چارسو پرس: هرچه پیش میرویم شرایط ساختن تئاتر و هزینههایی که به گروههای نمایشی تحمیل میشود، افزایش مییابد. گویی دولت و اساسا نظام کلان مدیریت فرهنگی کشور تصمیم قاطع خود را بر حذف پرداخت کمکهزینه تولید و گسترش آثار نمایشی گرفته و منابع مالی به سمتوسویی خاص کانالیزه میشوند. شمال تهران -کاخ سعدآباد- شاهد هزینههای دهها میلیاردی تولید کنسرت- نمایش «سیصد» است و جنوب شرق پایتخت - بوستان ولایت- هم برپا شدن نمایش میدانی «روشنای شب تار» را با صرف هزینههای میلیاردی به نظاره نشسته اما در مرکز شهر، محدودهای که درست یا غلط به عنوان قلب تپنده جریان هنری و آکادمیک تئاتر شناخته میشود، تزریق منابع مالی روز به روز آب میرود، جشنواره تئاتر دانشگاهی از کار افتاده، جریانهای نوگرا و پژوهشمحور حتی پول تمرین ندارند و در مقابل مدیران سالنها و گروهها به درآمدزایی بیشتر در گیشه تشویق میشوند.
مجموعه «تئاتر شهر» به عنوان نماد این وضعیت به توصیه مدیران ارشد اداره کل هنرهای نمایشی و معاونت امور هنری طوری برنامهریزی میکند که گروههای نمایشی ناچار شوند بهای بلیت آثار خود را مشابه سالنهای خصوصی تعیین کنند. دنبالهروی محضِ دولت از سالنهای خصوصی. امروز بهای بلیت نمایش در سالن اصلی مجموعه دولتی «تئاتر شهر» هیچ تفاوتی ندارد با مثلا سالن «شهرزاد» یا «نوفل لوشاتو» که مدیریت و بودجهاش غیردولتی است. به این اضافه کنید افزایش ممیزی و توقیف یا انتشار اطلاعیههای عجیب و غریبی که با هدف خط و نشان کشیدن برای هنرمندان نوشته میشوند. «تدوین سند چشمانداز ٩ ساله تئاتر حرفهای کشور»! «دریافت مجوز اجرا پیش از شروع تمرین در پلاتوها و صرف هزینه»، «تشویق گروهها به درآمدزایی بیشتر»، «افزایش ممیزی نمایشنامهها و توقیف آثار و ممنوعالکاری هنرمندان»، «پرداخت کمکهزینه فقط به گروههای همسو»، «ورود افراد بیارتباط با تئاتر به شورای نظارت» از جمله مواردی هستند که دست به دست هم دادند تا شکاف عمیق بین جامعه تئاتر و نهادهای دولتی در ماههای اخیر عمیقتر شود.
قطبالدین صادقی، نمایشنامهنویس، مترجم و کارگردان شناختهشده تئاتر ایران پیش از صحبت در این باره، به نقش و تاثیر خصوصیسازی اقتصادی تئاتر از یکسو و برخوردهای سلیقهای در زمینه ممیزی آثار نمایشی در عمیقتر شدن فضای رخوت اشاره میکند: «این فاجعهای بود که تئاتر را به سمت تولید آثار تفننی برای نوکیسههایی سوق داد که صرفا دنبال سرگرمی هستند. تئاترهای موزیکال با محتوای خیلی دور از ایران و تهی از معنا، یا قصههای الکی که تهش افکار و ارزشهای اشرافیت انگلیسی و تحقیر مردم را گسترش میدهد. تولید تئاترهایی که فرهنگ و فقر و گرفتاری زندگی انسان ایرانی در آنها هیچ نمودی ندارد.» آنچه در مقدمه صحبتهای این هنرمند موردتوجه قرار گرفت سالها از سوی خودش و بسیاری دیگر از کارگردانان همدورهاش مورد اشاره بوده. کارگردانان شناختهشدهای مثل محمد یعقوبی، محمد رحمانیان، حسین کیانی، محمدرضا خاکی و بسیاری دیگر همواره نسبت