هرچند هیبت مرگ در سال‌های اخیر و به ویژه بعد از دوران کرونا فرو ریخته، اما مرگ آتیلا پسیانی برای دوستان و همکاران او اتفاقی مهیب بود.

چارسو پرس: حوالی چهل روز پیش، همزمان با دومین جمعه ماه مهر، خبر درگذشت آتیلا پسیانی، جامعه غم‌زده هنری را غصه‌دارتر کرد و به گفته سحر دولتشاهی، پاییز را پاییزتر کرد.

 به انگیزه چهلمین روز درگذشت این هنرمند، یادی می‌کنیم از او که زندگی کردن را خوب می‌دانست و با مرگش هم همه دوستانش را گرد هم آورد.

از فاصله درگذشت پسیانی تا به امروز جامعه هنری، دوستان عزیز دیگری را به آغوش خاک سپرده است و شگفت آنکه هر جان عزیزی که می‌رود، خاطره درگذشتگان قبلی را دوباره زنده می‌کند.

اما اجازه بدهید برای آتیلا پسیانی آه و ناله نکنیم که خودش هرگز چنین مرام و مسلکی نداشت.

او در سال‌های پر شمار فعالیتش هرگز نخواست نقش قربانی را بازی کند، به شیوه خود زندگی کرد و با آنکه آثار سبک و سیاق کارهایش مورد پسند برخی از هنردوستان و هنرمندان نبود اما هرگز به کسی باج نداد تا محبوبیتی دروغین به چنگ آورد. او برای اجرای هر اثرش به دل خود رجوع می‌کرد و آنچنان که خود گفته، بسیاری از نمایش‌هایش را با الهام از خواب‌ها، رویاها و کابوس‌هایش به صحنه برد.

پسیانی اهل شو کردن نبود و علاقه‌ای نداشت تا خود را فرهیخته‌تر یا روشنفکرتر از آنچه بود، نشان دهد. او خود خود خودش بود. حتی در موقعیت‌های ساده‌ای مانند گپ و گفت‌های دوستانه، هرچند همیشه نسبت به زبان فارسی و استفاده به جای واژگان و عبارات، حساسیت زیادی داشت و در این زمینه تذکر می‌داد، اما هرگز با خشک‌اندیشی یا تعصب این کار را انجام نداد و همواره توصیه‌هایش به رعایت قواعد درست زبان فارسی، شیرین و آمیخته با طنز ویژه خودش و عموما همراه با این عبارت بود که «فارسی‌تون رو خوب کنین!»

نسبت به محیط زیست و وضعیت آب و هوا حساسیتی جدی داشت ولی مانند یک کارشناس حرفه‌ای درباره این موضوعات اظهار نظر نمی‌کرد و به

کنش‌های فردی خود به عنوان یک شهروند مسئول بسنده می‌کرد.

سال‌ها پیش که آلودگی هوای تهران به اوج خود رسیده بود، در گفتگویی دوستانه با همان لحن طنزآمیز همیشگی‌اش گفته بود تاریخ بعدها از  مابه عنوان سسلسله «سخت‌جانان» یاد خواهد کرد که نه بحران بی‌آبی، نه کرونا و نه آلودگی هوا نتوانستند ما را بکشند!

در فضای حرفه‌ای نیز همواره از حق خود دفاع کرد و در دورانی که امکانات تئاتر بسیار اندک و سالن‌های نمایشی بسیار محدود بود، هرگز ژست مظلوم‌نمایی به خود نگرفت. اهل قهر کردن هم نبود، او همیشه با کار، آشتی بود و حتی زمانی که معتقد بود حقش ادا نشده، نه آه و ناله‌ای به راه انداخت و نه شکوه و شکایتی کرد. آتیلا پسیانی هرگز اهل نق زدن نبود و با تمام همتی که برای تحقق رویاهایش داشت، اما او نیز مانند هر انسان دیگری، آرزوهایی داشت که هرگز به آنها نرسید. پسیانی دوست می‌داشت تا در برج طغرل تئاتری اجرا کند که شرایط این کار هرگز فراهم نشد.

او که همیشه از تجربه‌های تازه استقبال می‌کرد، با آغوش باز به سالن‌های تازه ساز تئاتر می‌رفت، جاهایی که کمتر کسی برای اجرای نمایش در آنها پیشقدم می‌شد و سکوت هر سالن ناشناخته‌ای را با تئاترش می‌شکست و به تاریکی آن رنگی از نور و حیات می‌داد.

او که سال‌ها پیش گروه تئاتر «بازی» را پایه‌گذاری کرده بود، همواره آرزو داشت تا این گروه سالنی برای خود داشته باشد و بتواند به طور مرتب برنامه‌هایش را در آن اجرایی کند. با همین شوق بود که در راه‌اندازی کارگاه نمایش مجموعه تئاتر شهر مشارکتی جدی داشت. به یاد دوران نوجوانی‌اش و به سبب عِرق و علاقه‌ای که به کارگاه نمایش داشت، همین نام را برای این سالن برگزید. در قید و بند نبود که این سالن کوچک است یا بزرگ، برایش مهم بود که مکانی تازه به فضاهای تئاتر که تا 10 سال پیش بسیار محدود بود، اضافه شود.

پس از آن نیز با اجرای یک پرفورمنس، تالار استاد سمندریان تماشاخانه ایرانشهر را افتتاح کرد. مکانی که پیش از آن به عنوان سوله‌ای در مجاورت خانه هنرمندان ایران شناخته می‌شد. او خطر می‌کرد و به گسترش تئاتر می‌اندیشید و به گفته آروند دشت‌آرای، آینده را می‌دید و لابد پیش‌بینی می‌کرد که روزی همکارانش برای اجرا در همین سالن ناشناخته، مدت‌ها منتظر بمانند.

شاید پس ذهنش این بود خوب می‌شد اگر یکی از این مکان‌ها به گروه تئاتر «بازی» اختصاص داده شود، شاید در گفتگوهای دوستانه یا معدود گفتگوهای رسانه‌ای خود، اشاره ظریفی به این موضوع می‌کرد اما هرگز از این بابت گله و انتقادی نداشت و همواره تاکید می‌کرد مهم این است که فضایی تازه به تئاتر اختصاص پیدا کرده است.   

آتیلا پسیانی با وجود این نامرادی‌ها هرگز به خاطر مشکلات، زندگی را متوقف نکرد. شاید همپای زمان ندوید ولی اجازه نداد که موانع، فرصت کار را از او بگیرند. این چنین بود که در عمر نه چندان طولانی خود، فهرستی بلند بالا از تجربه‌های گوناگون ثبت کرد.

او برخلاف بعضی از ما، آداب زیستن را می‌دانست و به گواه تصاویری که از آخرین روزهای زندگی‌اش به جای مانده، خوب بلد بود با خنده‌های از ته دل، از بی‌رحمی‌های زندگی انتقام بگیرد. شاید یادآوری این روحیه او برای امروز ما که به مشکلات گوناگون آمیخته شده، تلنگری کارساز باشد.     


منبع: خبرگزاری ایسنا