چارسو پرس: در آغاز این مراسم که شامگاه جمعه ۲۹ دیماه در تالار ناصری خانه هنرمندان ایران برپا شد، حمیدرضا نعیمی، رئیس کانوننمایشنامه نویسان و مترجمان تئاتر ایران که اجرای برنامه را بر عهده داشت، بعد از خوشامدگویی به حاضران، جایزه ادبیات نمایشی را یکی از افتخارات کانون نمایشنامهنویسان دانست که به هیچ جریان سیاسی و حزبی وابسته نیست بلکه به صورت صنفی برگزار میشود.
او ابراز خرسندی کرد که با وجود همه سختیها این جایزه به حیات خود ادامه داده و طی ۱۸ سال، به دهمین دوره خود رسیده است.
نعیمی همچنین ابراز امیدواری کرد که جایزه ادبیات نمایشی فراتر از یک رویداد ملی و ویژه همه کشورهای فارسیزبان برگزار شود.
این نمایشنامهنویس با اشاره به مشکلاتی که گریبانگیر هنرمندان تئاتر بوده است، افزود: روزهای سختی را سپری کردیم و از همه تلختر از دست دادن دوستان و همکاران عزیزی است که جایشان خالی و یادشان سبز است.
به دنبال این سخنان، تصاویری از هنرمندان تئاتر که در دو دهه گذشته از دنیا رفتهاند همچون اکبر رادی، محمود استادمحمد، حمید سمندریان، جعفر والی، امیر کاووس بالازاده، سعید تشکری، حسن مشکلاتی، محمد علی بخشنده، هوشنگ آزادیور، فرامرز بهبود، جواد اعرابی، محمد محمدعلی، افسانه محمدی و ... پخش شد.
سپس محمد رحمانیان، دبیر دهمین دوره جایزه ادبیات نمایشی در سخنان کوتاهی گفت: این همه خلف وعده و بیمهری را باور نمیکردم.
او البته اضافه کرد قصد ندارد از نامهربانیها گله کند و به جای آن از حامیان این جایزه بخصوص محمدمهدی عسگرپور، مدیر عامل خانه هنرمندان ایران سپاسگزاری کرد و گفت: در شرایطی که هیچ یاریگری نداشتیم و هیچ سالنی را در اختیارمان قرار نمیدادند، آقای عسگرپور از ما حمایت کرد.
در ادامه، بهزاد صدیقی، دبیر اجرایی این دوره از جایزه و سخنگوی هیات مدیره کانون نمایشنامهنویسان و مترجمان تئاتر ایران در سخنانی از کسانی که از آغاز در کنار این جایزه بودهاند و نمایشنامهنویسانی همچون بهمن فرسی، بهرام بیضایی، اکبر رادی و ... که در ادبیات نمایشی ایران تاثیر بسزایی داشتهاند و نیز نویسندگانی همانند محمد یعقوبی و نغمه ثمینی که در این سالها مهاجرت کردهاند، یاد کرد.
در بخش بعدی برنامه، با حضور اعظم کیانافراز، مدیر نشر افراز، شهرام گیلآبادی و حسین کیانی، از مرتضی کاردر، مدیر نشر «هرمس» و محمد نباتی مقدم، مدیر نشر «عنوان» به دلیل فعالیتشان در زمینه انتشار نمایشنامه و کتابهای تئاتری تقدیر شد.
اعظم کیانافراز با خواندن یادداشتی از شهلا لاهیجی، مدیر انتشارات «روشنگران و مطالعات زنان» که به تازگی از دنیا رفته است، به تلاشهای او در سالهای فعالیتش اشاره کرد. همچنین از حمایت جامعه تئاتری برای بازگشایی نشر «افراز» که در مقطعی تعطیل شده بود، تقدیر کرد.
بعد از پخش تصاویری از آثار بهرام بیضایی، تقدیر از این چهره فرهنگی و هنری با حضور جواد مجابی، حمید امجد، محمد رحمانیان، افشین هاشمی و ایرج راد انجام شد.
در این بخش حمید امجد در یادداشتی درباره بیضایی، پیشنهاد کرد روز ۵ دیماه که سالروز تولد بهرام بیضایی و درگذشت اکبر رادی است، به عنوان روز ملی نمایشنامهنویسی ایران نامگذار شود.
او در یادداشت خود نوشته است:
«افتخار به چه کارِ او میآید؟ بزرگداشتها قرار است چی به او بدهند؟ ــ به او که هرگز چیزی برای خود نخواست.