به حذف وضعیت زیستی معاصر و حال و روز فعلی اقشار جامعه از دل نمایشها و نمایشنامهها هشدار دادهاند. حسین کیانی، نمایشنامهنویس و کارگردان تئاتر ۲۹ فروردین ۱۳۹۷ میگوید: «ما به انواع تئاتر احتیاج داریم مخصوصا تئاتر اجتماعی. چون تنها تئاتری که میتواند برای ما شناسنامه فرهنگی بسازد تئاتری است که خود انسان ایرانی در آن حضور داشته باشد. یعنی ما نباید غایب آن تئاتر باشیم. سالهای بعد که همه ما دیگر نیستیم و تاریخچه تئاترمان را ورق میزنند و از دل همین نمایشنامههاست که میتوانند شناساییمان کنند. الان انسان روس اواخر قرن نوزدهم را بخواهیم شناسایی کنیم، مجبوریم آثار چخوف را ورق بزنیم. یا برای شناسایی انسان امریکایی نیمه قرن بیستم باید آثار یوجیل اونیل و آرتور میلر را بخوانیم. آنها هستند که برای مردمشان شناسنامهسازی کردند و احوال، آرا و مسائل مردم خودشان را ثبت کردند و این تاریخ تئاتر میشود ولی وقتی جریان شکلگرا تبدیل به جریان غالب شده و جریان اجتماعی، منتقد و انسانگرای ایرانی تبعید یا سانسور شود، مطمئنم در آینده کارنامه چندان پرباری از تئاتر ایرانی نخواهیم داشت. ممکن است بگویند فلان کارگردان از فلان نمایشنامه فرنگی چه اجرای درخشانی داشته است ولی این کمکی به شناسنامهسازی در تئاتر ما نمیکند. این است که میگویند تئاتر هویتساز است چون درج هویت میکند. مسائل اکنونی ما هویت ما را تشکیل میدهد؛ اگر خوب یا بد است. میخواهم مسوولان و تصمیمسازان ما این را بدانند. ما چه خوب باشیم چه بد، اینها هویت ماست. چیزی است که هست و نمیشود نفیش کرد یا ندید. کاستیها و نقصهای ما باید ثبت و مسائلمان باید درج شود. تئاتر در بهترین حالتش طرح مساله میکند؛ یعنی مسائل را در صادقانهترین شکل ممکن مطرح میکند. دیگر قضاوت با مخاطب است که نسبت به طرح صادقانه این مساله چه موضعی بگیرد؛ بنابراین نباید از طرح مسائلمان بترسیم. اگر مسائلمان را خودمان طرح نکنیم دیگران در بدترین و غیرمنصفانهترین شکل ممکن طرحش میکنند.»
حال قطبالدین صادقی بار دیگر نهیب میزند که در نتیجه سیاستهای اقتصادی همچنان پابرجای دولتها «طبقه متوسط به عنوان بهترین مخاطبان تئاتر از دست رفته است»، همان طبقهای که به گفته این مدرس دانشگاه «به سالن تئاتر میآمد که با پرسش مواجه شود یا به پاسخهایش برسد». او ادامه میدهد «در نتیجه چنین رویکردهای اقتصادی در تئاتر، الان دو نوع تئاتر سربرآورده؛ یکی تئاتر تفننی که از حضور چهرههای تلویزیونی و سینمایی بهره میبرد و مشتریانش همین قشر نوکیسه است و دوم، تئاترهای بیسروته شبهخارجی که آنهم برای ارضای نیازهای کاذب همین طبقه ساخته میشود و ابدا توانایی پرداختن به آمال و آلام مردم ایران را در دل خود ندارد. یعنی تئاتر ما از مسائل اجتماعی و فرهنگی دور شده و هیچ ربطی به جامعه و چشماندازهای آینده و نقد گذشته ندارد. در چنین وضعیتی اگر شما بخواهید تئاتر اجتماعی بسازید دو گروه یاد شده بلافاصله قهر میکنند و کار محکوم میشود به شکست.»
