چارسو پرس: امسال برای ژانر علمی-تخیلی چندان درخشان سپری نشد و اگر فیلمهای ابرقهرمانی را کنار بگذاریم، در حقیقت تنها فیلم تجاری موفق «مگان» است که آنهم یک اثر علمی-تخیلی خالص به حساب نمیآید. ما در حال حاضر «آفریننده» را روی پرده داریم که علیرغم کیفیت بالا، عملکرد ضعیفی در گیشه داشته است، «تلماسه: بخش دو» میتوانست بهترین فیلم علمی-تخیلی سال ۲۰۲۳ لقب بگیرد که متاسفانه تا سال آتی میلادی تاخیر خورد و حالا امید طرفداران ژانر به «ماه سرکش» (ربل مول) ساختهی زک اسنایدر است که اواخر ماه دسامبر از سرویس نتفلیکس منتشر میشود و قرار است رقیب جدی مجموعهی «جنگ ستارگان» باشد.
۱۰- منظره با دست نامرئی (Landscape with Invisible Hand)
- کارگردان: کوری فینلی
- بازیگران: آسانته بلک، تیفانی هدیش، کیلی راجرز، جاش همیلتون، مایکل گاندولفینی، ویلیام جکسون هارپر، کریستین آدام
- امتیاز کاربران IMDb به فیلم: ۶ از ۱۰
- امتیاز راتن تومیتوز به فیلم: ۷۲ از ۱۰۰
در آیندهای نهچندان دور، موجودات فضایی به کرهی زمین قدم گذاشتهاند. آنها نیامدهاند تا همهچیز را نابود کنند بلکه به دنبال منابع هستند، در نتیجه با تاجران و سیاستمداران طمعکار قرارداد امضا میکنند و کرهی زمین را بهصورت رسمی در اختیار میگیرند. حالا آدمهای ثروتمند در شهرهای معلق زندگی میکنند و آدمهای معمولی بر روی زمین گرفتار شدهاند. آدام (آسانته بلک) یکی از این آدمهای بدشانس است که همراه با مادر و خواهرش در زمین ساکن است. آدام نقاشی میکند و در مدرسهای درس میخواند که توسط موجودات فضایی کنترل میشود.
کلوئی (کیلی راجرز) دانشآموز جدید مدرسه است که آدام به او علاقهمند میشود، تا حدی که دخترک و خانوادهی بیخانمانش را دعوت میکند تا همراه با آنها زندگی کنند (تصمیمی که باعث خشم مادر میشود). قصهی اصلی اما از اینجا به بعد آغاز میشود. موجودات فضایی هیچ درکی از عشق ندارند و برای اینکه اطلاعات بیشتری در این مورد بهدست بیاورند، حاضرند تا پول خوبی پرداخت کنند. این باعث میشود تا کلوئی و آدام تصمیم بگیرند که از طریق پخش رابطهی عاشقانهی خود برای بیگانگان درآمدزایی کنند. این ایده به تنهایی میتوانست «منظره با دست نامرئی» را به فیلمی تماشایی تبدیل کند اما کوری فینلی به خلاقیت و ایدهپردازی ادامه میدهد.
رابطهی عاشقانهی آدام و کلوئی رفتهرفته کمرنگ میشود اما آنها در ادامه تظاهر میکنند که همچنان عاشق یکدیگر هستند تا پول دریافت کنند. موجودات فضایی چنین چیزی را نمیپذیرند تا قهرمانان قصه با مشکلات اساسی روبهرو شوند. کوری فینلی که «تروبردز» (۲۰۱۷) را در کارنامه دارد، در ساخت یک دنیای علمی-تخیلی تازه موفق عمل کرده است. او افراطگری نمیکند و تلفیق درستی از جهان عادی در کنار فناوریهای پیشرفته ارائه میدهد که برای مخاطب باورکردنی است. موجودات فضایی هم طراحی متفاوتی دارند و بُعد دیوانسالاری قصه هم جالب است، اینکه حتی در صورت حملهی موجودات سیارات دیگر هم انسان نمیتواند از کاغذبازیها جان سالم به در ببرد.
