چارسو پرس: در آغاز جلسه سهراب سلیمی در ابتدا ضمن تقدیر از گروه نمایش "کاریزما" گفت: امروز تئاتر شهرستانها دیگر مثل گذشته مهجور نیست و بنا به آموزشهای آکادمیکی که جوانان شهرستانی در دانشگاهها و دیگر مراکز علمی میبینند، تئاتر استانها نیز از بنیه و بضاعت بسیاری برخوردار است. اعتقاد من بر این است که تئاتر کشور را تئاتر شهرستانها رقم میزند؛ و این را نه به منزلهی شعارگونه و نه بهمنظور خوشایند دوستان شهرستانی بیان میکنم بلکه بنا به تجربیاتم عرض میکنم. با توجه به تجربیاتم از نخستین سالهای تحصیلم در دانشگاه و فعالیت در روستاها و نقاط دور افتاده، آنچه امروز به عنوان تئاتر استانها میشناسیم بیانگر آیندهی روشن این هنر در کشور است.
وی اضافه کرد: به باور من، تئاتر شهرستان، ناجی تئاتر کشور است. اگر مدیریت هنری کشور در تصمیمگیریهایش سیاستهای درست را اتخاذ کند، تئاتر استانها نه تنها هیچ کاستیای نسبت به تئاتر پایتخت ندارد، بلکه گاهی بسیار درخشانتر و حرفهایتر است و شاهد این ادعای من آثار درخشانی است که در استانهای بوشهر، کردستان و قم دیدم و میدانم که تماشای این آثار، تماشاگر را شگفتزده میکند.
سید مسعود موسوی نیز به عنوان منتقد مدعو جلسه از تلاش صادقانهی گروه نمایش "کاریزما"؛ تولید حوزه هنری استان یزد؛ تقدیر کرد و گفت: همین قدر که در این وانفسای تئاتر، این گروه توانسته این کار را به سرانجام برساند، در جشنوارههای سوره ماه و فجر اجرا داشته باشد و در شهر یزد به اجرای عمومی برود و مهمتر از همهی اینها، تماشاگر داشته باشد جای بسی تبریک و دستمریزاد دارد. لذا دوست دارم نام این جلسه را جلسهی پرسش و پاسخ بگذارم و نه جلسهی نقد! البته اعتقاد دارم که آسیبشناسی تئاتر بسیار بسیار از تولید تئاتر مهمتر است چراکه کارگردان باید بداند که چه کرده و در چه نقاطی ضعف داشته است و در رفع نواقص کار خود برآید.
حامد مهریزیزاده؛ کارگردان یزدی نمایش "کاریزما"؛ نیز در توضیح شکلگیری این نمایش گفت: در ابتدا ما سفارشی برای تولید تئاتری با موضوع آب و قنات داشتیم که برای مخاطبانی در سطح بینالمللی اجرا شود. خوشبختانه در چند سال اخیر رجعت به سمت موضوعات بومی و آیینی در تئاتر استانها پر رنگتر شده و پرداختن به موضوع آیینی عروسی قنات نیز برآمده از همین رویکرد است. بحران آب و خشکسالی، موضوعی جهانی است و داستان ما برای مخاطبان غیر یزدی نیز آشنایی و قرابت فرهنگی دارد و لذا تلاش داریم تا در استانها همجوار خود و حتی شهرهای دورتر مثل بندعباس و بوشهر نیز نمایش خود را اجرا کنیم.
سهراب سلیمی در ادامهی صحبتهای مهریزیزاده، موضوعات آیینی و بومی را منبع بسیار خوبی برای هنر نمایش دانست و خاطرنشان کرد: برای حفظ و اشاعهی فرهنگ بومی، باید نمایشنامهنویسان به بسط حیطهی جغرافیشان بپردازند و به سمت استفاده از آیینها، مناسک و مراسمهای بومی بروند. اما اینجا یک نکته بزرگ وجود دارد. صرف پرداختن به آیینهای سنتی، هنر تئاتر نیست. درام آنجایی شکل میگیرد که این آیینها در قلم نویسنده و توسط کارگردان، دچار دگردیسی شوند و پرسش ایجاد کنند. در این مرحله، درام وارد جرگهای میشود که تفکر ایجاد میکند. درمورد نمایش "کاریزما"- نوشتهی کرامت یزدانی- متاسفانه این اتفاق نیفتاده است. یعنی نویسنده به بیان صرف یک آیین هزارساله به نام "عروسی قنات" بسنده کرده است و ما نقدی بر این آیین را در نمایش نمیبینیم.