مدیران جای تاکید بر کیفیت به گیشه نگاه میکنند
این کارگردان که سال ۹۳ نمایش «عزیز شنگال» را در سالن اصلی مجموعه «تئاتر شهر» روی صحنه برد، در واکنش به اظهارات متولیان جدید تئاتر که معتقدند «اگر نمایشی با استقبال تماشاگران مواجه نشود، حتما بیارزش است» و «چون مورد توجه جامعه مخاطب واقع نشده پس ضرورت یا اولویت اجرا ندارد»، گفت: «دولت باید مثل قلب تولیدکننده باشد و نگرانی گیشه را از هنرمند بگیرد، نه اینکه خودش به ترویجکننده حرکت تئاترها به سمت گیشه تبدیل شود. فروش هیچ ربطی به مردمی بودن یا فرهنگی بودن تئاتر ندارد. اگر معیار پول باشد، میشود یک اثر مستهجن روی صحنه آورد و صد برابر هر تئاتر با کیفیتی فروش کرد. کار دولت این نیست. کار دولت دفاع از مفاهیم و رویکردهای فرهنگی و هنری کشور است. به همین دلیل است که در تمام جهان دولت حمایت میکند و به گروههای نمایش حقوق میپردازد. متاسفانه برخلاف مثالهای اروپایی، تاکید بر کیفیت در تئاتر کشور ما از دست رفته و تاکید بر گیشه تشدید شده است. شما میبینید کمکیفیتترین نمایشها با حضور چهرههای تلویزیونی فروش بالا دارند و دولت هم آنها را حمایت و تشویق میکند و پیشنهاد میدهد. کار دولت دنبالهروی از چنین آثار یا فروش گیشه نیست. دولت نباید با تئاتر تجارت کند، بلکه باید فکر تئاتر ملی باشد و هزینهاش را بپردازد. بودجه رسمی در تمام کشورها وجود دارد و دولتها ابدا راه تئاتر تجاری در پیش نمیگیرند. کار آنها اضافه کردن چیزی به فرهنگ دوران خودشان است. اینکه ما نمایشهای قرن نوزدهم انگلیسی را با ساز و آواز و رقص برپا کنیم و قیمت بلیت آنچنانی هم در نظر بگیریم چه اهمیتی دارد؟ اینکه تهیهکنندهای بیاید پای کار که یک کلمه از تئاتر و فرهنگ نمیداند قطعا ناشی از ضعف و کمکاری دولت است.»
دولت جای تهدید از هنرمندان دعوت به کار کند
صادقی انتشار موارد مشابه «اطلاعیه تئاتر شهر» یا اظهارات مدیرکل هنرهای نمایشی در خصوص گیشه گروههای تئاتری را «پاک کردن صورت و اصل مساله» دانست: «ما باید با تمام قدرت تئاتر را به دل طبقات متوسط فرهیخته ببریم ولی رویکرد دولت چنین نشانههایی ندارد؛ تولید سرگرمی تنها گزینه موجود نیست. دولت جای تهدید و ارعاب باید از هنرمندان شاخص دعوت به کار کند و تازه در مرحله بعد است که اگر دید این کاری که برایش بودجه گذاشته و هزینه کرده، سطح کیفی خوبی ندارد، باید از هنرمند بخواهد تغییر رویه دهد و به کیفیت بیفزاید. دولت باید یک حدود فرهنگی و کیفی مشخص در نظر بگیرد و سپس از هنرمندان دعوت به کار کند. این رویکرد همه جای جهان اتفاق میافتد. فرض بگیرید کارگردانهای ضعیف و گروههای ضعیف هیچوقت در «کمدی فرانسز» دعوت نمیشوند. دولت برای این کار به کارشناس نیاز دارد، منظور از کارشناس هم گروه ممیزها نیست، یک اتاق فکر جدی لازم دارد که به دور از جناح بازی و دستورالعملهای روز مدیران بتوانند از تئاتر با کیفیت دفاع کنند. مثلا امروز از هر سه نمایش دو نمایش عنوان خارجی دارد. اینها که زبان انگلیسی و فرانسه بلد نیستند چرا نام خارجی برای تئاترشان انتخاب میکنند؟ این اداهای شبهفرهنگی برای مخاطبان راه به هیچجا نمیبرد. اغلب این نمایشها در زمینه اجرا و متن نیز کیفیت ندارند و خودشان را پشت اصلاحاتی چون پستمدرنیسم پنهان میکنند، درحالی که شهامت بیان دقیق حرف و توانایی اندیشیدن ندارند. بنابراین وقتی یک گروه کارشناس حرفهای تئاتر دور هم جمع میشوند و قرار است مجوز حضور تئاترهای معیار و با کیفیت را در مهمترین مجموعه تئاتری کشور صادر کنند، چنین شاخصهایی خودبهخود مد نظر قرار میگیرد و ما با تئاتری مواجه میشویم که با وضعیت و جامعهاش پیوند دارد.»
