چارسو پرس: آخرین ساختهی ریدلی اسکات افسانهای، ۲۲ نوامبر روی پرده رفت و فیلمنامهاش را دیوید اسکارپا نوشته است که پیش از این، در «تمام پولهای جهان» (۲۰۱۷) با اسکات همکاری کرده بود و فیلمنامهی پروژهی بعدی او یعنی «گلادیاتور ۲» را هم نوشته است. تهیهکنندگی اثر را اپل و سونی پیکچرز برعهده دارند و با مدت زمان ۲ ساعت و ۳۸ دقیقه، یکی از فیلمهای طولانی سال به حساب میآید. نقش اصلی را بازیگر برنده اسکار، واکین فینیکس ایفا میکند و در کنار او، ونسا کربیِ بااستعداد، نقش ملکه ژوزفین را برعهده دارد. با این ترکیب برنده، همهچیز مهیا بود تا فیلم به یک موفقیت تمامعیار تبدیل شود، اتفاقی که رخ نداد.
فیلم قصهی به قدرت رسیدن ناپلئون را روایت میکند و ما میبینیم که او چگونه از یک فرماندهی نظامی به پادشاه فرانسه تبدیل میشود. ریدلی اسکات در کنار روایت قصهی سرگذشت بناپارت، تعدادی از جنگهای مشهور او را نیز به تصویر میکشد، از جمله نبرد استرلیتز (یا همان نبرد سه امپراتور) که در آن، ناپلئون در مقابل ارتش مشترک روسیه و روم قرار گرفت و هر دو را شکست داد، همچنین نبرد واترلو که در آن، فرانسه در مقابل ائتلاف هفتم (بریتانیا، آلمان، هلند و هانوفر) قرار گرفت؛ فیلم همچنین استراتژیهای جنگی و فرازونشیبهای زندگی شخصی این چهرهی تاریخی مشهور را به نمایش میگذارد. فیلم ناپلئون در حال حاضر میانگین امتیاز ۵۹ درصد در سایت راتنتومیتوز و ۶.۶ از آیامدیبی را بهدست آورده است که بدین معناست در بهترین حالت میتوانیم آن را یک اثر سینمایی متوسط یا نسبتا خوب بدانیم. اما چه چیزی باعث شده است که مخاطبان و منتقدان واکنش مثبتی به فیلم نداشته باشند و برخی به آن حمله کنند؟ شاید بهتر باشد ابتدا نیمهی پر لیوان را ببینیم.
فیلم ناپلئون ریدلی اسکات نکات مثبتی هم دارد
یکی از نقاط قوت فیلم، سکانسهای نبرد اکشن و نفسگیر آن است. ریدلی اسکات اینجا بار دیگر مهارتهای کارگردانی خود را به نمایش میگذارد و نبردهایی که ناپلئون را به شهرت جهانی رساندند، با جزئیات کامل و به زیبایی به تصویر کشیده شدهاند و ما همچنین نبوغ نظامی او را به خوبی درک میکنیم. از اولین روزی که فیلم روی پرده رفت، این سکانسها حتی از سوی مخالفان فیلم نیز مورد تحسین قرار گرفتهاند و استعداد والای اسکات در بازآفرینی لحظات تاریخی را نشان میدهند. اگر از جنبهی صراحت تاریخی سختگیر نباشید و قصد تماشای یک فیلم حماسی را دارید، ناپلئون بیگمان میتواند یک تجربهی سینمایی هیجانانگیز باشد.
مطابق انتظار، واکین فینیکس و ونسا کربی نیز درخشان ظاهر شدهاند و نمیتوان به بازی خوب آنها انتقادی وارد کرد. فینیکس که با نقشهای پیچیده غریبه نیست، اینجا هم پرترهی عمیق و سیاهی از ناپلئون ارائه میدهد و نمیتوان تصور کرد که بازیگر دیگری میتوانست این نقش را بهتر بازی کند. به همین منوال، ونسا کربی در سالهای اخیر نشان داده است که میتواند به شخصیتهایش عمق ببخشد و اینجا هم یک برداشت راضیکننده از ژوزفین بوهارنه ارائه میدهد. دقایقی که این دو بازیگر مقابل یکدیگر قرار میگیرند را میتوانیم دیگر برگ برندهی فیلم بدانیم و تقابل ناپلئون و ژوزفین گاهی در حد سکانسهای نبرد فیلم توجه شما را جلب میکند.
