«سرگیجه» که حالا هفت قسمت از آن منتشر شده و قصه‌اش تا حد زیادی جلو رفته، یک داستان معمایی دارد و توانسته مخاطب را با خود همراه کند. اما در کنار آن ضعف‌های زیادی هم در این سریال دیده می‌شود که نمی‌توان به راحتی از کنار آن گذشت. در ادامه به بررسی این مجموعه که از محصولات جدید پلتفرم نماوا است، بیشتر خواهیم پرداخت.

چارسو پرس: از اول زمستان، شبکه نمایش خانگی جانی دوباره گرفته و چند سریال جدید وارد چرخه پخش پلتفرم‌ها شده‌ است. یکی از مجموعه‌هایی که تقریبا در سکوت خبری کار ساخت آن پیش‌ رفت، سریال «سرگیجه» به کارگردانی بهرنگ توفیقی بود. این مجموعه که به سیاق بیشتر سریال‌های نمایش خانگی، جمعی از بازیگران سرشناس را برای بازی در نقش‌ها دور هم جمع کرده، از پروژه‌هایی است که بسیار مورد توجه قرارگرفته. «سرگیجه» که حالا هفت قسمت از آن منتشر شده و قصه‌اش تا حد زیادی جلو رفته، یک داستان معمایی دارد و توانسته مخاطب را با خود همراه کند. اما در کنار آن ضعف‌های زیادی هم در این سریال دیده می‌شود که نمی‌توان به راحتی از کنار آن گذشت. در ادامه به بررسی این مجموعه که از محصولات جدید پلتفرم نماوا است، بیشتر خواهیم پرداخت.

ماجرا چیست؟

پیمان قرار است زنش فریبا را برای سالگرد ازدواجشان غافلگیر کند، اما در میان تدارک برای آماده‌سازی یک جشن، ناگهان تماسی با تلفن همراهش گرفته می‌شود. در این تماس تنها یک جمله گفته می‌شود «بیا زنت را جمع کن». پیمان بی‌محابا به آدرسی که از سوی فرد ناشناس داده شده می‌رود و زنش را در حال بحث و گریه با مردی می‌بیند. مرد را تعقیب می‌کند و ناگهان مشخص می‌شود که پیمان مرد را می‌شناسد. او مرد را کامران خطاب می‌کند و سر اینکه چرا با زنش در حال مشاجره بوده با هم گلاویز می‌شوند. کامران زمین می‌خورد و انگار مرده است. این خط داستانی قسمت اول سریال «سرگیجه» است. قصه‌ای که قلابش را درست نشانه رفته و مخاطب ترغیب می‌شود قسمت‌های بعد را ببیند.

رعنا آزادی ور و حامد بهداد در سریال سرگیجه

در قسمت‌ دوم و سوم، مشخص می‌شود کامران ناپدید شده و طی یک هک گسترده حساب‌های رمزی ارزی شرکت تحت ریاست او هم به سرقت رفته است. از اینجا به بعد داستان وارد فاز معمایی می‌شود و مخاطب مدام پیمان را می‌بیند که خودسرانه و برای اثبات بی‌گناهی خودش به دنبال کامران است. از جایی به بعد هم پلیس آگاهی وارد قصه می‌شود. پلیسی که مشخص است زبده و هوشیار است. اما پیمان از پلیس چند قدم جلوتر است تا هیجان قصه بیشتر شود. داستانی تکراری که همین روزها در پلتفرم فیلم‌نت در سریال «پوست شیر» هم شاهد آن هستیم. البته یک تفاوت بزرگ میان این دو سریال وجود دارد و آن ریتم بسیار تندتر «سرگیجه» است که برای جذابیت یک سریال معمایی مزیتی بزرگ محسوب می‌شود.

«سرگیجه» با به تصویر کشیدن یک ماجرای پیچیده جنایی، در دل یک مثلث عشقی که به خیانت آلوده شده، سعی دارد شکل تازه‌ای از داستان‌های پلیسی را وارد سریال‌سازی شبکه نمایش خانگی کند. اما ضعف‌های آشکاری در قصه پردازی و روند سریال وجود دارد که این اثر را بیشتر از یک اثر پیشرو، شبیه سریال‌های ترکی کرده که در شبکه‌های ماهواره‌ای پخش می‌شود. همان‌قدر پر زرق و برق و جذاب برای مخاطب عام، اما سطحی و قابل پیش‌بینی با گره‌هایی که مخاطب به راحتی نتیجه آن را می‌داند. همچنین نداشتن هویت زمانی و مکانی هم از دیگر نقص‌های آشکار این سریال است. از این جهت تمام سکانس‌های «سرگیجه» را می‌توان به دو دسته نقسیم کرد، سکانس‌های داخلی که در سه یا چهار لوکیشن ثابت  فیلمبرداری شده و سکانس‌های بیش از اندازه و زائدی که در ماشین گرفته شده است. شاید در نگاه اول در راه پیش‌برد داستان، چندان این تقسیم‌بندی سکانس‌ها اهمیت نداشته باشد، اما زمانی که بیش‌از اندازه بر این شکل فیلمبرداری اصرار وجود دارد، حتی فهم قصه را هم با مشکل روبرو می‌کند.

