چارسو پرس: مقدمه: آیا تئاتر میتواند جهان را تغییر دهد؟
تونیا پینکینز، یکی از بیستویک هنرمند پاسخگو به این پرسش در تئاتر نیویورک در این باره میگوید: «من فکر میکنم که هر ایده انقلابی از تئاتر شروع میشود و ما به عنوان هنرمندان تئاتر مسوولیت داریم این دیدگاه را دقیقا ارایه دهیم که میخواهیم دنیایمان چگونه باشد.» تمام افرادی که سال 2015 به این پرسش پاسخ دادند در بخشی از جوایز محلی Drama Desk که به افتخار دستاوردهای تئاتر در برادوی، آف- برادوی و آف-آف برادوی است، برای دریافت جایزه نامزد شده بودند. مصاحبهها در مراسم پذیرایی از نامزدها در New World Stages انجام شد. آن کافمن، کارگردان در پاسخ به این پرسش بیان کرد: «این نظریه من است. فکر نمیکنم تئاتر بتواند دنیا را تغییر دهد. من فکر میکنم تئاتر بخشی ضروری از اکوسیستم فرهنگ ماست. این لزوما در مورد تغییر جهان نیست. این در مورد بخش بسیار بسیار مهمی از فرهنگ ماست. اگر آن را حذف کنید، فرهنگ شکست میخورد. بنابراین من فکر میکنم این چیزی عمیقتر از تغییر جهان است. این بخشی از جهان است.»
پیش از آنکه به ادامه بحث بازگردیم، ضروری است اشاره شود که سالنهای تئاتر در ایران (یا جایی که من در آن زندگی میکنم، یعنی تهران، پایتخت کشور) برای یک ماه است که تعطیل شدهاند و افرادی که ظاهرا برای خودشان مسوولیتی در برنامهریزی و حمایت (ریلگذاری و هدایت!) تئاتر قائلند، درباره وضعیت هنرمندان و مخاطبان و سالنهایی که باید هر ماه اجارهبهای مکانی که امکان فعالیت ندارد را بپردازند، صحبتی نمیکنند. لازم به تاکید است که در این بازه زمانی، همین مدیران و کارمندان دولت (اماکن تعطیل یا بیکار) حقوق و مزایای خود را دریافت کردهاند. در شرایط پیش آمده که مسدود و محدودسازی اینترنت عملا امکان اطلاعرسانی را از گروههای نمایشی سلب کرده (چون طبق آمار مهمترین مجرای تبلیغاتی و اطلاعرسانی تئاتر فضای مجازی، به ویژه اینستاگرام است)؛ هیچ مسوولی وجود نداشت که پاسخ صریح و پرمغزِ خانم کافمن را حداقل در گوش کارمند کنار دستی زمزمه کند «تئاتر بخشی ضروری از اکوسیستم فرهنگ ماست. اگر آن را حذف کنید، فرهنگ شکست میخورد.» و اگر فرهنگ شکست بخورد، همه تصمیمگیران و تصمیمسازان پیش چشم خود نتیجهاش را خواهند دید، حتی اگر مطابق میلشان نباشد.
جاشوا برگاسه، طراح رقص در پاسخ میگوید: «وقتی برای دیدن تئاتر میروم، آدم دیگری هستم و به این امید دارم که پس از خارج شدن از سالن در مورد خودم و دیگران چیزهایی یاد گرفته باشم. من فکر میکنم که ارایه نمایشنامههای خوب و داستانگویی راهی است که موجب رشد انسانها میشود.»
