صداوسیما درگیر مسائل مالی است و حالا مدیران در بین پیشنهادهایشان برای حل این مسائل، به‌سراغ آوردن چهره‌های مشهور رفتند. مدیران تلویزیون می‌دانند این قابی که در اختیارشان است، اگر از جذابیت‌های بصری و سرگرمی‌ساز خالی شود، مخاطبش هم کم خواهد شد و دیگر جذابیتی برای بخش‌های بازرگانی نخواهد داشت و در آینده‌ نزدیک، بحران ورشکستگی بر سر سازمان چاق صداوسیما آوار خواهد شد.

چارسو پرس: آنهایی که مافیا بازی کرده‌اند با این قاعده آشنایند که نقش مافیا، نباید حرف یا کنشی داشته باشد که خودش و نیت گروهش را لو بدهد و هستند کسانی که واقعا استعداد عجیبی در مافیا شدن و پنهان کردن واقعیت دارند. استعدادی که قطعا پیمان جبلی، رئیس صداوسیما ندارد و از دل مصاحبه‌هایش می‌شود نکته‌های قابل‌توجهی پیدا کرد که واقعیت امروز تلویزیون را بهتر نشان می‌دهد. او در گفت‌وگویی که هفته پیش با خبرگزاری تسنیم داشت و می‌خواست منظورش را از عبارت «مدیر باج‌بده و باج‌بگیر» توضیح بدهد یک جمله کلیدی گفت: «به بهانه‌ای که بخواهند برای ما منابع مالی تامین کنند، نه ما زیر بار باج دادن می‌رویم، نه زیر بار باج گرفتن» به‌نظر می‌رسد که حرف اصلی همینجاست نه آن دعوای کذایی بر سر آمدن یا نیامدن دوتا چهره سلبریتی! صداوسیما درگیر مسائل مالی است و حالا مدیران در بین پیشنهادهایشان برای حل این مسائل، به‌سراغ آوردن چهره‌های مشهور رفتند. مدیران تلویزیون می‌دانند این قابی که در اختیارشان است، اگر از جذابیت‌های بصری و سرگرمی‌ساز خالی شود، مخاطبش هم کم خواهد شد و دیگر جذابیتی برای بخش‌های بازرگانی نخواهد داشت و در آینده‌ نزدیک، بحران ورشکستگی بر سر سازمان چاق صداوسیما آوار خواهد شد. 
تلویزیون در چند سال اخیر، بنابر دلایلی که گفتنش شرح مستوفایی دارد، آرام‌آرام روند کاهش کیفیت و به‌تبع آن کاهش مخاطب را درپیش گرفته و حالا مثل گذشته‌های نه‌چندان دور، بستر وسوسه‌کننده‌ای برای تبلیغ بنگاه‌ها و برندهایی اقتصادی نیست. آن تامین منابع مالی که پیمان جبلی به آن اشاره دارد هم از همینجا می‌آید. جبلی به‌خاطر پایبندی به همان ایده‌های برنامه‌سازی تیمش، می‌گوید برای جذاب شدن آنتن حاضر نیست به کسی باج بدهد اما از سوی دیگر واقعیتی هم پیش روی او و سازمانش قرار دارد که تامین منابع مالی به این سادگی‌ها نیست و با خیال‌پردازی محقق نمی‌شود. تا دو، سه‌سال قبل، تلویزیون برنامه‌های متنوع و پرمخاطبی داشت و فارغ از نقدها و ایرادهای محتوایی به هرکدام‌شان، محلی معتبر برای جذب سرمایه بودند. این برنامه‌ها امکان مناسبی برای پر کردن خزانه تلویزیون فراهم می‌کرد اما حالا کدام برنامه تلویزیون را سراغ دارید که قدر و اندازه جذابیتی همچون عصر جدید، خندوانه یا دورهمی را داشته باشد. تنها چیزی که برای تلویزیون باقی‌مانده پخش فوتبال است! 

