حیرت‌آور بود. فیلم نمایش داده شد، تماشاچیان هم بسیار شعورمندانه فیلم را دیدند و رفتند، اما ما در تمام این مدت داخل ماشین در پارکینگ سینما ماندیم و اجازه حاضر شدن در سالن نمایش را پیدا نکردیم. ازاین رفتار آقایان واقعا تعجب کردم. وقتی عده‌ای را به شهری دعوت می‌کنند از مسوولان ارشاد کسی می‌رود به این گروه خوش‌آمد می‌گویند و حداقل با هنرمندانی که به شهرشان دعوت شده‌اند، سلام و علیکی می‌کنند . خب اینکه هیچ، چرا مردم نباید ما را ببینند؟

چارسو پرس: قربان نجفی بازیگر شناخته شده تئاتر، سینما و تلویزیون، بعد از 27 سال تلاش و پیگیری بالاخره توانسته « فصل ماهی سفید» را به عنوان اولین فیلم سینمایی‌اش بسازد و بعد از 4 سال توانسته اثرش را در سینماها نمایش بدهد . او این روزها از اوضاع نمایش فیلمش درسینما دل پُری دارد، از شهرداری که به او می‌گوید «ساختن فیلم کار فرهنگی نیست»، تا تلویزیون و سینمادارها که هیچ‌گونه همکاری با او در معرفی فیلمش به مخاطب ندارند. ولی با این حال می‌گوید: «درست است که تلاش می‌کنند در اکران، بازنده میدان باشیم اما بازنده اصلی آنهایی هستند که اهمیت فیلم فرهنگی را درک نمی‌کنند

گفت‌وگوی ما با این کارگردان را بخوانید تا به عمق وضعیت غم‌انگیز اکران پی ببرید.

 

بد نیست در ابتدای بحث درباره فروش فیلم‌تان صحبت کنیم، استقبال مردم از فیلم«فصل ماهی سفید » چطور است؟

مردم فیلم را دوست دارند، دراین مدت از مخاطبانی که فیلم را دید‌ه اند بازخورد بسیار مثبتی دریافت کردم. بی‌اغراق 95‌درصد تماشاگران از تماشای فیلم راضی بودند. باور کنید اگر فیلم درست به مخاطب عرضه شود جایگاه خودش و مخاطبان خودش را پیدا می‌کند. به نظرم، قضیه پخش فیلم در سینما دقیقا همچون مثال معروف مرغ و تخم مرغ است. یعنی هرچقدر سالن بیشتر به فیلم در اکران تعلق بگیرد، فیلم فروش بیشتری خواهد داشت، از طرفی سینما‌دار می‌گوید اگر سالن و سانس پر شود سانس‌های بیشتر و سینماهای بیشتر نصیب فیلم می‌شود، ولی من از شما یک سوالی بپرسم؛ تماشاگر از کجا بداند فیلم فصل ماهی سفید روی پرده اکران است؟ از آسمان که نمی‌توانند بو بکشند نمایش فلان فیلم است؟ اینجاست که بحث غم‌انگیز تبلیغات مافیایی پیش می‌آید و در نتیجه فیلم در اکران با بی‌مهری‌های عجیب پی در پی مواجه می‌شود. حتی استندهای این فیلم را مقابل سالن‌های سینما نمی‌گذارند.

از چه نظر؟

در جهت تبلیغات و دیده شدن بعضی فیلم‌ها. صریح به من گفتند در اختیار دیگران است. اگر سالن‌های فیلم بیشتر باشد باور کنید فروش بیشتر می‌شود. این را از این جهت گفتم وقتی تعداد سالن‌های فیلم بیشتر باشد مخاطبی که سالن سینما به خانه‌اش نزدیک باشد ترجیح می‌دهد به همان سینما برود. من هم هر سالن سینمایی که به من نزدیک باشد به سینمای نزدیک خانه‌ام می‌روم تا اینکه به آن سرشهر بروم تا فیلمی را تماشا کنم که اگر این‌گونه باشد خیلی باید عاشق سینما باشد وگرنه الان در این دوره زمانه نه وقت برای کسی مانده و نه کسی حوصله دارد که سینمای مرکز شهر یا پرمخاطب را برای تماشای فیلم انتخاب کند.

