چارسو پرس: جامعه بازیگری یکی از مهمترین ستونهای خود را از دست داد، آرتیستی توانمند، متشخص و بیحاشیه. درگذشت آتیلا پسیانی اگر چه دور از ذهن نبود، اما غمانگیز و تلخ بود و عصر جمعهای با روح و روانمان بازی کرد. هنرمند کم نظیری که ما را با کولهباری از خاطرات دوست داشتنی تنها گذاشت . از محله بروبیا، آپارتمان، اولین شب آرامش و راه بیپایان و زیر تیغ که همچنان بعد از سالها با یادی خوش در ذهن تداعی میشود تا فیلمهای مسافران و خاکستر سبز، نیمه پنهان و… ورق زدن این کارنامه پر و پیمان و سنگین، اگرچه صلابت و قدرت بازیگری پسیانی را نمایش میدهد، اما حقیقتا دل را به درد میآورد و این پرسش را در ذهن به وجود میآورد که چرا به این زودی؟ او فقط 66 سال داشت و همچنان حالا حالاها میتوانست در دنیای بازیگری بیشتر بدرخشد . چرا در این سن و سال؟
فرزند جمیله شیخی اگرچه درس بازیگری را به خوبی از مادر یاد گرفت و در تمام این سالها به دور از حواشی در دنیای هنر ماندگار شد اما انگار برای رفتن به دیار باقی عجله داشت.
در این دوره و زمانه که اغلب هنرمندان و نویسندگان حال خوبی ندارند و برای گفتوگو بیحوصله هستند غم فراغ آتیلا پسیانی سختی کار را بر ما بیشتر میکرد، ولی ما تلاش کردیم تا با گفتوگویی با هنرمندان مروری بر فعالیتها و وجوه شخصیتی آتیلا پسیانی داشته باشیم که پیش روی شماست.
عباس یاری
قرار دیداری که به قیامت افتاد…
همان روزی که کانون کارگردانهای خانه سینما مراسمی برای بزرگداشت زندهیاد کیومرث پوراحمد گرفته بود، مراسم دیگری هم به مناسبت تولد رفیق قدیمیام، هنرمند شاخص سینما و تئاتر ایران، آتیلا پسیانی در خانه هنرمندان برگزار شد، هردو در یک روز. چقدر عجیب، به قولِ آلن دلون روی سنِ جشنواره کن، آتیلا گویا آن روز شاهد مراسم یادبودش در آخرین روزهای زندگی بود اما پوراحمد در مراسم یادبودش در دل خاک سرد خفته بود.
با آتیلای نازنین اول بار پشت دوربین، در استودیوهای شبکه یک و دو و در برنامه تلویزیونی «محله بروبیا» آشنا شدم، در قسمتی از این مجموعه او موهایش را آلاگارسون کرده بود و شبیه بچههای مدرسهای، پیراهنِ چهارخانه قرمز و سفیدی پوشیده بود که آتیلا را با لحن و صدایی بچگانه، شبیه عبدی، جبلی، ایرج طهماسب و محباهری و محمود جعفری مسواک در دست، به بچهها یادآوری میکرد شبها قبل از خواب دندانهایشان را بشویند. در آیتم بعدی هم همین چهرهها با همان حرکات دلنشین کودکانه، پندهای اخلاقی دیگری به بچهها میدادند. این مجموعه سال ۱۳۶۲، از آنتن تلویزیون پخش شد و تماشاگرانِ بسیاری را پای صفحههای کوچک تلویزیون نشاند. هدف برنامه همانطور که اشاره کردم، آشنایی بچهها با واژه «قانون» و زندگی اجتماعی در قالب طنز بود. مثل اتفاقهایی که بچهها ممکن است در خارج از منزل با آن روبهرو شوند مثلا آموزش علایم راهنمایی و رانندگی و احترام به بزرگترها. وقتی ضبط هر آیتم نمایشی تمام میشد، در فواصل استراحت و تمرینِ قسمت بعدی، متوجه میشدی که آقای پسیانی برخلاف صدا و رفتار بچگانه در این مجموعه، چه صدای با ابهت و رسا و چه چهره پرابهتی دارد. از آن جمع پرشور و دوستداشتنی حالا با تاسف بسیار، خیلیهایشان رفتهاند: فردوس کاویانی، رضا ژیان، حسین محباهری و جمعی دیگر از جمله مسعود رسام (کارگردان) و چهرههای دیگری که الان در خاطرم نیستند. این برنامه که گل کرد، اولین مخالفخوانیها و برچسبها شروع شد، با این بهانه که دکور و گریم و نمایشها، بچهها و مخاطبان را غربزده میکند! خلاصه سازندگان برنامه با همه نق و نوقها میدان را خالی نکردند و چندی بعد با «محله بهداشت» آن را ادامه دادند. آنجا هم آتیلا بازیگر نقش یکی از بچههای شیطان بود که با طنز و شعر و آهنگ نکات بهداشتی را به بچهها یادآور میشد و من پشت دوربین از بازیهایشان کیف میکردم.