برایان دارسی جیمز، بازیگر: «فکر میکنم این چیزی است که ما از بدو پیدایش در آن نفس کشیدهایم، از زمانی که غارنشینان شروع به داستانگویی درباره آتشها کردند. به بیان صریحتر، به نظر من تئاتر نهتنها در ایجاد تغییرات کوچک، از نظر احساسی که انسانها نسبت به وضعیت روزمرهشان دارند، مهم است، بلکه در سطح سیاسی- اجتماعیتر نیز تاثیر زیادی داشته. نمایش «همیلتون» نمونهای عالی از نمایشی است که نگاه ما به این کشور {امریکا} را تغییر میدهد. این دیالوگ درباره اینکه مالک کشور چه کسی است؟ چگونه به وجود آمدهایم؟ و کجا هستیم؟ را تغییر میدهد. این نوعی از تئاتر است که به ما کمک میکند خودمان را دوباره تعریف کنیم.» در این بین یک پرسش مطرح کنم؟ آیا تئاتر ایران که درست در دل پیچوتابهای تاریخی سیاسی- اجتماعی به سر میبرد، پس از این کاری میکند که مخاطب یا هنرمند به جامعه بگوید: «این تئاتر موجب شد در معانی و مفاهیم گذشته بازنگری کنم؟»
تا لحظه تنظیم و تدوین این نوشته که تغییرات بسیار عمیق است و واکنشها اندک شاید بعضی مشغول تفکر در وضعیتند. حق با آنهاست، به وضعیتهای جاری نمیتوان خیلی سریع پاسخ هنری داد؛ شاید. اگرچه جریانهای مه68 و برخورد سینماگران به ما میگوید آنها در لحظه رخداد مشغول اندیشیدن یا حداقل بحث و جدل درباره وضعیت جدید بودند. یا «فوتوریستها» (مهمترین جنبش پیشرو ایتالیایی آوانگارد قرن بیستم) و «داداییستها» و دیگر جنبشهای هنری خیلی سریع نسبت به اوضاع زمانه خویش واکنش نشان دادند.
ترنس مک نالی، نمایشنامهنویس در پاسخ به پرسش مطرح شده بیان میکند: «تئاتر ابتدا قلب و سپس ذهن را تغییر میدهد.» او میگوید: «من به تئاتر به عنوان یک نیروی فعال اجتماعی اعتقاد زیادی دارم. اگر تماشای تئاتر مردم را وادار نکند که در مورد نحوه زندگی خود متفاوت فکر کنند، ما به شدت شکست خوردهایم.» او برای نمونه به نمایشنامه امریکایی «مرگ فروشنده» یا «مرگ دستفروش» نوشته آرتور میلر اشاره میکند: «چند نفر از طبقه متوسط امریکایی پس از دیدن آن نمایشنامه مجبور شدند ارزشهای خود را بررسی و بازنگری کنند؟ یادم میآید در کودکی چقدر روی مادر و پدرم تاثیر گذاشت. هنوز هم میتواند مشابه آن کار را انجام دهد. فرشتگان (هنرمندان چنین) در امریکا مطمئنا مردم را تحت تاثیر قرار دادند. بله، تئاتر میتواند سرگرمکننده باشد. من هم دوست دارم بخندم اما همچنین دوست دارم که مرا وادار به تفکر و پرسش و چالش کند و وقتی تئاتر همراه با سرگرمسازی، این کار را هم انجام میدهد، بهترین است.» او در نهایت به تاکید میگوید: «بله، تئاتر میتواند.»
