«شخصیت‌های مردانی که زنان می‌نویسند» جرقه گفت‌وگو را درباره اینکه دقیقاً چه چیزی مردانگی سالم است ایجاد می‌کند، مردانی که از نشان دادن احساسات خود و زیر پا گذاشتن هنجارهای جنسیتی ابایی ندارند. از «ماتریکس» گرفته تا «غرور و تعصب»، شخصیت‌های مردی که در ادامه به آن‌ها می‌پردازیم، بعضی از بهترین مردان خیالی‌ای هستند که زنان آن‌ها در سینما و تلویزیون خلق کرده‌اند.

چارسو پرس: تصور ما از شخصیت مرد جذاب فیلم‌ها و سریال‌های تلویزیونی معمولاً مردی است که قدرتمند است، ترجیحاً احساساتش را بروز نمی‌دهد، حتی اگر به کمک شخصیت زن قصه بیاید و بر فرض او را از چنگ دیو سیاه نجات دهد، این کار را خیلی بی احساس و با غرور می‌کند. این تصویر کلیشه را سالیان سال است که سینما و تلویزیون دارد به گونه‌های مختلف برای ما می‌سازد. اکثر این شخصیت‌ها را هم مردان نوشته‌اند؛ چرا که از اساس این صنعت در سلطه مردان بوده است. حالا به لطف تغییرات فرهنگی اجتماعی سیاسی‌ای که در تمام دنیا در حال رخ دادن است، این کلیشه‌ها هم کم کم در حال تغییرند. البته زنان پیشرو بسیاری در طول تاریخ به خصوص ادبیات در این راستا و در نشان دادن تصویری غیرکلیشه‌ای و مسموم از مردان سنت‌شکنی کرده‌اند اما تعدادشان کم بوده و اغلب حتی مجبور بودند برای خودشان نام مستعار، بالطبع نام یک مرد را برگزینند، تا بتوانند قصه و شخصیت‌های دلخواهشان را روایت کنند. امروز اوضاع تا حد زیادی تغییر کرده است؛ با اینکه مخالفان بسیاری زیادی دارد.

درست مثل «شخصیت‌های زنانی که مردان نوشته‌اند»، ایده «شخصیت‌های مردانی که زنان نوشته‌اند» با توجه به ترندهای تیک تاک در سال های ۲۰۲۰-۲۰۲۱ محبوبیت زیادی پیدا کرد و کاربران بی‌شماری را وادار کرد به این بحث بپیوندند؛ بحثی که می‌گفت نویسندگان مرد اغلب شخصیت‌های زن خود را بیش از حد جنسی می‌نویسند، با بی اعتنایی کامل به تمام قوانین آناتومی، و همچنین قادر به نوشتن شخصیتی قابل باور، واقعی و چندجانبه از جنس مخالف نیستند. البته این بدان معنا نیست که همه نویسندگان مرد قادر به انجام چنین کاری نیستند، بلکه بیانگر شیوه متمایز درک جامعه به عنوان یک کل از این دو جنس است.

با آشکار شدن این موضوع، بسیاری از مردم متوجه شدند که این دو انتهای طیف چقدر متفاوت هستند. درست مانند شخصیت‌های زن، شخصیت‌های مرد را می‌توان شی‌انگارانه و ضعیف نوشت. فقط این حالت بسیار کمتر اتفاق می‌افتد. «شخصیت‌های مردانی که زنان می‌نویسند» جرقه گفت‌وگو را درباره اینکه دقیقاً چه چیزی مردانگی سالم است ایجاد می‌کند، مردانی که از نشان دادن احساسات خود و زیر پا گذاشتن هنجارهای جنسیتی ابایی ندارند. از «ماتریکس» گرفته تا «غرور و تعصب»، شخصیت‌های مردی که در ادامه به آن‌ها می‌پردازیم، بعضی از بهترین مردان خیالی‌ای هستند که زنان آن‌ها در سینما و تلویزیون خلق کرده‌اند.

۱۰. نیو در فرنچایز «ماتریکس» (The Matrix)

توماس ای.اندرسون ملقب به نئو را دو زن ترنس یعنی لانا واچوفسکی و لیلی واچوفسکی که در زمان خلق این شخصیت هنوز مرد بودند، نوشتند. اگر آن سالی که «ماتریکس» اکران شد، از گرایش جنسی واچوفسکی‌ها باخبر نبوده باشی، همچون من برایت سؤال می‌شود که چرا نئو با تمام قهرمانان مردی که تا به آن لحظه می‌شناسیم متفاوت است. آن هم شخصیتی تا این اندازه باهوش و توانمند که قرار است یک بشریت را از خطر نابودی نجات دهد. مگر می‌شود چنین مردی در برابر معشوقش این‌قدر افتاده و منعطف باشد. (قصه فیلم از این قرار است که یک هکر کامپویتری توسط افراد مرموزی به حقیقت دنیای پیرامونش پی می‌برد و اینکه نقشش در این دنیای غیر واقعی و جنگ با هدایت‌کنندگان این دنیا چیست.)