برنامه‌سازی با کدام بودجه؟
برای پیمان جبلی، رئیس صداوسیما از همان روزهای شروع ماموریتش، مساله منابع تامین بودجه سازمان صداوسیما موضوعیت داشت. جبلی آذرماه 1400 در اظهاراتی جالب توجه تامین بودجه صداوسیما از طریق آگهی بازرگانی را بی‌معنا دانست و گفت: «اساسا تلویزیون حاکمیتی که صداوسیما یکی از مصادیق آن است، نباید برای تامین نیاز هزینه‌ای و بودجه‌ای خودش، نیازمند به پخش آگهی‌ باشد. اگر با تلویزیون‌های حاکمیتی مقایسه کنید می‌بینید که هیچ‌کدام وابسته نیستند.» 
رئیس صداوسیما در ادامه اظهاراتش به همان مشکل همیشگی سازمانش اشاره کرد و گفت: «صداوسیما همیشه در وضعیتی بوده که توازن بین هزینه‌هایش و درآمدهایش به‌عبارتی بودجه‌اش متوازن نبوده است، بنابراین ناچار بوده، درآمد خودش را از طریق پخش آگهی تامین کند.» او در ادامه آرزویش برای سازمان تحت‌امرش به زبان می‌آورد: «ان‌شاءالله از اینکه آگهی به‌عنوان وسیله‌ تامین درآمد و تامین نیاز سازمان صداوسیما باشد به‌سمتی حرکت خواهیم کرد که آگهی را متناسب با ماموریت فرهنگی پیش ببرد.» البته این آرزوی جبلی همچنان محقق نشده است اما در همان اظهارات دوسال قبلش، برای تامین هزینه‌ها، روی بودجه دولتی حساب ویژه‌ای باز کرده و گفته بود: «ان‌شاءالله تلاش خواهیم کرد که اولا سهم بودجه سازمان صداوسیما را در بودجه دولتی و همکاری که باید با دولت و مجلس اتفاق بیفتد انجام دهیم. ثانیا روش‌های متنوع دیگری را برای افزایش درآمد صداوسیما به وجود بیاوریم تا نیاز اجباری ما به پخش آگهی کمتر شود و آگهی در راستای هدف فرهنگی ما تهیه، تولید و پخش شود.» 
این تلاش برای تامین بودجه دولتی سازمان صداوسیما بی‌نتیجه نماند و با تصویب لایحه بودجه 1402، بودجه‌ اختصاص داده شده به سازمان صدا وسیما، رقمی بیش از هفت هزار و 531 میلیارد تومان بسته شد. بررسی جداول بودجه نشان می‌دهد این افزایش در بودجه صداوسیما در سال 1402 بیش از 42 درصد نسبت به سال گذشته است. این مبلغ درحالی به سازمان صداوسیما اختصاص داده شده که در بودجه سال 1401 بودجه ابتدایی، 5 هزار و 289 میلیارد تومان درنظر گرفته شده بود. همچنین در سال 1400 سهم سازمان صداوسیما برای تولید برنامه‌های صوتی و تصویری از بودجه پیشنهادی، معادل 2 هزار و 619 میلیارد تومان بود. رقم حدودی هشت هزار میلیاردی برای سازمان صداوسیما در لایحه بودجه 1402 نشان می‌دهد که سهم این سازمان به مراتب و در مقایسه با دو سال گذشته افزایش داشته است.  اما آیا این افزایش بودجه دولتی، توانسته آن آرزوهای رئیس صداوسیما برای کم شدن وابستگی سازمان به پخش آگهی‌های تلویزیونی را کم کند یا بتواند کیفیت برنامه‌ها را بهتر کند. قضاوت با شماست که این روزها بیننده برنامه‌های تلویزیون هستید. 

یه فوتبال بود، دیگه هیچی نبود
در سال 1400 در روزنامه «فرهیختگان» گزارشی منتشر کردیم با عنوان «مورد عجیب درآمدهای پخش فوتبال» با موضوع پیگیری حق پخش تلویزیونی باشگاه‌های فوتبال. در سال قبل نیز گزارش دیگری با تیتر «فوتبال؛ معدن طلای تلویزیون» در روزنامه چاپ شد که البته واکنش روزنامه رسمی سازمان صداوسیما را هم به‌دنبال داشت. یکی از کلیدواژه‌های پرتکرار صداوسیما و اهالی فوتبال در چندسال اخیر«حق پخش تلویزیونی» بوده و همچنان هست. مساله‌ای که انگار در کشورهای صاحب لیگ‌های مهم اروپا و حتی آسیا هم حل شده اما اینجا همچنان یکی از چالش‌های مهم روز است. اجازه بدهید به بخش دیگری از این مساله برویم، به‌جز لیگ برتر خودمان، لیگ‌های مهم دیگری مانند انگلیس، آلمان و اسپانیا هم شروع شده‌اند. اجازه بدهید از هفته اول لیگ برتر انگلیس شروع کنیم؛ جایی که تلویزیون، بازی نیوکاسل و آستون ویلا را با حضور یک مجری و سه کارشناس روی آنتن برد. پخش مستقیم بازی‌های پنج تیم اول انگلیس در سال‌های گذشته یک روال بوده و به جز موارد استثنائی فرهنگی و اعتقادی، تمام این بازی‌ها روی آنتن می‌رفت. زمان قبل از این بازی‌ها و بعد از آنها با بحث‌های کارشناسی و البته پیام‌های بازرگانی تامین می‌شد و به همین طریق، کنداکتور شبکه‌های تلویزیون پر می‌شد. 
اینجا ذکر دو نکته از اهمیت بالایی برخوردارند؛ اول اینکه میزان شناخت و حساسیت نسبت به ماجرای حق پخش تلویزیونی نسبت به دوسال قبل و دو گزارش قبلی به‌مراتب بیشتر شده است. حالا دیگر تماشاگران می‌دانند اگر باشگاه محبوب‌شان نمی‌تواند بازیکن ستاره و حتی معمولی بگیرد، به جز بی‌کفایتی برخی مدیران‌شان، به عدم پرداخت میزان واقعی حق پخش تلویزیونی هم ارتباط مستقیم دارد. آنها با حقوق‌شان و موارد قانونی آشنا شده‌اند و البته با کشورهای همسایه و اطراف خودمان هم مقایسه می‌کنند و به نتایج تلخی می‌رسند. اینکه چرا مفهوم حق پخش تلویزیونی نسبت به دوسال قبل و حتی سال قبل دچار اهمیت و البته شفافیت بیشتری شده، فقط به میزان شناخت تماشاگران فوتبال برنمی‌گردد. تلویزیون در این دوسال چنان عملکردی داشته که حالا فوتبال نه به‌عنوان یکی از برنامه‌های پرطرفدار سیما که تبدیل به تنها برنامه بامخاطب بالای این قاب جادویی شده است. دور نیست روزگاری که بازی‌های فوتبال درکنار سریال‌های جذاب شبانه، «خندوانه»، «عصر جدید»، «دورهمی» و... یکی از برنامه‌های موفق و جذاب تلویزیون بود. به گذشته‌های دورتر که برگردیم ماجرا برایمان تراژیک‌تر می‌شود. در اوایل دهه 80 تا اوایل دهه 90، زمان بازی‌های فوتبال را جوری تنظیم می‌کردند که مخاطبان، سریال‌های شبانه را از دست ندهند. حالا اما سریال‌های تلویزیونی به‌خاطر بازی‌های فوتبال اصلا پخش نمی‌شوند و آب از آب تکان نمی‌خورد. 