جستوجوهایی که کرد، پیِ گمشدههای هزارههایمان بود. زبانی که ساخت برای مکالمهای بود که نداشتیم. نقشهایی که زد گرته سایهروشنهای هر نگاره بازجُسته از هزاران کتابِ سوخته بود. برگهایی که نوشت ــ ـبرگهای درختِ سخنگو، روایتگرِ ریشههای کهنش ـــ آینههایی بود تا در آن خودمان را بیابیم؛ زبانگشودن به قصّهای که در آن خودمان را روایت کنیم. مجالی اگر جُست برای دیدن بود و نشاندادنِ نادیدهها و بینشانها، بهقلمآوردنِ ازقلمافتادهها و بهحسابآوردنِ بهحاشیهراندهها ــ مهمترینشان: فرهنگ. چراغی اگر خواست برای روشنکردنِ صحنههایمان بود. یادی اگر کرد، نامی اگر بُرد، از مادران و پدرانمان بود. از سوی چشمش مایه گذاشت تا ما خودمان را ببینیم. موی سیاهْ سپید کرد تا دست از سیاهوسپید دیدن برداریم. پشتش خمید و زخمها برداشت تا قصّه پشتخمیدهها و زخمبرداشتهها را بگوید. هر فرصت که بهدست آورد، حاصلش گنجی بود برای ما.
روزِ روزش هم نه حشمتوجاه خواست نه آمده بود که بارِ خود ببندد. و «بارِ خود بستن» واقعاً آسانتر از آن بود که از او برآید. کی نمیدانست که نام و نان در تولیدِ قالبی و عادتی است؟ و او، بهرغمِ نصایحِ خیرخواهانه و حتی تنبیهاتِ مشفقانه مدیرانِ قالبی و عادتی، منتقدانِ قالبی و عادتی، همکارانِ قالبی و عادتی، و نهایتاً تماشاچیانِ قالبی و عادتی، نخواست که عبرت بگیرد، و همچنان به مخاطبانی فراتر از قالب و عادت امید بست. روزِ روزش نخواست، امروز افتخارِ پیشکشی به چه کارش میآید؟
و حالا ما اهلِ این حرفه انکارشده، این حرفه کوچکشده و اضافیانگاشته، این حرفه ازنظرِ اداریْ زائد و ازنظرِ اقتصادیْ زیانبار، این حرفه ازنظرِ ممیّزیْ مشکوک و ازنظرِ مدیرانْ مسئلهساز، این حرفه مرغِ عروسی و عزا، چی داریم که به او بدهیم؟ به او ـــ که بزرگداشتهای هرروزه (با اینهمه حرف و حرف و حرف) اعتباری به او نمیدهند، خودْ اعتبار از کار و کار و کارِ او میگیرند.
بزرگداشتِ او؟ ــ من فقط میدانم سوی دریا که میروی، زیاد فرقی نمیکند دستخالی بروی یا مُشتی (چه فرق میکند؛ مَشکی) آب هم برای پیشکشی برده باشی. (قصّه سَبوی اعرابی و آبِ دجله یادتان هست؟) مهم این است که در بازگشت، بهقدرِ وسع، از آبِ دریا سهم گرفته باشی.
خانمها و آقایان، حالا که هنوز در دی ماهیم، پیشنهاد میکنم باز یک وامِ دیگر از او برای اعتبارِ حرفه خودمان بگیریم: زادروزش را ـــ که با نامِ بزرگِ دیگری از همین حرفه نیز در پیوند است.
میخواهم پیشنهاد کنم پنجمِ دی را اگر نه «روزِ ملّیِ تئاتر» (چون آن تصمیم را جمعی فراگیرتر از این کانون باید بگیرد)، پس به رأیِ این کانون، «روزِ ملّیِ نمایشنامهنویس» نام بگذاریم. و چون میدانم باز با نگاهِ نیمی پرسشگر و نیمی آزرمگین، تلخندی خواهد زد و خواهد گفت «چه اصراری است با این یک تیر و دو نشانْ هم مرا معذّب کنید و هم بهانه دستِ آنها بدهید که اصل و فرعِ حرفه را ــ ـیکجا ـــ نمیخواهند؟»، پیشاپیش به یادِ او و خودمان و بقیه میآورم پنجمِ دی با نامِ اکبر رادی هم پیوند دارد. و او، دوستِ دیرینِ رادی، حتماً مخالف نیست که یاد و نامِ رفیقِ رفته را با روزِ ملّیِ این حرفه گره بزنیم.
صحبتِ نامهای دیگر شد و یاد کنم از شهلا لاهیجی، که طیّ تقریباً سیوپنج سالْ ناشرِ ثابتِ آثارِ بهرام بیضایی بود (پس همه ما طیّ سالیان از حاصلِ عمرش بهرهها بردیم) و در دیماهِ امسال رخت از جهان کشید. خیره به جای خالیِ او، میاندیشم حتی وقتی برای جشنی جمع میشویم و برای گفتنِ حرفهای خوش دهن باز میکنیم، باز چقدر خوش و ناخوش، چقدر سور و سوگ، چقدر تلخی و امید، چقدر اشکِ شوق و اشکِ اندوه به هم آمیخته است. مثلِ آثارِ او. مثلِ خودِ این حرفه. مثلِ روزِ پنجمِ دی.»