حالا جواب این پرسش را راحت‌تر می‌توان پیدا کرد. نئو یک شخصیت بسیار محبوب و به کرات ارجاع‌یافته در فرهنگ عام، و همچنین یکی از محبوب‌ترین نقش‌های بازیگر آن کیانو ریوز است (احتمالاً محبوب‌ترین نقش او در سطح جهانی). به گفته لیلی، ماتریکس یک «استعاره ترنس» است، چیزی که خود ریوز می‌تواند از آن حمایت کند و آن را و «باحال» بخواند، با اینکه حتی تا همین اواخر هم روحش از آن خبر نداشت. آنچه نئو را، جز اینکه مردی آرام و محجوب است که به کسب و کار خود فکر می‌کند، به شخصیتی فوق‌العاده تبدیل می‌کند این است که او یک قهرمان است بی آنکه تلاشی برای قهرمان شدن کند، قهرمانی که هرگز به دنبال قهرمان شدن نبوده است. علاوه بر این، شخصیت نئو سه بعدی است؛ بالاتر از تمام ویژگی‌های خوبش، او بیش از هر چیز کنجکاو و روشنفکر است و همین او را به قهرمانی جذاب و جالب تبدیل می‌کند.

۹. سه پدر در فرنچایز «ماما میا» (Mamma Mia)

سه پدر بالقوه سوفی (آماندا سیفرید) بدون شک عناصر حیاتی فرنچایز «ماما میا» هستند. به هر حال، این مجموعه فیلم بدون آن‌ها در وهله نخست اصلاً وجود نمی‌داشت. این سه شخصیت متضاد اما جذاب که در اصل فیلیدا لوید و کاترین جانسون آن‌ها را نوشته‌اند، افراد زیادی را به خود جذب کرده‌اند. این سه مرد که نقش‌شان را کالین فرث، استلان اسکارسگارد، و پیرس برازنان بازیگر جیمز باند بازی می‌کنند، هری (که در نهایت معلوم شد همجنسگراست)، بیل (مسلماً پدر واقعی سوفی) و سم (رومانتیک‌تر از همه) مردان متفاوتی هستند که طیف جذابی را از شخصیت‌های مردی که زنان می‌توانند بنویسند، به نمایش می‌گذارند. (قصه از این قرار است که دختری به‌ نام سوفی با مادرش (دونا) که صاحب هتلی در یک جزیره است، زندگی می‌کند. دونا چندین سال هویت پدر واقعی‌ سوفی را از او پنهان کرده است. اما دختر تصمیم می‌گیرد پیش از ازدواج، پدرش را پیدا کند. بنابراین به چند مرد که در گذشته او نقش داشتند نامه می‌نویسد که به خانه آن‌ها بیایند.)

در این فیلم که «نگاه زنانه» دارد، مردان فهمیده‌اند و قضاوت نمی‌کنند و شخصیت‌های سرگرم‌کننده و دوست‌داشتنی‌ای دارند؛ به همین خاطر است که هر سه دعوت سوفی را به مراسم عروسی‌اش می‌پذیرند و هر سه با اینکه زمانی هر کدام شریک زندگی یک زن بوده‌اند، می‌توانند بپذیرند کنار هم بمانند و جنگی هم صورت نگیرد و در نهایت، فقط یکی محبوب واقعی مادر سوفی (مریل استریپ) باشد. در دنیای واقعی تحت سلطه نرینگی مسموم اصلاً تا چه اندازه چنین سناریویی‌ای امکان‌پذیر خواهد بود؟

۸. مردان سریال «بریجرتون» (Bridgerton)

۸. مردان سریال «بریجرتون» (Bridgerton)

