چارسو پرس: کانگ فاتح یکی از اجزای کلیدی مولتی ورس بود و در تعدادی از سریالها و فیلمهای مهم دنیای سینمایی مارول حضور داشته است، از «مرد مورچهای و زنبورک: شیدایی کوانتومی» و «لوکی» تا فیلم «انتقامجویان: سلسله کانگ» که قرار بود سال ۲۰۲۶ اکران شود اما حالا با اخراج جاناتان میجرز، مارول بازنویسی فیلمنامهی آن را آغاز کرده است. این بدین معنا است که فیلم «انتقامجویان: جنگهای پنهان» که برای اکران در سال ۲۰۲۷ برنامهریزی شده بود نیز تغییرات اساسی خواهد داشت. در حال حاضر شایعاتی پیرامون جایگزین شدن کانگ فاتح با دکتر دووم (شرور مجموعه «چهار شگفتانگیز») نیز شنیده میشود اما چیزی به صورت رسمی تایید نشده است. در شرایط فعلی، چهار سناریوی مختلف وجود دارد که یکی از آنها برای دنیای سینمایی مارول اتفاق خواهد افتاد.
۱- مارول همین مسیر فعلی را ادامه میدهد
این آسانترین راهی است که مارول میتواند در پیش بگیرد، خصوصا اینکه مولتی ورس مهمترین عنصر روایی فاز چهارم و پنجم مارول به حساب میآید. با توجه به پایانبندی فیلم «مارولها» و همچنین فصل دوم سریال «لوکی»، پروژهی بعدی این شرکت «ددپول ۳» است و تا اینجا میدانیم که هیو جکمن بار دیگر نقش ولورین از مجموعهی «مردان ایکس» را تکرار میکند و احتمالا جنیفر گارنر در نقش الکترا بازخواهد گشت، این یعنی نسخهی بعدی دنیای سینمایی مارول نیز ایدههای مولتی ورس را ادامه میدهد و دنبالهروی آثاری همچون «مرد عنکبوتی: راهی به خانه نیست» (۲۰۲۱) و «دکتر استرنج در چندجهانی دیوانگی» (۲۰۲۲) است.
ادامه دادن ساختار فعلی بدین معنا است که به جای حذف یا کمرنگ کردن کانگ فاتح، بازیگر جدیدی این نقش را برعهده خواهد گرفت. البته، مارول میتواند مثل گذشته عمل و این شخصیت را بدون هیچ توضیحی جایگزین کند؛ به هر حال آنها تاکنون چند بار این کار را انجام دادهاند، برای مثال دان چیدل بدون هیچ توضیحی جایگزین ترنس هاوارد شد (برای نقش جیمز رودز/ماشین جنگی) یا مارک رافلو جایگزین ادوارد نورتون شد (برای نقش بروس بنر/هالک) و این تغییرات با حاشیهای همراه نبود. ما همچنین میدانیم که نقش تادئوس راس را از این پس هریسون فورد ایفا خواهد کرد (به دلیل مرگ ویلیام هرت).
اتفاق خوب این است که عملکرد ناامیدکنندهی فیلم «مرد مورچهای و زنبورک: شیدایی کوانتومی» میتواند به نفع مارول تمام شود زیرا اکثر تماشاگران این فیلم را نادیده گرفتند، بنابراین تغییر دادن بازیگر کانگ فاتح چندان جلب توجه نخواهد کرد. اما در سوی مقابل، فروش پایین فیلم «شیدایی کوانتومی» یعنی فقط طرفداران جدی و سرسخت مارول به تماشای آن رفتند و احتمالا کسانی که نسخههای بعدی را هم تماشا میکنند همین افراد هستند و برای آنها «ثبات» اهمیت ویژهای دارد و از این تغییرات استقبال نخواهند کرد. کسانی که دنیای سینمایی مارول را دنبال میکنند، همچنین میدانند که همهی واریانتهای کانگ فاتح، ظاهر یکسانی دارند و نقش همهی آنها را جاناتان میجرز بازی میکند؛ از «او که باقی میماند» و ویکتور تایملی تا کانگِ «شیدایی کوانتومی» و البته «شورای کانگ» را هم فراموش نکنید.
