چه بسیار منتقدان مطرح در ایران و جهان که با نقدهایشان بر آثار سینمایی، به افکار مخاطب و فیلمساز جهت می‌دهند و حوزه اثرگذاریشان را ارتقا می‌بخشند. نقد می‌تواند از این سطح نیز فراتر رفته و در ایجاد تئوری و نظریه‌ها نقش ایفا کند، یعنی حوزه اثرگذاری خود را به اعماق افکار انسان‌ها بکشاند و مروج و تولیدکننده سبک‌های مختلف تولید آثار سینمایی باشد. با بررسی نمونه‌هایی از منتقدان سرشناس سینمایی و اثر مهمی که بر افکار و سلایق جامعه‌ روز خود داشتند، جایگاه نقد و منتقد نیز ملموس‌تر خواهد شد.

چارسو پرس: روزی که هنر هفتم وارد زندگی انسان متمدن شد، شاید کمتر کسی تصور می‌کرد که سال‌ها بعد، نقد صحنه‌های روی پرده‌ نقره‌ای سینما، تبدیل به یک قالب تاثیرگذار بر خود صحنه‌ها شود. به‌تدریج و با گذر زمان و بالا رفتن قدرت یادگیری انسان، نقد یک اثر سینمایی نیز جلوتر رفت، صیقل خورد و هویت خاص خودش را پیدا کرد. بخش مهمی از منتقدان معتقد هستند که مخاطب یک نقد سینمایی، مخاطبان آن اثر سینمایی هستند. نقد به‌مثابه پلی است که می‌تواند خوانندگان آن را از خطر سقوط به دره‌ سطحی‌نگری نجات داده و آنها را به دنیای علت‌ها و ریشه‌ها راهنمایی می‌کند. گذر از این پل، به‌تدریج سلیقه مخاطب را ساخته و شکل می‌دهد. حتی خیلی اوقات نقد از اثر جلوتر می‌زند و تعیین‌کننده‌تر می‌شود. چه بسیار منتقدان مطرح در ایران و جهان که با نقدهایشان بر آثار سینمایی، به افکار مخاطب و فیلمساز جهت می‌دهند و حوزه اثرگذاریشان را ارتقا می‌بخشند. نقد می‌تواند از این سطح نیز فراتر رفته و در ایجاد تئوری و نظریه‌ها نقش ایفا کند، یعنی حوزه اثرگذاری خود را به اعماق افکار انسان‌ها بکشاند و مروج و تولیدکننده سبک‌های مختلف تولید آثار سینمایی باشد. با بررسی نمونه‌هایی از منتقدان سرشناس سینمایی و اثر مهمی که بر افکار و سلایق جامعه‌ روز خود داشتند، جایگاه نقد و منتقد نیز ملموس‌تر خواهد شد.

کایه دو سینما

کایه دو سینما، نام یک مجله سینمایی فرانسوی است که در اواسط قرن بیستم توسط بخشی از منتقدان سینما شکل گرفت. (کایه دو سینما، یک عبارت فرانسوی به معنی دفترچه‌های سینماست.) منتقدان و فیلمسازان مطرحی همچون فرانسوا تروفو، آندره بازن و ژان‌لوک گُدار در این مجله قلم می‌زدند. اثرگذاری این مجله سینمایی، شاید جدی‌تر از شخصیتی مثل ایبرت بود. منتقدان در این مجله سینمایی، فرای تولید یک نقد سینمایی عمل کردند و شروع به تولید نظریات و ایده‌هایی در حوزه سینما کردند و مکتبی همچون سینمای موج نو را تئوریزه کردند. آنها تاکید داشتند که یک اثر سینمایی، دستخط خود مولف آن اثر است و از طریق این ایده‌پردازی‌ها توانستند یک جریان مهم سینمایی را راه بیندازند. عده‌ای بر این باورند که استاد تعلیق سینما، یعنی آلفرد هیچکاک از کسانی بود که بر این ایده‌پردازی‌ها اثرگذار بود. هنوز منتقدان زیادی در سطح ایران و جهان از کایه دو سینما حرف می‌زنند، به تفسیر ایده‌ها و تئوری‌های فکری آن می‌پردازند و آن ایده را متر و معیار نقد فیلم‌ها می‌دانند.