با سینمادارها صحبت کردید درباره افزایش تعداد سالن‌های فیلم‌تان؟

سینمادار می‌گوید خود فیلم باید بفروش باشد و بفروشد. اما چطور؟! حتی بیلبورد در سطح شهر نداریم.با سازمان زیبا‌سازی شهرداری صحبت کردیم و در نهایت تلاش‌مان به جایی نرسید. می‌گویند کار شما جزو کار فرهنگی قلمداد نمی‌شود، و در رده کار تجاری‌است. می‌گویم چطور محاسبه کردید و ملاک‌تان چیست؟! یک فیلم سینمایی که این‌همه هنرمند کار روی آن انجام داده‌اند، فرهنگی نیست و شعار‌هایی که شما روی سازه‌ها می‌زنید فرهنگی است؟! کار فرهنگی کار امثال ماست و شهرداری باید از کار فرهنگی حمایت کند.

از طرفی تبلیغ تلویزیون هزینه زیادی می‌خواهد که ما نداریم. با آقای اسماعیلی پخش‌کننده این فیلم برای تبلیغات تلویزیون صحبت کردم ایشان معتقد بود در نهایت دو یا سه تبلیغ به فیلم می‌دهند ولی در زمان‌های بد از تلویزیون پخش می‌کنند که اصلا ارزش تلاشش را ندارد. تازه بعد همین آقایان مدعی می‌شوند و همین تبلیغ را فلان میلیارد با ما حساب می‌کنند و ازمان طلبکار می‌شوند که ما برای فیلم‌تان سنگ تمام گذاشتیم. در جواب پاسخ شما می‌خواهم بگویم وضعیت اکران فیلم ما خیلی غم‌انگیز است. یادم می‌آید یک زمانی بود باید تبلیغات برای فیلم‌ها مساوی انجام می‌شد تا در حق فیلم‌ها اجحاف نشود اما الان فیلمی ساخته می‌شود صرفا برای تجارت. حیرت‌انگیز است که سیستم هم از این فیلم‌ها حمایت می‌کند و همین فیلم تمام دستگاه تبلیغات داخل و خارج را هم در اختیار خود می‌گیرد. ما که پول نداریم به فلان شبکه‌ها برای تبلیغات بدهیم اما می‌دانم 250 هزار دلار به ماهواره می‌دهند خب معلوم است که از آنها حمایت می‌شود و تمام تبلیغات را در خدمت خود می‌گیرند. من ماشینم را بفروشم و هزینه تبلیغات فیلم کنم هم تا دو هفته بیشتر نمی‌توانم دوام بیاورم. در نتیجه جایی برای ما نیست به نظر من در این وضعیت فیلم پخش نشود، بهتر است. برای اینکه مخاطب اصلا نمی‌داند فیلم اکران است. یک میدان جنگی به پا شده که ما نمی‌توانیم کاری انجام بدهیم و برای فیلم‌های فرهنگی- اجتماعی که به معنای واقعی فیلم هستند و حرفی برای گفتن دارند اصلا جایی باقی نمانده است و دارد تعطیل می‌شود. در حالی که خیلی از کارهایی که با تبلیغات فراوان و تنزل سلیقه مخاطب به فروش خوبی دست پیدا می‌کنند اصلا اسم‌شان کار فرهنگی نیست. فقط وقت مخاطب را تلف می‌کند، به زور از آنها خنده می‌گیرد و تماشاگر هم کم‌کم به تماشای این نوع فیلم‌ها عادت می‌کند، تصمیم‌گیرندگان هم معتقدند دراین وضعیت نابسامان اجتماعی بگذارید مردم بخندند و مردم این حرف باورشان می‌شود و می‌گویند مردم حوصله‌ای برای کتاب خواندن ندارند. آنقدر این حرف تکرار شده که این باور غلط به مرور به مردم القا شده است که انگار حوصله برای تفکر و خواندن و مطالعه کردن یا فیلم جدی دیدن نیست. دوستی تعبیر متفاوتی داشت که به‌نظرم درست می‌آمد، می‌گفت توی این وضعیت و فشار اقتصادی چه خنده‌ای؟! آدم حوصله خنده ندارد. نمی‌دانم کدام درست است، قضاوت با خوانندگان. همان طور که گفتم شرایط بسیار غم‌انگیز است.