همچنین محمد رحمانیان پیام بهرام بیضایی را به مناسبت بزرگداشتش ارائه کرد. بیضایی در بخشی از پیام خود از شهلا لاهیجی یاد کرده که به مدت ۳۵ سال ناشر ثابت آثارش بوده است.
متن پیام بهرام بیضایی به کانون نمایشنامهنویسان و مترجمان تئاتر ایران به مناسبت دهمین دوره انتخاب آثار برتر ادبیات نمایشی ایران به این شرح است:
«به هر نمایشنامهنویسی و کانون نمایشنامهنویسان ایران دُرود!
نگفتههای دیروز، اندکی گفته شده و بسیاری مانده و حرفهای فردا دیگر است!
هر دَمی همان دَم است که باید پایید، و دیرتر دنبالِ آنچه به دست نیاید بیهوده میدویم!
زمانهای از کَف رفته و فرصتهای باخته را آوارِ ما کردند و ما آوارِ آیندگان نکنیم!
شما را سپاس میگویم و سر خم میکنم - به لطف شما که مرا یادید و کاش شایسته این همه مهربانی باشم!
با آرزوهایی هر چه بزرگتر برای فردای نمایش ایران، که بر دوش ِ فرهنگ و همت و خلاقیت شما و نویسندگان در راه است!
پنجاه روز پیش از دم فرو بستنش، خانم شهلا لاهیجی که خدمات فرهنگیاش بر کسی پوشیده نیست در واپسین گفتوگوی راه دور، ناگهانی و برای نخستینبار خواست از خودمان چیزی برای او بفرستیم. ما گیج شدیم و نفهمیدیم چی! از آن پس تماس ممکن نشد و بارها بازپرسیدن مژده و من از خودمان در روزهای بعد به جایی نرسید؛ و حالاست که فکر میکنم شاید چیزی باید میبود که ما را همبستهتر کند! پس اینک با سپاسگزاری بیکران از کانون و با اجازه شما، این لطف را که به من دارید با فروتنی به خانم شهلا لاهیجی تقدیم میکنم - به پاس ایستادگیاش برای آزادی قلم، و آنکه این همه سال درگیری مرا با ممیزی کتاب از گردنم برداشت و با پشتیبانی متن، میان ما سپر شد.
یادش یاد که همواره از هر سپاسگزاری بینیاز بود.
پایدار باشید - جهان بیدار و فردا بر همه روشن باد! »
متن لوح بزرگداشت کانون نمایشنامهنویسان که برای بیضایی نگاشته شده بود نیز توسط نعیمی خوانده و این لوح همراه با تندیس خیال به رحمانیان به نمایندگی از بیضایی اهدا شد.
در این برنامه با اجرای قطعاتی از نمایشنامههای برگزیده ۹ دوره گذشته این جایزه، مروری بر این آثار انجام شد.
برای این یادآوری، تصاویری از پانتهآ پناهیها و علی عمرانی پخش شد که برخی از این نمایشنامهها را روخوانی کردند. همچنین بخشهایی از دیگر نمایشنامههای برگزیده دورههای قبلی با اجرای زنده دو نفر از هنرجویان تئاتر محمد رحمانیان اجرا شد.
بر همین اساس، نمایشنامههای «یک دقیقه سکوت» نوشته محمد یعقوبی، «یک اتاق با دو در» نوشته محمود ناظری، «خانه» نوشته نغمه ثمینی، «روایت عاشقانهای از مرگ در ماه اردیبهشت»، نوشته محمد چرمشیر ، «راز حرم سلطان» نوشته شارمین میمندینژاد، «کپنهاگ» نوشته مایکل فرین، با ترجمه حمید احیا، «سپنج رنج و شکنج» نوشته محمود استادمحمد، «خداحافظی نکردی با نجمه سورچی» نوشته حمید آذرنگ و «کوکوی کبوتران حرم» نوشته علیرضا نادری، به عنوان برگزیدگان ۹ دوره قبلی، مرور شدند.
سپس برگزیدگان بخش ترجمه با حضور دو نفر از داوران این بخش سهیلا نجم، عرفان ناظر و همراهی مصطفی مختاباد معرفی شدند.
عرفان ناظر بیانیه هیات داوران بخش ترجمه را ارائه کرد.
پس از آن، نفیسه کریمی مترجم نمایشنامه «رد ترس» و حمید احیا مترجم نمایشنامه «زنده است یا مرده» مورد تقدیر قرار گرفتند.
