از مدتها پیش در یک چرخه معیوب اقتصادی افتاده بود و تعداد فیلمهایی که هزینه تولیدشان را بازمیگرداند، درطول سال به عدد انگشتان یک دست نمیرسید، با این وضعیت صدماتی جدیتر به خود دیدند. مدیران سینمایی وقت هم در هر مقطعی از افت و خیز نمودارهای کرونایی، بدترین تصمیمات ممکن را گرفتند و درحقیقت کارهایی انجام دادند که بعدها جبران بعضیشان تا مرز ناممکنبودن پیش رفت. سیاست ایمنی تودهای برای مهار کرونا که از انگلیس وام گرفته شد، به بازگشایی سینماها در تابستان۱۳۹۹ انجامید و حتی برای صاحبان آثار درصورت انصراف از اکران فیلمشان جریمههایی در نظر گرفته شد. این نوع رفتارها از طرفی اعتماد مردم به سیاستگذاریهای بهداشتی دولت را از بین برد و باعث شد امنیت سالنها هم زیرسوال بروند و از طرف دیگر قضیه رفتن مردم به سالنها را لوث کرد. برای بازگرداندن مردم به سالنها، هروقت زمان واقعی و معقول آن فرارسید، نیاز به یک شوک وجود داشت؛ اما سیاستگذاران وقت این قضیه را لوث کردند و سالنها هی باز شد و هی بسته شد. حالا کرونا تقریبا تمام شده و اگر هم کاملا تمام نشده باشد، دیگر رکود سالنهای نمایش را نمیتوان به گردن وضعیت قرنطینه و فاصلهگذاری اجتماعی انداخت. از این بهبعد با وضعیتی طرفیم که تمام ایرادهای مزمن ما را به حادترین حالت خودش رسانده است.
دمخروس بیرون زد
باران باریده و ترکهای زمین پیدا شدهاند. سالنهای سینما در تهران و بهخصوص مناطق مرفهنشین آن متمرکز شدهاند و طبقه متوسط شهرنشین و مرکزنشین را نشانه گرفتهاند؛ با محتوایی متناسب با همان طبقه و عادتوارههای فرهنگیاش و این دایره محدود در شرایط اجتماعی و اقتصادی فعلی امکان توسع ندارد. بهعلاوه، دغدغههای این طبقه هم در شرایط فعلی تغییر کرده است. ساختوساز سالنها در مالها و پاساژهای بزرگ هم مشکل دیگری است که وضع را امروز بغرنج میکند. در تمام دنیا چنین سالنهایی وجود دارند اما همه سالنها چنین نیستند. انواع سالنهای نمایش لازم است تا یک صنعت سرگرمی، بهواقع بتواند شکل بگیرد. در بررسی راهحلهایی که کشورهای دیگر برای برونرفت از رکود پساکرونا در سالنهای سینما اتخاذ کردند، به مواردی برمیخوریم که در ایران قابل اجرا نیستند چون ما تمرکز بیش از حدی روی سالنهای داخل پاساژها و مالها طی سالیان اخیر قرار دادیم. با این حال هنوز همه پلهای پیش و پس فرو نریختهاند و همه پنجرهها بسته نشدهاند. تعداد بالای تماشاگران دو فیلم «هناس» و «بدون قرار قبلی» در سهشنبه رایگان بیستویکم تیرماه نشان داد همچنان میشود پای مردم را به سالنها باز کرد. مگر تخفیف صددرصدی بلیت فیلم چقدر به جیب تماشاگر کمک میکند که تا این حد تعداد تماشاگران بالا رفته است؟ راههای دیگری هم وجود دارند که بعضیشان فوری و بعضی دیگر ساختاریتر هستند و بیشتر زمان میبرند. در ادامه به بعضی از این روشها اشاره خواهد شد.