به ویژه وقتی این پسر بچه شیطان و سرتق مجموعه در قسمتهایی با حالتی احترامبرانگیز با پدرش (فردوس کاویانی) روبهرو میشد و برای هم نوشابه باز میکردند. بازیهای روزگار عجیب است، پدر بزرگوار رفت و پسرِ عزیزوار چند روز بعد به دنبالش روانه شد… .
آتیلا در طول انتشار مجله فیلم و «فیلم امروز» همیشه یکی از نزدیکترین یاران و مشوقان ما بود و یک بار هم به اتفاق هدیه تهرانی در جمع مشترکان مجله حاضر شد و با آنها به گفت و شنود نشست، فوقالعاده گرم و صمیمی، بعدها دیدارهایمان گاهی در زمان اجراهای او روی صحنه بود و زمان اکران فیلمهایش روی پرده نقرهای. بازیهای خاطرهانگیزی که او در آثار فیلمسازان بزرگی چون بهرام بیضایی، داریوش فرهنگ، رسول ملاقلیپور، ابراهیم حاتمیکیا، محمد بزرگنیا، فریدون جیرانی، کمال تبریزی، مانی حقیقی ارایه داد و دهها تئاتری که به عنوان بازیگر یا کارگردان حضور داشت، چهرهای بود که در طول فعالیت هنریاش لحظهای آرام و قرار نداشت و فقط در هفتادوشش فیلم سینمایی و بسیاری سریالها و نمایشهای تلویزیونی ایفای نقش کرد، نام و یادش هرگز از خاطرهها فراموششدنی نیست.
چندی پیش تلاش کردم برای پادکستِ «صدای خیال» که مجله «فیلم امروز» برای مادرش، زندهیاد جمیله شیخی در حال تدارک بود، چند کلامی حرف بزند که گفت درگیر کار تئاتر و سفر هستم و نمیرسم، اگر برگشتم باهم مفصل حرف میزنیم. افسوس که این دیدار به قیامت افتاد و او با تمامی عشق و انرژیای که همیشه برای کار داشت، در آخرین روزهای زندگی میزبانِ مهمان خطرناک و ناخواندهای به نام سرطان شد و دورههای مختلف و سرشار از درد شیمیدرمانی و تغییر چهره را پشت سر گذاشت. او البته در دورهای از بیماری، برای فرار از این بحران کارش را بیشتر کرده بود تا کمی از کابوس و درد این بیماری فاصله بگیرد و روحیهاش تغییر کند اما افسوس که این مقاومت، آخرش به آرمیدن در خاک سرد منجر شد. روح بزرگ و هنرمندش در آرامش و یادش همیشه سبز…
احمد طالبینژاد
آتیلا هنرمند چند وجهی بود
سخن گفتن درباره کارنامه پر وپیمان اما عجیب آتیلا پسیانی کار سادهای نیست، ضمن اینکه باور مرگ او هم به عنوان دوست قدیمی و همسایه نزدیک به سی ساله در شهرک اکباتان هم برای من چندان آسان نیست. اینکه فکر کنیم از فردا ما شخصی به عنوان آتیلا پسیانی را دیگر نمیبینیم بسیار غمگینانه است، اعتقاد دارم آتیلا به استناد کارها و آثارش، همچنان سالیان سال در ذهن هنردوستان ایرانی زنده خواهد ماند. به قول بیضایی در فیلم «مسافران»: «آنها که رفتند نمردهاند، آنها در ذهن و یاد ما تا ابد زنده خواهند بود.» و آتیلا به اعتقاد من چنین سرشت و سرنوشتی خواهد داشت. او هنرمند چند وجهی بود، یعنی در عین اینکه در تئاتر کاملا نخبهگرا بود و آثاری که کار میکرد سرشار از تجربههای نوین بود و به هر حال کارهایش ارزشهای ویژهای به لحاظ فرم داشتند.
در عین حال در سریالها و فیلمهای معمولی حتی عامهپسند هم بازی میکرد و توجیهش هم این بود که من باید برای اینکه در تئاتر متکی به خودم باشم و به کسی باج ندهم، فیلم و سریال بازی کنم تا بتوانم هزینه آن کارها را دربیاورم. واقعیت این است که چنین تصمیمی دشوار است، یعنی آتیلا در تمام سالهای عمرش روی خط باریکی حرکت میکرد که کوچکترین خطا یا انحرافی میتوانست باعث سقوطش بشود ولی نشد و این اتفاق نیفتاد، خوشبختانه همچنان اعتبار خود را هم در سینما، هم در تئاتر و هم در تلویزیون نزد عام و خاص جامعه حفظ کرد و این از ویژگی رفتاری و اخلاقی او بود. این به نظر من کار سختی است. خیلیها بودند که وقتی وارد عرصه عوامزدگی در کار هنری شدند متاسفانه چنان درش غرق شدند که هویت گذشتهشان مخدوش شده است. اما آتیلا را ما همواره به عنوان هنرمند ی که در تئاتر و البته در فیلم سینمایی به یاد میآوریم، فیلمهایی که واجد ارزشهای خاصی بودند چه در نقش اول چه در نقش دوم یا حتی نقشهای فرعی. به عنوان نمونه نقش اول در فیلم «خاکستر سبز» ابراهیم حاتمیکیا و نقشهای دوم هم در کارهای بیضایی و هم در دیگر کارگردانهای نخبهگرا.
