چارسو پرس: به نقل از روابطعمومی خانه هنرمندان ایران، پانصد و سیامین برنامه سینماتک خانه هنرمندان ایران دوشنبه هشتم اسفند ۱۴۰۱ به نمایش فیلم «و عدالت برای همه» به کارگردانی نورمن جویسون محصول ۱۹۷۹ اختصاص داشت.
پس از نمایش فیلم نیز جواد طوسی، حقوقدان و منتقد سینما با موضوع «عدالت ترمیمی» به همراه کیوان کثیریان منتقد سینما درباره فیلم صحبت کردند.
جواد طوسی در ابتدا بیان کرد: وقتی واژه عدالت مطرح میشود به این معناست که هر کسی در قالب آن بتواند در حد شایستگی خود به حق خود برسد. عدالتی که عنوان این بحث است در شرایطی میتواند موضوعیت پیدا کند که رابطهای بین بزهدیده و بزهکار، جامعه و نمایندگان آن برقرار باشد اما حتی اگر یکی از این حلقهها دچار گسست شود، عدالت ترمیمی دیگر نمیتواند محلی از اعراب داشته باشد. گرچه برخی از حقوقدانان سعی میکنند عدالت ترمیمی را هم مصادره به مطلوب کنند.
وی ادامه داد: اگر بخواهیم در کانون سنت فلاش بک عقیدتی بزنیم و بگوییم جامعه مذهبی هم به عدالت ترمیمی خوشآمد میگوید، درواقع خیلی تزئینی به این ماجرا نگاه کردهایم.
طوسی بیان کرد: زمانی نهادهای حقوقی و قانونی میتواند به صورت درست کار کند که بتوانیم یک توازن فرهنگی و اجتماعی پایهریزی کنیم. مثلاً در زندگی روزمره هم دیدهاید که حین رانندگی یا حین برخورد روزمره در صورتِ دادن کمترین تذکری به افراد، طرف مقابل سریع برخورد میکند.
این منتقد بیان کرد: گاهی برخی تخفیفات در جرایم باعث ریختن قبح بزه میشود مثلاً مجرمان و بزهکاران را جریتر میکند و انگار آنها با جرأت بیشتر در این عرصه به ترکتازی میپردازند.
وی در ادامه مطرح کرد: در فیلم «و عدالت برای همه» گویی فرد در برابر سیستم غالب است، انگار حرف آخر را میزند و به این نحو ما را مرعوب میکند اما در نهایت آنچه مد نظر قرار میگیرد همان مانیفستی است که بر اساس اصول پشت پرده شکل گرفته است. ما در این فیلم ۲ قاضی میبینیم که گرچه قرار است الگو باشند اما هر کدام به شکلی دچار خطا میشوند. حتی یکی از آنها شخصیتی بیمارگونه دارد، البته نشان دادن این مسائل ناشی از نگاه نقادانه کارگردان بوده است. نورمن جویسون کارگردان فیلم، یک سرگرمیساز کاربلد است و خلاف تمام در باغ سبزهایی که در فیلم نشان میدهد اما در نهایت با کاراکتر اصلی فیلم مواجه میشویم که مستأصل است و گاهی رفتارهای جنونآمیز از خود نشان میدهد، درواقع این تصویر و شمایل آدمی است که میخواهد به اصول و عقاید خود پایبند باشد اما میبینیم که سیستم اساساً برای چنین افرادی هیچگونه بستر مناسبی برای قانونمند بودن قائل نیست.
وی درباره استقلال دستگاه قضا آمریکا در مقایسه با سیستم قضائی ایران بیان کرد: سیستم قضائی آمریکا با سیستم قضائی ما تفاوت آشکار دارد. آنها یک هیأت منصفه دارند که میتواند تصمیمگیرنده باشد با این حال ما در فیلم با یک وضعیت دوگانه مواجه هستیم از سویی رسانه که همان سینماست سعی میکند یک نگاه رادیکال داشته باشد و بگوید سینما هم میتواند افشاگر باشد اما از سویی دیگر در رئالیسم جاری یک وضعیت دیگر را میبینیم که این موضوع در ابتدای فیلم هم وجود دارد.
