علی رویین‌تن با اشاره به اینکه امروز ساخت فیلم‌های دینی در ایران کار دشواری است، تأکید کرد: اگر ما به این شعار بسیار زیبا که می‌گوید؛ "سیاست ما دیانت ما و دیانت ما سیاست ما است" بیندیشیم و همه تلاش کنیم در این راستا پیش برویم لازم نیست نگران تولید شدن یا نشدن آثار دینی باشیم، خود به خود همه چیز خوب پیش می‌رود و آثار دینی لازم ساخته می‌شوند.

چارسو پرس: سالانه در کشور ما جشنواره‌های سینمایی متعددی با رویکرد حمایت از فیلم‌های دینی برگزار می‌شود که بعضاً‌ با سر و صداهای رسانه‌ای نیز همراه هستند اما معمولاً هیچ‌گاه نتوانسته‌اند جریان‌ساز باشند و صرفاً‌ به همان زمان برگزاری و جوایزشان محدود شده‌اند.

سینمای دینی به خودی خود مقوله‌ای است که نیاز به بحث و بررسی دارد، اینکه آیا چگونه از رسانه‌ای چون سینما می‌توان انتظار داشت که وجهه‌ای دینی داشته باشد و در جهت معرفی، تبلیغ یا حتی نقد دین کارکرد داشته باشد و چه ظرفیت‌هایی در این مسیر قابل وصل است؛ مسئله‌ای‌ست که باید مورد بررسی قرار بگیرد، در واقع پیش از برگزاری جشنواره یا در پیش گرفتن سیاست‌هایی چون حمایت از فیلم‌های دینی لازم است به تعریف دقیقی از سینمای دینی برسیم و بعد وضعیت این گونه سینمایی را در کشورمان مورد بررسی قرار دهیم.

در گفتگو با علی رویین‌تن (نویسنده، کارگردان و تهیه‌کننده سینما) درباره تعریف سینمای دینی و وضعیت آن در کشورمان گفتگویی داشتیم که در ادامه می‌خوانید:

در کشور ما سالانه جشنواره‌هایی با رویکرد حمایت از سینمای دینی برگزار می‌شود اما هیچ‌گاه درباره سینمای دینی تعریف مشخصی ارائه نشده است. از نظر شما سینمای دینی را چطور می‌توان تعریف کرد؟

پیش از تعریف سینمای دینی باید دین را تعریف کنیم، پس سوال اول این است؛ دین چیست؟

دین یک ایدئولوژی،‌ راه و روش و طریقتی است که خدا توسط یک پیامبر برای بهزیستی و زیبا زندگی کردن مردم ارائه کرده است،‌ در واقع دین راه و روشی برای رسیدن به معبود است. برای رسیدن به این مهم باید لبریز از انسانیت باشید، همه انگاره‌های دینی در همه ادیان الهی انسان‌ها را به یک کرامت بالای انسانی و بلندمرتبگی سوق می‌دهند. به قول دکتر شریعتی "هنر تعالی روح خداگونگی انسان است"، مشی سینما بر نور استوار است و می‌تواند انسان‌ها را از تاریکی یا نازیبایی به سمت زیبایی سوق دهد پس به این نتیجه می‌رسیم که سینما یک هنر دینی است اما اگر دین به این مقصود باشد که امروز تعریف می‌شود و نوعی پروپاگاندای سیاسی برای رشد کردن میزها و سمت‌ها است، پرداختن به آن باعث می‌شود که هر روز مردم و هنرمندان از دین جدا شوند البته که هنر اصیل نمی‌تواند در راستای منویات و خواسته‌های اینچنین قرار بگیرند.

سینمای دینی ژانر نیست اما دین در تمام هنر جاری است و معمولاً سینمای دینی در ژانر ماورایی و فراواقعیت که به واقعیت‌های الهی برمی‌گردد مربوط می‌شود.