دولت ورود کند
در بازترین و آزادترین اقتصادهای جهان هم وقتی یک صنعت و تجارت مهم و راهبردی دچار چالش اساسی میشود، دولتها ورود میکنند و به حمایت از آن میپردازند. صنعت کشاورزی آمریکا و سوبسیدهای دولتی پیاپی به آن از مشهورترین مثالهاست. همین چندسال پیش که بحران اقتصادی والاستریت ایجاد شد، دولت آمریکا در حد خریداری شرکتهایی مثل جنرالموتورز بهشان پول پرداخت کرد تا سرپا بمانند. با این وصف، چه به اقتصاد چپ اعتقاد داشته باشیم و چه راست، چه نهادگرا باشیم و چه بازار آزادی، میتوانیم در وضعیت فعلی به اینکه دولت باید از سینما حمایت مستقیم کند تا این صنعت از حالت نیمهجان بیرون بیاید، حکم بدهیم. دولت باید دست به جیب شود تا سینما نجات پیدا کند و این شامل جنبههای مختلفی از یک طراحی دقیق درجهت بازگرداندن مخاطبان سینماست. اگر میخواهیم به مردم برای حضور مجددشان در سالنهای سینما شوکی وارد کنیم و عادت از یاد رفته فیلمدیدن در سینما را مجددا به یادشان بیاوریم، بد نیست از تکنیک مجانیکردن بعضی نمایشها استفاده شود. نمیتوان چنین چیزی را از صاحبان خود آثار خواست، بلکه با دخالت دولت و خرید فیلمها یا اجاره سالنها و دراختیار قرار دادن رایگان برای مردم، میتوان این شوک را وارد کرد. پس از مدتی با شیب معقول میتوان دوباره از مخاطبان پول گرفت اما حالا لازم است که دولت خرج کند.
عادت سینما رفتن را چگونه زنده کنیم؟
دیوید هرین، در آمریکا مطالعهای انجام داده که بین افراد سابقا مشتری بلیت سینماها انجام شده است. تقریبا نیمی از افرادی که قبل از ابتلا به کووید، بلیتهای سینما خریدهاند، از آن زمان بهبعد عادت سینما رفتن را ترک کردهاند و حدود 8درصد از تماشاگران سابق سینما میگویند دیگر قصد بازگشت ندارند. با این حال بازگشت سایرین هم معمولا مشروط بیان میشود. بهعلاوه مخاطبانی که سنین بالاتری داشتند، مقاومت بیشتری برای بازگشت نشان دادند که این خودش مسالهای مهم است. حدود یکسوم تماشاگران سینما در هر سنی گفتند که به بازگشت امیدوارند، فقط اگر صاحبان سالنها کار خود را بهداشتیتر انجام دهند. اما مسائل بهداشتی همهچیز نیست. هرین میگوید مردم میگفتند: «اگر قیمت پاپکورن و نوشابه ارزانتر بود، اگر گزینههای گیاهی و کوکتلهای دستی وجود داشت، یا اگر سالنها غذاهای محلی داشتند، بیشتر به سالن سینما میرفتیم.» یک شهروند به هرین گفته است: «وقتی به یک بازی بیسبال در فیلادلفیا میروم، میتوانم استیک پنیر بگیرم اما چرا سالنهای سینما همان غذاهای محلی را که مکانهای ورزشی ارائه میکنند، ارائه نمیکنند؟» بهعبارتی، قیمت بالای محصولات جانبی سینمارفتن هم در کمرمق شدن حضور مردم موثر است. وقتی اصلیترین سالنهای سینما در دل پاساژها و مالهای بزرگ ساخته شوند، این وضعیت تشدید میشود. برای خوردن یک شام ساده در چنین محلهایی، یک خانواده باید هزینه بسیار گزافی بپردازد حال آنکه مثل آمریکا در ایران هم میتوان در کنار ورزشگاهها بهراحتی و با صرف کمترین هزینه سیر شد. اینها بهواقع روی حضور مردم در سالنهای سینما تاثیرگذارند.
کسانی که در این نظرسنجی شرکت کردند به چندین پیشرفت که ممکن است سالنها بتوانند برای بازگرداندن طرفداران انجام دهند، مانند نظارت بر سوءاستفادهکنندگان از تلفنهمراه و کاهش قیمت بلیت اشاره کردند. هرین میگوید: «سایر بینندگان، علاقهمند به صندلیهای جدیدتر، فضای بیشتر بین صندلیها، امکان سفارش غذا از روی صندلی و آگهیهای تبلیغاتی کمتر در تریلرها هستند. البته هیچیک از این انگیزهها درمورد جمعیت بالای ۵۰سال بهخوبی به هدف نمیخورد، بهجز دو مورد: آنها صندلیهای جدیدتر و فضای بیشتری بین صندلیها میخواستند.» میتوان برای قضاوت دقیقتر راجعبه مخاطبان ایرانی هم نظرسنجیها و پژوهشهای مستقلی انجام داد اما ندیده میتوان فرض گرفت که بسیاری از این گزارهها راجعبه ایران هم به همین شکل عمل میکنند. پس از کرونا، بیشتر از گروههای سنی دیگر، پای افراد بالای ۵۰سال از سالنها بریده شده است و از آنجاکه چنین افرادی در خانوادهها نقش راهبری بقیه اعضا را دارند، این روی کمرنگشدن میل حضور در سالنهای سینما بهطور کلی موثر است. باید راس هرم خانواده را جذب کرد و درضمن هزینههای جانبی سینمارفتن هم باید کاهش پیدا کنند و بعضی امکانات رفاهی باید بهطور جدی تغییر کنند تا جذابیت حضور در سالن سینما بیشتر شود.