نظریه‌پردازان و تضارب آرا

جریان نظریه‌پردازان موج نوی فرانسه که بر رودخانه پرتلاطم سینما جاری شد، اثرش را خیلی‌‌زود نشان داد. اندرو ساریس، نظریه‌پردازی مهم در حوزه سینما بود که با الهام از این جریان مهم سینمایی، «نظریه‌ مولف» را تدوین کرد و دریچه‌ای جدید برای نقد فیلم‌های سینمایی در سراسر جهان گشود. او در این ‌باره کتاب و مقاله‌ای نیز چاپ کرد که به دیده شدن این نظریه سینمایی کمک کرد. در مقابل یک منتقد سرشناس سینمای آن روز به نام پالین کیل، در مقاله‌ معروف خود با عنوان «دایره‌ها و میدان‌ها» علیه نظریه ساریس، موضع‌گیری کرد. همین تضاد بین این دو چهره سرشناس حوزه سینما، باب بحث و گفت‌وگوهای بیشتری درباره این نظریه مطرح را باز کرد و در شکل‌گیری جریان‌های سینمایی اثرگذار بود.

می‌خواستم بالا بیاورم!

«زمانی که دانش‌آموزان در اعتراض به اخراج ویلیامز روی میزهایشان ایستادند، آنقدر منقلب شدم که می‌خواستم بالا بیاورم!» این جملات بخشی از نقد راجر ایبرت، منتقد فقید و سرشناس آمریکایی به فیلم مشهور «انجمن شاعران مرده» است. عده‌ای از علاقه‌مندان سینما در جهان معتقدند که او آنچنان در حوزه نقد سینما ماهر بود که به‌تنهایی می‌توانست نقد فیلم را تبدیل به یک فرم هنری کند. به‌علاوه‌ نقدهای فنی و ماهرانه، یکی دیگر از دلایلی که ایبرت را مطرح می‌کرد، متلک‌های ویرانگر و طنز ایبرت درباره فیلم‌هایی بود که از آنها بدش می‌آمد. به‌تدریج و با دیده شدن ایبرت، طرفداران نقدهای او افزایش یافت. مخاطبانی که درطول سال با حجم زیادی از فیلم‌های تولیدی در آمریکا مواجه می‌شدند، ناچار به انتخاب از بین این حجم از فیلم‌های تولیدی بودند. راجر ایبرت در ردای یک راهنما ظاهر می‌شد که با تایید یا عدم‌تایید دسته‌ای از فیلم‌ها و ارائه‌ لیست‌های پیشنهادی برای مشاهده فیلم، اثرگذاری جدی بر انتخاب فیلم‌ها توسط مخاطبان داشت، یعنی ایبرت توانسته بود با سبک خاص خودش و جلب اعتماد خوانندگان نقدهایش، سلیقه سازی کند. کاری که شاید به‌مراتب از ساخت صدها فیلم موثرتر باشد!