چه نشانه‌هایی می‌تواند رویکرد پروپاگاندایی یک اثر سینمایی را که داعیه دینی بودن دارد، مشخص کند؟

باید ببینیم مدیران وقت از چه چیزی استقبال می‌کنند. تاریخ ایران، تاریخ انقلاب و تاریخ معاصر به طور کل لبریز از ریزش‌ها و رویش‌ها است و شک کردن‌ها و یقین داشتن‌های بسیاری در آن می‌توان یافت که همیشه یقین‌ها پیروز شده‌اند. مثلاً امروز یکسری افراد هستند که مقوله انتظار را مهم‌تر از مقوله امامت می‌دانند، بعضی‌ها هستند که مقوله استراتژی را مهم‌ترین مقولات دین می‌دانند. همه این رویکردها منویات سیاسی دارند و به همین دلیل از آثاری هنری حمایت می‌کنند که در راستای مقاصد خودشان است و موضوعات روز و مد روز دریافتی را پاس می‌دارند. هر اثری حاوی این ویژگی‌ها پروپاگاندایی است.

یعنی مهم‌ترین نشانه آثار پروپاگاندایی که به عنوان فیلم‌های دینی مطرح می‌شوند، این است که جنبه‌های سیاسی آن پر رنگ‌تر از جنبه‌های معنوی است؟

اگر ما به این شعار بسیار زیبا که می‌گوید؛ "سیاست ما دیانت ما و دیانت ما سیاست ما است" بیندیشیم و همه تلاش کنیم در این راستا پیش برویم لازم نیست نگران تولید شدن یا نشدن آثار دینی باشیم، خود به خود همه چیز خوب پیش می‌رود و آثار دینی لازم ساخته می‌شوند.

یکسری آدم‌ها هستند که دین ندارند اما دروغ نمی‌گویند، دزدی نمی‌کنند، اهل ریاکاری نیستند و ویژگی‌های مثبت بسیار دارند، این افراد حائز ویژگی‌های یک مسلمان هستند و از منظر من فردی با این ویژگی‌ها خیلی متدین‌تر از آدمی است که اهل شلوغ‌کاری است و از خطر آسیب دیدن به دین می‌گوید اما در عمل نشانی از این حرف‌هایش وجود ندارد. امروز در سطح کلان سیاسی ایران به جز یکسری افراد که محترم هستند و نیازی به شلوغ‌کاری ندارند، یکسری افراد برای حفظ موقعیت دست به هر مسئله‌ای می‌برند و از مسائل ماورایی سوءاستفاده می‌کنند و سعی دارند سینما را هم مجبور کنند که در خدمت اهدافشان قرار بگیرد. این سینما اگر چه شاید دارای ویژگی‌های ظاهری دینی باشد، اما بی‌ربط به دین است و می‌توان آن را سینمایی صرفاً سیاسی دانست.

برای مثال به تجربه خودم اشاره می‌کنم، پنج سال است که تلاش می‌کنم بتوانم فیلم زندگی شهید ابراهیم هادی را بسازم، همه مسئولان کشور از جایگاه والای این شهید می‌گویند اما هیچ ارگانی حاضر نیست از ساخت چنین فیلمی حمایت کند. نه اینکه این حاضر نبودن را اعلام کنند، بلکه برعکس همه می‌گویند ما از ساخت اینگونه آثار حمایت خواهیم کرد اما در عمل رغبتی ندارند و حتی به من پروانه ساخت فیلم زندگی شهید هادی را هم نمی‌دهند.

حال شما تصور کنید؛ دین‌داری در وجود شخصی چون شهید هادی او را به فردی تبدیل کرد که به جای صرفاً کشتی‌گیر شدن با بدنی ورزیده انسانی بزرگ شد که جایگاهی دست نیافتنی دارد، او آرزو داشت مثل حضرت زهرا(س) بی‌نشان باشد و به این آرزو هم رسید. به نظر من تحقق شعار شهید ابراهیم هادی که می‌گوید؛‌ "من برای هیچ سِمتی نمی‌جنگم و برای رضا و دیدن خدا تلاش می‌کنم" نیاز امروز جامعه ما است. در این جمله مهم‌ترین انگاره دینی ما که توحید است، وجود دارد. آیا این توسل به حضرت زهرا (س) موضوعی نیست که می‌تواند خیلی از جوانان ما را امروز نجات دهد؟ قطعا همینطور است ولی متأسفانه به نظر می‌رسد همین ویژگی‌ها باعث می‌شود که جلوی ساخته شدن چنین فیلمی گرفته شود.

