حتماً این روزها اسم تهیه‌کننده فیلمی از سینمای ایران را زیاد شنیده‌اید، اگرنه اسم فیلمی که تهیه‌کرده «برادران لیلا» را حتماً بارها خوانده یا دیده‌اید، فیلمی که سال گذشته از زمان حضورش در جشنواره سینمای کن و توقیفش توسط معاونت سینمایی تا پیش از نوروز امسال که به‌صورت غیرقانونی در بستر وب قرار گرفت، پر از حاشیه بود. این تهیه‌کننده می‌گوید به خاطر برادران لیلا در دادسرا پرونده‌ی باز دارد و با قرار کفالت آزاد است.

جواد نوروزبیگی یکی از پرکارترین تهیه‌کنندگان سینمای ایران است که در پرونده کاریش همه ژانر و گونه‌ای دیده می‌شود، کارگردانانی با او فیلم کمدی ساخته‌اند، بعضی سینمای تجربی و هنری را با تهیه‌کنندگی او تجربه کرده‌اند، او هم فیلم اجتماعی و هم فیلم با رگه‌های سیاسی در کارنامه کاری دارد، هم کار در سینمای وحشت کرده و هم کار در سینمای کودک. او با این تجربه در سینما تأکید دارد سینما با تنوع در ساخت زنده می‌ماند، سینمای انحصاری با یک سلیقه معلوم و تعداد مشخصی سینماگرِ دست‌چین شده به‌جایی نخواهد رسید.

نوروزبیگی اولین فیلمش در مقام تهیه‌کننده را در سال ۸۵ ساخت اگرچه کارش در سینما با فیلم سجاده آتش از سال ۱۳۷۲ کلید خورد. او در آن فیلم مشاوره نظامی بود که آن هم از سابقه حضورش در سپاه پاسداران می‌آید، او عضوی از لشکر ۲۷ محمد رسول‌الله است و به رزمنده بودنش در دوران جنگ افتخار می‌کند، آن را باعث مباهات می‌داند چراکه برای عقاید و سرزمینش در دفاعی مقدس حضورداشته؛ اما او این روزها دل‌مشغولی اصلی‌اش سینمای ایران و مشکلات آن است، ما با او درباره همین مشکلات (در میانه اسفند) گفت‌وگو کردیم که در ادامه می‌خوانید:

من برای گفتگوی امروز محورهای متعددی را در نظر دارم؛ یکی وضعیت سینمای امروز است تا بدانیم اوضاع آن چگونه و شما به‌عنوان یکی از تهیه‌کنندگان جریان اصلی آن را چگونه ارزیابی می‌کنید، محور بعدی وضعیت شبکه نمایش خانگی است و اینکه آیا توانسته به خانواده سینمای ایران کمک کند یا خیر، محور بعدی انتخاب‌های شما و فیلم‌هایتان از جمله برادران لیلا و... است

راستش الآن که فرصتی پیش‌آمده می‌خواهم بیشتر در مورد مشکلاتی صحبت کنم که سر سینمای ایران آمده و می‌آید، همیشه فرصت داریم که در مورد انتخاب‌های من صحبت کنیم، بهتر است در مورد مدیریت سینما و آینده آن صحبت کنیم که برای ما سینمایی‌ها بسیار مهم است و ما باید برای حفظ آن تلاش کنیم. تقریباً انگیزه فیلم‌سازی در ژانرهای مختلف کمرنگ شده و یا در حال از بین رفتن است و از طرف دیگر سینمای بین‌الملل ما رسماً از بین رفته. به نظرم بهتر است که در این خصوص با خیلی از سینماگران و دست‌اندرکاران این حرفه گفتگو کنید.

پس در مورد معضلات سینمای امروز ایران صحبت کنیم؟

موافقم، مسیری که من طی کردم بد یا خوب طی شده و قطعاً به آن هم می‌رسیم ولی الآن می‌خواهم در این مورد صحبت کنم که حال سینما خوب نیست.

سال‌ها است که سینما نتوانسته جان بگیرد و چراغ‌های سالن سینما خاموش است، کرونا در دو سال گذشته ضربه بدی به پیکره سینما زد، بعد از آن تغییر دولت و سیاست‌های جدید و بعد هم حوادث اخیر... مشکل سینما مدیریت فرهنگی است یا هنرمندانی که در آن کار می‌کنند؟ حیات سینما در کشورهایی که تولیدکننده صنعت و هنر فیلم هستند مستمر است، ولی سینمای ایران این‌گونه نیست و دچار افت‌وخیز است.

سینما در ایران گرفتار بدشانسی‌های عجیب‌وغریبی است. ما سینماگران – در هر جایگاهی- همیشه تلاش کردیم تا وضعیت آن را بهبود ببخشیم؛ اما به هر شکل ضربه می‌خورد و آن‌کسانی که باید در هر شرایطی حواسشان به سینما باشد یک‌دفعه حواسشان پرت می‌شود و بعد می‌بینند سینما از دست رفته است، در حال حاضر سینما چنین وضعیتی را دارد. ما سینماگر هستیم و دوست داریم آن را در چارچوب و موازین حفظ کنیم، دوست داریم با مردم باشیم و حرف‌هایمان را با مردم در میان بگذاریم و... ولی متأسفانه گیر می‌کنیم یعنی یکجایی گیر می‌کنیم که باید خودمان موانع را برداریم دیگران چندان اهمیت نمی‌دهند که موانع را بررسی و جمع کنند.

این سینمای از دست رفته و بیمار، خوب می‌شود یا اتفاقی برایش افتاده که قابل جبران نیست؟

مشخص است که سینما بیمار است و این بیماری می‌ماند، ولی انگار نمی‌خواهند آن را برطرف کنند. مسئله فقط مدیریت سینما نیست که بخواهد نقش ایفا کرده حال سینما را بهبود ببخشد، بلکه مدیریت دیگری پیرامون سینما وجود دارد که ما سینماگران آن را نمی‌بینیم، بلکه یک‌دفعه و به‌یک‌باره به آن‌ها برخورد می‌کنیم و نمی‌توانیم به‌درستی با آن‌ها کنار بیاییم. این در شرایطی است که مدیریت سینما بخواهد مشکل را حل کند، از شانس بد ما گاهی سینما دارای مدیریتی می‌شود که نه‌تنها به بهبود کمک نمی‌کند بلکه سینما را به سمت دیگری می‌برد.