البته زنگ خطر سلطه سرمایه برتمام بخش‌های زندگی از مدت‌ها قبل نواخته شده بود.

باور کنید به تنها چیزی که فکر نمی‌شود ذهن و فکر بچه‌هاست که آینده آنها چه می‌خواهد بشود؟ اگر قرار بود که همه بخش‌های زندگی آدم‌ها تحت تاثیر سرمایه باشد که این همه فیلم‌های خوب و ماندگار ساخته نمی‌شد، این همه رمان‌های خوب نوشته نمی‌شد، این همه ادبیات جدی در جهان وجود نداشت.اصلا بخش بزرگی از شخصیت ما را همین آثار تشکیل دادند.

حالا سوال من این است چه دفاعی از وضعیت فعلی داریم؟ همه‌چیز پول، پول پول. آخرش ویلا در اسپانیا و... آخر این قصه به نفع کیست؟ آیا برای کشور و مملکت خوب است ؟ این همه کسب سرمایه آیا برای هنر مملکت تاثیر دارد؟ باور کنید به نفع هیچ کس نیست. کمی فکر کنیم، فکر کردن، تعمق کردن در مسائل اصلا ضرر ندارد .

آقای نجفی حرف شما درست، شما در خلال صحبت‌های‌تان از سینماداران گلایه داشتید اما ما بارها این نکات را با سینماداران در میان گذاشتیم اما آنها معتقدند فیلم باید پتانسیل فروش داشته باشد.

قبول ندارم؛ خانم محترم، تماشاگر از کجا بداند فیلم من در سینماها اکران است؟ نه تیزر داریم نه بیلبورد، هیچ امکان تبلیغی نداریم، این‌همه عوامل درجه یک و حرفه‌ای و هنرپیشه‌های خوب از سه نسل در این فیلم با ما همکاری داشتند، از نسل قدیم که خانم ژاله علو باشد که تماشای یک پلان این بانو برای مخاطب جذاب است تا نسل میانه و جدید . آقای محمدرضا فروتن، خانم‌ها لادن مستوفی، المیرا دهقانی و دوستان خوب دیگر. آقای علیرضا زرین‌دست با قاب‌های منحصر به فردش طراحی صحنه خانم ملک‌جهان‌خزاعی که در دنیا شناخته شده است. مگر پتانسیل چیست؟! چه باید باشد؟! مهم این است که بخواهند که مردم این نوع فیلم‌ها را 6ببینند، همین.

اگر خاطرتان باشد فرزند رسول ملاقلی‌پور فقید، برای دیده شدن فیلمش از خلاقیت‌های مختلفی بهره برده بود که در زمان خودش سر وصدای زیادی به پا کرد. با این نگرانی که شما دارید خودتان برای فیلم‌تان چه اقدام تبلیغی داشتید؟

باور کنید تمام تلاش‌مان را انجام می‌دهیم. از تمام ظرفیت استفاده می‌کنیم از فضای مجازی، صفحات محدودی داریم که به مخاطبان فیلم را معرفی می‌کنیم. اما کافی نیست.

در خلال صحبت‌تان به این نکته اشاره داشتید که بعضی فیلم‌ها در رسانه‌های خارجی فارسی‌زبان تبلیغ دارند.

بله؛ هفته‌ای 5 هزار تا 15 هزار دلار از فیلمساز می‌گیرند.

ولی گفته شده بود که این تبلیغات رایگان است.

خیر به هیچ عنوان . اما متاسفانه آن‌گونه که شنیدیم یکی از همین فیلم‌ها مبلغ گزافی حدود 250 هزار دلار به این ماهواره‌ها داده و تمام تبلیغات را برای فیلمش گرفته. اگر مجانی بود و به فعالیت فرهنگی اهمیت می‌دادند که خواهش می‌کردم فیلم را در شبکه‌شان تبلیغ کنند. اما باور کنید کاملا تجاری است . و البته همین دوستان سینماگر ما قیمت را بالا برده‌اند تا دست کسی به تبلیغات آنجا هم نرسد.