چرا باید این ویژگی‌های دینی دلیلی بر ساخته نشدن این فیلم باشد؟

در روزگار معاصر سیره و سلوک حضرت رسول (ص) و طریقت مولا علی (ع) و اهل بیت(ع) خط قرمز است و اجازه نمی‌دهند به آن بپردازید چراکه آن‌ها خیلی شریف و آزاداندیش بودند. من به تجربه خودم اشاره می‌کنم که سعی داشتم مستندی درباره شهید هادی بسازم،‌ به وزارت ورزش رفتم و گفتند که ما بودجه‌ای برای این شهید نداریم. وزارت ورزش، کمیته ملی المپیک و وزارت ارشاد همگی بی‌رغبت هستند و این در حالی است که ما بودجه چندانی برای این فیلم نمی‌خواستیم چراکه من به اقتصاد مقاومتی اعتقاد دارم و باید با بودجه‌های ناچیز فیلم بسازیم. ما در حالی نمی‌توانیم برای ساخت فیلمی درباره یک شهید بودجه بگیریم که مدام شاهد ریخت و پاش‌های مختلف هستیم، مثلاً چند برابر بودجه این فیلم، هزینه می‌کنند تا افرادی را به قطر بفرستند که شعار دهند درحالیکه می‌شد یک فیلم با شعارهای بهتر و تأثیرگذارتر ساخت.

متأسفانه نهادهای مختلف سعی دارند مفهوم کلماتی چون شهادت و طریقت اهل بیت را به منطق و قانون خودشان سوق دهند و به همین دلیل نمی‌توان سراغ این مفاهیم رفت. وقتی چنین وضعیتی وجود دارد چگونه می‌توان انتظار وجود سینمای دینی داشت؟ البته من درباره اکثریت صحبت می‌کنم و این را نمی‌توان صد در صد دانست.

اگر در جامعه به این جمله لااکراه‌فی‌الدین توجه شود و بدانند که با جذبه دین باید به سراغ مردم رفت همه مردم تمایلشان به دین بیشتر می‌شود و قول می‌دهم این ناراحتی‌ها که در سطح جامعه می‌بینید، از بین می‌رود. دین و به خصوص دین اسلام پر از رأفت و مهربانی است اما استفاده ابزاری از آن باعث رنجش و ناامیدی می‌شود. سینمای دینی این وجهه‌های اصیل را بیشتر می‌تواند مدنظر داشته باشد و دین را به درستی ترویج دهد.

آیا می‌توان سینمای دینی را در ایران صاحب یک جریان دانست؟

حتی اگر به سینمای قبل از انقلاب رجعت کنیم هم فیلم دینی داریم، بعد از انقلاب به خصوص در دهه ۷۰ شاهکارهای سینمای ایران رقم خورد. هنرمند اگر دین نداشته باشد بازهم فطرت هنری دارد و اصلاً‌ نمی‌شود در یک کشور هنر وجود داشته باشد و در آن هنر وجهه‌ای دینی وجود نداشته باشد. حتی وقتی به سینمای هالیوود هم مراجعه کنید، فیلم‌های دینی بسیاری را می‌توانید پیدا کنید، مثلا مستندهای دینی مرگان فریمن دیوانه‌کننده است. اگر هنرمند آزاد باشد که خودش راهش را انتخاب کند و اعتقادات و علایق دینی هم داشته باشد قطعاً دین در اثرش متجلی می‌شود و نیازی به اجبار نیست.