روزگار بی‌فراستی تلویزیون

آذر‌ماه 4 سال پیش، برنامه‌ای در یکی از شبکه‌های تلویزیونی، با عنوان «من و شما» روی آنتن رفت. میهمان برنامه‌ آن روز، مسعود فراستی، منتقد نام‌آشنای سینمای ایران بود. نحوه شروع مجری برنامه و ادبیات مجری، به گونه‌ای دور از انتظار بود و احساس می‌کرد قرار است یک برنامه جنجالی و چالشی را به تماشا بنشیند. به‌تدریج هرچه از زمان برنامه گذشت، لحن توهین‌آمیز و سوال‌های عجیب‌و‌غریب مجری، کار را به جایی رساند که در میانه برنامه مسعود فراستی اعلام کرد که به احترام مخاطبان تلویزیون، برنامه را ترک می‌کند. در ابتدای گفت‌و‌گو، مجری برنامه که سعی داشت سوالاتی درباره زندگی شخصی فراستی مطرح کند تا به گفته خود، یک گفت‌و‌گوی داغ و جنجالی بیافریند، با پاسخ صریح و روشن فراستی روبه‌رو شد: «من اصلا اهل این بحث‌ها نیستم. با هم که صحبت کردیم، در این برنامه قرار بود درباره یکی دو مساله که از نظر من در این لحظه مهم است، حرف بزنیم. راجع به فراستی هم حوصله حرف زدن ندارم. فراستی اگر احساسی، عقلی یا هر چیزی است، مردم 30 سال است که او را می‌شناسند. بس است و نمی‌خواهم درباره‌اش حرف بزنم؛ به بعضی از چیزهای آن حمله کرده یا از آن دفاع کنم. به این برنامه آمده‌ام تا بگویم که وضعیت سینمای ایران، چرا این‌چنین اسف‌بار است. پس همه سوال‌های شما باد هواست و فقط روی این متمرکز شویم.» مجری در ادامه ناچار می‌شود سوال‌های خود را به این سمت سوق دهد. او درباره فیلم پرفروش هزارپا که در آن روزها به فروشی فراتر از انتظار رسیده بود و رکورد فروش تاریخ سینما را جابجا کرده بود، سوالاتی را مطرح می‌کند. فراستی داغ دلش تازه می‌شود و جریان شکل‌گرفته از این سبک فیلم‌ها را سخت و جدی نقد می‌کند. او اشاره می‌کند که هزارپا، ماقبل یک فیلم است و آن را فیلمی بر ضد بسیاری از ارزش‌های والا می‌خواند. به تدریج ضرباهنگ سوالات مجری تند می‌شود و مرتبا در میانه کلام فراستی ورود می‌کند و بحث را به طرف‌های مختلف می‌کشاند و پس از به اوج رساندن لحن توهین‌آمیزش، فراستی برنامه را ترک می‌کند. 
 مسعود فراستی یک منتقد سینماست اما تفاوت‌های قابل‌توجهی با منتقدان دیگر دارد. او در سال 97 تا حد زیادی در عموم جامعه موضوعیت پیدا کرده است. شاهد این مدعا، همین اتفاقی است که در این برنامه تلویزیونی برای او رقم خورده. یک برنامه تلویزیونی در شبکه‌ای تازه‌کار و با مخاطبان اندک (چند سال بعد، این شبکه تلویزیونی به گفته مسئولان ذی‌ربط صدا‌و‌سیما، حذف یا در شبکه‌ای دیگر تلفیق شد. این اتفاق می‌تواند دلیلی بر کم مخاطب بودن این شبکه و برنامه‌هایش باشد.) از وی دعوت می‌کند تا یک سوژه داغ و دهن‌پرکن را به تصویر بکشاند؛ این یعنی فراستی به‌صورت جدی، در لایه‌های عمومی نفوذ کرده و متن و حواشی حرف‌هایش، مردم را درگیر می‌کند. یک فلش‌بک کوچک به همراه یک نمای لانگ‌شات از فراستی و برنامه هفت، ریشه‌های شکل‌گیری این پدیده را نشان خواهد داد. 