تئاتر باید به دل طبقه متوسط فرهیخته بازگردد
این کارگردان همچنین در پاسخ به پرسشی درباره افزایش فشار ممیزی و توقیف در ماههای اخیر میگوید: «هر نوع توبیخ غیرتئاتری و غیرهنری به تئاتر ضربه میزند. همه ما چارچوبهای فرهنگی را به خوبی میشناسیم و نیازی نداریم کسی به ما بگوید چه کنیم یا نکنیم. متاسفانه چون این افراد - ممیزها- به زبان تئاتر و تکنیک و ارزشهای زیباشناسی تئاتر مسلط نیستند، دستور حذف میدهند. هرچه که متوجه نشوند، دستور حذفش را صادر میکنند. من اگر از یک شخصیت خارجی هم دفاع کنم به من میگویند ترویج فرهنگ غربی کردهای؛ اگر وضعیت داخلی را نقد کنم هم میگویند سیاهنمایی است. یعنی از دو سو تئاتر را قیچی میکنند. اولین نتیجه این کار دلسردی گروهها و هنرمندان جوان است. با این رویکردها همان یکذره شور و شوق خلق تئاتری را هم در شرایط بسیار سخت اقتصادی از جوانها میگیریم. البته در ماجرای اطلاعیه دریافت مجوز برای تمرین تئاتر، خوشبینانه بخواهم بگویم، بیشتر واکنش به گروههایی است که در صورت رد شدن متن یا نمایششان اعتراض میکنند؛ چون ماهها زحمت کشیدهاند. این یعنی گرفتن منطق اعتراض از دست گروههایی که کارشان مجوز نمیگیرد؛ در هیچ کجای جهان کسی از کسی برای تمرین مجوز دریافت نمیکند. چارچوبهای قانونی وجود دارد که با اعمال نظرهای شخصی و فردی متفاوت است. همه کشورها چارچوبهایی دارند که در اروپا و امریکا فرهنگی است نه ایدئولوژیک. اگر رویکردهای غیرفرهنگی بخواهد در کار هنر وارد شود، همه را دلسرد میکند.»
دایره مدارا هر روز تنگتر میشود
«به هرحال اولین وظیفه ما ارایه کارهای هنری تاثیرگذار و باکیفیت است؛ آثاری که لذت تماشاگری را به مخاطب بچشاند. مثل شاعر که پیش از هر چیز وظیفهاش حفظ زبان مادری است. اولین تعهد ما هم بالا بردن سطح کیفی و ارایه هنری است. ما نباید از کنار این سهلانگارانه عبور کنیم.»
صادقی به بیان این مورد به تاریخ سانسور در تئاتر ایران از قاجار تا پهلوی - با کیفیت و شدت و ضعفهای متفاوت- اشاره میکند و ادامه میدهد: «در همین تالار مولوی اگر قرار بود نمایشی اجرا شود پنج نفر باید کار را تماشا میکردند. این حساسیتها در دوره رضا شاه هم وجود داشت. از شهربانی و صنایع مستظرفه و غیره عضو گروه سانسور بودند. البته تمام این مسائل موجب نمیشد شما نتوانید افکار خود را به صحنه بیاورید. مدارا و دایره حساسیتهایشان بسیار وسیعتر بود. متاسفانه این رابطه روز به روز در حال تنگتر شدن است. برای داشتن یک جامعه هنری پویا و سالم باید میزان و وسعت مدارا بیشتر شود. جامعه تئاتری شادابی که بتواند به نیازهای جامعه پاسخ دهد بدون چنین نگاهی از کار میافتد. خدا را خوش نمیآید جوانان ما که از نظر اقتصادی در تنگنا هستند، فشار روزافزون ممیزی را هم تحمل کنند. به همین دلیل میبینیم هنرمند تئاتر ما برخلاف میل باطنی به هر تئاتری که پشتش پول است پاسخ مثبت میدهد.»