در این سال‌ها به دلایلی چون کرونا، جابه‌جایی رؤسای جمهور، جابه‌جایی وزرا و حوادث و جریان‌های اخیری که در کشور رخ داد و... سینما مدام دچار آسیب شد.

البته هرگاه حال سینما خوب بوده و در جای درست قرار داشته همه دیده‌اند که چه بضاعتی به وجود آورده است، جایگاه عجیب‌وغریبی در جهان و جشنواره‌های بین‌المللی پیدا می‌کند، مردم اقبال نشان می‌دهند و وضعیت اکران سامان پیدا می‌کند، سرمایه‌گذاران زیادی از سالن ساز و فیلم‌ساز ورود می‌کنند و جوانان و فارغ‌التحصیلان سینما از آموزشگاه‌ها و دانشگاه‌ها به عرصه ورود پیدا می‌کنند. بعد از این فرازها یک‌دفعه تمام این بضاعت‌ها و توانمندی‌ها رها شده ول می‌شود و ما سینماگران باید بدویم تا شرایط سینما را حفظ کنیم. در زمان فرود و افول متأسفانه ناامیدی عجیب‌وغریبی به زیرمجموعه سینما وارد می‌شود که آسیب سنگینی است. سینما یک جریان مدیریتی عجیب‌وغریب مانند بازی مار و پله دارد. با همت سینماگران، هنرمندان و... بالا می‌رود و در نقطه اوج در برخورد با موانع دوباره سقوط می‌کند و پایین می‌آید، این فرازوفرود این حرکت مداوم بالا رفتن و پایین آمدن به سینما آسیب می‌رساند. این آسیب از بدنه سینما نیست، ما کار خودمان را می‌کنیم، ما در جهت ارتقا دادن و ترمیم سینما حرکت می‌کنیم. فکر کنم آن‌قدر که ما نگران اقتصاد هنر و صنعت سینما هستیم، مدیران نیستند، آن‌قدر که ما نگران اصناف مرتبط با سینما و افراد تا سالن داران هستیم مدیریت سینما نگران نباشد. البته این چیزها وظیفه ما است ولی مدیریت کلان سینما بیشتر وظیفه دارد که به فکر سینماگران – در همه صنوف و سطوح- باشد، بالاخره خواه‌ناخواه ما اهالی سینما شکل گرفته‌ایم، علاقه داشتم که به این حرفه آمدیم و بابت علاقه‌ای که داریم پای آن می‌ایستیم، هیچ‌کدام از ما نیامده بود تا کارمند شود ما بابت تخصصی که داریم درس خواندیم و بابت آن زحمت‌ زیادی کشیده‌ایم، شاید می‌توانستیم به سراغ حرفه‌های دیگر برویم حتی عده‌ای استعداد حرفه‌های دیگر را هم داشتند اما ماندند و این راه را ادامه دادند، خودمان آن را حفظ کرده و می‌کنیم؛ اما اساس مسئله سینما این است که هنوز مدیریت سینما نتوانسته سینما را با توجه به حساسیت‌های پیرامونی درست مدیریت کند.

بر اساس بعضی از آمارها ۱۰ هزار نفر (با تمام مشتقات و گرایش‌های آن) در صنف سینما حضور دارند، سیستم و ساختار برای ۱۰ هزار نفر کارمند سایپا و ایران‌خودرو، صنعت خودرو را هر طور شده نگه‌داشته چراکه معتقد است که اگر این ۱۰ هزار نفر بیکار شوند معضلات اجتماعی ایجاد خواهد شد، (زمانی به معاون پژوهشی وزارت صنعت گفتم به خاطر ۱۰ هزار نفر سالی ۲۰ هزار نفر در جاده‌ها می‌میرند و این منطقی نیست) چرا ۱۰ هزار نفر اعضای اصناف سینما و کسانی که درگیر سینما هستند و مشمول صنف نشده‌اند، از فارغ‌التحصیلان تا هنروران و... کانون توجه ‌کسی نیستند؟ به عبارتی مدیریت سینما گرفتار ساختار فکری است که به دنبال توقیف و سانسور و کم‌وزیاد کردن آثار است اما به این بستر اجتماعی توجهی ندارد.

تفکر بخشی از مدیران این است که عمده جمعیت کشور درگیر سینما نیستند و فکر می‌کنند اتفاقی نمی‌افتد اگر مردم فیلم نبینند، ولی کسی چه می‌داند شاید اتفاقی بیفتد اگر مردم ماشین نداشته باشند، همان ماشینی که ایمن نیست و حدوداً سالانه جان ۲۰ هزار نفر را می‌گیرد، آن‌ها فکر می‌کنند تولید این ماشین اهمیت دارد چون به‌عنوان یک سرمایه در اختیار مردم است حتی اگر آلت قتل باشد؛ اما سینما که یک جریان فرهنگی است برای مدیران کشور اهمیت چندانی ندارد که باشد یا نباشد، شما بررسی کنید و ببینید مدیران مملکت ما (از رده مدیرکل به بالا) چند درصدشان به سینما می‌روند و چند درصدشان اجازه می‌دهند خانواده‌هایشان به سینما بروند یا چقدر درگیر این هستند تا فیلم ببینند، برای خیلی از آن‌ها سینما بی‌اهمیت است، به همین دلیل است که به برنامه‌ریزی برای سینما هم اهمیتی نمی‌دهند. وقتی با وزیر ارشاد، قبل از پست وزارتش مصاحبه کردند عملاً با سینما به‌گونه‌ای بیگانه برخورد کرد و ‌گفت حتی خانواده من دوست ندارند این فیلم‌ها را ببینند، به همین خاطر فیلم‌هایی تولید کردند که خانواده‌هایشان دوست داشتند، درحالی‌که سینما این نیست! شما جشنواره امسال را دیدید؟ سینما نمی‌تواند این‌طور باشد اما اگر هست ریشه آن در تفکر مدیران مملکت است، عملاً آن ۱۰ هزار نفر سینماگر در مدیریت دیده نمی‌شوند. ما سینماگران این وضعیت را به چشم می‌بینیم و همه ما سعی می‌کنیم تا سینما را با هر وضعیتی نگه‌داریم، حتی اگر امسال ما سینماگران و هنرمندان از وضعیت نارضایتی‌هایی هم داشتیم اما باز هم می‌گوییم باید سینما را حفظ کرده و آن را نگه‌داریم.