درام دوره‌ای عاشقانه «بریجرتون» نه تنها مخاطبان را با سایمون باست جذاب و خوشتیپ که نقشش را رگی-ژان پیج در فصل اول بازی کرد، آشنا کرد، بلکه استعدادهای جاناتان بیلی را در فصل دوم بیشتر به نمایش گذاشت، چرا که این بازیگر نقش خود را به عنوان آنتونی بریگرتون با اراده اما جوانمرد تکرار کرد. این سریال محبوب که از سری کتاب‌های جولیا کوین اقتباس شده است، به خاطر شخصیت‌های به یاد ماندنی‌اش شناخته شده است و مردانی که در دنیای آن زندگی می‌کنند بدون شک جلب توجه می‌کنند. آنتونی حتی اگر فوراً آن را نشان ندهد بسیار بامحبت و باملاحظه است، در حالی که سایمون آشکارا دلسوزتر است. هر دو شخصیت تحت توسعه شخصیتی قابل توجهی قرار گرفتند و از افراد مشکوک کم‌اهمیت به آقایان هدایت‌پذیر تبدیل شدند. (داستان سریال عشق، شهوت و خیانت در سال های ۱۸۱۱ تا ۱۸۲۰ انگلیس از زاویه دید خانواده قدرتمند بریدجرتون را لابلای داستان هشت خواهر و برادر این خانواده که در جست‌وجوی معشوقه‌شان هستند، روایت می‌کند.)

۷. پاتریک ورونا در فیلم «ده چیزی که در تو از آن بیزارم» (۱۰ Things I Hate About You)

۷. پاتریک ورونا در فیلم «ده چیزی که در تو از آن بیزارم» (۱۰ Things I Hate About You)

با فیلمنامه‌ای از کارن مک‌کالا لوتز و کریستن اسمیت، «ده چیزی که در تو از آن بیزارم» همچنان یکی از بهترین و قابل تماشاترین کمدی‌های رمانتیک اواخر دهه ۱۹۹۰ است. درست است که این محبوبیت مدیون سرگرم‌کنندگی فیلم است اما یک دلیل بزرگ دیگر هم دارد و آن شخصیت پاتریک وروناست که هیث لجر نقشش را زمانی بازی کرد که هنوز شناخته‌شده نبود.

اگرچه رفتار اولیه ورونا در این فیلم از خوشایند بودن فرسنگ‌ها فاصله دارد، اما در نهایت او در پایان به یک قوس رستگاری می‌رسد، که بیشتر ثابت می‌کند چقدر مهم است که شخصیت‌پردازی خوب برای شخصیت‌های ناقص بنویسیم. بدیهی است که این شخصیت ذهن بسیار بازی دارد و نیازی به تأیید از سوی مردان دیگر در خود احساس نمی‌کند. (این فیلم برگرفته از یکی از نمایشنامه‌های شکسپیر به نام «رام کردن زن سرکش» است که به شکل مدرن و میان دانش آموزان دبیرستانی به اجرا در می‌آید.)

۶. توبیاس ایتون یا فور در فرنچایز «سنت‎‌شکن» (Divergent)

۶. توبیاس ایتون یا فور در فرنچایز «سنت‎‌شکن» (Divergent)

اولین قسمت از این فرنچایز اکشن علمی تخیلی ویران‌شهری آمریکایی، مانند سایر آثاری بود که نویسنده پرفروش ورونیکا راث نوشته است. توبیاس ایتون که تئو جیمز نقشش را بازی می‌کند، با نام مستعار فور یا چهار، یک شخصیت برجسته در سریال «سنت‌شکن» است، و بسیاری از مخاطبان به ویژه زنان هنوز هم معتقدند که او یکی از بهترین قهرمانان مرد ژانر علمی تخیلی است.

با وجود اینکه او یک مبارز ماهر و دارای اندامی فوق العاده است، شفقت و هوش او از بارزترین ویژگی‌های اوست. واضح است که فور دوست دارد به دیگران کمک کند و با احساسات خود در ارتباط است و دائماً خود را تحت فشار قرار می‌دهد تا آدم بهتری شود. به قول خودش تلاش می‌کند «شجاع و فداکار و باهوش و مهربان و صادق» باشد. (قصه سریال از این قرار است که در جهانی که افراد طبقه‌بندی شده‌اند تریس متوجه می‌شود که با بقیه افراد تفاوت دارد و برای فرار از این جامعه نقشه راهی به سوی دگرگونی پیدا می‌کند.)