حق نداریم دست از کار بکشیم
صادقی در پاسخ به این سوال که با وجود تمام مشکلات یاد شده چه باید کرد، گفت «هر دولتی با هر رویکردی سر کار بیاید ما باید از موجودیت و مسوولیت اجتماعی حرفهمان دفاع کنیم و حق نداریم دست از کار بکشیم. تاکید دارم که باید کیفیت را بالا ببریم و بعضی افراد را توجیه کنیم که «ما میدانیم و شما نمیدانید». گاهی اوقات ارایه کارهای خوب و با کیفیت تعاریف بدبینانه را جابهجا کرده است. توجه داشته باشیم هیچ کاری بدون مانع و دشواری مالی و اداری و فرهنگی نیست، ولی سدها و موانع، مقاومتهایی هم به وجود میآورند. بنابراین باید دایم کار کنیم، چون اعتقاد دارم فقط و فقط با کار کردن درست و زیاد است که میتوانیم شرایط را به سود خودمان تغییر دهیم. مثلا من بهشدت ضد تئاتر تجاری هستم اما با وجود سیطره چنین فضایی، گوشهای نشستهام و آموزش میدهم و تمرینها را پیش میبریم. جوانها نباید زود مایوس شوند، چون هیچکس سریع به نتیجه نمیرسد. اینشتین زمانی نه شاگرد داشت و نه مقالاتش در نهادهای آکادمیک پذیرفته میشد، ولی هفدهسال نوشت تا در نهایت جایزه نوبل گرفت. پیشرفت مشروع ناشی از تلاش ممتد و دامنهدار و پرشور است.»
کارگردان نمایشهای «بهرام چوبینه» و «آژاکس» همچنین توضیح میدهد «این ستیز و جنگ بخشی از زندگی سرنوشت و کار ما است. چیزی که این بچهها را از یک فعالیت مشروع و ممتد بازمیدارد، همین توفیقهای فوری تصویری است، چون میبیند وقتی یک کم استعداد مقابل دوربین سرفه میکند شهرتش از عزتالله انتظامی بیشتر میشود. فرهنگ از این ناحیه ضربه مهلک خورده و شهرتهای یکشبه روی تمام آرزوها و برنامههای بچهها اثر گذاشته است. وجود چنین فرهنگی مسیر منطقی رشد هنرمندان جوان ما را ویران کرده و این هیچ ربطی به تئاتر ندارد، بلکه سینما و نقاشی و شعر و ادبیات هم با وضعیت مشابهی دست به گریبان هستند. پس ما باید روی اصول بایستیم و روشهای مشروع که زمان نیاز دارد را تشویق کنیم. پولهایی که آگاهانه وارد میدان شده برای تولید آثار سطحی را بشناسیم و اجازه ندهیم حاشیهروی جای اصل بنشیند. در اوضاع کنونی آنها که کار اصولی جدی انجام میدهند ممکن است مایوس شوند، باید برای این هم راهی پیدا کنیم. دولت اگر رویکرد فرهنگی دارد باید در برابر چنین جریانهایی ایستادگی کند و شیوه تولید کنونی را به هم بزند، نه اینکه دنبالهرو شود. این مهمترین کار دولت است. تئاتر با پول و شهرت شروع نمیشود، تئاتر با اندیشه و تجربه و خلاقیت به کار میافتد. مدیر فرهنگی پیش از هرچیز باید درک فرهنگی و هنری جامع داشته باشد.»
منبع: روزنامه اعتماد
نویسنده: بابک احمدی