جواد نوروزبیگی

همیشه در همه دولت‌ها گفته شده که به فرهنگ و هنر اهمیت می‌دهند و مسئله فرهنگی ایران برایشان مهم است و همیشه هم از فرهنگ و هنر گفته می‌شود؛ اما این فرهنگ چیست؟ آن هم وقتی‌که نه از تولیدات سینماگران راضی هستند و نه از آنچه تئاتری‌ها می‌آفرینند، در سایر هنرها هم همین وضع است! به نظرم چیزی از هنر می‌خواهند که در تولیدات هنری نیست و آنچه هنرمندان تولید می‌کنند برای دولت‌مردان مطلوب نیست.

دقیقاً، برای آقایان ریشه فکری، اندیشه و تفکر هنرمند مهم نیست، می‌گوید این راه تو است و باید در آن حرکت کنی، مهم آن راهی است که هنرمند باید در آن حرکت کند، در چنین شرایطی معلوم است که خیلی‌ از هنرمندان می‌گویند چرا باید این‌گونه کار کنیم. من سینماگر هستم، ایرانی‌ام و در کشورم برای مملکتم فیلم می‌سازم، جهان را هم می‌بینم، درک می‌کنم و می‌سازم، حتی بسیاری از اتفاقات را جلوتر از تحلیلگران دولتی می‌بینم و می‌سازم، اما راهی که شما می‌گویید و لاینی که شما مشخص می‌کنید، راه و لاین من هنرمند نیست! نه‌تنها من بلکه نظر مخاطب من هم نیست، سینماگران از نویسندگان و کارگردانان تا بازیگران و تهیه‌کنندگان و سایر هنرمندان این عرصه مخاطب دارند. توقع مخاطب هم از من این نیست. اینجا است که سینما آسیب می‌بیند. وقتی در ساخت اثر هنری و سینمایی قرار می‌گیریم، می‌بینیم مجبور هستیم از بین همه سلایق و نظرات دولتی‌ها و مخاطبان و جریان‌های اجتماعی و سیاسی و... عبور کنیم و اثر را هم سلامت بسازیم و با آنچه فکر می‌کردیم کماکان نزدیک باشد. این موضوع مربوط به الآن نیست بلکه در هر دولتی این‌طور بوده ما می‌بایست از بین همه این‌ها عبور کنیم تا فیلمی را بسازیم که خوب باشد؛ اما نکته اینجاست کسانی نباید به ما یاد دهند که چطور جلو برویم و کار کنیم، ما خودمان بلد کار هستیم و می‌دانیم چطور جلو بروم؛ اما اگر بخواهند نظرشان را به ما تحمیل کنند، نتیجه آن جریان فیلم‌سازی‌ای می‌شود که امسال درگیر آن بودیم، آیا می‌توانیم سال دیگر هم با همین وضعیت و جریانی که شکل گرفت جلو برویم؟ این دولت اگر ۴ سال یا ۸ سال حضور داشته باشد آیا ما می‌توانیم به همین شکل (جریان فیلم‌سازی در ۱۴۰۱ و جشنواره فیلم فجر) جلو برویم؟ آیا باید همین یک نوع فیلم را به مردم بدهیم یا می‌توانیم انواع دیگری را هم ارائه کنیم؟ آیا می‌توانیم بگوییم که می‌توانید فیلم طنز یا اجتماعی هم ببینید؟ یا می‌توانید فیلم‌های فلان کارگردان را هم ببینید؟

انواع فیلم‌سازی یا به عبارتی منوی سینما، این روزها دست چند نهادی است که دولت یا حاکمیت در آن سهام‌دارند (اوج، فارابی، سوره و...)...

اگر این عبارت شما را مفروض بگیریم به مخاطب منوی متنوع (انواع و اقسام ژانرهای فیلم‌سازی) نمی‌دهند، یعنی خواسته مخاطب را تأمین نمی‌کنند، همان‌طور که گفتم یک مدیر می‌گوید سینما تا الآن به‌گونه‌ای بوده که زن و بچه من نمی‌توانستند فیلم ببینند؛ بعد کاری می‌کند و فیلم‌هایی می‌سازند تا همسر و فرزندانش بتوانند فیلم ببینند. این خواسته شما است، خواسته ما و خیلی‌های دیگر نیست. فارغ از هر نشانه‌گذاری و هر حرفی که مدیران با ما دارند، سینما یک تفریح است و ما سینماگران مسیر تفریح و سرگرمی مردم را هموار می‌کنیم چه با سریال چه با سینما و در هر ژانری و نوعی که بسازیم، ما اوقاتی از فراغت مردم را می‌سازیم و با آن‌ها هستیم، فیلمی به آن‌ها نشان می‌دهیم و در آن حرف‌های اخلاقی و اجتماعی می‌زنیم، این کار ما است و به عبارتی این «منو» هم باز است. فراموش نکنید ۳ سال پیش شما به یک پردیس سینمایی می‌رفتید همه نوع فیلمی برای دیدن داشتید، بالغ‌بر ۱۰-۱۵ فیلم داشتیم و دست شما باز بود، گاهی می‌دیدید از اعضای یک خانواده هرکدام به یک سالن می‌روند. آیا الآن این‌طور است؟

این تک منویی ما را به کجا می‌برد؟ آیا به سمت حذف سینما می‌رود؟

سینما اختصاصی و انحصاری می‌شود. در دوره آقای شمقدری عده‌ای از سینماگران عملاً نمی‌توانستند کار کنند و از این حرفه رفتند -خودتان مثال‌های آن را دارید- در این دوره هم عده‌ای می‌گویند دست ما بسته است و دیگر نمی‌سازند. در چنین شرایطی که سینما انحصاری می‌شود اگر بخواهند فیلمی در مورد دفاع مقدس- که امری ملی است- ساخته شود، باز هم آن را به ما نمی‌دهند چون می‌گویند اگر فلانی بسازد حرفی در این قضیه دارد که ما نمی‌دانیم چیست، من با این نوع نگاه زیاد سروکار داشته‌ام. من همیشه گفته‌ام دفاع مقدس برای همه‌ی ما است چون یکی از افتخارات بزرگ مملکت است و هر نویسنده و کارگردانی که متعلق به این آب‌وخاک است این حق را دارد که حرفش را بزند، نظر و روایتش را بر اساس منابعی که دارد بیان کند و فیلمش را بسازد، اما در دوره‌ای که سینما انحصاری می‌شود، به عده‌ای خاص فرصت فیلم‌سازی داده می‌شود. این انحصار متعلق به یک جمع خاص است. هرچند همه همکاران ما هستند اما مشخص بود کسانی که مدتی کمتر حضور داشتند این روزها و شاید در سال‌های آینده بیشتر حضور داشته باشند، نهایتاً حرف من این است که این سینما با یک منو، انحصاری است و در آینده با این روند و در همین مسیر می‌رود.