۵. لوری در فیلم «زنان کوچک» (Little Women)

۵. لوری در فیلم «زنان کوچک» (Little Women)

مگر می‌شود فهرستی از بهترین شخصیت‌های مردی که زنان نوشته‌اند، تهیه کرد و شخصیت دوست‌داشتنی مرد رمان کلاسیک لوئیزا می آلکات در آن نباشد؛ رمانی که به کرات و در قالب‌های مختلف از جمله فیلم و سریال و کارتون از آن اقتباس شده است اما این مورد را یک زن هم برای نسخه سینمایی نوشته و هم کارگردانی کرده است. بله، لوری یا تدی‌ای که کریستین بیل در فیلم دهه نودی «زنان کوچک» در کنار وینونا رایدر نقشش را بازی کرد هم شخصیت جذابی است اما این لوری که تیموتی شالامه آن را بازی کرده است، با کارگردانی گرتا گرویگ (کارگردان فیلم محبوب و پرفروش این روزها «باربی») به تصویر کشیده شده است. (در این فیلم جو مارچ به زندگی گذشته‌اش می‌نگرد، و داستان دوست‌داشتنی خواهران مارچ را بازگو می‌کند. خواهرانی که هرکدام به شیوه مستقل خود زندگی کردند.)

لوری «زنان کوچک» که احتمالاً یکی از با سرزنده‌ترین و پرجوش و خروش‌ترین شخصیت‌هایی است که تیموتی شالامه تا به حال بازی کرده است، یتیمی ثروتمند و تنهاست که همیشه در جست‌وجوی ماجراجویی است. البته در نهایت دلیلی دارد که قهرمانان اصلی رمان و فیلم «زنان کوچک» خواهران مارچ هستند. با این حال، حتی اگر لوری بااحساس و نجیب‌زاده شالامه نتوانست جو را (حداقل از نظر عاشقانه) به دست آورد، اما موفق شد با ادب، حس شوخ‌طبعی و شخصیت بی‌پروای خود قلب‌های بسیاری را تسخیر کند.

۴. آقای نایتلی در فیلم «اما» (Emma)

۴. آقای نایتلی در فیلم «اما» (Emma)

همچون مورد قبلی و حتی خیلی معروف‌تر از مورد قبلی خانم جین آستین به خلق شخصیت‌های مرد محبوب زنان معروف است؛ مردانی که در نهایت تکبر و غرور سر آخر در برابر عشق نرم می‌شوند و به مرد رویاهای زنان تبدیل می‌شوند. «اما» یکی از رمان‌های محبوب این نویسنده همچون «زنان کوچک» تا به حال به شکل‌های مختلفی به اقتباس درآمده است. این فیلم محصول ۲۰۲۰ با بازی آنیا تیلور جوی را یکی از بهترین اقتباس‌های این کتاب بر صفحه نمایش در سال‌های اخیر می‌دانند. (قصه فیلم از این قرار است که در قرن نوزدهم در انگلستان، زنی جوان به نام اما زندگی می‌کند که به معنای واقعی خوب است اما کمی خودخواه است و در زندگی احساسی دوستانش دخالت می‌کند.)

اگرچه تیلور جوی فوق‌العاده بااستعداد، برداشتی خارق‌العاده از قهرمان ارزشمند این قصه را به تماشاگران ارائه می‌کند، آقای نایتلی که جانی فلین نقشش را بازی می‌کند، تماشاگران را کاملاً از پا درآورد. جای تعجب ندارد که چرا شخصیت فلین این‌قدر دوست‌داشتنی و مسحورکننده است؛ او در نهایت محصول تخیل جین آستن است. در این فیلم سینمایی «دوستانی که در نهایت به عشاق تبدیل می‌شوند»، مخاطبان با شخصیتی خوشایند، سه بعدی، مهربان و دلسوز با پختگی و اخلاقی فوق‌العاده آشنا می‌شوند.

۳. کشیش در مینی سریال «فلی بگ» (Fleabag)

۳. کشیش در مینی سریال «فلی بگ» (Fleabag)

این سریال نیمه خودزندگینامه‌ای شگفت‌انگیز که فیبی والر-بریج آن را نوشته است، از همان فصل اول بسیار عالی در واقع بی عیب و نقص بوده است. با این حال، زمانی که «کشیش جذاب» با بازی اندرو اسکات برای اولین بار در قصل دوم این مجموعه پا بر صفحه نمایش گذاشت، جذابیت بیشتری پیدا کرد. و بدین ترتیب، یکی از جذاب‌ترین شخصیت‌های مرد تلویزیونی در سال‌های اخیر خلق شد. (داستان این سریال درباره یک زن جوان است که تلاش می‌کند با زندگی جدید‌ش در لندن کنار بیاید، در حالی که به تازگی با یک حادثه تراژدیک مواجه شده‌ است.)