احیا که در خارج از کشور زندگی میکند، در یادداشتی که توسط دوستش دشتی خوانده شد، از بهرام بیضایی و زندهیاد محمد کوثر و نیز حسین (پرویز) پرورش یاد کرد.
در ادامه، جایزه برگزیده بخش ترجمه شامل تندیس خیال، دیپلم افتخار و بسته فرهنگی به محمد رضا خاکی، مترجم نمایشنامه «همه پرندگان» نوشته وجدی معود اهدا شد.
خاکی توضیحاتی درباره نویسنده این نمایشنامهنویس که اصالتا لبنانی است و به فرانسه مهاجرت کرده و به فرانسوی مینویسد ارائه و سپس گلهها و انتقادهایی را درباره بازنشستگیاش از دانشگاه مطرح کرد.
او از نمایشنامهای گفت که سالهاست درصدد اجرای آن است ولی هنوز فرصت اجرا پیدا نکرده و از برخی کینهتوزیهای شخصی در تئاتر ابراز تأسف کرد.
خاکی ادامه داد: من معلم بودم در حالیکه باید بازیگر میبودم و قبل از سفرم برای ادامه تحصیل به خارج از کشور، تصمیم گرفتم بازیگری را کنار بگذارم تا به یکسری جریانها آلوده نشوم و شرمنده خودم نباشم. به طور اتفاقی مترجم شدم و کار ترجمه هم این گونه نیست که بتوان کتابی را با گوگل ترجمه کرد بلکه ترجمه هر اثر، یک انتخاب است.
او با اشاره به ویژگیهای نمایشنامه «همه پرندگان» افزود: هیچ نمایشنامهای به زیبایی این متن درباره مادران فلسطینی نوشته نشده ولی متاسفانه هنوز اجرا نشده است.
خاکی با بیان اینکه برخی از نمایشنامههایش در دست یکی از ناشران زندانی شدهاند، از شمارگان اندک کتابهای نمایشی ابراز تاسف کرد و گفت: در حالیکه سالانه بیش از ۱۵۰۰ فارغالتحصیل تئاتر داریم، تیراژ کتابهای نمایشی ما بسیار اندک است.
سپس برگزیدگان بخش نمایشنامههای اقتباسی با حضور نادر برهانی مرند، عباس جهانگیریان و بهزاد صدیقی معرفی شدند.
ابتدا دو تقدیر انجام شد که بر اساس آن صحرا رمضانیان، برای نمایشنامه «وازریک مرده است» و مهدی میرباقری برای نمایشنامه «سیاوش در آتش» تقدیر شدند.
صحرا رمضانیان بیان کرد که سال گذشته قرار بوده نمایشنامهاش روی صحنه برود ولی اجازه اجرا پیدا نکرده است.
جایزه برگزیده بخش نمایشنامههای اقتباسی به نغمه ثمینی و محمد رضایی راد نویسندگان نمایشنامه «به گزارش زنان تروا» اهدا شد.
رضایی راد بخشی از یکی از تکگوییهای این نمایشنامه را اجرا و جایزه خود را به دختران سرزمینمان تقدیم کرد.
در بخش بعدی برنامه، برگزیدگان بخش نمایشنامههای تالیفی با حضور محمدامیر یاراحمدی، افشین هاشمی و حسین کیانی معرفی شدند.
در این بخش از تهمینه محمدی، نویسنده نمایشنامه «فاجعه مراقب همه چیز است» و محمد مساوات برای نمایشنامه به خاطر ماهان تقدیر شد.
تهمینه محمدی خواستار اتحاد و همدلی در جامعه تئاتری شد تا یک خانواده واقعی در تئاتر تشکیل شود.
سپس جایزه برگزیده این بخش به حمید امجد برای نمایشنامه «وقت خوش» اهدا شد.
امجد در سخنان کوتاهی با اشاره به سخنان محمدرضا خاکی، خطاب به او گفت: از تلخیها و دشمنیهایی گفتید که خیلی از خاطرات غمانگیز را برایم زنده کرد. همه عمرم زحمت کشیدهام تا وارد برخی بازیها و اداها نشوم چراکه شرافت هزینه دارد.
او با اشاره به حضور برادر بزرگترش در این برنامه افزود: شنیدم برادر بزرگم در این مجلس است. در زندگیام مدیون او هستم که مرا به کتاب و کتابخوانی سوق داد و این جایزه را به او پیشکش میکنم.
در بخش پایانی برنامه از حامیان این جایزه تقدیر شد.
این مراسم که کارگردانی آن بر عهده امیر اثباتی بود، با پخش یکی از دیالوگهای نمایشنامه «مجلس قربانی سنمار» نوشته بهرام بیضایی با این مضمون که «آری مردمان به آن ارزند که میسازند و آنچه میسازند، صورت ایشان است» و با همراهی موسیقی به پایان رسید.
///.