علاوه بر تسلیت به جامعه هنری همینقدر بگویم که آتیلا پسیانی را خیلی زود از دست دادیم. اگرچه بعد از بیماری بعضی از نزدیکان او شرایط جسمیاش را حدس زده بودند تا اینکه راهی فرانسه شد و درآنجا درگذشت ولی نه به این سرعت. آتیلا زود دچار ضعف مفرط شد. تمام دوران بیماری او یکسال ونیم بیشتر طول نکشید. اما سرعت ضعف در یک هنرمند گویای حرفهای بسیاری است. آن فشارهای روحی و ذهنی که بر هنرمندان وارد میشود آنها را زودتر از سایر اقشار جامعه از پا در میآورد.
یادش در ذهن همه ما جاویدان خواهد بود.
شادمهر راستین
بازیگری متشخص بود
بیشک آتیلا پسیانی یکی از تاثیرگذارترین بازیگرهای تئاتر، سینما و تلویزیون ایران بود. کسی که به معنای واقعی حرفهای بود. در انواع هنرهای نمایشی چه هنری و عمومی، تمرکزش فقط و فقط روی بازیگری بود و لاغیر. بسیار جدی و منضبط تلاش داشت با شیوه کار کردنش تعریفی جدید از حرفه بازیگری بدهد. دورهای که با او در هیاتمدیره خانه سینما همکاری داشتیم متوجه شخصیت بینظیر او شدم. بیهیچ حاشیه وجنجالی فقط روی کار دقت و تمرکز داشت و باورم نمیشد او هیچوقت مصاحبه نداشته و به نوعی رسانهگریز بود. درحالی که از خانواده بزرگی بود و از عنفوان جوانی وارد کار هنر شده بود به راحتی میتوانست با هیاهو کارش را پرو بال دهد و به شهرت برسد اما او فقط با تعهد، تشخص و صلابتی که در کارش بود به چهرهای شناخته شده تبدیل شد. بخش دیگری از وجه شخصیتی پنهان اما مهم او مربوط به حمایتی است که شامل بازیگرهای جوان میشود. به جرات میتوانم بگویم چندین نسل وامدار حمایتهای آتیلا پسیانی هستند. آتیلا بدون اینکه حرفی بزند، بدون اینکه محفلی تشکیل دهد بیهیچ ریایی از بازیگران جوان حمایت میکرد و پشتوانه کاری، آموزشی و مالی آنها بود. وقتی به کارنامه بازیگری آتیلا پسیانی نگاه میکنیم همه جور فعالیت هنری و نمایشی میبینیم که با حضور پسیانی صاحب تشخص شدهاند. او بازیگری حرفهای بود که به کارش تشخص بخشید.
مسعود کرامتی
عاشق بازیگری بود
همچنین مسعود کرامتی درباره دوستیاش با آتیلا پسیانی گفت: دوستی ما برای چندین دهه پیش است زمانی که ما دانشجو بودیم. آتیلا پسیانی سال بالایی من در دانشکده بود، دو، سه سالی بالاتر بود اما رابطه و دوستی خوبی با یکدیگر داشتیم، همیشه برای من آدم قابل احترام، کاملا صادق و بسیار آدم خوش قلب و دوستداشتنیای بود و درباره بازیگری او نیز نمیتوان حرفی زد، چون بازیگر بسیار خوب و توانمندی بود؛ اما درباره وجه شخصی خودش باز هم سر این مساله باز میگردم آتیلا صداقتی داشت که من در کمتر کسی آن را دیده بودم و این برای من بسیار با ارزش بود و عشق عجیبی به بازیگری به خصوص تئاتر داشت و به نوعی میتوان گفت این عشق و صداقت به قدری در او پر رنگ بود که واقعا میتوان گفت آتیلا همان شرافت تئاتریها را داشت. این بازیگر درباره کمکاری آتیلا پسیانی به خبر آنلاین گفت: واقعیت ماجرا این است کسی که بخواهد کار درست انجام دهد شرایطش در این کشور وجود ندارد و کسی که کار درست انجام میدهد همیشه انتهای خط ایستاده است. در این شرایط هم تئاتر تنهاتر و مظلومتر است. وقتی سانسور زیاد شود، اول از همه به تئاتر لطمه وارد میشود و به نظر من طبیعی بود که در شرایطی که هر روز همه چیز سختتر میشود، آدمی مانند آتیلا به نوعی نتواند کار کند، نه اینکه کنار بکشد. خود من تاثیر این شرایط را از همه مسائل و پارامترهای دیگر جدیتر، مهمتر و پررنگتر میدانم و علت اصلی این دور ماندن از فضای هنری برای برخی هنرمندان همین مساله است. الان هم آتیلا دیگر در میان ما نیست، جایش واقعا خالی است و امیدوارم همیشه جایش سبز باشد، چون آن همه کاربلد و مهارت سوخت شد و تمام شد.
منبع: روزنامه اعتماد