جشنواره‌ها را صرفاً مشتی پوست و گوشت و استخوان برگزار نمی‌کنند. جشنواره‌ها روی دوش هنرمندان بنا می‌شود و هنرمندان حتی اگر آب‌ونان هم نخواهند دل خوش می‌خواهند و این نکته بدیهی را باید مدیران محترم بفهمند که نمی‌شود آدمی اندک نسبتی با هنر برقرار کند و در چنین فضایی دل خوشی داشته باشد.

چارسو پرس: جشنواره فیلم فجر مثل همه دیگر جشنواره‌های این ایام به‌جای آنکه شورونشاط را به جامعه تزریق کند خودش دارد تبدیل به یک معضل ملی می‌شود؛ چرا؟ فقط به این دلیل ساده که حضرات در تمامی این سال‌ها گمان می‌کردند اگر به فیلمی اجازه نمایش می‌دهند ‌یا جایزه‌ای به فیلم‌سازی تعلق می‌گیرد، از صدقه‌سری آنهاست. این شکل نگاه‌کردن به هنر و هنرمند معلوم بود که سر از همین‌جاها درمی‌آورد. البته این نوع نگاه فقط به هنرمندان محدود نمی‌شود. دوستان با همین نگاه در حوزه سیاست حماسه 1400 را آفریدند و پایین‌ترین میزان مشارکت سیاسی در تاریخ بعد از انقلاب را رقم زدند. همین نگاه بود که محبوب‌ترین شخصیت‌های جامعه ما را که حقیقتاً بعضی از آنها سرمایه‌های ملی ما محسوب می‌شدند، به‌سمت مخالفت با سیستم سوق ‌‌داد و سعی داشت از آنها یک فعال سیاسی بسازد. حالا هم حضرات باید اندکی تدبیر به خرج دهند و ذره‌ای از آن نگاه بالا به پایین خود فاصله بگیرند و از عمق جان ایمان پیدا کنند که سرور و سالار اهل فرهنگ نیستند. ابتدا برای هنرمندان رجز خواندند و بعد از آنکه دیدند کار بیخ پیدا کرده است شروع کردند به حرف‌های بچه‌گول‌زنک که این دومی برخورنده‌تر بود. که در آن برخورد اولی دست‌کم کمی صداقت وجود داشت و در این دومی جز ساده‌لوح فرض‌کردن مخاطب چیز دیگری دیده نمی‌شود.

من اگر به‌جای دست‌اندرکاران چنین جشنواره‌هایی بودم درایت به خرج می‌دادم و پیش از آنکه هنرمندان و خبرنگاران و مردم بخواهند راجع به جشنواره حرفی بزنند پیش‌دستی می‌کردم و تعطیلی آن را اعلام می‌کردم و می‌گفتم برپایی جشنواره بماند برای وقتی‌که حال همه ما بهتر باشد. در این صورت، هم با بخش قابل‌توجهی از مردم همدردی می‌کردم و هم بسیاری از حاشیه‌ها را دور می‌راندم. اما چنین توقعی از مدیرانی که فکر می‌کنند اگر کاری کرده‌اند نه وظیفه آنها که در واقع از سر لطف و مرحمت و بزرگواری آنها بوده، توقع بی‌جایی است.

مدیران ما گمان‌شان بر این است که عدم برپایی جشنواره نشان ضعف آنهاست و درست به همین دلیل است که در بسیاری از ادارات و وزارت‌خانه‌ها جشن‌ها و برنامه‌هایی برپا می‌شود که گویی در این مملکت نه‌تنها هیچ اتفاقی نیفتاده بلکه همه کارها سروسامان گرفته و فقط مانده بود همین جشن مختصر که الحمدلله و به کوری دشمنان این آب‌وخاک در حال برگزاری است.

جشنواره‌ها را صرفاً مشتی پوست و گوشت و استخوان برگزار نمی‌کنند. جشنواره‌ها روی دوش هنرمندان بنا می‌شود و هنرمندان حتی اگر آب‌ونان هم نخواهند دل خوش می‌خواهند و این نکته بدیهی را باید مدیران محترم بفهمند که نمی‌شود آدمی اندک نسبتی با هنر برقرار کند و در چنین فضایی دل خوشی داشته باشد. باز مشکل اینجاست که مدیران محترم ازآنجایی‌که همه‌چیز را از دریچه تنگ سیاست می‌بینند خیال می‌کنند این دل‌ناخوشی امری سیاسی است. البته که در جهان امروز امری غیرسیاسی وجود ندارد اما صرف سیاسی دیدن همه امور هم باعث می‌شود نتوانیم درک درستی از همه پدیده‌ها داشته باشیم. فهم اینکه اهل هنر حق دارند در چنین وضعیتی دل‌ودماغ شرکت در یک جشنواره را نداشته باشند کار خیلی سختی نیست؛ به‌شرط آنکه علاوه بر سیاسی دیدن همه امور کمی هم خودمان را جای دیگران بگذاریم و به آنها حق بدهیم که گاهی حوصله بعضی چیزها را نداشته باشند و عدم همراهی آنها را با خودمان به‌حساب عداوت و کینه شخصی نگذاریم.
این روزها هم می‌گذرد؛ دیر یا زود؛ سخت یا آسان. اما فکر نکنم جهان به این زودی‌ها کارش تمام شود. اگر بازهم فرصتی بود برای جشنواره برگزار کردن و دل‌خوش‌کنک‌هایی از این دست، بهتر است روز و روزگار جوری رقم بخورد که همه ما بتوانیم کنار هم باشیم و اگرنه برگزاری یک جشنواره برای یک عده خاص اسمش هرچه باشد جشنواره نیست؛ یک‌جور دورهمی خانوادگی است. یک‌جور دور‌همی که فقط عده محدودی در آن خوش‌اند که تازه در خوش بودن آنها هم شک دارم. شاید دارند ادای آدم‌های الکی‌خوش را درمی‌آورند؛ کسی چه می‌داند؟

///.


منبع: روزنامه هم میهن
نویسنده: جواد موسوی