اختیار هوا با تلویزیون نیست
درباره اینکه چرا تلویزیون به این نقطه رسیده است بسیار نوشته و گفته‌اند. به مدیریتی که یکی از موارد تفاخرش در ارائه گزارش‌ها، کاهش پخش بازی‌های باشگاهی خارجی باشد چگونه می‌توان از ارزش پخش بازی‌های فوتبال و پرداخت حق پخش تلویزیونی گفت. حتما باید سقوط‌شان را با چشم خودشان می‌دیدند و همین که بعد از دوسال به این نتیجه رسیده‌اند که حتی بازی‌های لیگ برزیل و آرژانتین را هم به‌صورت زنده پخش کنند جای شکر دارد و نوعی اعتراف به اشتباه محسوب می‌شود. فوتبال برای تلویزیون حالا تبدیل به اکسیژن شده است و بدون آن حتما نمی‌تواند زنده بماند. مساله اصلی اینجاست که دیگر اختیار کامل همین اکسیژن را هم ندارد. افراد و عوامل مختلفی می‌توانند این هوا را از او بگیرند و نابودی‌اش را رسما فریاد بزنند. پیش از این بارها گفتیم که تلویزیون بدون رقیب به نفع رسانه ملی نیست اما هیچ گوشی بدهکار نبود. به نوع و فرم پخش بازی‌های دو هفته ابتدایی لیگ برتر ایران دقت کنید. آن را با نمونه‌های خارجیش مقایسه کنید. نتیجه معلوم است و البته عذاب آور. اگر کارگردان‌های محترم تهرانی و خارج از تهران بازی‌ها می‌دانستند که اگر خوب کار نکنند جایشان را به دیگری می‌دهند، سلیقه و دقت بیشتری به خرج می‌دادند. فراتر برویم. اگر شبکه‌های تلویزیونی می‌دانستند که رقیب یا رقبایی دارند که همین بازی‌ها را باکیفیت ظاهری و صوتی و داده‌های تصویری بالاتری پخش می‌کنند باز هم به همین شیوه فعلی ادامه می‌دادند؟ دور نیست زمانی که تلویزیون از مردم خواهش کند و در بیلبوردهای خیابان‌ها از مخاطبان بخواهد که فوتبال را از شبکه‌های تلویزیونی سیما تماشا کنند. به نظرتان مثال و ادعای دوری است؟ بیلبوردهای تلویزیونی برای سریال‌های «گیلدخت» و «سوران» را که یادتان نرفته است. اینکه پلتفرم‌ها با باشگاه‌ها قرارداد ببندند و انحصار امتیاز پخش بازی‌های یک فصل را خریداری کند و مشترکان این پلتفرم‌ها هم با خرید اشتراک، بازی‌ها را از این طریق تماشا کنند به‌طور عادی راه سختی نیست.  داستان صداوسیما و فوتبال «یکی داستان است پر آب چشم» که حالا به جایی رسیده که یک فوتبال بود و دیگه هیچی نبود. 


منبع: روزنامه فرهیختگان
نویسنده: سیدمهدی موسوی تبار