نزدیکی زادروز داریوش مهرجویی و مسعود جعفری‌جوزانی (با اختلاف یک روز) را که هر دو از مفاخر فرهنگ و هنر این سرزمین به حساب می‎آیند، بهانه‌ای برای پرداختن به حضور موثر فرهنگی آنها قرار دادم و شاید این کمترین کار ممکن در برابر هنرمندانی است که آثارشان هم ریشه در فرهنگ ایرانی دارد و هم بر اعتبارآن افزوده‌اند و کارنامه کاری‌شان با وجود اوج و فرودهای سینمایی، همواره شریف و دغدغه‌مند بوده است و هیچ‌گاه خود را در گرداب روزمرّگی‌ها و سفارش‌ها نینداخته‌اند.

چارسو پرس: شاید در این وانفسای تندبادهای اجتماعی نوشتن درباره آدم‌های مهم فرهنگی آن هم در زادروزشان تعبیر به دلخوش بودن شود ولی به‌زعم نگارنده مفاخر فرهنگی همواره از دلسوزترین و مصلح‌ترین افراد در گذر از تندبادها هستند و یاد کردن و پرداختن به آنها و دیدگاه‌های‌شان می‌تواند در حکم یک فانوس دریایی در امواجی متلاطم مانع از سرگردانی و گمگشتگی جامعه و خصوصا نسل‌های جوان‌تر شود. نزدیکی زادروز داریوش مهرجویی و مسعود جعفری‌جوزانی (با اختلاف یک روز) را که هر دو از مفاخر فرهنگ و هنر این سرزمین به حساب می‎آیند، بهانه‌ای برای پرداختن به حضور موثر فرهنگی آنها قرار دادم و شاید این کمترین کار ممکن در برابر هنرمندانی است که آثارشان هم ریشه در فرهنگ ایرانی دارد و هم بر اعتبارآن افزوده‌اند و کارنامه کاری‌شان با وجود اوج و فرودهای سینمایی، همواره شریف و دغدغه‌مند بوده است و هیچ‌گاه خود را در گرداب روزمرّگی‌ها و سفارش‌ها نینداخته‌اند. آنها البته همیشه و هنوز تاوان استقلال نگاه خود را نیز با تلف شدن سال‌هایی از عمر و ساخته نشدن طرح‌ها و فیلمنامه‌های ارزشمندشان پرداخته‌اند. مهرجویی و جوزانی با حدود 10 سال اختلاف سن (یکی در آستانه هشتاد و سه سالگی و دیگری هفتاد‌و‌چهار سالگی) هر دو تحصیلکرده امریکا هستند. مهرجویی در دانشگاه معتبر UCLA فلسفه خوانده و جوزانی در دانشگاه ایالتی سانفرانسیسکو سینما و جالب اینکه هر دو در عین آشنایی با فرهنگ و هنر دنیا، زیست و آثارشان مشحون از گرایش‌های بومی و عِرق ایرانی است و هر دو طرح‌های امکان ساخت نیافته‌شان اگر بیش از آثار ساخته شده نباشد، کمتر هم نیست.
مهرجویی در اواخر دهه چهل و دهه پنجاه با ساخت آثاری چون گاو (48)، آقای هالو (49)، پستچی (51) و دایره مینا (53) یکی از پیشگامان مهم سینمای نوگرای موسوم به موج نو به حساب می‌آید که پس از انقلاب نیز با ساخت 19 فیلم که شاخص‌ترین‌های‌شان اجاره‌نشین‌ها (65)، هامون (68)، بانو (69)، سارا (71)، پری (73)، درخت گلابی (76)، مهمان مامان (82) و سنتوری (86) هستند به عنوان یکی از فیلمسازان مهم و تاثیرگذار فرهنگی به حساب می‌آید که حدود چهار دهه توانست موضوعاتی مهم را در قالبی که