۹- هیچ کس تو را نجات نخواهد داد (No One Will Save You)
- کارگردان: برایان دافیلد
- بازیگران: کیتلین دیور، لورن موری، زک دوهیم، جرالدین سینگر، دین رُدز، دنیل ریگمر، داری لین
- امتیاز کاربران IMDb به فیلم: ۶.۴ از ۱۰
- امتیاز راتن تومیتوز به فیلم: ۸۱ از ۱۰۰
«هیچکس تو را نجات نخواهد داد» با کسی شوخی ندارد و پس از یک مقدمهی کوتاه، ما را به قلب یک تهاجم فضایی میفرستد. البته اینجا خبری از یک حملهی همهجانبهی فضایی همانند «جنگ دنیاها» (۲۰۰۵) نیست بلکه با یک قصهی کوچکتر و تعلیقآمیزتر روبهرو خواهید شد که اهداف خود را با دقت دنبال میکند و میداند چه میخواهد باشد: یک فیلم علمی-تخیلی ترسناک بیادعا. برایان دافیلد که کمدی سیاه خوشساخت «خودجوش» (۲۰۲۰) را در کارنامه دارد، در دومین ساختهاش هم نشان میدهد که برای پیادهسازی ایدههایش نیازی به بودجههای سنگین ندارد (او فیلمنامههای آثارش را هم خودش مینویسد). بیگمان همهی ایدههای فیلمساز جواب ندادهاند و پایانبندی فیلم شاید همه را راضی نکند اما باید اعتراف کرد که دافیلد دقیقا میداند چه میخواهد و دارد چه میکند.
بریَن (کیتلین دیور) دختر جوانی است که در شهری کوچک اما در خانهای بزرگ زندگی میکند. بریَن آدمی منزوی است که آدمهای شهر او را مضطرب میکنند، بنابراین ترجیح میدهد از همه دوری کند. شما خیلی زود متوجه میشوید که او چندان حرف نمیزند، در واقع کمکم متوجه میشوید که هیچکس در این فیلم صحبت نمیکند، یک انتخاب آگاهانه از سوی فیلمساز که باعث افزایش تعلیق شده و فیلم را از آثار مشابه متمایز کرده است. قهرمان قصه در گذشته زندانی است، او به آهنگهای قدیمی گوش میدهد، لباسهای کلاسیک میپوشد و حتی نامه مینویسد. اما چیزی که او در شرایط فعلی نیاز ندارد، رویارویی با موجودات فضایی است.
برای ملاقات با بیگانگان زیاد منتظر نمیمانید و آنها در اولین فرصت از راه میرسند. شاید فکر کنید که همهی رویدادهای فیلم در یک شب و در یک مکان بخصوص رخ میدهد اما هیچکس تو را نجات نخواهد داد چند برگ برندهی دیگر هم دارد که آنها را در زمان مناسب روی میز میگذارد (آنها را فاش نخواهیم کرد). و این بیگانگان، عجیبوغریب و وهمانگیز هستند، برایان دافیلد چند نمونهی کوچک و بزرگ از آنها را به نمایش میگذارد اما این موجودات به آنچه که در فرهنگ عامه رایج است، نزدیکی دارند. کیتلین دیور اگرچه حرف نمیزند اما با زبان بدنش با ما سخن میگوید و با پیشروی قصه، دربارهی او و گذشتهاش اطلاعات بیشتری بهدست میآوریم و با این شخصیت همذاتپنداری میکنیم.
هیچکس تو را نجات نخواهد داد برخلاف ظاهرش، فیلم چندان ترسناکی نیست اما از آثار علمی-تخیلی هیجانانگیز سال ۲۰۲۳ است که جذابیت خود را تا انتها حفظ میکند. ما از انگیزههای این موجودات فضایی اطلاعی نداریم اما میدانیم که آنها به سیارهی ما قدم گذاشتهاند و اهداف مثبتی ندارد. مثل همهی ناشناختهها، اینکه از این موجودات اطلاعات زیادی نداریم، باعث شده است تا خطرناکتر به نظر برسند، بهویژه طریقهی تعامل آنها با یکدیگر و صداهایی که تولید میکنند. برایان دافیلد اعلام کرده است که برای ساخت یک دنباله چند ایدهی جذاب دارد اما باید منتظر ماند و دید که چنین فرصتی به او داده میشود یا خیر.