اشتباه آقایان این است که فکر می‌کنند بهترین منو را دارند و این غذا بهترین غذای روح و جسم است، به قول اهل بازار شما هر روز نمی‌توانید کباب بخورید.

بله. شاید به آن نسل که خودم هم جز آن نسل هستم هزار بار هم کباب بدهند بازهم آن را دوست داشته باشیم؛ ولی من بچه دارم، جوان دارم، دانشجو دارم، این‌ها مانند نسل قدیم نیستند، این‌ها نمی‌توانند تحمل کنند که فقط یک‌چیز را ببینند، دوست دارند سینمای کشور تنوع ژانر داشته باشد، دوست دارند بعضی از فیلم‌ها را به چالش بکشند و ذهن را درگیر کنند تا حدی که دوباره آن را ببینیم.

سینمای اجتماعی در سال‌های پیش تبلور آن چیزی بود که در طبقه متوسط ایران شکل می‌گرفت، یعنی اتفاقاتی که در اطراف ما می‌افتاد به سینما می‌آمد. چرا دولتی‌ها (مثل آقایان معاونت سینمایی) به انکار واقعیت رو ‌آورده‌اند و با سنگ سیاه نمایی آینه طبقه متوسط در سینما را خرد کرده‌اند. شمشیر را از رو بسته‌اند، نصف ادبیات آقایان خون و هل‌من‌مبارز طلبیدن است، هم در اختتامیه جشنواره فیلم فجر این را دیدیم و هم در بیانیه‌ها و ...

دیگر مرسوم شده است، ما خیلی وقت‌ها درگیر این بوده‌ایم، تصویر و انتقاد از طبقات اجتماعی – متوسط و دهک پایین- این تصور را به وجود می‌آورد که سیاه نمایی می‌کنیم. آقایان همان ابتدا اتهام بزرگی به شما می‌زنند و می‌گویند شما سیاه نمایی کردید و موضوع کشور ما را در آنجا (حضور فیلم در جشنواره‌های جهانی) نشان دادید و گفتید ما یک کشور درب‌وداغان هستیم. درصورتی‌که چنین نیست، این یک نقد اجتماعی است. شما اگر در یک فیلم تشریح کنید که کسی زباله گرد است و روزی‌اش را از زباله درمی‌آورد، می‌خواهید بگویید این موضوع ریشه‌ای در مدیریت کشور دارد، آن زباله گرد فردی از افراد این جامعه است و باید از امتیازات آن برخوردار باشد، حق تحصیل دارد و باید بتواند و در مسیر زندگی‌اش پیشرفت کند؛ اما شرایطی برایش محیا نبوده است، شاید با استعداد باشد؛ اما مجبور است برای زنده ماندن زباله گردی کند، اگر شما این موضوع را به تصویر بکشید و فیلمی بسازید اگر ذره‌ای این شرایط را نقد کنید یا آن را باز کرده تحلیل کنید، مدیران می‌گویند این سیاه نمایی است. در کشورهای دیگر هنرمندان و فیلم‌سازان این مشکلات را می‌گویند، می‌گویند تا مدیران و مسئولان و جامعه آگاه شوند، می‌گویند تا مسئولیت اجتماعی بالا برود. بالاخره من هم (به‌عنوان فردی از این جامعه) باید درک، فهم و شعوری نسبت به آن شخص داشته باشم و احساس مسئولیت کنم، این هیچ معنای سیاه نمایی ندارد، هیچ ایرانی و به عبارتی هیچ‌کسی دوست ندارد کشورش را بد نشان دهد ولی حق دارد نقد کند، حق دارد از وضعیت اجتماعی‌اش حرف بزند اگر دهان او را ببندیم و نگذاریم حرف بزند، همین جریانی به وجود می‌آید که آن را دیدیم و یک‌دفعه اعتراضات شکل می‌گیرد. باید گفتگو باشد؛ ‌ سینماگر باید حرفش را بزند، جامعه اگر فیلمی را می‌بیند باید بتواند دو کلام حرف بزند باید اجازه گفتگو باشد؛ اما وقتی دست هنرمند را می‌بندند و به جرم سیاه نمایی از صحنه و عرصه خارج می‌کنند، گفتگو شکل نمی‌گیرد. به ما انگ می‌زنند که شما جماعتی هستید که به یک جریان دیگر وصل است و عامل فرهنگ غرب هستید، شما جماعتی هستید که ریشه‌ای در این انقلاب ندارید و سر سفره انقلاب نیستید. بچه‌های ما (سینماگران) دادگاهی نشدند، حق کار دارند و کار می‌کنند و اگر دو سفر به خارج داشتند دلیلی بر عامل فرهنگ غرب بودن نمی‌شود، چه‌بسا در فیلم‌هایشان از هر صد حرفی که زدند، نود مورد به درد این جامعه خورده است، آقایان نهایتاً با ده حرف آن‌ها مسئله دارند که آن ده تا هم حرف درستی است که مدیران فعلاً درکی از درست بودنش ندارند.