شاید تعجبآور باشد اما ریدلی اسکات عناصر کمدی را هم به فیلم اضافه کرده (بهواسطهی شخصیت ناپلئون) که این مسئله هم بازخوردهای ضدونقیضی دریافت کرده است و برخی از اینکه ناپلئون گاهی بامزه میشود رضایت نداشتهاند. مایک رایان (منتقد) با اشاره به این مسئله نوشته است: «من احتمالا با این فیلم بیشتر از دیگر فیلمهایی که امسال روی پرده رفت خندیدهام. و طنز [فیلم] آگاهانه و اصیل است.»
مشکل اصلی فیلم ناپلئون چیست؟
علیرغم این تحسینها، از ناپلئون انتقادات زیادی هم شده که اکثرشان قابل درک است. اولین مشکل، مدت زمان طولانی فیلم است که قطعا میتوانست کوتاهتر و منسجمتر باشد؛ برخی تماشاگران از این مسئله صحبت کردهاند که فیلمنامهی دیوید اسکارپا جذابیت و محتوای لازم برای تبدیل شدن به یک فیلم دو ساعت و نیمه را ندارد. این مدت زمان طولانی در کنار ریتم نامناسب – و سقوط آن در بخشهای میانی – و یک قصهی آشفته باعث شده است تا بسیاری از مخاطبان، اواسط فیلم به شدت خسته شوند و تمایلی به ادامه دادن آن نداشته باشند.
از آنجایی که فیلم از ابتدا با هدف نمایش در سرویس اپل تیوی پلاس ساخته شده است، این انتقادها را باید موجه بدانیم و دلیل سکانسهای بیربط و ریتم عجیب فیلم همین مسئله است. نسخهی اصلی ناپلئون که بهزودی از سرویس اپل تیوی پلاس منتشر میشود، حدود ۴ ساعت و ۱۰ دقیقه خواهد بود؛ نسخهای که برای تبدیل شدن به یک اثر سینمایی، فشرده و تدوین دوباره شد و بخشهای زیادی از آن به ناچار حذف گردید. بنابراین غافلگیرکننده نیست که مخاطب احساس کند قصهی فیلم مشکلات اساسی دارد و ناقص است و تنها سرهم شده است تا به سرعت راهی سینماها شود.
مسئلهی دیگری که به فیلم آسیب زد، عدم تطابق آن با واقعیت است. فیلم ناپلئون شاید گزینهی مناسبی برای طرفداران آثار تاریخی نباشد زیرا سازندگان آزادانه در قصهی اصلی دخل و تصرف داشتهاند تا اثر سینمایی مورد نظر خود را خلق کنند و مسلما در این مسیر، تاریخ تا حد زیادی تحریف شده است و شاهد یک برداشت وفادارانه از زندگی ناپلئون نیستیم. بعضی از سکانسهای فیلم هم به کلی رخ ندادهاند، مثل جایی که ناپلئون به اهرام سهگانه مصر شلیک میکند. مشخص نیست که چرا اسکات از رویدادهای اصلی فاصله گرفته است اما شاید نسخهی کاملتر فیلم در این زمینه وضعیت بهتری داشته باشد.
چرا فیلم «ناپلئون» بازخوردهای مثبتی دریافت نکرد؟
هیچ فیلمی وجود ندارد که بتواند همهی مخاطبان را راضی کند، حتی شاهکارهای تاریخ سینما نیز مخالفانی دارند و ناپلئون هم از این قاعده مستثنی نیست. با وجود این، با توجه به هیجانزده بودن سینمادوستان برای این اثر و انتظارات بالایی که از ریدلی اسکات و واکین فینیکس داشتند، غمانگیز است که این فیلم بازخوردهای مثبتی دریافت نکرد. با توجه به مدت زمان طولانی فیلم، تحریف حقایق و برداشتی که اسکات از یکی از تأثیرگذارترین چهرههای تاریخ ارائه داده است، به نظر نمیرسد که ناپلئون در گذر زمان به یک فیلم کالت تبدیل شود یا نگاهها نسبت به آن تغییر کند.
این واکنشهای ضدونقیض اما به نظر نمیرسد تاثیری بر ریدلی اسکات گذاشته باشد. او مدتی قبل به این مسئله واکنش نشان داد و در پاسخ به انتقادات گفت: «شما آنجا بودید؟ خیر نبودید. پس از کجا میدانید؟» اسکات از ساختهی آخر خود رضایت کامل دارد و اگرچه فیلم در گیشه به موفقیت حیرتانگیزی نرسیده است اما همین فروش فعلی آن را هم باید قابلقبول بدانیم زیرا محصول سرویس اپل تیوی پلاس است و آنها برخی از محصولات خود را حتی در سالنهای سینما اکران نمیکنند.
///.
منبع: دیجیمگ