فناوری غیرمتمرکز، هنر غیرمتمرکز میطلبد
هیچ تفاوتی وجود ندارد، فناوریها و تئاتر (یا اساسا فرهنگ) هر دو جهان را تغییر میدهند. کیست که اعتراف نکند جهان در فاصله سالهای پایانی دهه 80 میلادی و امروز که مدام درباره فناوری غیرمتمرکز (decentralized) و عبور از جهان web2 به web3 حرف میزنیم، تجارب شگرفی پشت سر نگذاشته است؟ اساسا کنشهای اجتماعی ما به واسطه شکلگیری راههای ارتباطی نوین دستخوش تغییرهای خیرهکننده و سریع شده. شبکههای اجتماعی، پلتفرمهای ارایهدهنده خدمات ارتباطات تصویری، تلفنهای هوشمند، اینترنت فراگیرِ جهانی و غیره، تمام اینها شهروندان را به یکدیگر نزدیک کرده و به شبکهای از پیوندها و باورهای مشترک دامن زده است. فرهنگِ انسان قرن بیست و یکم به مراتب با انسان قرن بیستم تفاوت دارد؛ خواستههای اجتماعی و کنشهایش دگرگون شدهاند. مانوئل کاستلز، جامعهشناس اسپانیایی که حوزههای جامعهشناسی شهری، مطالعات سازمانی، مطالعات فضای مجازی، جنبشهای اجتماعی، جامعهشناسی فرهنگ و اقتصاد سیاسی را در کنار هم مطالعه میکند تا یک تحلیل «بینرشتهای» از جهان پیچیده رسانهای شده امروز به دست دهد؛ میگوید: «شبکههای اجتماعی فضاهای خودمختاری هستند که تا اندازه زیادی خارج از کنترل حکومتها و شرکتها عمل میکنند، حکومتها و شرکتهایی که در سراسر تاریخ به انحصاری کردن کانالهای ارتباط به مثابه شالوده قدرتشان پرداختهاند. افراد با اشتراک گذاشتن بیم و امید در فضای عمومی آزاد اینترنت، با متصل شدن به یکدیگر و با تصور کردن برنامهها از منابع چندگانه هستی، بدون توجه به دیدگاههای شخصی و پیوندهای سازمانیشان، تشکیل شبکه دادند.» و... چه کسی است که نداند تئاتر در دهههای اخیر هر چه بیشتر به شیوه بیانی بینرشتهای نزدیک شده و به ضرورت تکنولوژی و فناوری پیبرده است؟ ولی حالا در روزگار جنبشهای غیرمتمرکز، پاسخ تئاتر یا کنش تئاتر نسبت به وضعیت چه خواهد بود؟ بیایید به فناوری بلاکچین بازگردیم.
در سادهترین شکل، بلاکچین یک پایگاه داده عظیم است. یک شبکه غیرمتمرکز، همتا به همتا یا در اصطلاح (P2P) . به این معنا که هیچ شخص یا نهادی آن را کنترل نمیکند. همه کاربران به مدیریت جریان اطلاعات کمک میکنند و زمانی که دادههای جدید به بلاکچین اضافه شد، هیچکس توانایی کنترل و تغییر آن را ندارد. سیستمهای بلاکچین میتوانند عمومی یا خصوصی باشند. دادهها در زنجیره بلاکها اضافه و ذخیره میشوند. به این صورت که رایانههای کاربران متعدد بررسی میکنند (از طریق معادلات ریاضی به نام استخراج) که آیا این دادهها قابل اعتماد هستند یا خیر؟ و به این ترتیب است که بلوک تایید شده به بلوک داده قبلی زنجیر میشود. این روش یک ترتیب غیرقابل دستکاری ایجاد میکند. بلاکچین چیزی است که به آن دفترکل توزیع نیز میگویند. اعتبارسنجی تراکنش روی این فضا تنها زمانی اتفاق میافتد که هر کاربر «موافق» باشد که دادههای اضافه شده صحیح است و یک رکورد تغییرناپذیر ایجاد میکند. خیابانی با 10 خانه را تصور کنید که همه صاحبخانهها یکدیگر را میشناسند. فرد «الف» در خانه شماره پنج ادعا میکند خانهای در خیابان شماره سوم متعلق به او است؛ همه همسایهها با «الف» مخالف هستند؛ بنابراین ادعای او به سرانجام نمیرسد. این نمونهای از یک سیستم مدیریت داده غیرمتمرکز است که در آن افراد یا کاربران کنترل را حفظ میکنند. مانند بلاکچین، اطلاعات شفاف، قابل اعتماد، به اشتراک گذاشته شده است.
حالا همان خیابانی را تصور کنید که «الف» در آن مدیر بانک یا عضو شورای محله است. تمام سوابق مالکیت را در سیستمی که سیستم متمرکز نامیده میشود، ذخیره میکند. بنابراین «الف» میتواند دادهها را دستکاری کرده و ادعایی مطرح کند؛ خانه به نامش خواهد شد، چون سیستم با «الف» موافقت میکند. بسیاری از سیستمهای روزمره ما متمرکز هستند؛ از بانکها گرفته تا رسانههای اجتماعی و دولتها. قدرت و قدرت سوءاستفاده در اختیار شخص یا نهادی است که سیستم متمرکز را کنترل میکند. جذابیت سیستمهای کنترل شده توسط کاربران، امری واضح است. هر کسی که ثبتنام کرده باشد یک ذینفع است. این یکی از دلایل اصلی رشد اکوسیستم بلاکچین با هزاران پروژه جدید در ماه است. ولی همه اینها چه ربطی به تئاتر دارد؟! شاید در درجه اول دقیقا به مخاطب تئاتر است که ارتباط دارد.
