حسین میرزامحمدی: شاید باورتان نشود اصلا نمی‌دانستم فیلمنامه «مرد بازنده» موضوعش چیست، حتی یکی، دوبار از طریق اسکایپ با آقای مهدویان و آقای هاشمی‌ن‍ژاد نویسنده باهم گفت‌وگو داشتیم اما از قصه مرد بازنده چیزی نمی‌دانستم.

چارسو پرس: یکی از فیلم‌هایی که این روزها بر پرده سینماها نمایش داده می‌شود «کت چرمی» به کارگردانی حسین میرزا محمدی است، فیلمی قصه‌گو درباره شخصیتی به نام عیسی فرهمند که کارمند بازرسی سازمان بهزیستی است، او در جریان بازدید از یک مرکز نگهداری دختران خیابانی، متوجه باند فساد مشکوکی می‌شود و همین نکته او را به یک مهمانی زیرزمینی ممنوعه می‌رساند. موضوعی ملتهب که کارگردان برای ساخته شدن آن با سخت‌گیری زیادی مواجه بوده، تا جایی که فیلمنامه مدنظر کارگردان یک چیز بوده و در ساخت اصلا چیز دیگری از کار درآمده است اما با این حال کارگردان می‌گوید: همین که این موضوع حساس را توانستم بسازم خدا را شکر می‌کنم.

گفت‌وگوی ما با این کارگردان جوان پیش روی شماست.

 

اگر موافق باشید بحث را از داستان فیلم آغاز کنیم، یکی از مهم‌ترین نکاتی که این روزها درباره فیلم «کت چرمی» مطرح می‌شود و تقریبا در اکثر نقدها خواندم این بود که این فیلم از «مرد بازنده» محمد حسین مهدویان برداشت شده ولی خب شما در مصاحبه‌ای اشاره داشتید که اصلا قبل از «مرد بازنده» سناریوی «کت چرمی» نوشته شده بود. پرسش اینجاست، از آنجایی که محمدحسین مهدویان در فیلم «کت چرمی » مشاور بود ممکن است که در ارتباطات و تعاملات شما باهم، یک داستان را با دو شکل مجزا برای تعریف انتخاب کرده باشید؟ یا اصلا فیلمنامه «مرد بازنده» از قصه شما الهام گرفته باشد؟ اصلا درباره انتخاب سوژه و فرآیند نگارش این فیلم توضیحی می‌دهید؟

فیلمنامه این فیلم را سال 1399 شروع کردم، پیش از آن فیلمنامه فیلم کوتاهی با عنوان «نام مرده» ساخته بودم درباره پسرهای نوجوان بدسرپرست که بی‌سرپرست می‌شوند که در داخل و خارج از کشور با استقبال خوبی مواجه شد. می‌خواهم بگویم جرقه‌های فیلم کت چرمی از زمان ساخت فیلم کوتاه «نام مرده» شروع شد. سوژه را با آقای هاشمی‌نژاد نویسنده مطرح کردم، او نسبت به این سوژه زاویه دید دیگری داشت و زاویه نگاه من چیز دیگری بود، من تمایل داشتم قهرمان داستان دختر باشد اما خب به دلیل این اختلاف نظر فیلمنامه را تغییر دادم و زاویه قهرمان را عوض کردم.

اگر دختر قهرمان می‌شد داستان گیرا‌تر نبود؟

بله ولی انتخاب قهرمان خانم مسائل و سخت‌گیری‌ها و تفاوت خودش را دارد. با تمام تحقیقاتی که برای فیلمنامه داشتم یکسال وقت صرف کردم تا فیلمنامه آماده شد.

چه سالی؟

سال 1400 فیلمنامه اولیه با دیالوگ‌ها آماده شد ولی من قصه را جایی مطرح نکردم.

فیلمنامه چند صفحه‌ای بود؟

130 صفحه کل فیلمنامه ابتدایی بود. از اینجا با آقای حجازی تهیه‌کننده فیلم وارد گپ و گفت شدم و لطف کردند جلسه‌ای با آقای عزتی و ما هماهنگ کردند تا در مورد فیلمنامه صحبت کنیم.