شایسته سجادی بازیگر نقش ملودی در سریال سرگیجه

اما یکی از نکات به ظاهر مثبت «سرگیجه» این است که برای هر سلیقه‌ای نکات سرگرم‌کننده دارد. نوجوانی متولد دهه هشتاد یا همان نسل زد (Z) مشهور، در این قصه است که حواشی و خرده داستان‌های مربوط به او می‌تواند برای نوجوانان سرگرم‌کننده باشد. تا اینجا هم به واسطه بازی خوب بازیگر نقش ملودی و پرداخت درست از این نسل، یکی از نکات قوت سریال به حساب می‌آید. از سوی دیگر فلاش‌بک‌های ابتدای هر قسمت که کم‌کم همراه قصه دارد گره‌های گذشته را باز می‌کند، هم به شخصیت‌پردازی سریال بیشتر کمک می‌کند و هم برای آن دسته از مخاطبان که تحمل باز شدن گره‌ها تا آخر سریال را ندارند، گزینه مطلوبی به حساب می‌آید. از نکات دیگر زندگی تجملاتی، خانه‌ها و ماشین‌های لاکچری  استفاده شده در این مجموعه است که هم به جذب مخاطب کمک می‌کند و هم ادای دینی به فرمول اولیه سریال‌های نمایش خانگی محسوب می‌شود.

اولین تجربه مستقل کارگردان در نمایش خانگی

بهرنگ توفیقی در دهه ۹۰ یکی از پرکارترین کارگردان‌های تلویزیون بود. او مدتی با سعید نعمت‌الله و پس از آن با حامد عنقا، سریال‌های زیادی مثل «پشت بام تهران»، «زیر پای مادر»، «عقیق»، «پدر»، «بر سر دوراهی» و… را راهی آنتن تلویزیون کرد. اما واقعیتش این است که همیشه امضای نویسنده سریال‌ها پای این کارها بود. مثلا دیالوگ‌نویسی‌های نعمت‌الله یا فضاسازی‌های متفاوت عنقا در تلویزیون، توفیقی را تنها تبدیل به هدایت‌کننده صحنه‌ها و دوربین کرده بود. عکس‌ها و خبرهایی هم که از پشت صحنه سریال‌ها با کارگردانی توفیقی منتشر می‌شد، نشان می‌داد او حتی در پشت دوربین و در حین هدایت بازیگران هم به طور مستقیم از همکاری نویسندها استفاده می‌کند.

سال ۱۴۰۰ و با کوچ گسترده کارگردان‌ها و سریال‌سازان به شبکه نمایش‌خانگی، توفیقی هم به همراه حامد عنقا، یکی از مجموعه‌های جنجالی این رسانه را منتشر کردند؛ سریال «آقازاده» که هم پرمخاطب بود و هم با حاشیه‌های زیادی همراه شد. اما بازهم نام توفیقی زیر سایه عنقا بود. پس از آن سال بهرنگ توفیقی تغییر رویه داد و با سریالی به نام «افرا» با فیلمنامه‌ای از نویسنده‌ای کمتر شناخته شده به تلویزیون بازگشت. این مجموعه در میان سریال‌های کم مخاطب تلویزیون، دیده شد و مسیر تازه‌ای در کارنامه توفیقی به وجود آورد. او حالا تصمیم گرفته بود به جای پایبندی به یک نویسنده، کارهای مختلف را امتحان کند. در تابستان امسال مجموعه‌ای به نام «بی‌همگان» برای تلویزیون ساخت و بلافاصله بعد از آن وارد پروژه «سرگیجه» شد. سریالی که فیلمنامه آن توسط دو نویسنده جوان به نام‌های محمد منعم و همایون حجازی نوشته شده. این اتفاق پس از موفقیت «آقازاده»، برای توفیقی فرصت خوبی بود تا شانسش را یکبار دیگر در این رسانه امتحان کند.

توفیقی هنوز به امضا و چارچوب خاص و منحصر به فردی در کارگردانی نرسیده و هنوز هم تمام کارش بر فیلمنامه استوار است. البته که تجربه زیادش در کارگردانی، قاب‌بندی‌ها و تصویرهای قابل قبول و کم نقصی را در احتیار مخاطب می‌گذارد. در این میان حضور بازیگرانی مثل حامد بهداد، رعنا آزادی‌ور، هومن سیدی، پیام دهکردی و… در این مجموعه تازه که اتفاقا کارشان را بلد هستند، به توفیقی این امکان را داده که خیالش از بابت بازی گرفتن از بازیگران و درآمدن نقش‌ها راحت باشد. اما همان استفاده از لوکیشن‌های تکراری و اصرار بر حضور در ماشین یکی از مسایلی است که کارگردانی او را با نقد روبرو کرده است.

