چارسو پرس: محمد چرمشیر در نمایشنامه «همه چیز میگذرد، تو نمیگذری» تلاش دارد ذهنیت چند پاره یک شخصیت شیزوفرن را روایت کند. این مولفه به فضایی پسامدرن و مرکززداییشده میدان میدهد که در آن راوی مدام در حال حرف زدن است. تکهپارههایی از تجربه شخصی در اتصال با حوادث تاریخی. این فضای متکثر که در آن شخصیتها و رویدادهای ناهمزمان از طریق گفتار یک نفر در کنار هم قرار داده شده و کلیتی نامنسجم را میسازد نشانهای است از زمانه پسامدرن. محمد چرمشیر در ادامه تجربهگرایی نوشتاری خویش، در این نمایشنامه، لحظات کمیکی را با فرم تکگویی خلق کرده است. اما در اجرای غلامرضا عربی از این متن، در حدود یازده بازیگر نابینا و کمبینا، مشغول روایتگری هستند.
دیگر خبری از تک بازیگری چون رضا بهبودی نیست که این متن را یک تنه اجرا کند. بنابراین ریتم اجرایی سرعت بیشتری یافته و مدت زمان اجرا، با توجه به وضعیت بینایی بازیگران، اندکی افزایش یافته است. تماشاگران در مواجهه با اجرا، از آن رابطه دوگانه و اخلاقی مبتنی بر «دیدن» و «دیده شده» فاصله گرفته و یکسره در حال تماشای بازیگرانی هستند که حضور تماشاگران را نا با چشم بینا که از طریق چشم دل یا همان حواس دیگر انسانی درک و دریافت میکنند. از این منظر اجرای این بازیگران میتواند تجربه تازهای از مواجهه تماشاگران با مفهوم بازیگری و اجراگری محسوب شود. به هر حال تماشاگران به هنگام تماشا کردن در یک موضع اخلاقی قرار میگیرند و میبایست حضوری از جنس دیگر در سالن سایه مجموعه تئاتر شهر داشته باشند.
این اجرا محصول زحمات دو ساله این گروه تازه نفس و همدل است. اجرایی که بیش از زیباشناسی بر ممارست و تلاش انسانهایی متکی است که فقدان بینایی را تلاش دارند به پتانسیلی برای نمایش تفاوت تبدیل کنند. نکته جالب در مواجهه حسانی با این نمایش 70 دقیقهای این است که بازیگران با تمام وجود تلاش دارند به منطق درونی نمایشنامه نزدیک شده و یک «ما»ی جمعی را شکل دهند که از طریق پیوند بدنهایی که توانایی دیدن را از دست دادهاند شکل یافته است. حتی در طول اجرا اشاراتی به نابینایی میشود و فیالمثل رابطه ادیپ شهریار با حقیقت و بینایی طرح میگردد.
به لحاظ اجرایی و طراحی صحنه، کف سالن سایه، چنان طراحی شده که مانند خط بریل، راهنمای حرکات بازیگران باشد. تمهیدی هوشمندانه که برای سهولت بازیگران و جلوگیری از خطای پیشبینیناپذیر بازیگران نابینا. در نهایت میتوان با چشم دل به تماشای این اجرا نشست و تجربه مشترک با بازیگران این نمایش را با بستن چشمها کامل کرد. وقتی که همه چیز میگذرد ما را با خود به دور دستها میبرد.
///.
نویسنده: محمدحسن خدایی