این «کشیش جذاب» با شخصیتی جذاب و کاریزماتیک، علی‌رغم شغل محدودکننده‌اش، خارج از چارچوب فکر می‌کند. علاوه بر این، او نظراتی را می‌پذیرد که اعضای محافظه‌کار کلیسا احتمالاً آن‌ها را گیج‌کننده می‌دانند و در عین حال، در نهایت روشنفکری به زنی که علاقه‌اش را به او نشان می‌دهد، نزدیک می‌شود و در نهایت، به زیباترین و صادقانه‌ترین شکل ممکن از او جدا می‌شود، بله دل مخاطب می‌شکند اما در مجموع، تقریباً غیرممکن است که جذب این شخصیت به یاد ماندنی و خوش‌ساخت نشوید، شخصیتی که از قضا فوق‌العاده مهربان، فهمیده و بی آنکه به خودش زحمت بدهد، خنده‌دار است.

۲. کانل در مینی سریال «مردم عادی» (Normal People)

۲. کانل در مینی سریال «مردم عادی» (Normal People)

درام عاشقانه «مردم عادی» سالی رونی زمانی روی پرده رفت که مخاطبان در طول همه‌گیری کابوس‌وار کووید بیش از همه چیز به آن نیاز داشتند. این سریال بر اساس کتابی به همین نام توسط نویسنده ساخته شده است، داستان رابطه دردسرساز اما عمیقاً تأثیرگذار بین کانل و ماریان (دیزی ادگار جونز) را روایت می‌کند و رشد شخصی هر شخصیت را با گذشت زمان به تصویر می‌کشد. هر دو بازیگر در این مینی‌سریال محصول ۲۰۲۰ کار فوق العاده‌ای در به تصویر کشیدن شخصیت‌هایشان انجام دادند. (این سریال داستان مارین و کانل، دختر و پسری با گذشته متفاوت اما هر دو اهل شهری کوچک در ایرلند را روایت می‌کند که زندگی عاشقانه‌شان به نحوی به‌هم گره می‌خورد.)

پل مسکال – که به خاطر تلاش‌هایش در «مردم عادی» نامزد جایزه بهترین بازیگر نقش اول مرد مینی‌سریال امی شد و بعداً نامزد جایزه اسکار بهترین بازیگر مرد برای بازی در فیلم دلخراش «پس از غروب» (Aftersun)شد – کانل خجالتی و دچار کشمکش درونی را به طرز شگفت‌انگیزی زنده کرد، و کشمکش‌ها و اضطراب‌های شخصیت را به گونه‌ای به تصویر کشید که انگار مال خودش هستند و بدین شکل پرده از این حقیقت برداشت که راحت بودن و آسیب‌پذیر بودن (حتی به عنوان یک مرد) اشکالی ندارد. علاوه بر این، در حالی که نمی‌توان انکار کرد که شخصیت مسکال به ماریان آسیب جبران‌ناپذیر و غیرقابل توجیهی وارد کرده، اما واضح است که کانل چقدر با احساسات خودش در ارتباط است و چگونه اضطراب شدید او کاملاً بر نحوه عملکردش در گذشته تأثیر گذاشته است.

۱. آقای دارسی در «غرور و تعصب» (Pride & Prejudice)

۱. آقای دارسی در «غرور و تعصب» (Pride & Prejudice)

باز هم شخصیت دیگری از جین آستین که محبوب‌ترین و ارزشمندترین شخصیت مردی است که این نویسنده خلق کرده است، و مسلماً او کسی نیست جز آقای فیتزجرالد دارسی است که احتمالاً قلب هر کسی را که جرئت تماشای فیلم یا خواندن رمانی را که فیلم از آن الهام گرفته است، ربوده است. اگرچه این شخصیت را ستارگان و استعدادهای بیشماری به طرز فوق‌العاده‌ای به تصویر کشیده‌اند، اما خوانش متیو مک‌فدین از این مرد انگلیسی جذاب و جاودانه، مسلماً برنده میدان است.

این «غرور و تعصب» محصول سال ۲۰۰۵ را که دبورا موگاک فیلمنامه آن را نوشته است. (این فیلم داستان پنج خواهر را روایت می‌کند که در انگلستان زندگی می‌کنند. با آمدن یک مرد ثروتمند جوان، آقای بینگلی و دوستش آقای دارسی به محله‌ آن‌ها، زندگی این خواهران دم بخت زیر و رو می‌شود.) شخصیت مردی که به خوبی آقای دارسی نوشته شده است واقعاً یک گنج است. این قهرمان رمانتیک دستخوش یک قوس شخصیتی زیبا شده است که به سرعت او را حتی جذاب‌تر و خواستنی‌تر هم کرده است. مهم‌تر از همه، آنچه در مورد همتای روی پرده مک‌فایدن او را متمایز می‌کند، ظاهر او نیست، بلکه شرافت، مهربانی و فداکاری اوست.

منبع: collider


منبع: دیجی‌مگ