فیلم برادران لیلا

وقتی که به سینما نگاه می‌کنیم شاید به ترتیب مشکلات ایران را در سال‌های مختلف نشان داده باشد، مثلاً اینکه مسئله زنان مسئله آینده خواهد بود، شاید آن موقع آن مدیر فکر می‌کرد، سینماگران سیاه نمایی می‌کنند درحالی‌که سینما داشت این پدیده را جلوتر نشان می‌داد و می‌گفت حل مسائل زنان باید در دستور کار کلان مملکت قرار بگیرد. باب گفتگو را بستند از این منظر که مدیران فرهنگی فکر می‌کنند همه‌ چیزدانند و دلیلی نمی‌بینند با دیگران حرف بزنند و به قول شما با انگ افراد را بیرون می‌کنند و می‌گویند عامل فرهنگی غرب هستید، اخیراً روزنامه فرهیختگان یک گزارش بلندبالا نوشت که علی مصفا از فرانسوی‌ها دستور و پول گرفته تا فیلمی باب میل آن‌ها در ایران بسازد و دستگاه فرهنگی غرب چنین کرده است و چنان کرده است و... این آش آن‌قدر شور بود که معاونت سینمایی همین دولت جواب داد و گفت اصلاً چنین چیزی نیست و ... می‌خواهم بگویم بعضی جاها آقایان اصلاً از منطق گفتگو خارج می‌شوند.

من خودم این روزها درگیر آن هستم و امیدوارم بتوانم از پس آن برآیم، بالاخره چون سفری به خارج داشتیم متهم می‌شویم و می‌گویند تغییراتی در شما ایجاد شده درصورتی‌که واقعاً این‌طور نیست من مطمئن هستم که با سینما این اتفاق نیفتاده، گاهی اوقات در مملکت جریان‌هایی پیش می‌آیند اما مگر سینما باعث آن است؟ آیا واقعاً به خاطر سینما است؟

خیر.

یک بازیگر یا سوپراستاری که مطرح است در اینستاگرام حرفی می‌زند، شاید جماعتی تحت تأثیر قرار بگیرند، اگر چنین است بروید و آن جماعتی را که تحت تأثیر قرار می‌گیرند، بررسی کنید و ببینید چرا طرفدار آن شخص شدند، البته آن بازیگران و صفحه مجازی‌شان دیگر کارکرد رسانه دارند و به سینما ربطی ندارد، ما تولیدکننده فیلم هستیم و کارمان را می‌کنیم. به این همه سینماگر اتهام زدند که شما در جریانات اجتماعی و سیاسی نقش دارید؛ خلاصه آن‌طرف میدان را هم باید دید، مردم توقع دارند، چون بحث بازیگر مورد علاقه‌شان است و توقع دارند حرف آن‌ها را بزند؛ اما باید سهم حرف زدن‌ها، سهم فیلم ساختن‌ها و ... جدا کرد، در چنین شرایطی دلیل نمی‌شود که تصمیم گیران یک‌دفعه همه‌چیز را با هم قاطی کنند. من از یک حرکت خیلی خوشم آمد (هرچند غیرقانونی بود)، بالاخره همکار ما آقای فرخ نژاد به هر دلیلی آن‌طرف رفت و علیه مملکت حرف زد، اما سریالش (سقوط) پخش شد، آیا این به ضرر فرخ نژاد شد؟ آیا به ضرر جامعه شد؟ به ضرر چه کسی شد؟ اتفاقاً گفتند دمشان گرم! فرخ نژاد دارد آن‌طرف حرف می‌زند اما این‌طرف سریالش را نشان می‌دهند، اینکه مردم بفهمند ما چنین کشوری هستیم درست است، اگر کسی رفت نباید سرمایه‌ای که درگیر تولید و ساخت بوده هم از بین برود، به‌هرحال جدای آن شخص آدم‌های دیگری درگیر آن پروژه بودند. من الآن با «برادران لیلا» همین وضعیت را دارم، این یک فیلم است، آقایان آن را ببینید و اصلاحاتشان را به ما بدهند، نوروزبیگی و دیگران حرفی در جشنواره کن زدند و به خاطر آن شما می‌خواهید تنبیهی کنید؛ اما این تنبیه باید فردی باشد، فیلم سرمایه‌گذار دارد، وقتی آن را تولید می‌کند و به نمایش می‌رسد متعلق به علاقه‌مندان آن اثر است از اینجا به بعد آن فیلم برای مخاطبان است و مردم می‌خواهند آن را ببینند، اگر من اشتباه کردم پس باید من را تنبیه کنید چرا جلوی فیلم را می‌گیرید؟

سرمایه اجتماعی و فیلمی که می‌توانست جریان ساز باشد و نگاهی را در جامعه نشان دهد و دنبال کند یا خطایی اجتماعی را بررسی کند فقط به خاطر خطای یک نفر از دسترس خارج می‌شود.

ما بارها و بارها با این وضعیت مواجه شده‌ایم. توقع من به‌عنوان یک تهیه‌کننده از همه همکاران چه عوامل و چه بازیگران این است که تحت هر شرایطی حافظ فیلمی باشند که باید پخش شود، بنابراین نوع گفتار، نوع انتقاد و نوع رفتار آن‌ها مؤثر است چون بحث سرمایه یک عده‌ای در میان است.

ب

ه نظر شما این یک گروکشی نیست؟ حرف نزنید چون جلوی فیلم را می‌گیرند؟

شاید این هم یک روش باشد اما به‌جز سرمایه‌گذار و مخاطب دیگران آسیب نمی‌بینند.

ما باید ملاحظه کنیم ولی آن‌طرف که قدرت بیشتری دارد به‌عنوان دولت ملاحظه نمی‌کند که مردم انتظار دارند من هنرمند باید حرف بزنم و یکی مانند تهیه‌کننده این وسط گیر می‌کند، در واقع اگر به بازیگر بگویند شما حرف نزنید چراکه جلوی فیلم گرفته می‌شود، بازیگر می‌گوید آزادی‌های من را گرفتید و اگر آزادی عمل به بازیگر بدهید دولت می‌گوید شما دیگر نمی‌توانید کار کنید.