مخاطب که تغییر کرد، تئاتر راهی جز دگرگونی ندارد
واژه مخاطب - که در اصل به التین پوبلکوس گفته میشد- ما را به تعداد اشخاصی که به مجموعه اجتماعی تعلق دارند، ارجاع میدهد. از سوی دیگر، ذهن ما را به مفاهیم توده، اشخاص و جمعیت متوجه میکند. این واژه، حضور فرد در فضای عمومی را در ذهن بیدار میکند. فضایی که در آن فردیت موجود انسانی به نفع رفتارهایی که فرد را توصیف میکنند، یعنی رفتار عمومی، کنار میرود. به این ترتیب فردیت در جمعی که در تظاهری یا نمایشی شرکت میجویند، ذوب میشود و از بین میرود. توضیح آنکه جمع افراد واحدی جدید به وجود میآورد که عنصری واحد است. در این صورت به این واحد به عنوان کلیتی که رفتارهای اصیل و خاص خود را دارد، پرداخته میشود. به دنبال دستیابی به نتایج پژوهشهای مربوط به اثرات رسانهها، در اصطلاح مخاطب مناقشههایی به وجود آمد. این پژوهشها بر مواجهه فعالانه مخاطبان با متون هنری و رسانهای تاکید میکردند؛ «زیرا این حقیقت آشکار شد که افکار، گرایشها و رفتار مخاطبان بیشتر تحت تاثیر محیط اجتماعی است» (دنیس مککوایل). البته نمیتوان فرمول واحدی را برای مخاطبان محصولات مختلف فرهنگی و هنری در نظر گرفت. «در فهم، شناخت و تعریف مخاطبان رسانهها و هنرهای مختلف (تلویزیون، سینما و تئاتر) به مولفههای زیر باید توجه کرد: سطح فعالیت، مکان، محدودیتهای زمانی، دسترسی، قرابت، تعامل و تمرکز (گورتون) آنچه بر شکلگیری مخاطب اثر زیادی میگذارد، برداشتی است که جامعه معین از فعالیتهای فرهنگی دارد. در واقع پژوهشگران در شرف فهم سه نکته هستند: «مخاطب و ارزشهای آن، بیان فرهنگی متعلق به نظام ارزشی و پایگاه اجتماعی نهادهای فرهنگی» به عقیده پژوهشگران حوزه مخاطبپژوهی، گفتمانها و عملکردهای مخاطبان بسیار گذراست؛ به این دلیل که با ظهور رسانههای جدید، این عملکردها خصوصی شده و رسانه به حوزه خصوصی افراد وارد شده است. به همین دلیل برای برنامهریزی مخاطبان در سالهای آینده به هیچ عنوان نمیتوان تنها به نظریهها و پژوهشهای قدیمی اکتفا کرد.» درواقع «مخاطب، گروهی نیست که یکبار برای همیشه تشکیل شده باشد، بلکه پیکرهای (ارگانیسمی) زنده است که مرکب از گروههای اجتماعی مختلف برحسب دورههای زمانی شکل میگیرد و از شکل میافتد». (ذائقه مخاطبان تئاترهای پرفروش ایران در دهه 1390/ ابعاد، مولفهها، علل و عوامل / پژوهش محمودترابیاقدم)
تماشاگران عصر تکنولوژیهای غیرمتمرکز
بنابراین بار دیگر میتوان تاکید کرد از آن زمان که رشد تکنولوژیکی در جهان شتاب گرفت و بر ساختارهای جامعه تاثیر گذاشت، فرهنگ و ارزش حاکم بر سیستم اجتماعی نیز دستخوش تغییر و تحول شده و میشود. اتفاقا در چنین دورانی است که پرداختن به مساله نسلها از موضوعات مهم اندیشمندان به حساب میآید. فاصله نسلی همیشه و از قدیم وجود داشته بهطوری که نسل جوان باعث نگرانی و دغدغه خاطر بزرگسالان خود میشدند. «روی لوح سنگی که از تمدن سومر به دست آمده، نوشته شده: «نسل جوان نسلی نظامگسیخته است و این مساله ممکن است که تمدن ما را بر باد دهد. یعنی حدود 550 سال پیش سخن از این بود که جوانان درصدد بر باد دادن دستاوردهای تمدن سومر هستند».