موسوی نیز در ادامهی جلسه در نقد نمایش "کاریزما" به طرح چهار نکته پرداخت و گفت: من از تماشای این نمایش لذت بردم. اما چهار سئوال برایم ایجاد شد که دوست دارم نظر کارگردان نمایش را دربارهی آنها بدانم. اول، دلیل استفاده از نریشن؟ گرچه متنی که نریتور میخواند، حرفهایی جهانی بود اما به نظرم لحن نریشن که بسیار متفاوت از لحن بومی دیگر بازیگران بود، به شدت به کار صدمه زد. دوم، به اعتقاد من از اواسط نمایش، متن به تکرار میافتد. یعنی قصه، دیگر چیز جدیدی برای تماشاگر ندارد و همهچیز مدام و مدام تکرار میشود.
این کارگردان تئاتر ادامه داد: نکتهی سوم، نوع ارتباط با مخاطب در این نمایش است. اینکه بازیگران در طول اجرا مدام رو به تماشاگر صحبت میکردند، تا حدی برای همراه کردن تماشاگر با نمایش لازم بود، اما استفاده مکرر از این ترفند، به کار آسیب میزد. آخرین نکتهای که دوستدارم دربارهی آن صحبت کنم، شوخیهای سطحی اواخر نمایش است. متن نمایش از ابتدا از نقطهای احساسی در عمق شروع شد و من تماشاگر را با خود همراه کرد. اما به ناگاه با تغییر دیالوگها، متن از عمق به سطح رسید و شوخیهای کلامی و رفتارهای بیربط با فضای نمایش، باعث پاره شدن رشتهی ارتباط احساسی تماشاگر با اثر شد.
حامد مهریزیزاده در پاسخ به مطالب یاد شده، توضیح داد: دربارهی نریشن باید بگویم که چون این نمایش را برای مخاطبان بینالمللی میدیدم، لذا حضور نریشن در کار لازم بود. اینکه لهجه و گویش نریشن با دیگر بازیگران متفاوت بود، تعمد داشتم. نمیخواستم این نمایش را متعلق به یک بافت بومی صرف و یا یک شهر بدانم. شخصیت قنات برای من، کاراکتری جهانی بود. در مورد مخاطب گرفتن نیز هدف همراه کردن مخاطب و دخالت تماشاگر در اثر بود. آیین عروسی قنات همیشه با حضور مردم همان روستا برگزار میشد و میخواستم تماشاگر "کاریزما" نیز خود را جزئی از این اثر بداند. ضعف استفاده از شوخیهای سطحی را تا جایی میپذیرم. ولی تقکر من بر این بود که این نمایش بنا به موضوعی که دارد، شبیه جُنگ است و مخاطبانی از سطوح مختلف جامعه دارد و لذا این دیالوگها برای آن دسته از مخاطبینی که برای تماشای یک اثر تماشایی آمدهاند لازم بود.
موسوی سپس به نقد استفاده از آیین عروسی قنات به صورت خام پرداخت و گفت: ما نباید در آثاری که داعیهی بومی و قومی دارند به بسط خرافات دامن بزنیم. همانطور که آقای سلیمی گفتند، آیینها با قدم گذاشتن در هنر تئاتر، باید دچار دگردیسی شوند و برای مخاطب امروز نقد شوند نه اینکه آنها را ترویج دهیم. یکی از وظایف کارگردان این است که نقایص متن نمایشنامه را بپوشاند و یک گام از متن جلوتر برود. اما در "کاریزما" این اتفاق نیفتاد. جاری شدن آب و امید داشتن، پیام این نمایش بود اما آنچه در پایان نمایش دیدیم، رسیدن به هدف از راه غلط بود.
سید مسعود موسوی در پایان گفت: موسیقی نمایش بسیار متفاوت از فضای نمایش بود. این تفاوت و عدم سنخیت به حدی بود که مدام باعث فاصله گرفتن مخاطب با حس و حال نمایش میشد. برای همراه کردن مخاطب باید به فضاسازی اثر از هر نظر دقت کرد. شاید اگر یک موسیقی ملایم و بومی یا یک نور موضعی روی تک درخت صحنه، گذاشته میشد، تماشاگر از پیش از آغاز نمایش با اثر همراه میشد.
گفتنی است این نشست که با اجرای عرفان پهلوانی همراه بود با گفت و شنود با مخاطبان حاضر در جلسه پایان یافت.
خاطرنشان میشود نمایش "کاریزما" نوشتهی کرامت یزدانی و با کارگردانی حامد مهریزیزاده- تولید حوزه هنری استان یزد- به عنوان یکی از آثار برگزیدهی جشنوارهی سراسری بیست و دوم تئاتر سورهماه در جشنوارهی سی و دوم تئاتر فجر نیز اجرا شد. این نمایش شب گذشتهی- 15 دیماه- اجرای عمومی خود را در تهران در تماشاخانهی مهر حوزه هنری به پایان برد.