از همان زمان نگارش فیلمنامه، جواد عزتی را در ذهن داشتید و داستان را بر اساس کارکتر او نوشتید؟

دقیقا. آقای عزتی با ذهنیت من همخوانی بیشتری داشت. برای شخصیت زری هم از همان ابتدا پانته‌آ پناهی‌ها را انتخاب کرده بودم. جلسه‌ای با این دوستان گذاشتیم و فیلمنامه را خواندند و استقبال کردند. ولی همان زمان یعنی مهر و آبان 1400 از ایران رفتم و در همان حوالی «مرد بازنده» ساخته شد. شاید باورتان نشود اصلا نمی‌دانستم فیلمنامه «مرد بازنده» موضوعش چیست، حتی یکی، دو بار از طریق اسکایپ با آقای مهدویان و آقای هاشمی‌ن‍ژاد نویسنده با هم گفت‌وگو داشتیم اما از قصه مرد بازنده چیزی نمی‌دانستم. تااینکه مدتی بعد به ایران آمدم و فیلم «مرد بازنده» را در اکران عمومی دیدم. همان زمان به فکرم رسید که شائبه شباهت دو فیلم کت چرمی و مردبازنده به لحاظ پیگیری قهرمان در پرونده به وجود بیاید اما واقعا تا این حجم که درباره فیلمم گفته می‌شود انتظار نداشتم و به نظرم منصفانه نبود. البته این نکته را هم باید اشاره کنم که تا آنجایی هم که می‌دانم ایده «مرد بازنده» از خیلی وقت قبل در ذهن آقای مهدویان بوده، از این جهت فیلمنامه «کت چرمی» هیچ شباهت و ارتباطی با کت چرمی ندارد.

اساسا به ساخته‌های مهدویان علاقه دارید؟

من شناخت سینمایی آقای مهدویان را دوست دارم ضمن اینکه به لحاظ تکنیکال ساخته‌های او را می‌پسندم اما ممکن است به لحاظ مضمون و محتوا نظرات‌مان متفاوت باشد و آنچه کاملا واضح و مشخص است اینکه فیلم‌های ما به لحاظ فرم و بصری کاملا باهم تفاوت دارد. فیلم‌های مهدویان عموما مستندگونه ساخته می‌شود و دوربین او جست‌وجو‌گر است اما دوربین من شاهد است و با قهرمان همراه است.

البته نکته‌ای هم که وجود داشت این بود که براساس نظر بعضی منتقدان فیلم مهدویان از نمونه خارجی کپی شده است.

چنین اعتقادی ندارم. اساسا الگوی سفر قهرمان و ژانر، الگوی ثابتی است که قصه‌‌ها درش تعریف می‌شود. ما در فیلم مرد بازنده یا «کت چرمی» از همین قواعد پیروی کردیم و مطابق با الگوی ژانر نوآر سعی کردیم به اندازه نیاز به این قواعد نزدیک شویم. از آنجایی که سفر قهرمان در چنین الگوهایی عموما در سه مرحله تعریف می‌شود و الگوی مشخص دارد ناخوداگاه شباهت‌هایی پیش می‌آید.

به عبارتی می‌‌توانیم بگوییم اجتناب‌ناپذیر است.

دقیقا. سفر قهرمان مثل یک شابلون می‌ماند و ما هم در فیلم‌های‌مان وقتی بخواهیم به صورت تکنیکال و آدکامیک بهره ببریم چنین سوءتفاهم‌هایی پیش می‌آید. در حالی که چنین الگوهایی فرم‌های ثبت‌شده‌ای در جهان هستند. از آنجایی که در کشورمان کمبود ژانر داریم چنین نظراتی هم به وجود می‌آید. در کنفرانس خبری فیلم کت چرمی به من گفتند فیلمت شبیه آقای کیمیایی است. بااحترام به آقای کیمیایی که استاد بزرگوار من هستند اما اصلا و ابدا قهرمان فیلم‌های ایشان شبیه قهرمان فیلم‌های من نیست. داستان ایشان درباره پنجاه سال پیش و قیصروار روایت می‌شود اما در فیلم من چنین نکاتی وجود ندارد و من مطابق الگوی ایشان پیش نمی‌روم. با تمام احترامی که برای‌شان قائلم.

نظرم این است که فقدان ژانر سینمای قهرمان باعث می‌شود فیلم‌ها با چنین نگاهی قضاوت شوند. اگر اینطور باشد محله چینی‌ها هم با فیلم‌های دیوید فینچر شباهت دارد و به هم شبیه هستند. اما به نظرم چون در قالب ژانر قرار می‌گیرد چنین تشابهاتی بی‌معناست.

بگذریم جناب میرزا محمدی، مصاحبه‌ای از شما خواندند که اشاره کردید نسخه اولیه کت چرمی 4 ساعت بود، با راش‌ها حساب کردید؟ در این باره بیشتر توضیح می‌دهید؟

فیلمنامه اولیه 137 صفحه بود که به نظرم شاخ و برگ زیادی داشت. تاجایی که می‌شد از آن مینی‌سریال ساخت. من در بازنویسی‌ها تمام تلاشم را کردم قصه‌های فرعی را حذف کنم. در نسخه اولیه به هیچ عنوان خودم را سانسور نکردم و نسخه ایده آلی که می‌خواستم را نوشتیم اما در ادامه و حذفیات فیلمنامه به 86 صفحه رسید. شاید نزدیک به 22 تا 24 بار فیلمنامه را بازنویسی کردم.

