تسنیم نوشت: مسیری که آقای جلیلی و تیم جدید صداوسیما در پیش گرفته‌اند تقریباً اکثر طیف‌ها و حتی بعضی حزب‌اللهی‌ها را نگران کرده است، الّا احتمالاً خود آن‌ها را، اگرچه اگر بشنویم که خود آنان هم نگران شده‌اند، اتفاق عجیب و غریبی رخ نداده است.

چارسو پرس: مسیری که آقای جلیلی و تیم جدید صداوسیما در پیش گرفته‌اند تقریباً اکثر طیف‌ها و حتی بعضی حزب‌اللهی‌ها را نگران کرده است، الّا احتمالاً خود آن‌ها را، اگرچه اگر بشنویم که خود آنان هم نگران شده‌اند، اتفاق عجیب و غریبی رخ نداده است.

محسن یزدی از مدیران انقلابی، متدین و حزب‌اللهی صداوسیما هم از مدیریت شبکه مستند صداوسیما کنار گذاشته شده است. آقای یزدی حدوداً سه سال قبل به ریاست شبکه مستند منصوب شده بود؛ هم آمار‌ها و هم کارشناسان قابل‌توجهی بر آنند که عملکرد محسن یزدی طی این مدت در شبکه مستند سرجمع عملکرد مناسب و خوبی بوده است؛ به‌ویژه آنکه او تمام این مدت را در دوره‌ای گذرانده است که مجموعه صداوسیما، چه به‌دلیل نقص کارآمدی مدیریتی در داخلش و چه به‌لحاظ تقویت رقبایش در بیرون، رویه رو به ضعفی را سپری کرده است.

با این حال در همین مدت حدوداً سه‌ساله، مستند‌ها و برنامه‌های نسبتاً متعددی از شبکه مستند دیده شد و آمار‌های تلوبیون و برخی بررسی‌های دیگر هم نشان می‌دهد که بعضی مستند‌های این شبکه حتی از برخی سریال‌های ساخته‌شده در دوره‌های جدید نیز بیشتر دیده شده است.

طبیعی است که هر مدیری، از جمله آقایان جبلی و وحید جلیلی، رئیس و قائم‌مقام فرهنگی و دبیر تحول صداوسیما حق دارند مدیران شبکه‌ها را جابه‌جا کنند و نیرو‌هایی را به‌کار بگیرند که به‌عقیده آن‌ها به نظرات آنان و یا به کارکرد مدنظر آنان نزدیک‌تر است؛ امّا طبیعتاً هرچقدر آنان چنین حقی دارند، منتقدان و آن‌ها که ناظر این رویه‌ها و صحنه‌ها هستند و از جمله مخاطبان صداوسیما هم می‌توانند درباره چنین رویکردی توسط آقای جبلّی و به‌خصوص جناب جلیلی، نظر بدهند.

واقعیت آن است که مسیری که صداوسیما در پیش گرفته تقریباً اکثر طیف‌ها و حتی بعضی حزب‌اللهی‌ها را نگران کرده است، الّا احتمالاً خود آن‌ها را، اگرچه اگر بشنویم که خود آنان هم نگران شده‌اند، اتفاق عجیب و غریبی رخ نداده است.

انصاف حکم می‌کند که گفته شود تیم جدید در دوران سختی صداوسیما را تحویل گرفته است؛ در شرایطی که چند مدیر قبلی صداوسیما کارنامه بسیار ضعیفی داشتند و از سوی دیگر اساساً عالم رسانه‌ای هم دچار تحول جدیدی شده است، شبکه‌های اجتماعی و پیام‌رسان‌ها جدی‌تر شده‌اند و زیست‌جهان جدیدی را شکل داده‌اند و همچنین VOD‌ها به رقبای بسیار مهمی برای تلویزیون تبدیل شده‌اند، امّا دقیقاً همین انصاف حکم می‌کند که بگوییم رویکرد‌های آقایان جلیلی و جبلی برای مدیریت سیما در دوران فعلی نامناسب‌تر از هر دوران دیگری است.

تلویزیون در دوره جدید به‌لحاظ ساختاری، یعنی زیست‌جهانی که پیرامون آن شکل گرفته است، طبیعتاً استعداد بیشتری برای رفتن به‌سمت بحران مخاطب و مرجعیت را دارد، اگرچه جبریّتی هم در کار نیست؛ یعنی این‌طور نیست که حتماً معتقد باشیم راهی غیر از افت نیست، حال در چنین شرایطی اگر مدیران صداوسیما، خودشان به یکی از عوامل این افت مرجعیت تبدیل شوند، چه باید گفت؟