اگر آنها میخواهند طرفداران جدی دنیای سینمایی مارول -و کسانی که حتی برای تماشای بدترین فیلمهای مجموعه مانند «مارولها» به سینماها میروند- را خوشحال کنند، باید همین مسیر فعلی را ادامه دهند و البته یک توضیح قابلقبول پیدا کنند که چرا کانگ فاتح حالا چهرهی متفاوتی دارد. و اگر قرار است توضیحی داده شود، فیلم «ددپول ۳» بهترین انتخاب ممکن خواهد بود، برای مثال ددپول یک حرکت اشتباه کند و زمان را بهم بزند یا یک اتفاقی بیفتد که بعضی از شخصیتها به هر دلیلی تغییر چهره دهند.
۲- مارول مولتی ورس را ادامه میدهد اما کانگ فاتح را نادیده میگیرد
آیا دنیای سینمایی مارول اصلا به کانگ فاتح نیاز دارد؟ بدون احتساب سکانسهای پس از تیتراژ، ما تاکنون با دو واریانت شرور او ملاقات کردهایم و میدانیم که یکی از آنها قطعا کشته شده (او که باقی میماند در فصل اول «لوکی») و دیگری هم «احتمالا» مُرده است (کانگِ «شیدایی کوانتومی»). و میتوان ادعا کرد که هیچکدام از آنها هم بر این جهان سینمایی تاثیر خاصی نگذاشتهاند؛ بهویژه کانگِ مرد مورچهای که چندان تهدیدآمیز نبود، فراموش نکنید که او از ارتش مورچهها شکست خورد! آیا این مجموعه میتواند جلو برود و تظاهر کند که کانگ فاتح هرگز وجود نداشته است؟ فصل دوم سریال لوکی به این احتمال اشاره داشت که ویکتور تایملی (تنها واریانت غیرشرور کانگ) هرگز یک نسخه از کتاب راهنمای سازمان مغایرت زمانی (TVA) را دریافت نکرده و به همین دلیل وارد مسیر سفر در زمان شده است.
از این زاویه اگر به قضایا بنگریم، میتوان واریانتهای کانگ (شورای کانگ) که در سکانس پس از تیتراژ به نمایش گذاشته شدند را نادیده گرفت. ناگفته نماند که تاثیرگذاری و اهمیت سکانسهای پس از تیتراژ مارول هم در سالهای اخیر کمتر شده است؛ در این لحظات کوتاه ما با شخصیتها یا رویدادهای هیجانانگیزی روبهرو میشویم که در مجموع تاثیری بر دنیای سینمایی مارول ندارند. برای مثال، در انتهای فیلم «موربیوس» (۲۰۲۲)، والچر (مایکل کیتون) با توضیحات نه چندان قانعکننده به ونوم-ورس قدم میگذارد یا خودِ ونوم در سکانس پس از تیتراژ فیلم «ونوم: بگذارید کارنیج بیاید» (۲۰۲۲) به دنیای سینمایی مارول قدم میگذارد تا شاید دیر یا زود شاهد تقابل او با مرد عنکبوتی باشیم.