طریقت یعنی آب روان، اگر همه ما روان و زلال باشیم و حرکت کنیم هر مانعی از جلوی ما برداشته می‌شود و می‌دانم که در سینمای ایران هنرمندان تلاش می‌کنند که فیلم دینی بسازند اما مسئولان به ساخت فیلم‌های پروپاگاندایی اعتقاد دارند و اینگونه فیلم‌ها هم مخصوص افراد ریاکار است.

چرا دهه ۱۳۷۰ فیلم‌های دینی درخشانی داریم ولی امروز جریان سینمای دینی در خدمت سینمای پروپاگاندایی قرار گرفته است؟

دلیل این است که آدم‌ها به سفارش دلشان فیلم نمی‌سازند، وقتی فیلمساز اختیار فیلمسازی ندارد، کسانی که به دین تمایل دارند کنار می‌روند و افراد ریاکار که برایشان فرقی ندارد چه فیلمی بسازند وارد میدان می‌شوند. حسن افرادی که بیش از هر چیز دلبسته مادیات و پول هستند این است که هر چه مسئولان به آن‌ها سفارش دهند، می‌سازند. این اتفاق ویژگی انسانی است که به دین اعتقادی ندارد وگرنه انسان دین‌دار موضوعی که به او بسپارند را بررسی می‌کند و مفهومش را می‌سنجد که آیا با عقایدش همراه است یا خیر. امروز سینمای ایران در تملک ابن‌الوقت‌های ریاکاری است که مدیران عاشق آنها هستند چراکه هر چه بگویند انجام می‌دهند.

فیلم دینی به سفارش هیچ مدیری ساخته نشده، به تلویزیون توجه کنید، گفته می‌شود که صداوسیما از ساخت فیلم‌های دینی حمایت می‌کند اما غیر از داوود میرباقری که خودش شخصاً علاقه‌مند به سینمای دینی است آیا فیلمساز دیگری تربیت شده و فیلم و سریال موفق دینی دیگری ساخته شده است؟ وقتی وضعیت اینگونه است و با شعارها تضاد دارد آیا وقت آن نیست که مدیران جوابگو باشند؟

از تلویزیون بگذریم، دولت چه استراتژی در حوزه فرهنگ و هنر دارد؟ آیا اصلاً استراتژی دارد؟ وقتی مدیران بدون استراتژی با هدف‌های بلندمدت در رأس کار باشند انتظاری جز شکل‌گیری این وضعیت وجود ندارد؛ کل کشور از جمله هنر غرق روزمرگی می‌شود. هیچ برنامه‌ای وجود ندارد و ما نمی‌توانیم از هیچ جریان فکری هنری درستی صحبت کنیم، نه در هنر که در هیچ بخشی از مدیریت کشور برنامه‌ریزی وجود ندارد، حتی برای بحران‌ها هم مدیریتی در کار نیست، به عنوان مثال برای ناآرامی‌های اخیر چقدر برنامه‌ریزی و اقدام سازنده‌ وجود داشت؟

دکتر شریعتی می‌گوید "اگر می‌خواهید یک جریان را تخریب کنید، از آن بد دفاع کنید" و آنچه که شاهد هستیم همین کار است، مسئولان مشغول بد دفاع کردن هستند. سینما را اگر بخواهیم امکانی برای ارائه تفکر بدانیم، بهترین فیلم استراتژیک نظام جمهوری اسلامی فیلم «بازمانده» سیف‌الله داد و «از کرخه تا راین» ابراهیم حاتمی‌کیا است و بعد از آن هیچ فیلمی نداریم که بخواهد ایده‌های انقلاب را نسل امروز منتقل کند و این یعنی دهه‌هاست که ما نتوانستیم در سینما قدمی مثبت در این راستا برداریم. پسر من وقتی قصه ابراهیم هادی را می‌خواند آن را یک افسانه می‌بیند در حالیکه واقعیت است، اوایل انقلاب برای ایران فرزندانشان را مقابل تیر و تفنگ می‌فرستادند، امروز برای فرزندانشان ایران را مقابل تیر و تفنگ می‌فرستند. باید از مسئولان بپرسیم ما برای جذب نسل جوان چه کرده‌ایم که امروز از بینش‌شان ناراحت هستیم؟ هیچ کاری نکردیم و فقط انتظار داریم.

