جنبش «می‌تو» ابتدا در غرب راه‌اندازی شد. این مسئله جزو تحولات صحیح یک جامعه محسوب می‌شود. ما باید یاد بگیریم که روی این موضوعات را نپوشانیم و بدون ترس درباره‌اش صحبت کنیم. جریانی که جنبش «می‌تو» راه انداخت لحظه‌‌ای تاریخی برای جامعه‌ی ایران بود؛ چرا که عده‌ای رودربایستی را کنار گذاشتند و توانستند در خصوص این موضوعات و حق و حقوق خودشان صحبت کنند.

چارسو پرس: «بابک کریمی» بازیگری است که با «درشکه‌چی» آغاز کرد، با «بلیت‌ها»، به سینمای ایران معرفی شد و جایزه‌ی خرس نقره‌ای جشنواره‌ی برلین را به خاطر ایفای نقش در «جدایی نادر از سیمین» از آن خود کرد.


رعایتِ تَن‌گُفت، چهره، بیان و شناخت صحیحی که او از سینما داشت موجب شد در چند فیلم دیگر «اصغر فرهادی» هم نقش‌آفرینی کند و تجربه‌ی همکاری با «سوفیا لورن» ستاره‌ سینمای ایتالیا را به کارنامه‌ی کاری‌اش گره بزند.
این بازیگر که به عنوان یکی از چهره‌های مطرح ایران در سینمای جهان شناخته می‌شود، تقریبا وقتی خودش را به هر فیلمی می‌سپارد به خوبی دیده شده و جوایزی را برای آن اثر به ارمغان می‌آورد.
«بابک کریمی» که این روزها سریال پربیننده‌ی «رهایم کن» و فیلم پرفروشِ «فسیل» را روی پرده دارد، در خصوص وضعیت فعلی سینما، جنبش «می‌تو»، التهابات اجتماعی اخیر کشور و… با گفت‌وگویی داشته‌ایم که در ادامه می‌خوانید.

طی گفت‌وگوهایی که اخیرا با افراد مختلف در سینما داشتیم؛ شاهد ۲نوع نگاه بودیم. عده‌ای معتقد بودند وضعیت سینما و فروش‌ فیلم‌ها خوب و رو به بهبود است اما در مقابل عده‌‌ی دیگری عنوان کردند سینما مدت‌هاست حال خوبی ندارد و رو به بن‌بست و نابودی است. نگاه شما چیست؟‌
از زمانی که در ایتالیا دانشجوی سینما بودم این حرف‌ها را می‌شنیدم و مدام با خودم فکر می‌کردم چرا رشته‌ای که من می‌خوانم رو به مرگ و نابودی است ولی با تمام فراز و نشیب‌ها سینما همچنان از دهه‌ی ۷۰میلادی تاکنون جلو آمده و فیلم‌هایی ساخته شده که جزو شاهکارها محسوب می‌شود. در مقابل فیلم‌های تجاری را هم داریم که صنعت سینما را پیش می‌برند. گاهی ما یادمان می‌رود که سینما یک صنعت است و هزاران نفر از این طریق امرارمعاش می‌کنند. پس باید بحث اقتصادی سینما را هم در نظر بگیریم. به یاد دارم دهه‌ی ۷۰میلادی در ایتالیا تروریسم آغاز شد، شهر ناامن بود و زندگی در آن وضعیت اجتماعی رنگ و بوی دیگری گرفته بود. در حقیقت دیگر زیست شبانه‌‌ای برای ما وجود نداشت. غروب که می‌شد همگی به خانه‌ها می‌رفتند؛ رسما حکومت نظامی نبود اما مردم این‌گونه رفتار می‌کردند. به خاطر می‌آورم چندین بار پیش آمد که می‌خواستیم با دوستانمان به سینما برویم، روزنامه‌ها را باز می‌کردیم‌ اما هیچ فیلم خوبی برای دیدن در فهرست وجود نداشت، اما پس از مدتی اوضاع سینما دوباره خوب شد. از نگاه من وجود این نوسانات در سینما کاملا طبیعی است و نباید ناامید باشیم.