علاوه بر اقناع روشنفکران و منتقدین برای طبقه متوسط سینمارو نیز جذاب باشد، بیان کند. مهرجویی در اغلب مقولات یک یا چند اثر شاخص در کارنامه پربارش دارد. در حوزه مسائل روستایی گاو و شیرک، در زمینه موسیقی سنتوری و لامینور، در سینمای موسوم به طنز اجاره‌نشین‌ها و تا حدودی مهمان مامان و در حوزه پرداختن به مسائل زنان و ابعاد گوناگون آن فیلم‌های بانو، سارا، پری و لیلا، در حوزه سینمای شاعرانه- نوستالژیک فیلم درخت گلابی و در زمینه معضلات و مسائل اجتماعی آثاری چون دایره مینا، اجاره‌نشین‌ها، بمانی و نارنجی‌پوش (هر چند که اغلب فیلم‌هایش کم یا زیاد جنبه اجتماعی را نیز دارند) و در زمینه دغدغه‌های فلسفی هامون. این مساله نشان‌دهنده نگاه دقیق و مماس به جامعه فیلمساز است و البته اشرافش به زبانِ سینما. مهرجویی شخصیت جالبی دارد که حال و هوای فیلم‌هایش نیز برگرفته از آن است. از یک سو موانست و دوستی با بزرگانی چون داریوش شایگان و غلامحسین ساعدی و هژیر داریوش نشان از دغدغه‌های فلسفی و اجتماعی او دارد و از سوی دیگر شخصیت آرام، شوخ‌طبع و راحتش که در برخی موارد به سرخوشی و جدی نگرفتن هیچ چیز پهلو می‌زند، حتی اگر در مورد مساله‌ای مهم در حال صحبت و تحلیل باشد. این ترکیب ظاهرا نامتجانس در شکل‌دهی به آثارش نیز سبب می‌شود موضوعاتی مهم و اساسی را با لحنی ساده و گاه طنز بیان کند که بیشتر به مذاق تماشاگر خوش می‌آید و تعمدا از لحن عمدتا عبوس فیلم‌های اجتماعی و فرهنگی فاصله می‌گیرد. اوج این نگاه را در هامون و اجاره‌نشین‌ها از مهم‌ترین فیلم‌های کارنامه‌اش به وضوح می‌توان دید. اغلب شخصیت‌های به یادماندنی آثارش نیز همین گونه‌اند. موفق‌ترین بازیگران آثارش نیز همچون زنده‌یادان عزت‌الله انتظامی و خسرو شکیبایی کسانی بودند که این نوسانات شخصیتی را در لحظه بتوانند بروز دهند. مهرجویی با بهره مستقیم یا غیرمستقیم از آثار ساعدی، هدایت، گلی ترقی، مرادی‌کرمانی، بوخنر، سالینجر، ایبسن، بُل، گوگول و... موفق‌ترین فیلمسازی ایرانی است که آثار ادبی را به بهترین شکل به زبان سینما بیان می‌کند. مهرجویی از فراغت‌های اجباری و ناخواسته بین فیلم‌هایش با نگارش کتاب‌هایی چون «به خاطر یک فیلم بلند لعنتی»، «آن رسید لعنتی»، «سفر به سرزمین فرشتگان»، «سفرنامه» در قالبی داستانگو یا ترجمه آثاری چون «بعد زیبایی‌شناختی واقعیت اثر/ مارکوزه»، «جهان هولوگرافیک/ تالبوت» و «یونگ، خدایان و انسان مدرن» بهترین استفاده را در استمرار تولید و خلاقیت هنری درکارنامه‌اش می‌کند. متاسفانه مهرجویی با این کارنامه پربار مدت‌هاست که به سختی موفق به ساخت فیلم می‌شود و آخرین اثرش «لامینور» پس از چند سال بیکاری به همت دستیار سابقش درمیشیان امکان ساخت پیدا کرد. 