شما بر این عقیده‌اید که برای رسیدن به سینمای دینی، هنر باید آزاد باشد اما به برنامه‌ریزی و استراتژی تأکید دارید، آیا وجود استراتژی با آزادی در تضاد نیست؟

به هیچ‌وجه، اگر هر ارگانی برای خودش استراتژی و برنامه‌ای داشته باشد و بداند که چه می‌خواهد، ذهنیتش با اثر یک هنرمند نزدیک می‌شود. مثلاً بنیاد سینمایی فارابی قبلاً با داریوش مهرجویی کار می‌کرد یا حوزه هنری با بهروز افخمی همکاری داشت، در واقع آن زمان همه کار می‌کردند و هر کس با جهان‌بینی خودش فیلم می‌ساخت اما الان اصلاً‌ اینگونه نیست. حتی اگر ما مدیری را پیدا کنیم که استراتژی نداشته باشد ولی بداند که چه سفارشی باید بدهد باز هم اثری ارزشمند ساخته می‌شود اما ما حتی چنین مدیری هم نداریم.

ولی در حال حاضر نهادها و ارگان‌هایی داریم که فیلم‌های دینی و استراتژیک زیادی به سفارش آن‌ها ساخته می‌شود.

معدود فیلم‌هایی که ساخته می‌شوند را افراد مختلف با روابطی که دارند خودشان به نهادها پیشنهاد می‌دهند و می‌سازند که اتفاق مثبتی است اما امروز در شرایطی که حاکم است به شما اطمینان می‌دهم که امکان ندارد هیچ فیلم دینی ارزشمندی ساخته شود.

من اگر فیلمی درباره یک شهید یا یک انسان آزاده می‌سازم، زمانی فیلمم می‌تواند به کیفیت مطلوب برسد و آنچه که در ذهن دارم را بیان کند که خودم هم شبیه همان انسان زندگی کنم. امروز کدام یک از ما اینگونه زندگی می‌کنیم؟ 

وقتی به شهدا می‌پردازیم وجهه‌ها و جنبه‌هایی از زندگی‌شان را مدنظر قرار می‌دهیم که بارها درباره شهدا گفته شده و حرف تازه‌ای اگر قرار است زده شود باید به زندگی واقعی آن‌ها بپردازیم و چیزهایی بگوییم که امروز به کار می‌آید و اصطلاحاً به درد می‌خورد اما کسی اجازه بیان واقعیت‌ها را نمی‌دهد. به عنوان مثال شهید باکری از باسوادترین افرادی است که در جنگ تحمیلی حضور داشته،‌ او زمانی که به جبهه می‌رود شهردار بوده و پیش از انقلاب نیز جزو گروه مجاهدین بوده اما بعدها تواب می‌شود و بزرگواری می‌کند و در جبهه حاضر می‌شود و جانش را فدای ایران می‌کند. زمانی که شهردار بوده در سیل خم می‌شود و از بدنش پلی درست می‌کند که یک پیرزن را از معبری غرق در سیل بگذراند، وقتی درباره او فیلم می‌سازیم باید این واقعیت‌ها را هم نشان دهیم تا احساس قرابت بیشتری به وجود بیاید ولی وقتی که اصرار داریم فقط وجهه‌ای آسمانی به او بدهیم اثری ساخته‌ایم که پیش‌تر هم نمونه‌های زیادی از آن ساخته شده و حرف تازه‌ای ندارد. مثال همان روحانی است که به محلی می‌رود تا از واقعه عاشورا بگوید،‌ به او سفارش می‌کنند که به دلیل اعتقادات افراد این محل از یزید و شمر چیزی نگو، روحانی اعتراض می‌کند که اگر قرار است از یزید و شمر چیزی نگویم پس بگویم چه کسانی امام حسین (ع) را شهید کردند؟ تحریف واقعیت چنین کارکردی دارد که یک مفهوم عمیق را می‌تواند با سلیقه‌ای فردی از بین ببرد.