دولت می‌گوید شما به‌عنوان تهیه‌کننده چرا جلوی او را نگرفتید؟ در این مدت من سخت‌ترین شرایط را برای سه پروژه داشتم. یکی سریال «شبکه مخفی زنان» که با جریانات اخیر برخورد کرد درصورتی‌که این هیچ ریشه‌ای از غرب نداشت و ندارد، این سریال یک قصه اورجینال با طنزی خاص دارد که به‌صورت خیلی اتفاقی برخی از مسائلش به جریان‌های روز برخورد کرد. اثر بعدی فیلم «عنکبوت» بود که وقتی ما به جشنواره کن رفتیم، فیلم «عنکبوت مقدس» هم آمد که کارگردانش نگاه خودش را داشت و اثر را ساخته بود و اثر سوم هم برادران لیلا بود که به یک مسئله پیچیده تبدیل شده است. هرکدام از این آثار مسائل خودش را دارد؛ اما باید ثابت کنیم که به‌صورت بسیار اتفاقی مثلاً در کانون بانوان -سریال شبکه مخفی زنان- شعاری بوده که ازقضا آن شعار هم سه سیلابی بوده -البته با سی جی آن را پاک کردیم- حالا باید ثابت کنیم که نه تعمدی بود و نه برنامه‌ریزی از قبل صورت گرفته است. من از کجا باید می‌دانستم قرار است در آینده مملکت این اتفاق‌ها بیفتد! این فیلم‌نامه قبل از کرونا در سال ۹۷ نوشته شده بود و ما اصلاً از این‌که قرار است در ۱۴۰۱ چه اتفاقاتی رخ دهد، خبر نداشتیم.

یا مثلاً در رابطه با عنکبوت، ما از کجا بدانیم که یکی هم عنکبوت مقدس را خواهد ساخت، من که نباید کتک او را بخورم! کار من اکران شده و آن را دیده‌اند، خانواده‌های قاتل و خانواده مقتولین حرفی نزدند پس این نشان‌گر آن است که احتمالاً رضایت داشتند، اما من باید چوب و کتک آن یکی عنکبوت که یک نفر دیگر یک جای دیگر دنیا ساخته بخورم.

در رابطه با برادران لیلا هم ببینید چه حواشی و مسائلی داشت که از نظر من خیلی اهمیت ندارد به هر حال هنرمند حرفی زده، اگر او بد حرف زده او را بیاورید و بگویید حرف‌هایش را تصحیح کند چرا این باید روی فیلم تأثیر بگذارد؟ شاید این فیلم همین الآن خیلی به درد مردم بخورد شاید فیلم‌ساز حرف‌هایی زده که جامعه و مسئولین نیاز دارند این حرف‌ها را بشنوند، چرا باید جلوی آن گرفته شود؟ چرا باید خارجی‌ها آن را ببینند و ما نبینیم؟ چرا من به‌عنوان تهیه‌کننده باید نگران باشم که این فیلم یک ماه دیگر از فرانسه بیرون می‌آید و من از این‌طرف باید جواب بدهم، من باید از پایین شروع به جواب دادن کنم و مسیری را بالا بروم تا بگویم به خدا آن کمپانی خارجی قواعد خودش را دارد و با ما قرارداد دارد، او که نمی‌داند ما در چه شرایطی هستیم و به هر حال آن نسخه پخش شده است.

خیلی از فیلم‌ها تا الآن توقیف شدند مانند «چپ‌راست» که با کمی رایزنی مشکلشان حل شد و اکران شدند با توجه به توضیحاتی که آقای سهرابی و آقای خزاعی دادند آیا ممکن است برادران لیلا جز این دسته از فیلم‌ها قرار بگیرد؟

من در مصاحبه‌های قبلی گفتم و الآن بازهم می‌گویم به نظر من تدبیری که مدیران سینمایی باید می‌اندیشیدند تا به این مشکل نخورند. آن روزها مدیران جدید معاونت سینمایی تازه سرکار آمده بودند و دو فیلم در کن داشتیم که تهیه‌کننده هر دو من بودم، خلاصه طبق یک رسم عادت کرده بودیم اولین نسخه فیلممان که آماده می‌شود آن را به جشنواره خارجی بدهیم تا ببینیم آن را می‌پذیرند یا خیر- اگر بررسی کنید می‌بینید از ایران برای جشنواره کن ۹۰ یا ۱۰۰ فیلم ارائه شد که ۲ فیلم انتخاب شد- بعد می‌گویند باید برای پروانه نمایش آن یک فکری کنیم در واقع خوب است که از ایران فیلمی انتخاب شده بالاخره جایگاه سینمای ایران و ارتقا جایگاه آن در عرصه بین‌الملل مطرح است اما یک‌دفعه با شرایطی مواجه می‌شویم که قبلاً این اجازه را داده اما مدیریت جابه‌جاشده و مدیریت جدید مخالف این سیستم است و تهدید می‌کنند، فیلم را به جشنواره دادید و حالا باید پاسخگو باشید و خلاصه شما متهم می‌شوید چون فیلم به کن رفته است.

خیلی از فیلم‌ها در دوره دولت قبل مجوز اکران و ساخت گرفتند اما در این دوره با مشکل‌های خیلی جدی مواجه شدند، فیلمی که باید روی پرده سینما می‌رفت و اکران می‌شد با تغییر دولت و مدیران ارشاد فیلم توقیف می‌شود، می‌خواهم بدانم که بحث‌های سیاسی چقدر می‌تواند روی یک فیلم مانند برادران لیلا تأثیر داشته باشد؟

سینما در شکلی کلان درگیر مدیرانش است، وقتی مدیران جابه‌جا می‌شوند تمام آن سیاست‌های کلی قبلی که برای زیرساخت‌های سینما و ارتقا آن پایه‌گذاری شده به‌یک‌باره نیست و نابود می‌شود و می‌بینید در شرایطی گیر می‌کند که به‌سختی می‌توان از آن خارج شد، از جمله همین دوره مثلاً من دارم می‌گویم اگر فیلم برادران لیلا در دوره قبل بود این مشکلات را نداشت و کسی به ما گیر نمی‌داد که چرا این فیلم به کن رفته است، به نظرم حتی شرایط را فراهم می‌کردند و ما را تشویق می‌کردند و می‌گفتند در آنجا به‌عنوان نماینده ایران چطور باشیم و روی موج افتخار قرار می‌گرفتند اما اینجا کسی در امواج افتخارات بین‌المللی سینمای ایران قرار نمی‌گیرد حتی نگران هم شدند که فلان فیلم برای کن انتخاب شد، نگران می‌شوند اگر فلان فیلم برای اسکار برود، نگران این هستند که در آنجا کسی حرفی بزند، درحالی‌که فیلمی دارد برای اسکار می‌رود، این یک موقعیت استثنایی است.