عنوان کردید که سینما یک صنعت محسوب می‌شود. قیمت‌گذاری بلیت‌ها با توان زندگی کارگران و کارمندان همخوانی ندارد. آیا وضعیت بد اقتصادی موجب ریزش مخاطب و نابودی این صنعت نمی‌شود؟
وضعیت بد اقتصادی موجب شده مخاطب کمتر به سینما بیاید. سبد کالاهای فرهنگی اولین چیزی است که از زندگی مردم حذف می‌شود. طبیعتا اول باید شکم مردم سیر شود تا بعد بتوانند اقدام به خرید کتاب یا رفتن به سینما کنند. سینما شاید کارکرد سالنی خودش را تا حدودی از دست داده باشد اما کارکرد سینمایی خودش را همچنان دارد.

التهابات اخیر کشور سینماگران را در وضعیتی بلاتکلیف قرار داد. این‌ مسائل عده‌ای از عوامل را بیکار کرد، از نگاه شما این واکنش‌ها چه تغییراتی را در سینما و کشور ایجاد کرد؟
تحول در طبیعتِ جهان وجود دارد. شما می‌توانید آن را کُند یا تند کنید اما نمی‌توانید قطع کنید و نادیده بگیرید. بینش جوان‌ها به زندگی متفاوت است بنابراین تحلیل و نگاهشان دقیق‌ و انقلابی است. همان‌هایی که امروز سنتی هستند در جوانی سنت‌شکن بودند. وقتی سن بالا می‌رود انسان روی عقایدی که دارد می‌نشیند و دلش نمی‌خواهد کسی از او پیش‌تر برود. بهتر است درک و پذیرش درستی از رشد جوان‌ها داشته باشیم و مدام روی عقاید سنتی خودمان پافشاری نکنیم.

پیدایش پلتفرم‌ها، گرم‌شدن تنور تولیدات شبکه‌های نمایش خانگی، افزایش ساخت سریال‌ها و… موجب ضعف سینما می‌شود؟
من آن‌ها را رقیب یکدیگر نمی‌دانم. زمان تماشایِ یک فیلم‌ سینمایی نهایتا دو_سه ساعت است؛ به همین دلیل سازندگان فقط می‌توانند به خط اصلی داستان بپردازند اما در ساخت سریال‌ امکان پرورش شخصیت‌‌ها و پرداخت جزئیاتِ بیشتر وجود دارد؛ بنابراین از نگاه من آن‌ها ۲مدیوم کاملا متفاوت هستند. مانند تفاوتی که داستان کوتاه با یک رمان بلند دارد.

این روزها سریال «رهایم کن» به کارگردانی «شهرام شاه‌حسینی» را می‌بینیم. این اثر چهارمین همکاری شما با اوست. همسو بودن و فهمِ دقیق موجب همکاری‌های پیاپی شما با هم است؟
همکاری من با «شهرام شاه‌حسینی» از فیلم سینمایی «خانه دختر» آغاز شد و تا به امروز و سریال «رهایم کن» ادامه داشت. دلیل همکاری ما این است که اکثر مواقع لازم نیست زیاد با هم صحبت کنیم چرا که خوشبختانه یکدیگر را به درستی می‌فهمیم. برای مثال گاهی من جمله‌ای می‌گویم و در جا شهرام پاسخ می‌دهد: «فهمیدم، بقیه‌اش را نگو.» یعنی نیاز به توضیحات اضافه نداریم و در شیوه‌ی کار و ارائه‌ی شخصیت، بسیار با هم همسو هستیم.