خوشبختانه آقای جلیلی در مصاحبه‌اش با سوره گفته است که نمی‌خواهد فقط برای یک گروه برنامه بسازد؛ امّا اگر نگاهی به اطراف و طیف‌های مختلف بیندازیم، واقعاً امروز آیا مرجعیت صداوسیما میان گروه‌های مختلف رو به صعود است؟ و یا؛ میزان توجه به صداوسیما در نظرسنجی‌ها در حال افت است؟

از آقای جلیلی چندان بعید نیست که بلافاصله در مواجهه با چنین نقد‌هایی بگوید این حرف‌ها همان حرف‌های ضدانقلاب است که می‌خواهد کلّیت صداوسیمایی را که متعلق به نظام است، نقد یا نفی کند؛ اشکالی ندارد، واقعیت این است که صداوسیما از همان ابتدا آماج نقد‌های موذیانه و بیرون از چارچوب برخی گروه‌ها هم بوده است که نقد به صداوسیما را به‌مثابۀ فرصت‌طلبی برای انتقام‌گیری از جمهوری اسلامی هم تلقی می‌کردند؛ لذا ایشان می‌تواند با ساده‌سازی همۀ نقد‌های این روز‌ها همین ادعا را بکند، امّا پس از مفارغت از مجادله بد نیست که خود نیز به نظرسنجی‌ها نگاهی بیفکند تا ببیند؛ این رویه آیا حتی برای بدنۀ مذهبی، رویه‌ای امیدوارکننده است یا نیاز به تجدیدنظر دربرخی رویکردها؟ آیا این‌چنین نیست که امروز حتی حزب‌اللهی‌ها نیز بعضاً منتقد سیاست‌های آقای جلیلی شده‌اند؟

به این جملات توجه کنید: "در مدیریت خط‌قرمزی لازم ندارید آدم‌هایی را سر کار بیاورید که الزاماً عمق داشته باشند، راهبرد داشته باشند، نوآوری داشته باشند. این آدم‌ها نوعاً باید کنترل‌چی‌های خوبی باشند، به آن‌ها می‌گویید شما آنجا مأمور هستید که چه‌چیزی پخش نشود، نه اینکه چه‌چیزی پخش بشود، نوع مفاهمه و مخاطبه‌ای که چنین مدیری می‌تواند با برنامه‌ساز برقرار کند چیست؟ سلبی است. ".

این‌ها عبارات آقای جلیلی در همین مصاحبه جدید با نشریه سوره است؛ او این‌ها را در نقد مدیران قبلی صداوسیما گفته است، امّا اگر کسی زمینه و پس و پیش این جملات را نخوانده باشد دقیقاً احساس می‌کند که آقای جلیلی در حال حدیث نفس مدیریت فعلی صداوسیماست، آیا مدیریت قبلی صداوسیما قابل نقد نبود؟ صددرصد قابل نقد بود، امّا اینکه مخاطب با خواندن این جملات، الآن بیشتر به یاد آقای جلیلی بیفتد هم چندان دور از ذهن نیست.

صداوسیما طی این حدوداً ۲۰ ماهی که از مسئولیت آقای جلیلی گذشته است، کدام ایدۀ اساسی را دنبال کرده است؟ قطعاً ۲۰ ماه زمان کافی برای تحقق تحول نیست؛ و چنین تحولاتی ممکن است چند سال طول بکشد، اما نشانه‌های اولیه تحول و رویکرد‌ها را که می‌توان دید، آقای جلیلی وقتی از ایده‌اش پرسیده می‌شود می‌گوید که "مدیریت خط‌سبزی به‌جای خط‌قرمزی"! خط‌قرمزی را هم که آن‌گونه تعریف می‌کند؛ امّا آیا با شعرگفتن غیرمقفا و شعار دادن با کلمات و عبارات می‌توان برای صداوسیما ایده تراشید؟

به‌هرصورت هم آمار‌ها و هم بررسی تفهمی از فضای افکار عمومی نشان می‌دهد که تلویزیون رو به افول است و رقبای تلویزیون در حال تقویت‌اند؛ ایدۀ بخصوصی هم در صداوسیما دیده نمی‌شود و حتی بخش اخبار که تصور می‌شد با حضور آقای جبلی رنگ‌وبوی کاملاً متفاوتی به خود بگیرد نیز تقریبا‌ً به همان سیاق سابق است؛ اما مسئله اینجاست که صداوسیما یک دستگاه بسیار مهم حاکمیتی است که حضور قوی آن می‌تواند بسیاری از سیاست‌های دیگر را نیز پیش ببرد و البته بالعکس! حال در چنین شرایطی که برخی مدیران قوی صداوسیما نیز کنار گذاشته می‌شوند و کنار آن‌ها نیز نه ایدۀ بخصوصی در این سازمان مشاهده می‌شود و نه رویکرد مدیریتی منطقی به نمایش گذاشته می‌شود، جا دارد که کمی هم به‌جای آقای جلیلی، نگران صداوسیما باشیم؟!


منبع: خبرگزاری تسنیم