۸- مولی و مکس در آینده (Molli and Max in the Future)
- کارگردان: مایکل لاک لیتواک
- بازیگران: زوسیا مامیت، اریستاتل اطهری، آرتورو کاسترو، مایکل چرنوس، آپارنا نانچرلا، ارین دارک، ماتو لین
- امتیاز کاربران IMDb به فیلم: ۸.۲ از ۱۰
- امتیاز راتن تومیتوز به فیلم: ۹۴ از ۱۰۰
«مولی و مکس در آینده» یک فیلم علمی-تخیلی کمدی عاشقانهی منحصربهفرد است که ما را به آینده میبرد و یادآور میشود که حتی پیشرفتهای چشمگیر تکنولوژی هم باعث نمیشوند تا روابط و قرارهای عاشقانه آسانتر شود. قصه در جهانی رخ میدهد که جادو، رباتهای فوقهوشمند و حتی نیمهخدایان وجود دارند. مولی (زوسیا مامیت) دخترکی از نژاد انسان است که یک روز تصادفا با دوچرخهی فضاییِ مکس (اریستاتل اطهری) – یک مرد نیمه انسان، نیمه ماهی – برخورد میکند. مولی، مکس را به خانه میرساند و یک دوستی شیرین میان آنها آغاز میشود. مدتی بعد، مولی رهبری سیارهاش در یک جنگ میانکهکشانی را برعهده میگیرد و راهی یک ماجراجویی بزرگ میشود. این اما آخرین باری نیست که مولی و مکس ملاقات میکنند، آنها در ۱۲ سال بعدی، چند بار تصادفا با یکدیگر برخورد دارند تا این سوال ایجاد شود که آیا سرنوشت میخواهد چیزی به آنها بگوید؟
برگ برندهی مولی و مکس در آینده، ترکیب برندهی زوسیا مامیت و اریستاتل اطهری است که گویی واقعا نیمهی گمشدهی یکدیگر هستند و یکتنه فیلم را به اثری تماشایی تبدیل کردهاند. مکس عاشق مولی است اما اطهری آن را مستقیما نشان نمیدهد بلکه این عشق را در پشت لبخندهای ناامیدانهی مردی پیدا میکنید که منتظر است تا روز موعود فرا برسد. در سوی دیگر، مولی سریع حرف میزند و شخصیت او اعتقادی به خودسانسوری ندارد و هرچه به ذهنش میرسد را میگوید که نتیجهاش یک طنز تلخ آغشته به اضطرابهای اجتماعی است. این دو برای هم ساخته شدهاند و آهستهآهسته دیگر به پسزمینههای علمی-تخیلی توجه نمیکنید و غرق تماشای رابطهی مولی و مکس میشوید.
ساختهی مایکل لاک لیتواک شاید بهترین فیلم علمی-تخیلی عاشقانهی سال ۲۰۲۳ باشد و سعی میکند تا در یک بستر متفاوت، برداشت تازهای از عاشق ارائه دهد. مولی و مکس آدمهای بینقصی نیستند، در حقیقت آنها فاصلهی زیادی با ایدهآل دارند و ضعفهای این دو آدم معمولی بر کسی پوشیده نیست. و روابط عاشقانه در دنیای واقعی اغلب وضعیت مشابهی دارند، آنها پیچیده، شلخته و گاهی آزاردهنده هستند اما همزمان به زندگی معنا میبخشند و ما را تشویق میکنند تا انسانهای بهتری باشیم. استعدادهای مایکل لاک لیتواک را هم نباید نادیده گرفت، از این فیلمساز خوشآتیه در سالهای آتی بیشتر خواهید شنید. مولی و مکس در آینده اثر خوشبینانهای است که شاید شما را قانع کند که به عشق باور داشته باشید، نسخهی دیجیتالی این فیلم اوایل سال ۲۰۲۴ در دسترس قرار خواهد گرفت.
۷- استخر بی انتها (Infinity Pool)
- کارگردان: برندون کراننبرگ
- بازیگران: الکساندر اسکاشگورد، میا گاث، کلوپاترا کولمن، جلیل لیسپرت، توماس کرچمان، آماندا بروگل، کارولین بولتون
- امتیاز کاربران IMDb به فیلم: ۶.۱ از ۱۰
- امتیاز راتن تومیتوز به فیلم: ۸۶ از ۱۰۰
همانند پدر، برندون کراننبرگ هم فیلمهای علمی-تخیلی ترسناکی میسازد که تماشای آنها آسان نیست. با این حال، پسر نمیخواهد همان مسیر پدر را تکرار کند و آثارش هویت خاص خود را دارند. در فیلمهای برندون کراننبرگ، یک سردی غیرقابلتوصیف به چشم میخورد و این حس را دارید که همهی شخصیتها و همهی انسانهایی که در جهان این فیلمها زندگی میکنند، محکوم به نیستی و نابودی هستند. عشق نقشی در این جهان ندارد و کارهایی که انسانها به قصد لذت انجام میدهند، باعث تهوع شما میشود. در این دنیاهای تلخ و تاریک، انسانیت هم از بین رفته است. «متصرف» (۲۰۲۰) کراننبرگ را بهعنوان یک فیلمساز جدی مطرح کرد اما «استخر بیانتها» اثر به مراتب بحثبرانگیزتری است. مخاطبان نباید سومین ساختهی او را به چشم سرگرمی تماشا کنند، استخر بیانتها یک فیلم سرگرمکننده نیست بلکه شما را آشفته و پریشان میکند.