از ساختِ فیلم‌ سینمایی «خانه‌ی دختر» حدود ۸سال می‌گذرد. شما در مدیوم‌های مختلف با «شهرام شاه‌حسینی» کار کرده‌اید‌. از نگاه شما، شاه‌حسینی در این سال‌ها چه اندازه تغییر کرده است؟
رشد «شهرام شاه‌حسینی» کاملا مشهود است. او دیگر مشغول بندبازی است و انگار آن بالاها راه می‌رود. کاراکترهای او برعکس شخصیتِ برخی از سریال‌ها که من در آوردی هستند؛ کاملا ایرانی است. همین دلیل موجب می‌شود که بیننده سکوت‌ و ناگفته‌های کاراکترهایش را متوجه شود. این روزها در نسلِ جوانِ سینمای ما، چندگونه فیلمساز وجود دارد؛ برخی مدام کپی‌برداری و تقلید می‌کنند و می‌خواهند ادا و اطوار مولف‌ها را دربیاورند. در مقابل برخی دیگر اصلا اهل این کارها نیستند، از جوانی دستیاری کرده‌اند، پله‌پله با کوشش بالا آمده‌اند و تمام تجربه‌ی سینما را مانند «شهرام شاه‌حسینی»، «محسن قرائی» و امثال این‌ها در پوست و استخوانشان دارند.

بازخورد مخاطبین بعد از تماشای سریال «رهایم کن» چه بود؟
حقیقتا بازخوردها مثبت است، مخاطب با شخصیت‌های سریال همذات‌پنداری می‌کند. چندین روز پیش که از سفر برمی‌گشتم، در فرودگاه وقتی می‌خواستم چمدانم را بردارم، دو نفر از کارکنان گفتند: چرا «آقای نایب‌سرخی» چمدان را برداشته است. در واقع من را به اسم‌ و فامیلم در سریال «رهایم کن» صدا می‌زدند.

سریال «پوست شیر» چطور؟ این سریال هم بسیار سر و صدا کرد؟
سر این سریال واقعا پوستم کنده شد. مدام پیام می‌دادند و می‌گفتند: تورو حضرت عباس بگو شما «ساحل» را کشتید؟ قاتل کیست؟ معمای این سریال مخاطب را به درستی درگیر خودش کرده بود.

این روزها شاهد تیپ‌ها، افه‌ها و لحن‌های تکراری هستیم. دیگر فیلمنامه‌های اصولی و شخصیت‌هایی را که بتوان به آن‌ها نگاه دراماتیک و تراز داشت بسیار کم داریم. این مسئله چه اندازه شما را به عنوان یک بازیگر با مشکل مواجه کرده است؟
موضوع و نکته‌ی بسیار مهمی را بیان کردید. در ابتدا فیلمنامه‌‌ نوشته می‌شود، می‌دانیم که فیلمنامه‌ روی کلام سوار است، پس باید با کلام همه‌چیز را طوری توضیح داد که خواننده به درستی متوجه منظور نگارنده شود. پس از آن سر صحنه‌ی فیلم‌برداری بازیگر موظف است این کلام را به سینما تبدیل کند. به هرحال میزانسن، لحن و سکوت وجود دارد. ما در نوشته سکوت نداریم. ادبیات یک‌ چیز است و زبان سینما چیز دیگری است. یکی از موضوعاتی که مرا رنج می‌دهد این است که گاهی فیلمنامه‌هایی به دستم می‌رسد که پر از کلام است؛ این مسئله در ادبیات درست است اما در سینما نه. مثلا اگر من در صحنه، پشت به طرف مقابلم بنشینم یعنی با تو قهرم و لازم نیست این را با کلام بیان کنم، چرا که تکرار مکررات می‌شود. بنابراین برخی جملات به صورت خود به خود در نوعِ اجرا حذف می‌شوند. یا برای مثال: ما در صحنه لحن داریم، من کافی است که سلام علیکم را به گونه‌ای بیان کنم که مخاطب متوجه قهر کردن من با طرف مقابلم‌ بشود. این‌ها ریزه‌کاری‌هایی است که من معمولا سعی می‌کنم با رعایت کردنشان نوشته را به سینما تبدیل کرده و اضافات را حذف کنم. گاهی اوقات یک نگاه جانشین سه جمله است. از دید من یکی از معضلات سینمای ما گزافه‌گویی و اطناب است.