حامد بهداد در سریال سرگیجه

گروه بازیگران سریال «سرگیجه»

نام‌ها گاهی کافی هستند تا یک مجموعه دیده شود. «سرگیجه» سریال متوسط و قابل قبولی است اما نمی‌شود این واقعیت را منکر شد که درصد زیادی از توجه و موفقیتش در جذب مخاطب مدیون گروه بازیگران و نام‌هایی است که در کنار این سریال هستند. حامد بهداد پس از تجربه ناموفق «دل»، با سریال «میخواهم زنده بمانم» و بازی و نقش متفاوتش در آن سریال، در شبکه نمایش خانگی بسیار مورد توجه قرار گرفت. او که بیشتر بازیگر سینما بود تا سریال، چند سالی است که تعصبش نسبت به سینما را رها کرده و شبکه نمایش خانگی برایش تبدیل به مکانی امن برای ارائه بازی شده. بهداد بازیگر نقش اول «سرگیجه» است، نقشی که تمام داستان حول محور او شکل گرفته. نقش پیمان پویش به نوع بازیگری بهداد در سال‌های جوانی‌اش که عصیان‌گر بود بیشتر میخورد، اما پختگی بهداد در نزدیک به پنجاه سالگی‌اش به او کمک کرده که هم به نقش نزدیک‌تر شود و هم مخاطب را با بازی رئالش غافلگیر کند.

رعنا آزادی‌ور بازیگر نقش اول زن مجموعه «سرگیجه» است. او هم مانند بهداد شانس این را داشت که پیش از این سریال با کار دیگری در شبکه نمایش خانگی جایگاهش را ثبیت کند. آزادی‌ور سال گذشته با بازی در «زخم‌کاری» و نقش عصبی و عجیبی که داشت، از قالب نقش‌های همیشگی‌اش خارج شد. حالا در «سرگیجه»، او در نقش فریبا بازی می‌کند، زنی که جوانی پرحاشیه‌ای داشته و حالا از ترس لو رفتن جلوی همسرش، دارد تقلا می‌کند. فریبا برخلاف نقش آزادی‌ور در «زخم‌کاری» زنی متهم و با اعتماد به نفس پایین است. ترسیده و نمی‌تواند به درستی خودش را مدیریت کند. رعنا آزادی‌ور تلاش کرده به درستی از پس این نقش بر بیاید اما حتی استرس همیشگی موجود در چهره، چشم‌ها و صدایش چندان بازی او را قابل قبول نمی‌کند. این سریال ثابت کرد که او به درد نقش‌های برون‌گرا و منفی می‌خورد تا نقشی درون‌گرا، متهم و شکست‌ خورده.

در سریال «سرگیجه» سه بازیگر اصلی هستند که با وجود نقش متفاوتی که به آنها سپرده شده، بازی‌های تکراری ارائه داده‌اند. هومن سیدی برای اولین بار در نقش یک پلیس آگاهی قرارگرفته. نقشی که می‌توانست یک اتفاق ویژه در کارنامه سیدی باشد؛ او که توانایی بازیگری‌اش را چه در ژانر کمدی و چه درام به خوبی نشان داده. اما سیدی نقش سرهنگ بدیع را با یک فرمول تکراری و از روی بازی‌های سرد و خشک گذشته‌اش و بیش از اندازه شبیه به کاراکترش در سریال خودش یعنی «قورباغه» به نمایش گذشته. شبنم مقدمی هم دیگر بازیگر این لیست سه نفری است. مقدمی تا به حال در نقش همسر طرد شده‌ی یک اختلاس‌گر و زنی که دختر نوجوان عاصی دارد، بازی نکرده بود. او که همیشه بلد است چطور به نقش‌های کوتاه و  مکمل شکل درستی بدهد، اینجا همان شبنم مقدمی همه سریال‌های شبکه نمایش‌خانگی است که در این چند سال اخیر بازی کرده. به اضافه اوراکت‌هایی که نوع بازی‌اش را مبالغه‌آمیز کرده است. نفر سوم این لیست مهراوه شریفی‌نیا است. او پس از سال‌ها از قالب دختر خوب قصه‌ها در آمده و نقش یک وکیل مرموز و خلافکار در اختیارش قرار داده شده. اما جز کمی تغییر در لحن و صدا، تا اینجای سریال بازی خاصی از او دیده نمی‌شود.

هومن سیدی در سریال سرگیجه

هادی حجازی‌فر دیگر بازیگر اصلی این سریال و متهم داستان است که هنوز جز چند سکانس کوتاه فلاش‌بک، به طور کامل وارد داستان سریال نشده و نمی‌توان فعلا درباره بازی‌اش نظر داد. پیام دهکردی نقش مرد عیاش و شوخ اما مرموز قصه را برعهده دارد که هنوز چندان تکلیف شخصیتش مشخص نیست. علاوه بر اینها بازیگرانی هم مثل علی عمرانی و فرید سجادی‌حسینی هنوز وارد قصه نشده‌اند. در کنار این بازیگران با سابقه، عرفان ناصری، شایسته سجادی و میلاد معیری هم به عنوان بازیگران جوان در این سریال حضور دارند. همانطور که پیش‌تر گفتیم بازی شایسته سجادی در نقش ملودی به عنوان یک نوجوان دهه هشتادی، از نقاط قوت سریال است و خبر از یک استعداد تازه می‌دهد.

///.


منبع: دیجی‌مگ