نویسندهی نهچندان موفقی به نام جیمز فاستر (الکساندر اسکاشگورد) همراه با همسر ثروتمندش به یک کشور خیالی سفر کرده است تا برای مدتی کوتاه از زندگی شخصیاش فاصله بگیرد. جیمز که مدتهاست نمیتواند بنویسد، امیدوار است که این سفر خلاقیت را در او زنده کند. همهچیز عادی دنبال میشود تا اینکه آقای نویسنده با گبی (میا گاث) آشنا میشود که ظاهرا از طرفداران آثار جیمز است و او را به یک مهمانی خصوصی دعوت میکند. این دورهمی به یک فاجعه تبدیل و جیمز تصادفا باعث مرگ یک انسان میشود تا او را به بازداشتگاه بفرستند. عناصر علمی-تخیلی فیلم از اینجا به بعد پررنگ میشود، ظاهرا در این کشور فناوری شبیهسازی انسان وجود دارد. جیمز که برای قتل محکوم به مرگ است، میتواند با پرداخت پول، به جای خود، یک کلون را به اتاق اعدام بفرستد. کراننبرگ حتی اهمیت نمیدهد که سازوکار شبیهسازی را به ما توضیح دهد و اهمیتی هم ندارد، این دنیای عجیب را نمیتوان تشریح کرد.
حضور کلونها بدین معنا است که هیچ عملی تاوان ندارد و هر کاری که انجام دهید، کلون شما مجازات خواهد شد. در همین راستا، جیمز و دوستان جدیدش میتوانند دیوانگی کنند و دست به قتل و جرم و جنایت بزنند. استخر بینهایت سوالات جالبی مطرح میکند، شما چگونه متوجه میشود که خودتان هستید؟ چه تفاوتی میان خود اصلی و خود شبیهسازیشده وجود دارد؟ اگر هیچ قانونی وجود نداشته باشد، تا کجا پیش میروید؟ چگونه میتوان از این ساختار بیقانون خارج شد و اصلا پس از آن، چگونه میتوان عادی بود؟ دیگر ویژگی شاخص فیلم، فضاسازیهای کراننبرگ است که با افسردگی، غم و پوچی پیوند خوردهاند. اگر به آثار خشن و آزاردهنده علاقهای ندارید، استخر بینهایت را کنار بگذارید اما اگر به دنبال یک تجربهی متفاوت هستید، این فیلم شما را ناامید نمیکند.
۶- مگان (M3GAN)
- کارگردان: جرارد جانستون
- بازیگران: الیسون ویلیامز، وایولت مک گرا، ایمی دانلد، جنا دیویس، جک کسیدی، برایان آلوارز، امی اشروود
- امتیاز کاربران IMDb به فیلم: ۶.۴ از ۱۰
- امتیاز راتن تومیتوز به فیلم: ۹۳ از ۱۰۰
هوش مصنوعیهای آدمکش تاریخچهای طولانی در صنعت سینما دارند، از «متروپلیس» (۱۹۲۷) و «۲۰۰۱: یک ادیسه فضایی» (۱۹۶۸) تا مجموعهی «نابودگر» و «انتقامجویان: عصر اولتران» (۲۰۱۵). به همین منوال، اسباببازیهای شیطانی هم پدیدهی جدیدی نیستند، بهویژه مجموعههای «بازی بچگانه» و «آنابل» که طرفداران متعددی دارند. با این تفاصیل، «مگان» در نگاه اول یک ایدهی تکراری به نظر میرسد اما این ساختهی جرارد جانستون علاقهای به تکرار گذاشته ندارد. قصه پیرامون یک ربات پیشرفته اتفاق میافتد که بیش از حد به صاحب انسانش وابسته شده و به خاطر حفظ امنیت او حاضر است دست به خشونت بزند. این ایده فینفسه جذاب است اما جانستون در پیادهسازی آن ظرافت و هوشمندی به خرج میدهد.
کیدی (وایولت مک گرا) دختربچهای است که والدین خود را در یک تصادف مرگبار از دست داده و حالا با خالهاش زندگی میکند که در حوزهی رباتیک فعال است. در ادامه به کیدی یک ربات فوقهوشمند آزمایشی به نام مگان هدیه داده میشود تا دوست و همراه وی باشد. همهچیز در ابتدا عادی است و مگان وظایف خود را بهدرستی انجام میدهد اما آرامآرام، مشخص میشود که این ربات اعتقادی به خویشتنداری ندارد و میتواند خشن رفتار کند. برافروختگی مگان اوج میگیرد و هر چه که کیدی را تهدید کند، تاوان سختی میدهد. مگان یک فیلم علمی-تخیلی انقلابی نیست و امضاهای رایج ژانر را دارد اما اینکه هوش مصنوعی خطرناک قصه در قالب یک دختربچهی شبهانسانی عرضه میشود، منجر به خلق لحظات ماندگاری شده است.