سینما را دوست دارند اما گران است
در ایران هرقدر تورم بالاتر رفت و قیمت انواع اجناس و خدمات بیشتر شد، طبیعتا تماشای فیلم در سالن سینما هم بیشتر از اولویتهای مردم خارج شد؛ اما همزمان خود سینماداران برای جبران کمشدن مخاطبانشان قیمت بلیت را افزایش دادند. به عبارت دقیقتر در شرایطی که جذب مردم به سینماها نیاز به تخفیفهای بیشتر داشت، آنها برعکس رفتار کردند و قیمت را بالا بردند. حتی افزایش قیمت بلیت سینما در ایران نسبت به نرخ تورم هم بسیار بیشتر و پرشتابتر است. از سال ۱۳۶۴ تاکنون میانگین قیمت بلیت سینما از ۷۳ ریال به ۳۳ هزار تومان رسیده است؛ یعنی ۴۴۶۰ برابر شده. از طرف دیگر حداقل دستمزد ماهانه هم از دوهزار و ۱۶۰ تومان به چهارمیلیون و ۱۸۰ هزار تومان رسیده؛ یعنی ۱۹۳۵ برابر. اگر قرار بود قیمت بلیت به همان نسبت دستمزد رشد کند، باید میانگین قیمت بلیت سینما امروز به ۱۴هزار تومان میرسید نه ۳۳ هزار تومان. یعنی بلیت سینماهای مدرن ۲۰هزار تومان میشد حال آنکه ۴۵ هزار تومان است.
وقتی تورم بالا میرود، صنعت آسیبپذیری مثل سینما که خیلی راحت ممکن است از اولویتهای روزمره مردم خارج شود، باید تخفیفهای بیشتری به مشتریانش بدهد اما میبینیم که قیمت بلیت سینما بسیار بیشتر از تورم دستمزدها پیش رفته و این را فقط کسانی میتوانند انجام داده باشند که به معنی واقعی کلمه، چرخه سالم صنعتی و حضور مخاطبان در سینمای ایران برایشان مهم نیست. به عبارتی کسانی این رفتار را با قیمت بلیت سینما انجام دادند که سهمی از ذات صنعت سینمای ایران نداشتند و فقط به سود خودشان فکر میکردند. آنها اگر کل صنعت فیلمسازی ایران فرو میپاشید هم ضرری بهشان نمیرسید و میشد در سالنها با نمایش مسابقات فوتبال و آثار خارجی عدهای را جذب کنند. از همینرو چنین افرادی به سود مقطعی خودشان فکر کردند و صدمهای اساسی به ساختار سینمای ایران زدند. بالا رفتن قیمت بلیت سینما تا این اندازه، باعث شد پای خیلی از مخاطبان از سالنها بریده شود و عادت فیلم دیدن در اتاق تاریک و بهصورت دستهجمعی از سرشان بیفتد. حالا بازگرداندن آنها به سینما خیلی مشکل است. استقبال حیرتانگیزی که در سهشنبه رایگان بیستویکم تیر ماه نسبت به دو فیلم «هناس» و «بدون قرار قبلی» صورت گرفت، نشان میدهد بهرغم فهرست بلندبالایی که از مشکلات ساختاری سینمای ایران و چرخه عرضه و اکران آن میشود سیاهه کرد، هنوز بزرگترین مشکل که رفع آن دمدستیترین مورد هم هست، قیمت بلیت سینماست.
این فیلمها در این یک روز که اکرانشان رایگان شده، تا حدود 10برابر نسبت به ایام دیگر تماشاگر داشتند و این درحالی است که اطلاعرسانی راجعبه مجانی شدن یکروزه اکران آنها چندان گسترده نبود و خیلیها بیخبر ماندند. تعداد تماشاگران سایر فیلمها را هم میشود در روز سهشنبه که بلیت نیمبهاست با روزهای دیگر هفته مقایسه کرد و به افزایش محسوسشان بهعنوان سندی دیگر نگاه انداخت که ثابت میکند از مهمترین عوامل رکود فروش گیشهها قیمت بالای بلیت است.
منبع: روزنامه فرهیختگان
نویسنده: میلاد جلیلزاده