تا حدودی می‌توان گفت روند نگارش فیلمنامه فرسایشی شد.

اما این میزان بازنویسی دربرگیرنده هم نکته مثبت بود و هم منفی. نکته مثبت این بود که با تعامل و انعطاف توانستیم با مسوولان حرف بزنیم و من توانستم فیلم را بسازم. مهم‌ترین نکته برایم این است که با انعطاف بگذاریم تعامل اتفاق بیفتد.

کدام طرف انعطاف بیشتری به خرج داد؟

فکر کنم مشخص است که کدام طرف انعطاف بیشتری به خرج داده است. به نظرم همین که این موضوع حساس را توانستم بسازم خدا را شکر می‌کنم اما خب باید بگویم نکاتی در فیلم بود که نتوانستم مطرح کنم، به عبارت دیگر فهوای اصلی مهمانی «کت چرمی» تغییر کرد. اما جا دارد اینجا تمام قد از آقای حجازی به خاطر اینکه پشت این فیلمنامه ایستادند تا به نتیجه برسد تشکر کنم. فکر کنم کمتر تهیه‌کننده‌ای وجود داشته باشد که به این نحو از یک فیلمساز فیلم اول حمایت کند و من قدردان ایشان تا همیشه هستم.

با این صحبت‌های شما به نظر می‌رسد فیلمنامه در ساخت چیز دیگری شد.

بله، ولی با این حال من سعی کردم تمام اتفاقات را در زیر لایه مطرح کنم.

یعنی چه؟

ما در این فیلم ضد قهرمان را نمی‌بینیم اما تاثیرات ضدقهرمان را بیشتر می‌بینیم. سعی کردم از این طریق جبران کمبودها را انجام دهم.

جناب میرزا محمدی نکته‌ای که درباره فیلم شما مشهود است مطرح کردن مضمون جبر و اختیار است که طرح چنین نکاتی در فیلم اساسا سنگین است و مخاطب هم عموما سر در نمی‌آورد که منظور فیلمساز چیست. نظر شما چیست؟

من اساسا قصه‌گویی را دوست دارم و به سینمای قصه‌گو اعتقاد دارم. حتی در فیلمنامه‌های کوتاه هم که در جشنواره‌های خارجی مورد استقبال قرار گرفت موضوع را قصه‌گو تعریف کردم. این را بگویم با اینکه فیلم‌های کوتاهم در جشنواره‌های خارجی پذیرفته شد هرگز دوست ندارم مطابق قواعد آن پیش بروم. من سینما را در خارج از کشور آموختم اما شاگرد استاد بیضایی بودم اگر می‌خواستم مدل فیلم‌های امریکایی فیلم بسازم همان جا می‌ماندم.

کدام کشور تحصیل کردید؟

امریکا. به نگاه سینمایی آنها نسبت به فیلمسازان ایرانی زیاد اعتقادی ندارم. ما از بزرگان سینما مثل آقای بیضایی یاد گرفتیم که در آخر فیلم‌های‌شان امید جریان داشت. اساسا امید به این معنی که هنوز زنده هستیم نه اینکه بخواهد به زور امید واهی بدهد. همچون که در نمایشنامه آرش که جناب بیضایی می‌نویسند: و من مردمی را می‌شناسم که هنوز می‌گویند؛ آرش بازخواهد گشت. من فرهنگ ایران را دوست دارم چون فرهنگ ایران قصه‌گوست و معتقدم اگر بتوانیم قصه درست تعریف کنیم مخاطب را به خودمان جلب می‌کنیم. اما در مورد بخش اول صحبت شما یعنی جبر و اختیار. ببینید، یکسری چیزها در زندگی ما هست که ما با آن ‌زاده شدیم. اساسا‌ زاده شدن خودش جبر است. جایی شنیدم کسی می‌گفت که من نگفتم به این دنیا بیام. دست من نبود. حالا شما در نظر بگیرید چنین مفهومی را بخواهیم در قواعد ژانر تعریف کنیم و در ضمن برای مخاطب قصه هم بگوییم تا کار ما هم مورد توجه مخاطب عام قرار بگیرد و هم بتوانیم منظورمان را برسانیم. بسیار کار سخت و با فرمول عجیبی است. باور کنید دانشمندان جهان هم نمی‌توانند آن را حل کنند چه برسد به من.

در چارچوب‌های ایران هم کار سخت‌تر می‌شود.