فیلم مگان در کنار استفادهی کارآمد از پتانسیلهای ژانر علمی-تخیلی، چند نقطهی قوت دیگر هم دارد: برداشت عمیقی از اندوه و غم فقدان ارائه میدهد، از فیلمنامهی مستحکمی بهره میبرد (که موقعیتها را بهراحتی هدر نمیدهد) و البته یکی از سرگرمکنندهترین آثار سال ۲۰۲۳ است. جرارد جانستون «حبس خانگی» (۲۰۱۴) را هم در کارنامه دارد که یکی از بهترین فیلمهای کمدی ترسناک دو دههی اخیر است. او اینجا هم از عناصر کمدی را به بهترین شکل به کار گرفته است و فیلم حتی در لحظات جدیاش هم بامزه جلوه میکند. مگان میتوانست ترسناکتر باشد اما جرارد جانستون تلفیق قابلقبولی از ژانرهای مختلف ارائه میدهد و همهچیز به اندازه است (فیلم حتی در بعضی لحظات عمیق و تفکربرانگیز میشود).
۵- مرد عنکبوتی: در میان دنیای عنکبوتی (Spider-Man: Across the Spider-Verse)
- کارگردان: ژواکیم دوس سانتوس، کمپ پاورز، جاستین کی. تامپسن
- صداپیشگان: شامیک مور، هیلی استاینفلد، برایان تایری هنری، لورین ولز، جیک جانسون، جیسون شوارتزمن، ایسا رای
- امتیاز کاربران IMDb به فیلم: ۸.۷ از ۱۰
- امتیاز راتن تومیتوز به فیلم: ۹۶ از ۱۰۰
با اینکه آثار مرتبط با ژانر ابرقهرمانی را از این مقاله کنار گذاشتهایم اما فیلم «مرد عنکبوتی: در میان دنیای عنکبوتی» را نمیتوانستیم نادیده بگیریم و بیشک یکی از آثار علمی-تخیلی خوب سال ۲۰۲۳ است. دو دههی قبل، سم ریمی با «مرد عنکبوتی» (۲۰۰۲) همهچیز را تغییر داد، فیلمی جریانساز که به یک موفقیت بزرگ تبدیل شد تا اینکه «شوالیه تاریکی» و «مرد آهنی» (۲۰۰۸) از راه رسیدند؛ اولی آغازگر عصر فیلمهای ابرقهرمانی واقعگرایانه بود و دومی مسیر را برای دنیای سینمایی مارول هموار کرد. حالا دو دهه پس از مرد عنکبوتی سم ریمی، تقریبا همه از آثار ابرقهرمانی خسته شدهاند اما گاهی یک فیلم متفاوت از راه میرسد که همان جادوی سابق دارد، همانند «مرد عنکبوتی: به درون دنیای عنکبوتی» (۲۰۱۸) که حیرتانگیز بود اما کسی انتظار نداشت دنبالهی آن به اثر حتی بهتری تبدیل شود.
در میان دنیای عنکبوتی فیلم بزرگتر و شجاعانهتری است اما اگر قرار باشد یک انتقاد از آن داشته باشیم، این است که نیمهکاره به اتمام میرسد (زیرا بخش اول از یک فیلم دوقسمتی است). یک سال از زمانی که مایلز مورالز به مرد عنکبوتی تبدیل شده میگذرد و با اینکه مهارتهای او افزایش یافته و کمی بالغتر شده است اما زندگی شخصی و تحصیلیاش را به سختی مدیریت میکند و به ابرقهرمان بودن هم کاملا عادت ندارد. والدین به او مشکوک شدهاند و نمیدانند چرا همیشه دیر میکند، او قصد دارد حقیقت را به آنها بگوید اما نمیداند که آیا کار درستی است یا خیر.
مایلز اندکی هم ناراحت است زیرا دوست دارد که دوستانش از جهانهای موازی را بار دیگر ملاقات کند، بهویژه گوئن استیسی (هیلی استاینفلد). او نمیتواند به دنیاهای دیگر سفر کند، بنابراین احتمال میدهد که دیگر هرگز با گوئن برخوردی نخواهد داشت اما خیلی زود، گوئن از راه میرسد و آگاه میشویم که از سوی جامعهی عنکبوتی استخدام شده است (گروهی شامل هزاران آدم عنکبوتی که توسط مرد عنکبوتی ۲۰۹۹ رهبری میشود). در همین حین، شروری به نام اسپات (جیسون شوارتزمن) از راه میرسد، در ظاهر او یک شرور معمولی است که چالشی برای مایلز ایجاد نمیکند اما اسپات در حال قویتر شدن است و میتواند مایلز را به دردسر بیندازد.