طوسی توضیح داد: در فیلم ما نمونهها و مصادیق مختلفی در برخورد با موکلین میبینیم که سرنوشت خوبی پیدا نمیکنند. در واقع برای رسیدن به خط عدالتخواهی تنها یک شو میبینیم، انگار این بیعدالتی دیگر عمومیت پیدا کرده، انگار در محیط دادگاه و دادگستری بیشتر با یک تیمارستان مواجه هستیم و افراد در موقعیتهای مختلف رفتارهای عجیبی نشان میدهند. پس از زاویه دید کارگردان انگار فساد در چنین جامعهای نهادینه شده است. چنین جوامعی در قواعد خود نتوانستهاند حرکت کنند و به رؤیای آمریکایی برسند و سرانجام آدمهایی مثل جوکر سر برآوردند. در این فیلم هم کاملاً فساد دیده میشود. گاهی اوقات البته استثناییهایی وجود دارد اما وجه غالب همان نگاه نقادانه است مبنی بر اینکه انگار لیبرالیسم نتوانسته به مبانی توصیه شده خود جامه عمل بپوشاند. این در حالی است که در برخی جوامع مثل جامعه عجیب و غریب ما که در حال گذر از سنت به مدرنیته است، لیبرالیسم توصیه میشود که تعجببرانگیز است. برخی تریبون و رسانه دارند و این موضوع را توصیه میکنند. این را هم باید بگویم که این فیلم به لحاظ دیالوگنویسی فیلم بسیار خوبی است.
در ادامه مخاطبی بیان کرد: فیلم به گونهای آدم را بر سر سهراهی اخلاق، وجدان و کار حرفهای قرار میدهد. این سوال هم پیش میآید که آیا دفاع یک وکیل از موکلی که واقعاً مجرم است عملی اخلاقی است یا نه؟
عدالت ترمیمی و تمرین دموکراسی
در این بخش طوسی اظهار کرد: فیلم در جاهایی با موضوع عدالت ترمیمی بازی میکند که بخشی از آن ژورنالیستی است اما بخشی دیگر مقدماتی را فراهم میکند تا آنچه را که در نظر دارد، بیان کند. عدالت ترمیمی انگار تمرین دموکراسی و نشأتگرفته از نگاهی عقلانی است تا بزهکار پیشقدم در جبران ضرر و زیان شود، در اینجا البته واسطهای به نام جامعه و نمایندگان آن وجود دارد تا ببینند چگونه میتوانند این موضوع را مدیریت. در این فیلم هم یکی از افرادی که سعی میکند عدالت ترمیمی را مطرح کند دوست آرتورِ وکیل است. این جای سوال است که آیا خانمی از هیأت نظارت حق دارد که خود را تا این حد به وکیل نزدیک کند و این نزدیکی میتواند او را بعداً از دایره عدالت خارج نکند؟ درباره موکل خطاکار هم باید بگویم این شخصیتی که برای آلپاچینو تصویر شده است قرار نیست به عنوان کسی معرفی شود که به سوگند وکالت خود پایبند است. آرتور به عنوان وکیل تناقض آشکار فردی، شخصیتی و حرفهای دارد و گاهی رفتارش آنارشیستی است. انگار نویسنده و کارگردان از طریق همین فرد قرار است یک ضد قهرمان نشان بدهد که در برابر سیستم میایستد و از همان ابتدا نشان میدهد که چه چیزی مد نظرش است.
