سیلی لیلا سیلی نسلی به نسل دیگر است. سیلی نسلی که می‌خواهد زندگی کند بر نسلی که توهماتش برایش مهمتر از زندگی است و زندگی باید صرف رسیدن به این توهمات شود. نسل لیلا باید مانند باستان‌شناس خاک‌هایی که نسل پدران روی زندگی ریخته بودند کنار می‌زد و زندگی را از زیر خروارها خاک‌های فرهنگی بیرون می‌کشید.
چارسو پرس:  امروز دیگر می‌دانیم که یکی از مضامین ممنوعۀ فیلم «برادران لیلا» همین سیلی بوده است. اما اتفاقاً اگر قرار باشد از این فیلم نکاتی درآوریم و به بحث اجتماعی بگذاریم قطعاً یکی از آن نکات همین سکانس دعوا میان «پدر و دختر» است که با سیلی دختر بر صورت پدر پایان می‌یابد؛ شاید بزرگ‌ترین گناه در فرهنگ دیرینه‌ای که ما و اجدا ما درون آن به دنیا می‌آییم، زندگی می‌کنیم و می‌میریم. اگر فیلم را ببینید متوجه می‌شوید که این سیلی تقاص یک خطا و دو خطا نیست، مسئله سیطرۀ انبوهی از معایب شخصیتی، کژاندیشی‌ها و سنت‌های مسموم است که باعث می‌شود توانایی‌های نسل‌های بعد زیر آوار آنها خفه شود.

نقد فیلم برادران لیلا

«نسل» مفهوم مبهمی است و می‌دانم که اجازه نداریم با مفاهیمی که خودشان دچار ابهامند ادعای تحلیل روشنگرانه کرد؛ چنان‌که نمی‌توان مجموعه‌ای ویژگی اخلاقی‌ـ‌فکری‌ـ‌شخصیتی تعریف کرد و آن را به همۀ اعضای یک نسل نسبت داد. اما انسان موجودی زمانمند و مکانمند است. کسی که در یک دورۀ تاریخی، در یک مکان مشخص، تحت فرهنگ معین به دنیا می‌آید، بزرگ می‌شود و شبانه‌روز با عناصر سازندۀ عصر خود درگیر است، نمی‌تواند فارغ از ویژگی‌های سازندۀ خود باشد.

سیلی لیلا سیلی نسلی به نسل دیگر است. سیلی نسلی که می‌خواهد زندگی کند بر نسلی که توهماتش برایش مهمتر از زندگی است و زندگی باید صرف رسیدن به این توهمات شود. نسل لیلا باید مانند باستان‌شناس خاک‌هایی که نسل پدران روی زندگی ریخته بودند کنار می‌زد و زندگی را از زیر خروارها خاک‌های فرهنگی بیرون می‌کشید. نسل لیلا وقتی به سی سالگی می‌رسید تازه می‌فهمید چه بلایی سرش آمده است. فهمید برای زندگی اول همۀ عمرش را باید برای پس گرفتن زندگی‌اش صرف کند. وقتی در این راه باز هم به دلیل کارشکنیِ پدر شکست خورد، بابت زندگی سوخته بر پدر سیلی زد.

برادران لیلا نقد

همیشه گفته‌ام دستاورد نسل‌های والدینِ جدید این است که رابطۀ خود با فرزندانشان را بازتعریف کردند و به این ترتیب یک «انقلاب فرهنگی‌ـ‌اجتماعی» عظیم را رقم زدند که نتیجه‌اش شد «نسل زد». این نسل نوینِ والدین رابطۀ سلسله‌مراتبی میان والدین و فرزند را از بین بردند. فرزند دیگر عصای دست، گوشت‌دم‌توپ، گندم‌وجوی دیم و سیب پادرختی نبود (با احترام به همۀ پدر و مادرهای نسل‌های پیشین که چنین رویکردی نداشتند)، بلکه زندگی خود را وقف پرورش کردند؛ عموماً هر چه از دستشان برمی‌آید می‌کنند و بیش از همه از اول به فرزندانشان آزادی، فردیت و هویت مستقل را یاد می‌دهند. هنر این والدین مدرن این بود که «والدین‌سالاری» را با دست خود از بین بردند و خدمتی عظیم به ایران کردند.

 


نویسنده: علی تدینی