 سریال شبکه مخفی زنان سریال شبکه مخفی زنان

یعنی معضل آن‌ها این است که بیرون از اینجا حاشیه درست نشود و حتی برای آن‌ها اهمیتی ندارد که فیلم در جهان دیده شود.

ما همیشه درگیر حاشیه هستیم. وقتی برادران لیلا آمد آن روزها درگیر جریان «می‌تو» بودیم، عوامل و بازیگران ما درگیر این ماجرا بودند آن موقع تمام ذهن من درگیر این بود که باید این را مدیریت کنم تا کسی راجع به جریان می‌تو صحبت نکند به عبارتی همه تلاش ما این بود که مسیر صحبت‌ها چطور باشد و در دل آن به متروپل برخورد کردیم یعنی اتفاقات همین‌طور می‌آیند و من مانده بودم که حواشی متروپل چه می‌شود! بالاخره بچه‌ها باید صحبت‌هایی می‌کردند بالاخره مدیریت بسیار بد جریانی مانند متروپل به وجود می‌آورد و عده‌ای از هم‌وطنان کشته می‌شوند، طبیعی است که از هنرمند سؤال می‌پرسند و او باید جوابی بدهد، این جواب دادن‌ها هم ماجراهایی دارند و خلاصه شما ببینید که ما با چه مسائلی سروکار داریم، کسی نمی‌گوید ما موقعی به کن رفتیم که درگیر مسئله می‌تو بودیم و یک مسئله هم به وجود آمد و خلاصه آنجا سؤال‌هایی می‌پرسند اما ما باید چه باید بگوییم؟ این چیزها دست من نیست، هست؟ منِ سینماگر منِ تهیه‌کننده چرا باید همه سؤال‌ها را جواب بدهم. می‌خواهم بگویم که اتفاقات همین‌طور به وجود می‌آیند. ببینید در جشنواره امسال (جشنواره فجر) تقریباً ۵۰-۶۰ درصد تریبون‌ها را برداشتند و مدل صحبت‌ها را هدایت کردند تا حرفی زده نشود، فیلم‌سازانی که در جشنواره امسال فیلم داشتند این را پذیرفتند و فیلمشان را نمایش دادند، ولی در خارج از کشور این‌طور نیست، اگر یک اتفاق کوچک بیفتد خبرنگاران آنجا آزادند تا پیگیری کنند و در مورد مسئله بپرسند و جواب هنرمند و سینماگر بازتاب جهانی دارد.

نکته‌ای که وجود دارد این است که الآن دقیقاً مشکل اصلی برادران لیلا چیست؟ ‌ ترانه علیدوستی و بازیگران آن مشکل هستند؟ اتفاقی که در جشنواره افتاد مشکل است؟ آیا محتوا مشکل دارد؟ آیا به خاطر جریان می‌تو یا سیاست‌ها است یا تلفیقی از همه این‌ها است؟

مشکل این است که می‌گویند شما برادران لیلا را بدون پروانه نمایش به کن ارائه دادید و وقتی این‌طور شد من فوراً زنگ زدم و گفتم جلسه‌ای بگذارید تا نظرات شما را بدانیم و تغییراتی را اعمال کنیم که جلسه هم گذاشتند و حدود ۷ الی ۱۰ ممیزی به ما اعلام کردند و من لیست آن‌ها را دارم که بخشی از آن را آقای روستایی انجام داد و بخش دیگر ماند، تعهد کتبی دادیم که به کن می‌رویم و برمی‌گردیم و بعد از آن نامه‌ای به شورا می‌زنیم تا شورا فیلم را ببیند و بعد هم فیلم را اصلاح کنیم تا برای اکران برود تا اینجا هیچ مسئله‌ای نبود اما بچه‌ها به کن رفتیم و با حواشی زیادی مواجه شدیم از آن‌طرف فیلم دیگری هم داشتیم که آن فیلم هم هزار جنجال داشت (عنکبوت). وقتی مصاحبه مطبوعاتی بچه‌ها تمام شد -به نظرم در دوره‌های قبل خیلی‌ها تندتر از این هم صحبت کرده بودند- اما همان روز بعد از مصاحبه‌ بچه‌ها من هم مصاحبه‌ای کردم و گفتم ما تابع قانون هستیم و قانون هرچه بگوید ما انجام می‌دهیم و سریع نامه زدم و گفتم ما آماده هستیم اصلاحات انجام شده، فیلم را به شورا بدهید تا ببینند که تا بعد از انجام اصلاحات فیلم در ایران اکران شود، اما مسیر را بستند و فکر می‌کنم اشتباه از مدیریت سینما و وزیر محترم بود. من خیلی دوست دارم که وزیر این فرصت را به ما بدهد و فیلم را با ما ببیند شاید با جریانی مواجه شود که در نهایت بگوید خوب است این فیلم را اکران کنید.

آقای اسماعیلی یک‌بار گفت ما اجازه نمی‌دهیم هیچ اثر فرهنگی و هنری به خاطر اشتباه و خطای بازیگرانش توقیف شود، این قضیه چقدر روی این فیلم اعمال شد و همچنان چقدر روی بازیگران تأکید دارند؟

این فیلم از مسیر سازمان سینمایی خارج شد و به خاطر این فیلم من پرونده در دادسرا دارم، به دلیل فیلم برادران لیلا من با کفالت آزاد هستم در واقع باید مسیر حقوقی آن طی شود ولی ما همچنان می‌گوییم خدا کند شرایطی پیش آید که این فیلم اکران شود یعنی قبل از اینکه نسخه دیگری از آن‌طرف بیاید همین‌جا اکران شود ولی عملاً به نظرم به دلیل عدم مدیریت این فیلم خارج شد. چند فیلم دیگر بودند مانند فیلم آقای مانی حقیقی، فیلم آقای سیدی و همان یک فیلم خودم که در کن بود، تمام این فیلم‌ها هم همین شرایط را داشتند و الآن دارند مسیرشان را طی می‌کنند، مدیریت سینما فهمید که باید این جریان را به‌گونه‌ای مدیریت کند و به همین خاطر فیلم‌های فلانی و فلانی که آن‌طرف هم بود، نسخه اصلاح شده آن اکران شد؛ اما ما کتک همه را خوردیم انگار قرار بود ما کتک بخوریم و تنبیه شویم تا فیلم‌سازان، دیگر این کار را نکنند.

پس شما می‌گویید که تنبیه شدید.