بدون هیچ ملاحظاتی باید واقعیت‌ها را گفت، چرا باید تاریخ را تحریف کنیم تا حرف خودمان را بزنیم؟ صادقانه بگویم که امروز فیلم شریف و مردمی درباره شهدا ساختن کار بسیار سختی است. من زندگی تک‌تک شهدا و رزمنده‌ها را خوانده‌ام و آن‌ها را به خوبی می‌شناسم، شهید چمران، ابوشریف و شهید علی‌اصغر وصالی هر کدام دارای جهان‌بینی و تفکرات متفاوتی نسبت به هم با مکتب‌های مختلف بودند که شاید حتی با هم در تقابل بودند اما یاد گرفتند که برای ایران بهتر است زیر یک پرچم و در کنار هم حضور داشته باشند اما اگر بخواهید به این افراد بپردازید همین تفاوت‌ها را نمی‌توان در یک فیلم گفت.

کسانی که به جبهه رفتند انسان‌های واقعی بودند اما کارهای بزرگی کردند، در آن جنگ همین افراد همه وجودشان را فدای آرمان‌هایشان کردند، بسیاری از شهدا در لحظه شهادت روزه بودند چرا که آذوقه کافی وجود نداشت و ما در کنار واقعیت‌ها می‌توانیم به این وجهه‌های بی‌نظیر و درخشان شخصیت این افراد بپردازیم اما امروز نمی‌شود واقعیت‌ها را با جزئیات و دقت بیان کرد چرا که اجازه نمی‌دهند، مثلاً به هیچ‌وجه اجازه نخواهند داد که یک فیلمساز در قصه زندگی شهیدان باکری بگوید که مرشد آن‌ها حاج داوود کریمی بوده است. شهدای واقعه تنگه ابوقریب در این تنگه گرفتار می‌شوند و چون روزها به آن‌ها آب و غذا نمی‌رسد از گرسنگی و تشنگی شهید می‌شوند اما نمی‌دانم چرا همین واقعیت را هم در فیلم تغییر می‌دهند و به شکل عجیبی اصرار دارند تاریخ را تحریف کنند.

به نظر شما چرا تاریخ را تحریف می‌شود؟

نمی‌دانم واقعاً شاید پیش خودشان فکر می‌کنند که اگر بگویند این افراد از گرسنگی و تشنگی جان خود را از دست داده‌اند چیزی از عظمتشان کم می‌شود در حالیکه در واقع اینگونه نیست و زیبایی در این است که ما بدانیم هر کس به طریقی با گوشت و پوست و خون خودش این کشور را حفظ کرده است، بر هیچکس پوشیده نیست که آن‌ها آدم‌های بزرگی بودند و به راحتی از جانشان گذشتند. وصیت‌نامه شهدا را بخوانید، اکثر آن‌ها به این نکته اشاره کرده‌اند که مبادا فردا از خودگذشتگی آن‌ها و جانی که فدا کرده‌اند بازیچه دست افراد شود که متأسفانه اینگونه شده است و این بزرگ‌ترین بدبختی ما است.

باید اجازه داده شود که آزادانه درباره این مسائل به زبان هنر و سینما صحبت کرد تا از ارزش‌ها صیانت شود اما متأسفانه دولتمردان برخی واقعیت‌ها را در تضاد با منافع خود می‌دانند، جلوی این اتفاق را می‌گیرند و اینگونه سینما دچار دروغ‌گویی و ریاکاری می‌شود و نمی‌تواند کارکرد مثبتی در عرصه دین داشته باشد.

///.


منبع: خبرگزاری ایلنا