سال 89 و با شروع برنامه هفت در شبکه سه سیما به سردبیری و اجرای فریدون جیرانی، فراستی در یک قالب جذاب شروع به کار کرد. یک میز کوچک سه نفره، متشکل از جیرانی، فراستی و کارگردان اثر مورد نقد آن شب. پرداختن به مسائل روز سینمای ایران توسط جیرانی، گفت‌و‌گو‌های جذاب با هنرمندان عرصه سینما و همچنین نقدهای فراستی با ادبیات خاص خودش، کم کم مخاطب را همراه خو‌د کرد. این مخاطب فقط منحصر به اهالی خاص هنر و سینما نمی‌شد و عامه مردم را هم تحت‌تاثیر قرار می‌داد. هفت تا حدی موضوعیت پیدا کرد که یکی از برنامه‌های طنز آن روزها، هفت را هجو کرد! به علت فراگیرتر بودن قالب برنامه تلویزیونی نسبت به محتوای مکتوب مجلات تخصصی سینما، کم‌کم مخاطب معمولی سینما نیز علاقه پیدا کرد تا درباره آثار سینمایی صحبت کند. افزایش نظرات درباره مسائل روز سینمای ایران، در ظرف رسانه سرریز کرد. 
 رسانه‌ تخصصی هنر هفتم، موضوعیت پیدا کرد و به طبع آن قالب‌های رسانه‌ای و آدم‌های رسانه‌ای در حوزه سینما افزایش یافت. البته در این سال‌ها، مسیر شکوفایی رسانه‌ تصویری همچون برنامه هفت، با فراز و نشیب‌های زیادی روبه‌رو شد. فهم مناسب جیرانی از برنامه‌سازی سینما، سکوی پرتاب هفت شد. این ویژه‌برنامه سینما تا آخر با جیرانی ادامه نداد اما فراستی در آن حضور مداوم داشت. با‌این‌حال در مقاطع این برنامه از تک و تا می‌افتاد و نمی‌توانست آنچنان اقبالی بین مخاطبان سینمایی پیدا کند. مثلا زمانی که سکان برنامه هفت به دست بهروز افخمی افتاد؛ روحیه مطالبه‌گر و انتقادی این کارگردان، مجددا هفت را به دوران اوج خودش برگرداند. چه در میز نقد و چه در میزهای دیگر، گفت‌و‌گوهای به‌یاد‌ماندنی و عمیقی در دوره افخمی شکل گرفت که تا مدت‌ها دست‌به‌دست می‌شد. ترکیب جذاب میز نقد برنامه‌ هفت در جشنواره سی و پنجم با حضور افخمی، فراستی و قطبی‌زاده، تا حدی موضوعیت پیدا کرد که در اختتامیه جشنواره فیلم فجر، بعضی از منتخبین جشنواره هم به آن اشاره کردند. پایان دوره افخمی در برنامه هفت، آغاز فرآیند افول این رسانه تصویری و اثرگذار بود. برنامه زنده هفت به تدریج به برنامه ضبطی تبدیل شد. مجری برنامه احتمالا بخاطر ناتوانی در مدیریت میز نقد، از آن فاصله گرفت و فراستی مسئولیت جلو بردن میز نقد را به عهده داشت. میز نقد هفت کم‌کم تبدیل به یک فضای تئوریک در حوزه نقد شد و این امر، مخاطب معمولی سینما را به تدریج از هفت دور می‌کرد. 
فراستی در همان برنامه نیمه‌کاره سال 1397، وقتی هدفش از حضور در برنامه را شرح می‌داد، به‌خوبی اشاره کرد هشدارهایی که می‌خواهد درباره وضعیت فعلی سینما بدهد، جایش در رسانه مکتوب نیست، چراکه مخاطبش کم است و همچنین در میز نقد هفت هم موضوعیتی ندارد چون در آنجا وارد حوزه تئوریک نقد شده‌اند. یعنی فراستی همیشه منتقد و دغدغه‌مند نسبت به جریان سینما، حالا تبدیل به فراستی تئوریک در حوزه نقد شده بود. البته او نسبت به مسائل روز سینما بی‌توجه نبود و حرف می‌زد. در همان هفت هم حرف می‌زد اما نقد او به مسائل روز سینما، در موضوعات تئوریک و آکادمیک میز نقد، حل می‌شد. امروز پس از گذشت 4 سال از آن برنامه جنجالی، موضوعیت رسانه تصویری سینما به‌شدت تنزل پیدا کرده است. در روزهایی که مطالبه اصلاح وضعیت سینما، بخاطر وعده‌های مسئولان ذی‌ربط، باید به تیتر یک این رسانه‌ها تبدیل می‌شد، نه برنامه هفت جایی در قاب تلویزیون دارد و نه مسعود فراستی. در روزهایی که درخت سلبریتی‌سازی در حوزه سینما در شرایط موجود سیب و گلابی می‌دهد، خبری از هفت و فراستی تند و تیز نیست. حالا تنها چند روز تا شروع جشنواره چهل‌و‌یکم فجر باقی مانده و سوال اساسی این است که آیا رسانه‌ای که موضوعیت خود را تا حدی از دست داده، می‌تواند مجددا خیزش کند یا در دوران‌گذار به یک رسانه دیگر به‌سر می‌بریم؟

///.


منبع: روزنامه فرهیختگان
نویسنده: سجاد مشهدی