طوسی اظهار کرد: در مناسبت عرفی جامعه عدالت، وکلا بر اساس قسمی که میخورند نباید از قوانین تخطی کنند اما ما گاهی قاضیای میبینیم که خودش از قوانین تخطی و پرونده را دستخوش تغییر میکند و گویی حتی فاصله گرفتن از حقیقت هم برایش اهمیتی ندارد. در ایران برخی قضات بعد از اتمام دوران کاری خود به وکالت روی میآورند اما برخی از آنها به چارچوبها پایبندند. پس اگر بخواهند بعداً وکیل شوند چندان موفق نمیشوند چون در جامعه امروز دنیا وکیلی موفق است که در برخی جاها پا روی عدالت بگذارد. از همین منظر برخی از این قضات بعداً در وکالت موفق نمیشوند. پس اینکه یک فرد در مقام وکیل از موکل مجرم دفاع کند به این بستگی دارد که چقدر چشم خود را میبندد و پا روی اصول میگذارد.
وی در ادامه با اشاره به عدالت ترمیمی مطرح کرد: در سالهای اخیر جامعه ما تلاش کرده خود را به عدالت ترمیمی سوق بدهد اما جامعه هنوز به آن اصول اولیه خود پایبند است. یک جاهایی انگار ارادهای وجود دارد مبنی بر اینکه برخی، قربانی یک دوره پر التهاب شوند تا آرام آرام برخی رویهها تغییر کند.
سپس مخاطب دیگری اشاره به استقلال کارگردان کرد و عنوان کرد: در جامعه سکولار آمریکایی و سیستم قضائی آنجا چگونه به این فیلم اجازه ساخت و پخش داده شده است؟ آیا میشود این استقلال را پذیرفت؟
طوسی در این بخش گفت: اگر بهطور مداوم تولیدات سینمایی آمریکا را دنبال کرده باشید خواهید دید سیاستشان دنبال کردن نگاه نقادانه و افشاگرانه در فیلمهاست. یعنی فیلمهایی تولید میشوند که بتوانند به خطوط قرمز و برخی مسائلی بپردازند که به راحتی امکان طرحشان نیست. ضمن اینکه یک جامعه لیبرالیستی همواره پز رسانه و آزادی بیان را میدهد تا بگوید مسائلی از طریق آن عنوان میشود. البته در نهایت انگار تنها یک بازی ژورنالیستی با آدمها در جریان است. بهطور مثال از سال ۲۰۰۰ به این طرف ما شاهد افزایش تولیدات ژانر دادگاهی بودیم؛ آثاری که از مباحث ملتهبی پردهبرداری میکردند که در جوامع دیگر تولیدش امکانپذیر نیست. در جامعه آمریکا گرچه در روزمره رفتارهای تند و تیزی از سوی افراد دیده میشود اما به رسانهها اجازه داده میشود چنین موضوعاتی را به تصویر بکشند تا برخی حتی حسرت یک کارگردان آمریکایی را بخورند که دستشان در به تصویر کشیدن برخی مسائل باز است.
مخاطب دیگری پرسید: در این فیلم سه مرتبه آرتور با پدربزرگ خود دیدار میکند، هدف کارگردان از این دیدار چیست؟ ضمن اینکه در فیلم میبینیم آرتور دچار عقدههای کودکی بود. درواقع با وکیلی روبرو نیستیم که کامل و جامع باشد. وظیفه وکیل دفاع از حقیقت است یا دفاع از موکل؟ اگر بتوانیم به این پرسش پاسخ بدهیم اکثر مشکلات حل میشود.
طوسی هم گفت: درباره شخصیت پدربزرگ استنباط من این است که کارگردان نگاه نوستالژیک به دوران کودکی دارد. انگار پدربزرگ نماینده یک بخش اخلاقی است که دورهاش به پایان رسیده است اما جامعه چقدر این اخلاقگرایی را به عنوان دستورالعمل قبول دارد؟
وی عنوان کرد: معتقدم یک وکیل زمانی میتواند از موکل خود دفاع کند که بداند موکلش محق است. به شخصه اگر در جایی بدانم موکل واقعیت را تحریف میکند فکر نمیکنم ضرورتی داشته باشد از او دفاع کنم. من در چنین کیسهایی نمیتوانم آدم موفقی باشم. این البته به شخصیت افراد برمیگردد که چقدر بتوانند این تناقض را قبول کنند.