چیزی که در میان دنیای عنکبوتی را به اثر ویژهای تبدیل میکند، سبک انیمیشنی منحصربهفرد آن است که هیچ اعتقادی به پیروی از قوانین انیمیشنسازی سنتی ندارد. با این حال، همانطور که بالاتر هم اشاره شد، شاید بهتر بود که قصه تا حد زیادی به پایان میرسید و نیمهکاره رها نمیشد. در میان دنیای عنکبوتی در پایان شاید این حس را به شما منتقل کند که همهچیز تنها آمادهسازی برای داستان اصلی بوده است که آنهم با قسمت بعدی از راه میرسد. در هر صورت، این انیمیشن همچنان یکی از بهترین آثار علمی-تخیلی و ابرقهرمانی سال است که تکتک لحظات آن شما را مسحور میکند.
۴- لینولیوم (Linoleum)
- کارگردان: کالین وست
- بازیگران: جیم گافیگان، ری سیهورن، کیتلین نیکن، تونی شالهوب، مایکل ایان بلک، ایمی هارگریوس، جی واکر
- امتیاز کاربران IMDb به فیلم: ۶.۵ از ۱۰
- امتیاز راتن تومیتوز به فیلم: ۸۱ از ۱۰۰
جیم گافیگان از کمدینهای مهجور سالهای اخیر محسوب میشود که با آثاری همچون «تسلا» (۲۰۲۰) و «بالای سایهها» (۲۰۱۹) نشان داده است در نقشهای جدی هم حرفهایی برای گفتن دارد اما بهترین بازی او را در «لینولیوم» مشاهده خواهید کرد، فیلم علمی-تخیلی نامتعارف و گیجکنندهی کالین وست که اگر با انتظارات پایین به سراغ آن بروید، غافلگیر خواهید شد. قصه دربارهی یک ستارهشناس به نام کامرون (جیم گافیگان) است که همیشه آرزوی تبدیل شدن به یک فضانورد را داشته اما به آن نرسیده است. او حالا یک برنامهی تلویزیونی علمی با محوریت فضا تولید میکند که اگرچه با هدف جذب کودکان ساخته میشود اما در نیمههای شب روی آنتن میرود و پرمخاطب نیست.
کامرون هنوز رویاهای خود را دارد اما زندگیاش هر روز افتضاحتر میشود، همسرش طلاق میخواهد، پدرش به زوال عقل مبتلا است و شبکهی پخشکنندهی برنامه هم میخواهد او را با یک مجری دیگر (یک فضانورد واقعی) جاگزین کند. اگر اینها کافی نیست، یک ماهواره هم دقیقا در حیاط خانهی او سقوط کرده است تا مجبور شود برای مدتی در خانهی خواهرش زندگی کند. اما کامرون نمیخواهد این چیزها او را آزار دهند و تسلیم شود، در حقیقت او بیشتر انگیزه میگیرد تا رویاهایش را دنبال کند. کامرون از دانش خود استفاده میکند و با استفاده از قطعههای ماهوارهی مخبوربه، یک فضاپیما میسازد تا به فضا سفر کند و ارزش واقعی خود را به خانواده و دوستانش نشان دهد.
تا اینجا همهچیز کلیشهای است و احتمالا شبیه آن را زیاد دیدهاید، مردی که در بدتری شرایط، تصمیم میگیرد کار بزرگی انجام دهد و به همه ثابت کند که در مورد او اشتباه فکر میکردهاند. با این حال، در بطن قصه چیزهایی غیرعادی وجود دارد که در ظاهر بیمعنی به نظر میرسند و حتی شاید احساس کنید اضافی هستند اما بهتدریج مشخص میشود که وجودشان بههیچوجه بیمعنا نیست، خصوصا وقتی که پایان از راه میرسد و به ما میگوید که بخشهای سوالبرانگیز قصه بهصورت هدفمند طراحی شدهاند و ناگهان نقاط کور داستان روشن میشود. اگر دقایق ابتدایی فیلم را با دقت تماشا کنید، شاید متوجه چند نکتهی مهم شوید اما بازهم نقطهی اوج فیلم شما را شوکه خواهد کرد.
حتی اگر با لینولیوم ارتباط برقرار نکنید، پس از تماشای آن متوجه میشوید که یک فیلمساز مستعد جدید ظهور کرده است که در سالهای آتی میتواند به یکی از چهرههای شاخص ژانر علمی-تخیلی تبدیل شود. کالین وست توانسته است قصهای آشنا را به متفاوتترین شکل ممکن روایت و یک تجربهی سینمایی متفاوت خلق کند. در فیلم نشانههایی از سبک فیلمسازی میشل گوندری (درخشش ابدی یک ذهن پاک) را هم پیدا میکند، بهویژه در برنامهی تلویزیونی کامرون و پایانبندی رویاگونهی فیلم. به این فضاهای شبهسورئال، موسیقی متن مارک هدلی را هم اضافه کنید.