دو فیلم فوقالذکر، محصول سونی هستند اما در هر صورت، با دنیای سینمایی مارول ارتباط دارند زیرا مرد عنکبوتیِ تام هالند بخشی از این جهان است. در ضمن، فیلمهای مارولی پیشین هم خطوط داستانی متعددی داشتهاند که بعدها به کلی نادیده گرفته شدند. برای مثال، در «دکتر استرنج» (۲۰۱۶) اشاره شد که بارون موردو (چیویتل اجیوفور) به دنبال شکار جادوگران جهان است اما در نسخهی دنباله (۲۰۲۲)، تنها با یک واریانت از او ملاقات کردیم. بنابراین وقتی به شورای کانگ میرسیم، آیا میتوان آنها را به راحتی نادیده گرفت؟ و فرض را بر این گذاشت سازمان مغایرت زمانی که در پایان فصل دوم سریال لوکی، حواسش به مولتی ورس است، شورای کانگ را هم مدیریت خواهد کرد تا نتوانند کاری انجام دهند؟
از یاد نبریم که اکثر داستانهای مولتی ورسِ کمیکهای مارول نیز بدون حضور کانگ فاتح پیش رفتهاند، از جمله «جنگهای پنهان». جنگهای پنهان در حقیقت نام دو رویداد کمیکی بزرگ است که اولی سال ۱۹۸۴ الی ۱۹۸۵ منتشر شد و دومی در سال ۲۰۱۵ الی ۲۰۱۶. در نسخهی دههی ۸۰ میلادی، یک موجود قادر مطلق به نام بیاندر، تصمیم میگیرد که ابرقهرمانان و شرورهای بزرگ کرهی زمین را در سیارهای به نام بتلورلد گرفتار و آنها را مجبور به مبارزه با یکدیگر کند.
اما در نسخهی ۲۰۱۵، بیاندر با موجوداتی فضایی به نام بیاندرها جایگزین میشود که باعث و بانی برخورد جهانهای مختلف هستند و همهچیز را به آشوب میکشانند. این رویکرد هوشمندانه بود زیرا به مارول اجازه داد تا خطوط داستانی ۶۱۶ و آلتیمیت را تلفیق کند. اینگونه بود که مایلز مورالز و پیتر پارکر هر دو مرد عنکبوتی شدند، و احتمالا اینگونه است که مردان ایکس و چهار شگفتانگیز هم به دنیای سینمایی مارول قدم میگذارند. در هر دو قصهی جنگهای پنهان، دکتر دووم نیز نقش مهمی را ایفا میکند زیرا قدرتِ بیاندر/بیاندرها را به سرقت میبرد.
برای تانوس بعدی دنیای سینمایی مارول، چند کاندیدای دیگر هم وجود دارد، همانند گالاکتوس ملقب به بلعندهی جهانها، انایلوس که میتواند پس از مرگ دوباره زنده شود، مولکول من (که او هم جنگهای پنهان ۲۰۱۵ نقش مهمی ایفا میکرد) و البته دراکولا (بر فرض اینکه فیلم «بلید» ساخته شود). اما در شرایط کنونی، اگر مارول میخواهد مولتی ورس را از طریق سریالها و دنبالههای سینمایی حفظ کند و به جنگهای پنهان برسد، معرفی دکتر دووم به عنوان شرور اصلی بهترین انتخاب ممکن خواهد بود. و برای معرفی این شرور بزرگ، مارول حتی نیازی ندارد که تا ساخت نسخهی جدید «چهار شگفتانگیز» صبر کند. پلنگ سیاه یک پادشاهی مخفی دارد (واکاندا)، نیمور هم همینطور (آتلانتیس)، چه کسی میداند، شاید پای اعضای تیم «تاندربولتز» هم به یک کشور مخفی دیگر مثل لاتوریا باز شود (کشوری که دکتر دووم فرانروای آن است).
۳- مارول مولتی ورس را ادامه میدهد اما کانگ فاتح را به تدریج کنار میگذارد
یک راه بهتر این است که مطلع شویم کانگ فاتح بزرگترین تهدید دنیای سینمایی مارول نیست و یک شرور بزرگتر از راه برسد و او را کنار بزند. این پروسه اما باید کمی تدریجی اتفاق بیفتد، یعنی کانگ رفتهرفته کمرنگ و شرایط برای ورود دکتر دووم فراهم شود.