من همیشه با خودم می‌گویم اینکه بدانم در کجا و برای کجا کار می‌کنم و نکته مهم‌تر دیگر اینکه اگر اعتماد و انعطاف بین دو طرف فیلمساز و مسوول وجود داشته باشد موضوعات اجتماعی در هر ژانری ساخته می‌شود و اساسا باعث احیای سینمای اجتماعی هم می‌شود. نمونه‌اش فیلم اجاره‌نشین‌های آقای مهرجویی که هم فیلمی است که از تماشایش لذت می‌بریم و هم مخاطب را به فکر وادار می‌کند. می‌خواهم بگویم می‌شود از طریق سینما بسیاری از موضوعات در اجتماع را مطرح کرد. در جهت آگاهی‌سازی مردم ما که نمی‌توانیم تغییر ایجاد کنیم ما فقط می‌خواهیم تلنگر بزنیم و بگوییم که مردم مراقب باشید. من فکر می‌کنم اعتماد و انعطاف دو طرفه بین فیلمسازان و مسوولان باعث اتفاقات خیلی خوب می‌شود. متاسفانه بعضی از همکاران ما این نکات را رعایت نمی‌کنند و عواقب کارشان دامن ما را می‌گیرد و خب بعضی وقت‌ها هم سخت‌گیری مسوولان زیادی است. حرف من این است که ما می‌خواهیم برای مخاطب خودمان موضوع اجتماعی را در قالب قصه تعریف کنیم اما نیاز به ابزار فرهنگ خودمان را داریم و می‌خواهیم هم حرف‌مان را در ایران بزنیم. به شخصه که این اعتقاد را دارم و می‌خواهم در ایران بمانم و برای مردم و هموطنان خودم فیلم بسازم.

نقدها را که می‌خواندم در مورد بازی جواد عزتی نظرات متفاوت بود.

ببینید، جواد عزتی در خیلی از فیلم‌ها بازیگر بیرونی است به غیر از فیلم آتابای که کاملا بازی درونی داشت. اما در فیلم کت چرمی جواد عزتی دو سفر پیش رو داشت، نخست اینکه باید با بازی بیرونی به حقیقت ماجرا پی می‌برد و در سفر درونی به آشتی با خودش می‌رسید. به نظر من او دراین دو سفر خیلی خوب ظاهر شد و درست بازی خود را ارایه داد. و البته این نکته را هم باید عرض کنم که حضور آقای عزتی برای من فقط به عنوان بازیگر نبود. ایشان واقعا در تک تک لحظات همراه و کنار من بودند و واقعا حضورشان برای من موهبت بزرگی بود.

فیلم کت چرمی بعد از نمایش در جشنواره دچار ممیزی شد؟

خیر. چون تقریبا تمام نکات در هنگام صدور پروانه ساخت اعمال شده بود. ولی سه دقیقه از فیلم را به دلخواه خودم کوتاه کردم. البته بگویم برای پایان‌بندی فیلم هم مشکلات زیادی داشتیم و در وقت اضافه توانستیم به اجماع کلی و پایان‌بندی مطلوب برسیم.

به گیشه فیلم‌تان که نگاه کردم با توجه به مضمون و قصه‌ای که دارد با استقبال مخاطب قرار گرفته است. فروش‌تان خوب است.

با توجه به شرایط جامعه و روحیه‌ای که دارند من از استقبال مخاطبان راضی هستم. حجم زیادی فیلم اکران شده اما خب باز فروش فیلم‌ها بر عهده دو فیلم کمدی است که این دو فیلم کمدی به فروش فیلم‌ها و دیده شدن آن کمک می‌کنند و اساسا باعث می‌شوند چراغ سینما روشن بماند.

و سوال پایانی اینکه آیا می‌پذیرید که در فیلم‌تان می‌خواستید سیستم را پاکیزه نشان ‌دهید؟

ببینید، هدفم این بود که صرفا قهرمان معمولی را نشان دهم که نه رده بالاست و نه رده پایین اما اختیارات ندارد. همه ما می‌دانیم در میان آدم‌های ناکارآمد در سیستم‌های ناکارآمد آدم‌های خوب هم پیدا می‌شوند که برای یافتن حقیقت تلاش می‌کنند آدم‌های معمولی که دغدغه نجات‌بخشی دارند. من می‌خواستم بگویم که ما هر کدام می‌توانستیم جای عیسی باشیم. هدفم این بود که مخاطب با تماشای فیلم قهرمان داستان مرا باور کرده و بداند خودش هم اگر جای قهرمان بود نجات‌بخشی را می‌توانست انجام دهد.


منبع: روزنامه اعتماد
نویسنده: تینا جلالی