چارسو پرس: روشنفكران ايرانی هميشه در برابر دو اتهام از سوی منتقدان خود روبرو بودهاند. اول همكاری با دولتهای مستبد داخلی و يا دولتهای استعمارگر خارجی و دوم دوری از جريان عمومی حركتهای اجتماعی و مردمی.
با چنین اتهاماتی ابراهيم گلستان(۱۴۰۲-۱۳۰۱) نويسنده، كارگردان، تهيهكننده، فيلمبردار و تدوينگر ايرانی همیشه يك سيبل مناسب برای شليك همه حملات موجود بود. از همكاريش با شركتهای خارجی عامل نفت در ايران برای توليد فيلمهای صنعتی در دهه سی تا راهاندازی استوديوی مجهز «گلستان فيلم» آن هم در دورانی كه استوديوهای فيلمسازی ايرانی جز خيابان اربابجمشيد نشانی ديگری نداشتند.
ابراهیم گلستان پیش از آن كه انقلاب طومار داشتههای خيلیها را در ایران درهم بپيچاند برای هميشه از ایران رفت و حتی برای مراسم تدفين تنها پسرش بازنگشت. در كنار اين ويژگیها صراحت گلستان را هم اضافه كنيد كه بیرودربايستی در نوشتهها و گفتههايش جز تعداد اندكی همه را آنچنان نواخت كه جای تعارف باقی نگذاشت. با اين همه دشمن، ابراهيم گلستان نيازی به دوست نداشت. نيازی به حمايت نداشت. نيازی به هوادار نداشت. در اين ميان اگر هم کسی پای گلستان ایستاد به نظر یا آدم كماطلاعی بود يا میخواست زير سايه گلستان تاريكی خودش را بپوشاند.
گلستان بیتوضيحترين كارنامه يك روشنفكر ايرانی را دارد. در ادبيات، هم خلق كرد و هم حمايت. در سينمای مستند و داستانی هیچکس همسنگ او سنگ تحول و تفاوت و ريشهداری در همين خاك و بوم را به سينه نزد. پای گلستان ايستادن هنر نمیخواهد. صراحت بیمثال گلستان در رخوت روزمرگی رايج، يك آتش بود. آتش هم میسوزاند.
درباره زندگی شخصیاش ديگر اضافه است اما میتوان دوباره گفت جلال آلاحمد بزرگترين منتقد روشنفكری وابسته و بیدرد، تنها گلستان را لايق مديريت حقوقی آثارش پس از مرگ دانست و گلستان به اين تقاضای دوست سابقاش «نه» گفت و پای حرفش ايستاد و نانی را كه برخی برای خوردنش سفره پاره میكردند را كنار زد تا صراحت گلستان همچنان بماند.
گلستان در پيشانی رمان «اسرار گنج دره جنی» نوشته: هرگونه انطباق آدمهای واقعی با شخصيتهای اين داستان بايد باعث شرمندگی آنها شود(به مضمون) شايد معمای ابراهيم گلستان در همين جمله باشد.
منبع: صفحه اجتماعی
نویسنده: مینا اکبری