مسعود جعفری جوزانی

مسعود جعفری‌جوزانی اما فعالیت سینمایی‌اش را پس از انقلاب و با فیلم موفق جاده‌های سرد (63) آغاز و در فیلم دومش شیرسنگی (65) چنان فیلم موثر و خوش‌ساختی را ارایه کرد که هم از جهت معنا و مضمون و هم از جهت فرم و ساختار سینمایی چشمگیر بود. جوزانی در آثار بعدی خود نیز به موضوعات مهمی پرداخت؛ از روایت برهه‌هایی از تاریخ ایران در فیلم در مسیر تندباد (67) گرفته که سال‌ها بعد این‌گونه روایت تاریخ را در سریال سترگش در چشم باد نیز به شکلی کامل‌تر و مشخص‌تر (از مبارزه میرزا کوچک خان تا جنگ ایران و عراق) به تصویر کشید تا فیلم‌های معاصری چون یک مرد و یک خرس (71)، بلوغ (77) و پشت دیوار سکوت (95) که هر یک به معضلی اجتماعی اشاره دارند. او در حوزه سینمای طنز نیز با ساخت ایران برگر (93) نشان داد که می‌تواند در این ژانر نیز حرف‌های مهمی را بیان کند. همان‌طور که در دل و دشنه (73) نیز با فضاسازی درست به داستانی مهیج و تجاری رنگ و بویی بومی و ایرانی داد. جوزانی هنرمند مولفی است که علاوه بر نوشتن فیلمنامه آثار خود، چند فیلمنامه برای کارگردانان دیگر هم نوشته است. او فیلمنامه‌هایی چون باسکرویل، خواجه نصیر طوسی، پوریای ولی، کوروش کبیر، یعقوب لیث و بهشت تبهکاران را نیز در مقاطع مختلف نوشته که به‌رغم اینکه اغلب تا مرحله پیش‌تولید هم رسیدند به دلایل مختلف فرصت ساخت نیافتند. جوزانی در تولید و راه‌اندازی پروژه‌های مختلفی نیز نقش مهم و اثرگذاری داشته است. فیلم‌هایی چون سایه خیال (دلیر، 69)، ناصرالدین شاه اکتورسینما (مخملباف/70)، چشم‌هایش (قریبیان/79)، غروب شد بیا (شاه‌حسینی/83)، خط ویژه (کیایی/92)، حکایت عاشقی (رمضانزاده/93) و... جوزانی شخصیت وارسته، آرام و حساسی داشته و عمیقا به تاریخ و فرهنگ ایران علاقه و اشراف دارد. در چند سال اخیر دورادور شاهد بوده‌ام که در مسیر به راه انداختن پروژه جدیدش بهشت تبهکاران (که روایتی جذاب برگرفته از واقعیات تاریخی دهه سی ایران است و در متن و پس‌زمینه خود به اتفاقات مهم تاریخ معاصر کشور می‌پردازد) تا چه حد کش و قوس دریافت مجوزها، هماهنگی‌ها و تامین سرمایه لازم (که برای پروژهای تاریخی اینچنین با تورم‌های فزاینده بسیار قابل ‌ملاحظه است) به شکلی که بتواند استقلال نگاه خود را نیز حفظ کرده و در دام سفارش‌های سرمایه‌گذاران رنگارنگ نیفتد، ذهن و جسم او را فرسوده است. این پروژه با تبدیل شدن به سریال و نگاه ویژه جوزانی قطعا اثر جذاب و ماندگاری خواهد شد. 

همیشه آرزو داشتم که مدیران و مسوولانی در عرصه‌های فرهنگی حضور داشتند که با تامین و تصویب بودجه‌های لازم و نیز با اعتماد کامل به شیوه کارشان نگذارند که فیلمسازانی همچون مهرجویی و جوزانی لحظه‌ای از خلاقیت و آفرینش بازمانده و ذهن و فرصت‌های‌شان در چرخه‌های معیوب سرمایه و بروکراسی‌های اداری از تولید تا اکران مستهلک شود. شاید فیلم‌های اخیر این فیلمسازان نتواند نظر صاحب‌نظران را در قیاس با آثار شاخص‌شان تامین کند، اما توجه به چند نکته در این خصوص بسیار مهم است؛ اول آنکه آثار تولید شده این فیلمسازان بازتاب همه توانایی‌های آنها نیست و تنها کاری بوده که در آن شرایط امکان ساخت پیدا کرده و نه الزاما اثری که بازتاب تمام دغدغه‌های روز فیلمساز باشد؛ دیگر آنکه در شرایط سنی این بزرگان قطعا نمی‌توان انتظار فتح قله موفقیت را همچون چهل و پنجاه سالگی آنها داشت و نکته آخر اینکه در این بلبشوی حاکم به سرمایه، تولید، دستمزدها، اکران، مدیریت‌ها و...تقریبا توقع تولیدی شاخص و برجسته از فیلمسازان صاحب نگاه و مستقل کمی دور از واقع‌بینی است. در سیستم‌های درست فرهنگی، ساز و کاری حاکم است که فیلمسازانی چون دیوید لین و کلینت ایستوود امکان ساخت فیلم دلخواه و انتقال تجربیات‌شان را حتی در 90 سالگی می‌یابند، اما فیلمسازان متفاوت ما همچون مهرجویی، کیمیایی، تقوایی، بیضایی و زنده‌یادان حاتمی، سینایی و... چنان در لای چرخ دنده‌های ناامیدکننده بروکراسی اداری، تامین بودجه، ممیزی، اکران و... احساس بدی پیدا می‌کنند که یا افسرده و منزوی می‌شوند یا امراض و جوانمرگی سراغ‌شان می‌آید، یا جای دیگری را برای فعالیت ترجیح می‌دهند یا آثارشان تصویر کمرنگی می‌شود از آنچه می‌توانست باشد. در حالی که انبوهی از طرح‌ها و فیلمنامه‌های شاخص‌شان امکان تولید نیافته است. در انتها برای این دو فیلمساز فرهیخته ایامی قرین سلامت، آرامش و تولید و خلاقیت آرزومندم و امید به اینکه سایه پربار و برِشان مستدام باشد. 

 ///.


منبع: روزنامه اعتماد
نویسنده: امید جوانبخت