در جنگهای پنهان ۲۰۱۵ -که احتمالا در مقایسه با نسخهی دههی ۸۰ میلادی، تاثیر بیشتر بر فیلمهای آتی خواهد داشت- دکتر دووم اجزای جهانهای باقیمانده را تلفیق میکند تا نسخهی خودش از بتلورلد را بسازد؛ جهانی ترسناک که او بر آن حکمرانی میکند. اگر دنیای سینمایی مارول میخواهد که موفقیتهای «انتقامجویان: پایان بازی» (۲۰۱۹) را تکرار کند، بنابراین ابرقهرمانان محبوب ما در فیلم انتقامجویان بعدی شکست بزرگی خواهند خورد (و دکتر دووم جهان بتلورلد خودش را از باقیماندهی مولتی ورس خلق میکند)؛ از این طریق، شخصیتهایی از خطوط زمانی و جهانهای مختلف میتوانند برای شکست دادن او متحد شوند، کاپیتان مارول، مگنیتو، مردان ایکس، چهار شگفتانگیز، بلید، نسخهی جدیدی از مرد آهنی، هر کسی میتواند به این تیم جدید ملحق شود.
کمرنگ کردن کانگ فاتح حتی شاید نیازی به دکتر دووم هم نداشته باشد. ویکتور تایملی ثابت کرده است که همهی واریانتهای کانگ بد نیستند و در نسخههای کمیک، نبرد کانگها با یکدیگر را هم داشتهایم. لحظات پایانی فیلم «مارولها» نیز ناخواسته به همین مسئله اشاره کرد، (خطر اسپویل) جایی که کامالا خان (ایمان ولانی) به سراغ کیت بیشاپ (هیلی استاینفلد) میرود تا تیم «انتقامجویان جوان» را تشکیل دهند. در کمیکها، رهبری این گروه را آیرون لَد برعهده دارد، یک واریانت نوجوان از کانگ که وقتی دید در آینده چه اتفاقاتی رخ میدهد، به گذشته سفر کرد و تیمی تشکیل داد تا کانگهای فاتح را از بین ببرند. قصه میتواند از جایی آغاز شود که این تیم جوان موفق شده است کانگ فاتح را شکست دهد و با یک تهدید تازه روبهرو میشود. اگر مارول به این مسیر برود، هم به خواستهی اولش میرسد (کنار زدن یک شرور ناموفق) و هم به خواستهی دومش (استفاده از مولتی ورس برای کنار هم قرار دادن چهرههای آشنا و محبوب).
۴- مارول مولتی ورس را به کلی رها میکند
گاهی اوقات باید همهچیز را کنار گذاشت و از ابتدا آغاز کرد و چه کسی میداند، شاید تمرکز روی شخصیتها به جای خطوط زمانی آشفته، به مارول کمک کند تا به دوران شکوهمند گذشته بازگردد. فرض کنید مارول نتواند برخی از چهرههای قدیمی را راضی به بازگشت کند یا به توافق نرسیدند (جیمز مک آووی، توبی مگوایر، رابرت داونی جونیور و…)، یا تصمیم بگیرد که رویکرد تکیه به نوستالژی را کنار بگذارد و شخصیتهای قدیمی فیلمهای «مردان ایکس» را رها کند. پیش از آنکه کراساُورها -و اطمینان بیش از حد به اعتبار برند- کار اصلی مارول شود، قدرت اصلی آنها این بود که کمیکهای محبوب خود را به آثار سینمایی درخشان تبدیل کنند.
«مرد آهنی ۳» (۲۰۱۳) با الهام از کمیکهای «مرد آهنی: احتضار» ساخته شد و «کاپیتان آمریکا: سرباز زمستان» (۲۰۱۴) هم بر اساس کمیکی به همین نام متولد شده بود. «انتقامجویان» (۲۰۱۲) در حقیقت اقتباسی از کمیکهای اولیهی آنها بود (در تلفیق با آلتیمیت) و حتی کلیت ایدههای تانوس نیز از کمیکهای «دستکش بینهایت» آمده است، اگرچه در نسخههای سینمایی از علاقهی این شرور به بانوی مرگ (لیدی دث) خبری نیست. مارول آنقدر کمیکهای برجسته و موفق دارد که اصلا نیازی نیست درگیر ایدههای مولتی ورس شود، ضمن اینکه آنها تا اینجا هم بههیچوجه موفق عمل نکردهاند.