از این بحث بگذریم؛ راستی چرا در شیراز اکران مردمی فیلم‌تان لغو شد و اجازه دیدار بازیگران با مخاطبان داده نشد؟

پذیرایی ویژه‌ای از ما شد ‌اما بدون اینکه کوچک‌ترین توضیحی به ما بدهند دیدار ما را با مردم کنسل کردند.

ممکن است به دلیل بی‌حجابی خانم‌ها مراسم لغو شده باشد؟

خیر؛ از این بابت هیچ مشکلی وجود نداشت.حیرت‌آور بود؛ فیلم نمایش داده شد، تماشاچیان هم بسیار شعورمندانه فیلم را دیدند و رفتند، اما ما در تمام این مدت داخل ماشین در پارکینگ سینما ماندیم و اجازه حاضر شدن در سالن نمایش را پیدا نکردیم. از این رفتار آقایان واقعا تعجب کردم. وقتی عده‌ای را به شهری دعوت می‌کنند از مسوولان ارشاد کسی می‌رود به این گروه خوشامد می‌گویند و حداقل با هنرمندانی که به شهرشان دعوت شده‌اند، سلام و علیکی می‌کنند . خب اینکه هیچ، چرا مردم نباید ما را ببینند؟آیا با این رفتارشان می‌خواهند مردم را نسبت به ما بی‌اعتماد کنند؟ مردم برای دیدن هنرمند مورد علاقه شان بلیت تهیه کرده‌اند و آمدند فیلم مورد علاقه‌شان را دیدند بی‌هیچ توضیحی برنامه دیدار را لغو می‌کنند. یعنی حق ما نبود به ما دلیل لغو را توضیح بدهند؟ سرمایه‌گذار فیلم آقای کیانفر هزینه سفر را متقبل شدند، آقای محمدرضا فروتن برای این سفر وقت گذاشتند اما بی‌هیچ توضیحی برنامه را لغو کردند.

شما بعد از 27 سال بازیگری، توانستید اولین فیلم‌تان را بسازید. با تمام این مشقات در ابتدای راه به نظر می‌رسد عطای این حرفه را به لقایش ببخشید .

وظیفه ما جنگیدن است؛ درست است که تلاش می‌کنند ما در اکران بازنده میدان باشیم اما بازنده اصلی آنهایی هستند که اهمیت فیلم فرهنگی را درک نمی‌کنند. به نظرم سرمایه‌گذارهایی مثل آقای جاوید کیانفر که در این اوضاع برای فرهنگ مردم وقت و سرمایه می‌گذارند و به هیچ عنوان به فکر پول درآوردن در سینما نیستند باید قدرشان دانسته شود. باور کنید فیلم «فصل ماهی سفید» اگر به‌خوبی به مخاطب معرفی می‌شد در گیشه رکورد می‌زد. چون فضاهای متنوعی دارد. از تنوع موضوعی، بازی‌های بسیار زیبای بازیگران گرفته تا تنوع بصری رنگ‌ها و قاب‌های تصاویر.

اما با این حال این سرمایه‌گذار به فکر کسب درآمد و سود نیست. ما فقط حرف‌مان این است که فیلم دیده شود و زحمت یک گروه به هدر نرود.

ولی جالب این است که با وجود گذشت زمان و 4سالی که از تولید فیلم می‌گذرد، سوژه فیلم هم مشمول زمان نشده است.

بله، چون برگرفته از یک اثر بسیار مهم کلاسیک (باغ آلبالو اثر آنتون چخوف) است و اثر کلاسیک به اعتبار اینکه به زمان خاصی وابسته نیست کلاسیک نامیده می‌شود.

راستی چرا فیلم در جشنواره فجر نمایش داده نشد؟

این فیلم محصول سال 98 است و اتفاقا همان سال فرم حضور در دبیرخانه جشنواره را پر کردیم، وقتی فیلم را در لیست هیات انتخاب ندیدم پرسیدم که آیا فیلم مرا دیده‌اند؟ در جواب به من گفتند که فیلم‌تان را دیدیم ولی به هر حال نظر جمع به گونه‌ای بود که فیلم در جشنواره نباشد. گفتم یعنی همه فیلم‌هایی که در جشنواره حضور دارند کیفیت‌شان از فیلم «فصل ماهی سفید» بالاتر است؟ البته من واقعا امیدوار بودم که این گونه باشد.