بله قرار بود ما را تنبیه کنند.

همه این‌ها بالاتر از سینما است.

فکر کنید فیلمی را ساختیم، پروانه ساخت داشتیم، هزینه قابل‌توجهی بابت فیلم شده اما به دلیل عادتی که داشتیم آن فیلم را به جشنواره دادیم و بعد از آن درخواست پروانه نمایش کردیم یعنی تمام این مسیرها را طی کردیم...

جواد نوروزبیگی

یعنی چیزی خارج از عرف اتفاق نیفتاده.

نه! اما باید بابت آن به دادسرا برویم! ای‌کاش در ذهن من این‌طور شکل نمی‌گرفت که به خاطر برادران لیلا به دادگاه رفتم، کاش هر چیزی بود جز برادران لیلا. شاید برای یک تهیه‌کننده پیش آید که فیلمی را بسازد اما بیرون از فیلم، تحلیلی را به فیلمش تحمیل کنند. چرا می‌خواهید تحمیل کنید که آن تحلیل درست است؟ ۳ ماه طول کشیده تا ما پروانه ساخت بگیریم! کلمه به کلمه فیلم‌نامه را زیرورو کردید.

جشنواره‌ تئاتری در شیراز برگزار شد، اما دادستانی آن را بعد از دو روز اجرا به خاطر پوشش تماشاچیان تعطیل کرد. محور گزارشی ما این بود «قانون علیه قانون»، مگر یک مرجع مجوز نمی‌دهد؟ الآن ارشاد اصرار دارد که بیایید و کار کنید اما وقتی هنرمندان کار می‌کنند می‌گویند چرا این‌گونه کار می‌کنید، اگر در نهایت دادستانی قرار است یک اثر را تأیید کند، هنرمند از اول با دادستانی هماهنگ کند، چرا باید به وزارت ارشاد برود؟ ‌ بازخوانی و بازبینی انواع و اقسام شوراها را پشت سر بگذارد و...

اصلاً چرا باید بسازیم؟ اگر بخواهیم این‌طور پیش برویم واقعاً دیگر نمی‌شود ساخت، بحث بی‌حجابی الآن همه‌جا وجود دارد، من که نمی‌توانم دعوا کنم، بگیرم یا ببندم در واقع باید فکر کنید و راهی برای آن پیدا کنید ما الآن بلاتکلیف هستیم حتی اگر اجازه دهند کار تهیه‌کنندگی را شروع کنم گرفتار این ماجرا خواهم شد که چه‌کار کنم؟ به هر حال باید برای این موضوع فکری شود. اگر بخواهم فیلم بسازم حاشیه‌هایی وجود دارد، البته این موضوع همه‌جا وجود دارد ممکن است حتی شما هم درگیر آن شوید بالاخره باید فکری برایش شود، شما تئاتر را مثال زدید اما رستوران‌ها هم نمونه بارز این مسئله هستند، پشت دوربین هم همین‌طور است، من چه‌کاری می‌توانم انجام دهم؟ ‌ من که نمی‌توانم همه را عوض کنم.

یک سؤال شخصی از شما دارم، نکته‌ای در مورد شما وجود دارد و می‌گویند آقای نوروزبیگی که از خودشان است و از بچه‌های بالاست و امنیتی است و...

بدبختی من همین است یعنی از دو طرف کتک می‌خورم، اتفاقاً همین را در دادسرا هم گفتم من یک سابقه‌ای نظامی داشتم، رزمنده بودم و در لشکر ۲۷ که بزرگ‌ترین افتخارم است، خدمتگزاری کرده‌ام.

مثلاً می‌گویند جمهوری اسلامی اگر بخواهد حرف بزند به نوروزبیگی می‌گوید تا چیزی در آن باب بسازد.

بدبختی من این است که ازیک‌طرف این‌گونه متهم می‌شوم و از طرف دیگر می‌گویند شما از دست رفتید و تغییر کردید بالاخره ما این وسط باید چه‌کار کنیم؟ من همیشه باورها و اعتقادات خودم را داشتم و خیلی درگیر این نیستم که ببینم این‌طرف یا آن‌طرف چه می‌گویند و بچه‌هایی که در سینما با من کار کردند شناخت خوبی از من دارند می‌دانند در سپاه بودم، ما به باورها و اعتقادات یکدیگر احترام می‌گذاریم یعنی از این‌طرف سینما مسئله‌ای نیست و مسائل حل شده اما مسئله آن‌طرف حل نمی‌شود، آقایان من را ازدست‌رفته می‌دانند اما این‌طرف یعنی هنرمندان و سینماگران به دلیل اینکه احترام متقابل وجود دارد من را پذیرفته‌اند، اما متأسفانه این اتهام برای من سنگین است و هیچ‌کس باور نمی‌کند البته تا یکجایی بامزه هم هست ولی چه‌کار می‌شود کرد؟

درپایان این بخش اگر نکته‌ای هست بگویید.

کاری که بعد از فیلم برادران لیلا شکل گرفت و با این رفتاری که با سینما شد به نظرم ما نودوپنج درصد سینمای بین‌الملل را از دست دادیم مگر اینکه مدیریت سینما فکری کند، مگر یک نسل جوانی بیاید و یک فیلم‌هایی بسازند که این‌ها در عرصه بین‌الملل جایگاهی پیدا کنند، آن نسلی که در بین‌الملل اعتبار و جایگاهی داشت و کمپانیها این فیلمها را میخریدند و در جشنوارههای معتبر حضور داشتیم، همه این‌ها آسیب‌دیده است، نمیگویم از بین رفته است چون این آسیب را میتوانند حل کنند که به‌راحتی هم قابل‌حل است، یک وفاق و جلساتی میخواهد که این‌ها را روی میز بگذارند و با یکدیگر حرف بزنند و شروع کنند. فیلمهای ما داشت شکل میگرفت و داشت ارزآوری میکرد، ما روی فیلمی که میساختیم حساب میکردیم که این‌قدرش را به دلار می‌گیریم و این‌قدرش را به ریال و این جایگاه داشت درست پیش میرفت، این یک خطر است چون دیگر از امتیاز جایگاه سینمای بزرگ ایران در بین‌الملل دفاعی نمیشود و ما دیگر جایگاهی نداریم.

///.


منبع: خبرآنلاین