برای مثال، نیازی نیست که شروری همچون گالاکتوس تنها یک بار استفاده و سپس بایگانی شود و نیازی هم نیست که مثل فیلم «چهار شگفتانگیز: قیام موجسوار نقرهای» (۲۰۰۷) شبیه یک ابر بزرگ به تصویر کشیده شود! او نمایندهی قدرتمندی همچون سیلور سرفر را دارد، بنابراین ما یک شرور کوچکتر را داریم که میتواند زمینهسازیها برای ورود شرور اصلی را انجام دهد. کاری که لوکی برای تانوس در فیلم «انتقامجویان» انجام داده بود. معرفی گالاکتوس و سیلور سرفر در دنیای کمیکها هم به همین صورت بود، یک آرک داستانی از سال ۱۹۶۶ به نام «آمدن گالاکتوس». ایدهی «اتحاد ابرقهرمانان در مقابل یک دشمن بزرگ» شاید تکراری و البته سادهتر از مولتی ورس باشد، اما در سالی که گذشت، پرفروشترین فیلم سال دربارهی عروسکها بود (باربی)، بنابراین قصههای پیچیده و مبهم همیشه جواب نمیدهند؛ آنهم در دورانی که سینمادوستان از ژانر ابرقهرمانی نفرت پیدا کردهاند.
اما اگر مارول به دنبال پیچیدگی و گستردگی است، همچنان میتواند راههای دیگری را امتحان کند، مثلا آنها میتوانند چیزی شبیه به خط داستانی «خاندان اِم» (۲۰۰۵) را تولید کنند، کمیکی که مسیر را برای ابرقهرمانان مدرن مارول هموار کرد. قصهی خاندان اِم بهطور خلاصه چنین است: واندا ماکسیموف (که هنوز نمیدانیم در فیلمها زنده است یا خیر)، کنترل قدرتهای خودش را از دست میدهد و یک دنیای موازی خلق میکند، جایی که او و پدرش مگنیتو، حکمرانی میکنند. در این دنیای موازی، جهشیافتگان نژاد برتر هستند و انسانها طبقهی زیرین به حساب میآیند و وضعیت مناسبی ندارند. تکرار این خط داستانی -یا چیزی نزدیک به آن- در دنیای سینمایی مارول شاید سخت باشد اما به آنها اجازه میدهد تا چیزی شبیه به مولتی ورس خلق کنند، آنهم بدون اینکه نگران خطوط زمانی دیگر باشند. در کمیکها، رویدادهای خاندان اِم -تقریبا- به نابودی کل نژاد جهشیافتگان منجر شد، بنابراین چندان سخت نیست که در نسخهی سینمایی برعکس آن اتفاق بیفتد، یعنی رویدادی که باعث میشود جهشیافتگان (مردان ایکس) به دنیای سینمایی مارول قدم بگذارند.
(خطر اسپویل فیلم «مارولها» و فصل دوم «لوکی»)، این رویکرد همچنین باعث میشود تا مونیکا رمبو در پایان «مارولها»، وارد یک «واقعیت دیگر» نشود، و بازگرداندن او هم نیازی به تغییر جهانهای موازی نداشته باشد (جادو بیتردید یک ترفند مناسب برای حل مشکلات اخیر مارول است). و حالا که لوکی به اصطلاح پادشاه زمان است، مارول بهراحتی میتواند پیش برود، بدون اینکه نگران برخورد خطوط زمانی مختلف باشد یا شخصیتهایی از جهانهای متفاوت بیدلیل در مقابل یکدیگر قرار بگیرند. مارول اگر میخواهد در آینده حرفی برای گفتن داشته باشد -خصوصا با آغاز فصل تازهی دنیای دیسی- باید هر چه زودتر چارهای بیندیشد و حال باید دید کدام سناریو را برای دگرگونی دنیای سینمایی مارول به کار میگیرد.
///.
منبع: دیجیمگ