۳- استروید سیتی (Asteroid City)
- کارگردان: وس اندرسن
- بازیگران: جیسون شوارتزمن، اسکارلت جوهانسون، تام هنکس، جفری رایت، تیلدا سوینتن، برایان کرانستون، ادوارد نورتون
- امتیاز کاربران IMDb به فیلم: ۶.۶ از ۱۰
- امتیاز راتن تومیتوز به فیلم: ۷۵ از ۱۰۰
وس اندرسن از فیلمسازان مولفی است که آثارش امضاهای بخصوصی دارند و برای هر سلیقهای مناسب نیستند. او در سالهای اخیر تلاش کرده است تا به سراغ سوژهها و دنیاهای متفاوتی برود اما فیلمهایش همچنان ادامهدهندهی همان مسیر سابق هستند، «استروید سیتی» اما شاید اندکی متفاوت باشد. با اینکه امضاهای همیشگی فیلمساز را اینجا هم داریم اما فیلم در مقایسه با دیگر ساختههای او، برای مخاطبان عادی قابلدرکتر است. قصه پیرامون گروهی از دانشآموزان و والدین ساکن یک شهر خیالی به نام استروید سیتی اتفاق میافتد که در یک همایش اخترشناسی مخصوص نوجوانان شرکت کردهاند. هنگامی که یک مهمان ناخوانده از راه میرسد، شهر به آشوب کشیده میشود.
قدم گذاشتن وس اندرسن به ژانر علمی-تخیلی را باید به فال نیک گرفت. مطابق انتظار، او از زوایای تازهای به این ژانر نزدیک میشود و آن را در تلفیق با درام و کمدی ارائه میدهد. تکیه بر عناصر علمی-تخیلی به اندرسن اجازه داده است تا فرصت تلفیق لایو-اکشن و استاپموشن را هم داشته باشد (او در دیگر آثارش، اغلب تنها به یکی از این دو میپرداخت) که به نتایج خوبی ختم شده است و بعضی از لحظات مهم فیلم بهواسطهی استاپموشن تاثیرگذارتر شدهاند. در سوی دیگر، در استروید سیتی هم شاهد یک تیم بازیگر پرستاره و کمنظیر هستیم که هر کدامشان میتوانند عامل تماشای یک فیلم باشند، از جف گلدبلوم، مارگو رابی، ویلم دفو، مت دیلون و استیو کارل تا آدرین برودی، ادوارد نورتون، تیلدا سوینتن، اسکارلت جوهانسون و تام هنکس.
با در نظر گرفتن همهی جوانب، باید اعتراف کرد که وس اندرسن از حاشیهی امن خود چندان خارج نمیشود و خطر نمیکند. او چند چیز کوچک جدید را امتحان کرده است اما فیلم کاملا اندرسنی است، همانچیزی که انتظار دارید (و این یک نقطهضعف نیست). اندرسن طبق معمول به جزئیات و رنگبندی اهمیت زیادی داده و طراحی صحنههای او تحسینبرانگیز است. استروید سیتی از نظر زیباییشناختی هم از ساختههای قبلی فیلمساز فاصله نمیگیرد اما قصه و لوکیشن متفاوت آن باعث میشود تا تکراری به نظر نرسد. این فیلم دوستداشتنی هرآنچه که از اندرسن میخواهید را برآورده میکند اما حتی اگر از طرفداران کارهای او نیستید، بازهم ارزش یک بار تماشا را دارد.
۲- آنها تایرون را شبیه سازی کردند (They Cloned Tyrone)
- کارگردان: جوئل تیلور
- بازیگران: جان بویگا، جیمی فاکس، تیونا پریس، کیفر ساترلند، دیوید آلن گرایر، اریک رابینسون، تمبرلا پری
- امتیاز کاربران IMDb به فیلم: ۶.۶ از ۱۰
- امتیاز راتن تومیتوز به فیلم: ۹۴ از ۱۰۰
این فیلم علمی-تخیلی کمدی از شما میخواهد که بخندید اما همزمان انتظار دارد که فکر کنید به چیزی میخندید: به بیمعنایی همهچیز؟ به شوخیها؟ یا به حقایقی که در بطن این قصهی وهمانگیز نهفته است؟ قصه در یک محلهی سیاهپوستی خیالی به نام گِلِن اتفاق میافتد، فانتین (جان بویگا) یک موادفروش است که همراه با اسلیک چارلز (جیمی فاکس) و یویو (تیونا پریس) یک آسانسور مخفی پیدا میکند و از طریق آن به یک آزمایشگاه عجیبوغریب قدم میگذارد که آنجا کلونهایی از خود فانتین به چشم میخورد. بهتدریج مشخص میشود که ساکنان این محله دهههاست که موش آزمایشگاهی دولت هستند.