شما جزو افرادی بودید که در خصوص جنبش «می‌تو» بسیار فعالیت داشتید و واکنش‌های متفاوتی را نشان دادید. از آن‌جایی که در ایتالیا هم زندگی می‌کردید، بگویید که برخورد سینمای ایتالیا در مقایسه با سینمای ایران چه اندازه متفاوت است؟
تفاوت چندانی وجود ندارد. ماجراهای آزارگری و اخاذی جنسی نه فقط در سینما بلکه در تمام اجتماع قابل مشاهده است. من داستان‌های دردناک و متفاوتی را از دانشگاه‌ها، بیمارستان‌ها و… شنیده‌ام. تجاوز و تعرض یک آفت فرهنگی است. از آن‌جایی که اهالی سینما شناخته شده هستند طبیعتا کنجکاوی‌ها بیشتر می‌شود و مخاطب دوست دارد بداند پسِ پرده چه اتفاقاتی رخ می‌دهد. یعنی می‌خواهم بگویم این‌گونه نیست که میزان وخامت سینما بیشتر باشد، فقط سروصدای این بخش بیشتر به گوش می‌رسد.‌

پیگیری شما و دیگران در خصوص جنبش «می‌تو» چه اندازه به سلامت فضای سینما و جامعه کمک کرد؟ آیا به عینه شاهد تغییرات بودید؟‌     جنبش «می‌تو» ابتدا در غرب راه‌اندازی شد. این مسئله جزو تحولات صحیح یک جامعه محسوب می‌شود. ما باید یاد بگیریم که روی این موضوعات را نپوشانیم و بدون ترس درباره‌اش صحبت کنیم. جریانی که جنبش «می‌تو» راه انداخت لحظه‌‌ای تاریخی برای جامعه‌ی ایران بود؛ چرا که عده‌ای رودربایستی را کنار گذاشتند و توانستند در خصوص این موضوعات و حق و حقوق خودشان صحبت کنند. یک جامعه زمانی پیشرفت می‌‌کند که ضعف‌هایش را ببیند، بتواند درباره‌اش حرف بزند و دنبال راه و چاره باشد. روزهای ابتدایی که بحث جنبش «می‌تو» در ایران باز شد، من، بسیار فحش خوردم و سرزنش شدم‌. یک روز در کافه‌ یکی از همکاران سینمایی‌ را دیدم که گفت: آقای کریمی چه کار کردید؟ همه را ترسانیده‌اید. عده‌ای راست و چپ می‌روند و از روی وحشت می‌پرسند داستان جنبش می‌تو چه شد؟ وقتی این قضیه بیشتر سر و صدا کرد، خبرهایی به گوشم می‌رسید که چند نفر از بازیگران معروف که به بداخلاقی شهره بودند، از ترس با شیرینی و رویِ خوش، سر صحنه می‌آیند. همین حرف‌ها من را دلگرم می‌کرد. این که ما فکر کنیم چون معروفیم می‌توانیم هر برخوردی که خواستیم داشته باشیم، اشتباه است.

کمی از کلیت ماجرای دادگاه اخیر و شکایتی که «حبیب رضایی» و «مهدی کوشکی» از شما، «ترانه علیدوستی» و «شبنم فرشادجو» داشتند، بگویید…
حکم واضح و چاپ شده است. وکلای ما مصاحبه‌ای کامل با روزنامه‌ی «شرق» داشته‌اند که به درستی و با سند در این خصوص توضیحاتی را ارائه داده‌اند؛ من حرف بیشتری ندارم.

///.


منبع: سینما سینما
نویسنده: تبسم کشاورز