بیشک جوانان دیروز چون از جوانان امروز متفاوت میاندیشند و سلیقههای دیگری دارند با این دلهره مواجه هستند که مبادا نسل جدید دستاوردها و زحمات و تجربیات آنها را به حساب نیاورد. با در نظر گرفتن اینکه فاصله نسلی، ریشه در تاریخ دارد اما نه با استفاده از همین واژه بلکه به صورت بیان نگرانیها و تفاوتها، باید خاطرنشان کرد که تاثیر تکنولوژی و فناوریهای نوین در این مساله، نهتنها تاثیرگذار است، بلکه بر شدت آن نیز در صورت غفلت میافزاید. میتوان اینترنت را به عنوان محصول اصلی این تحولات تکنولوژیکی در نظر گرفت که قدم گذاشتن در دنیای مجازی را برای کشورهای مختلف و در تمام ردههای سنی مهیا کرده و باعث بروز محیط دیجیتالی شده است. حتی امروزه ضریب نفوذ اینترنت از شاخصهای توسعه به شمار میآید. جامعه ایران مراحل گذار از سنتی به مدرن را طی میکند و با جمعیت زیادی از جوانان و نوجوانان روبهرو است که با جهانی شدن و پرتاب امواج فرستندههای مختلف و ظهور اینترنت به عنوان پدیدهای نوظهور ارتباط جدی دارند. نسل جوان کلکسیونی از «جدید بودنها» یا امور نو را تجربه میکنند. نمونههایی که حافظه والدینشان پیوندی با آنها برقرار نمیکند و این سرآغاز مساله است.
در چنین وضعیتی تئاتر نیز به عنوان یک نهاد اجتماعی باید متوجه باشد که گام به جهان web3 و بلاکچین گذاشته، فرآیندها و استراتژیهای پیشین تا حد زیادی تحت تاثیر این مهم قرار گرفتهاند؛ علاوه بر اینها، نسل جوان همین روزها نشان میدهد فضای اجتماعی تغییرات پیچیده و عمدهای کرده است. هنرمند تئاتر در چنین شرایطی باید تصمیم بگیرد چطور میخواهد نسبت به وضعیت واکنش نشان دهد و قصد دارد برای کدام گروه اجتماعی و اساسا چه اجتماعی تئاتر بسازد. به ویژه بخش عمده تئاتر ایران که تمایل به مرکزگرایی را در تمام سطوح نشان میدهد؛ ولی در عین حال من به همان بارقههای کوچک دانشجویی یا مرتبط با نهادهای آکادمیک دلبستهام که به زودی درک درست خود از وضعیت به وجود آمده ارایه دهند. به قول رسانهها «جهان به پیش و پس از واقعه یازدهم سپتامبر تقسیم شد». جامعه ایران هم مستثنی از این قاعده نیست. گروههای تئاتری نیز مانند خانوادهها، هستهها و زنجیرههای مهم ساختن وضعیت جدید را تشکیل میدهند. باید منتظر ماند و دید چطور خودشان را با وضعیت کنشهای اجتماعی غیرمتمرکز تطبیق میدهند. فضای بلاکچین خاطرتان هست؟ مدیران نیز باید متوجه باشند که تا وقتی این نیروها تاییدیه ندهند، هیچ امری قابل تایید و پذیرش نیست. این کاربران فضای موجود هستند که باید تایید (شما بخوانید مجوز) صادر کنند، نه جریانی که کاربر نیست یا از سوی کاربران متنوع تایید نمیشود. البته اگر اینترنت قطع نباشد!
///.
منبع: روزنامه اعتماد
نویسنده: بابک احمدی