جوئل تیلور شهر فیلم را به شکلی طراحی کرده است که مرموز و غیرعادی باشد و اینکه ما نمیتوانیم تشخیص دهیم گِلِن دقیقا در کجا واقع شده، یک لایهی سورئال به فیلم اضافه کرده است. فیلم از نظر دورهی زمانی هم نامشخص است، عناصر مدرنی در آن به چشم میخورد اما از نظر طراحی صحنه به دههی ۷۰ میلادی نزدیکی دارد و شخصیتها هم از نظر ظاهری گویی در دههی ۶۰ میلادی زندگی میکنند. این باعث شده است تا فیلم از نظر بصری، شباهتی به نمونههای مشابه نداشته باشد.
آنها تایرون را شبیهسازی کردند یک فیلم علمی-تخیلی نامتعارف است که به مضامین مهمی میپردازد و گاهی هم شجاعت به خرج میدهد (اگرچه شوخیها و بلندپروازیهای آن گاهی به ثمر نمینشیند). تیلور در کنار بازی با امضاهای ژانر، تلاش کرده است تا اثر سینمایی تازهای خلق کند و در مجموع موفق میشود (خصوصا در نیمهی ابتدایی). یکسوم پایانی فیلم قطعا میتوانست بهتر باشد اما شامل یک ستپیس جاهطلبانه است که همهی شخصیتهای اصلی در آن نقش دارند و پایانبندی را هم باید هوشمندانه بدانیم. آنها تایرون را شبیهسازی کردند از آن آثاری است که احتمالا در آیندهی نزدیک به یک فیلم کالت تبدیل خواهد شد.
۱- آفریننده (The Creator)
- کارگردان: گرت ادواردز
- بازیگران: جان دیوید واشینگتن، جما چان، الیسون جنی، کن واتانابه، استورجیل سیمپسون، مارک منچاکا، مایکل اسپر
- امتیاز کاربران IMDb به فیلم: ۷.۲ از ۱۰
- امتیاز راتن تومیتوز به فیلم: ۶۷ از ۱۰۰
«هیولاها» (۲۰۱۰) یک فیلم علمی-تخیلی کمنظیر بود که گرت ادواردز را بهعنوان یکی از استعدادهای جدید ژانر معرفی کرد. این فیلمساز جوان در سالهای بعدی با «گودزیلا» (۲۰۱۴) و «روگ وان» (۲۰۱۶) هم موفق ظاهر شد و حالا «آفریننده» را ساخته که پتانسیلهای فراوانی دارد و خوشحالکننده است که شاهد اکران یک فیلم علمی-تخیلی حماسی کاملا جدید هستیم، اثری که نهتنها از نظر بصری فوقالعاده به نظر میرسد بلکه ایدههای بزرگی هم دارد.
از جهاتی، گرت ادواردز نسخهی اختصاصی خودش از «جنگ ستارگان: قسمت ۴ – امیدی تازه» را ساخته است؛ داستانی دربارهی قیام علیه شر، یک کودک جادویی، یک ایستگاه شیطانی مجهز به سلاحی که میتواند سیارات مختلف را از بین ببرد و گروهی از شورشیان که میخواهند با یک سیستم فاسد مبارزه کنند. فیلم سکانسهای اکشن تحسینبرانگیزی دارد، در زمینهی طراحی و دنیاسازی از بهترینهای سال است و تعدادی از جذابترین رباتهای یک دههی اخیر را در آفریننده ملاقات میکنید.
فیلم ضعفهایی هم دارد، آنطور که باید از ایدههای پیچیدهی خود استفاده نمیکند و شاید نزدیکترین فیلم به آن، «آواتار» جیمز کامرون باشد، یک اثر بلاکباستری که به قصهاش چندان اهمیت نمیدهد اما جهان خود را با جزئیات دقیق ترسیم میکند. مشابه روگ وان یا جنگ ستارگان اصلی، جهانی که گرت ادواردز خلق کرده، زنده و رنگارنگ است و آن را میپذیرید. آفریننده تا این لحظه بهترین فیلم علمی-تخیلی سال ۲۰۲۳ است و اگر در نهایت به سوددهی برسد (در حال حاضر وضعیت چندان مناسبی ندارد)، میتوانیم امیدوار باشیم که جهان هیجانانگیز آن در سالهای آتی گسترش پیدا کند.
///.