ولی شما بهتر می‌دانید که کار بیشتر جشنواره‌ها لابی و ارتباط است. به نظرم ما با جشنواره مریضی مواجه هستیم که نیاز به جراحی اصولی دارد. در حالی که جشنواره باید ملاک و معیاری باشد برای جوانان فیلمساز، به این صورت که اگر من فیلمساز می‌خواهم فیلم بسازم باید نگاهم به برگزیده‌های جشنواره باشد، جشنواره متر و معیاری برای ادامه راهم باشد اما متاسفانه باید گفت که رفتار جشنواره فیلم مثل مغازه کالاهای زمان جنگ سهمیه‌بندی است.یعنی امسال نوبت فلانی است سال بعد دیگری و همین‌طور نوبت فیلمساز دیگری از خودشان می‌شود خیلی از بازیگران و فیلمسازان بزرگ ما در جشنواره خودمان جایزه‌ای نگرفته‌اند. البته شاید هم قورمه سبزی خوبی بلد نبودند بپزند.

منظورتان چیست؟

منظور هر کاری است که باب میل تصمیم‌گیرندگان باشد. هر کاری که باعث شود به یک آدم نگاه ویژه‌ای داشته باشند و دیگران را هرچند که کارهای‌شان خوب باشد، نبینیم.

جناب نجفی بارها دیده شده تعدادی از بازیگران به حیطه کارگردانی هم وارد می‌شوند اما دراین بخش دوام نمی‌آورند و این مسیر را ادامه نمی‌دهند. برای شما وضعیت چگونه است؟

من همیشه دغدغه فیلم ساختن داشتم، از سال 78 فیلمنامه فیلم سینمایی را نوشتم که برای تولید به آقای محمد مهدی دادگو دادم . همان زمان که تازه فیلمبرداری به شیوه دیجیتال رسم شده بود. آقای دادگو به من گفتند فیلمنامه را به یک سریال سه قسمتی بسط بدهیم و به شیوه دیجیتال فیلمبرداری کنیم. بعد از اینکه فیلم سینمایی اکران شد سه قسمتی را به تلویزیون بدهیم. اما از آنجایی که جوان خامی بودم گفتم نه می‌خواهم به شیوه 35 فیلمبرداری کنم .کسی را نداشتم که مرا راهنمایی کند و بگوید اگر زمان بگذرد ساخت فیلم از سرت می‌افتد، نشد. سال‌ها بعد سریالی برای گروه کو‌دک نوشتم اما آن هم با ماجراهایی مواجه شد که امکانش فراهم نشد.

می‌خواهم بگویم در تمام این سال‌ها دغدغه ساخت فیلم داشتم اما فرصتش فراهم نمی‌شد. چه بازیگری و چه کارگردانی و چه رشته‌های دیگر هنری، اگر قریحه هنری در وجود آدم باشد به هر حال در یک زمینه‌ای خودش را نشان می‌دهد. در تمام این سال‌ها وقتی بیکار بودم و بازی نداشتم موسیقی کار می‌کردم یا در رادیو یا در تئاتر مشغول بودم.

خاطرم هست مدتی در نقش‌هایی با شخصیت‌های افغان بازی داشتید.

بله، این افتخار را دارم که با تعداد زیادی از افغانستانی‌ها دوستی و معاشرت دارم. ۲۵ بازیگر افغان تربیت کرده‌ام و حالا هر کدام برای خودشان در حیطه هنر کسی هستند. اگر بازهم به من نقش افغان پیشنهاد شود، قبول می‌کنم . چرا که هر جغرافیا و فرهنگی کارکترهای بی‌شماری دارد که می‌توان کار کرد.

البته ذکر این نکته ضروری است که در تمام مدتی هم که بازی داشتید نقش‌های متنوعی بازی داشتید.

دیگر همه اهالی سینما، دوستان دور یا نزدیک من هستند و برای‌شان احترام قائلم . البته این را بگویم که با توجه به توانی که طی این سال‌ها در خود جمع کرده‌ام تا به حال آن نقشی که باید بازی می‌کردم به من پیشنهاد نشده است. نقشی که مرا به چالش بکشد و بتوانم تمام داشته‌هایم را صرفش کنم.


منبع: روزنامه اعتماد
نویسنده: تینا جلالی