گروه ۷ به‌علاوه ۱، یعنی فیلمسازانی که در انتخابات ریاست‌جمهوری احمدی‌نژاد و هاشمی فعالیت می‌کردند، گفته می‌شود که نامه‌ای نوشتند و در آن نامه تقاضا کردند انتقال فرهنگ از دولت خاتمی به دولت احمدی‌نژاد آرام صورت بگیرد.

چارسو پرس: در آستانه برگزاری چهل‌ودومین جشنواره بین‌المللی فیلم فجر هستیم؛ رویدادی که بیش از چهار دهه از قدمت آن می‌گذرد و مهم‌ترین گردهمایی اهالی سینما به شما رمی‌رود، جشنواره‌ای که فراز و نشیب‌های فراوانی را پشت سر گذاشته و تجارب فراوانی کسب کرده است. اما اینکه در یکی- دو سال گذشته این رویداد سینمایی آیا توانسته توقع اهالی سینما را برآورده کند و از هویت خود دور نشود و محلی برای گردهمایی همه اهالی سینما باشد یا خیر، مهم‌ترین چالش پیش روی جشنواره به شمار می‌رود. علیرضا رضاداد یکی از مدیران با سابقه سینما و کسی که شش دوره سکان این مهم‌ترین رویداد سینمایی را بر عهده داشته و دوره‌های مدیریت او جشنواره فیلم فجر حواشی و جنجال‌های زیادی را به خود دید، در گفت‌وگو با فریدون جیرانی ضمن بررسی هویت و جایگاه جشنواره از سختی‌های دوران مسوولیتش گفت.

نزدیک ۱۲ بهمن و چهل و دومین جشنواره است و شما هم یکی از مدیران خوب جشنواره در دوره‌های مختلف بودید و گذار دوره‌های تاریخی هم دست شماست. اولین سوالی که می‌خواهم از شما بپرسم این است که هویت جشنواره فجر را چگونه می‌توان تعریف کرد. هر جشنواره یک تعریفی دارد. از شب گذشته لیست کارگردان‌هایی را نگاه می‌کردم که در دوره‌های مختلف سیمرغ گرفتند؛ از 1362 که دومین جشنواره بود تا همین 1401 که باشه‌آهنگر گرفته. اگر دو- سه کارگردان را- که نمی‌خواهم نام ببرم- از این جمع کنار بگذاریم، همه کارگردان‌هایی که سیمرغ گرفته‌اند کارگردانان سینمای مستقل بودند، کارگردانانی بودند که تفکر روشنفکری هم داشتند. یعنی در واقع حتی در قسمت سناریو هم خیلی از کارگردانان جایزه گرفتند؛ مثلا شهبازی در «نفس عمیق» یا بیضایی در «سگ‌کشی». به نظر می‌رسد سالیان متمادی که شما و آقای بهشتی هم دبیر بودید دبیران این تفکر را داشتند که این جشنواره، جشنواره سینمایی فیلم‌های متفکر است که می‌توانیم به آن سینمای روشنفکری بگوییم. شما که دوره‌های بیست و دوم، بیست‌وسوم، بیست و چهارم، بیست و پنجم، سی ودوم و سی و سوم دبیر بودید، اگر آقای بهشتی را کنار بگذاریم، شما و آقای داد نسبتا دوره‌های بیشتری دبیر بودید، بقیه همه یکی دو دوره دبیر بودند، می‌خواهم اول تعریف جشنواره را بپرسم.

جشنواره فجر به ‌نوعی نماد رویداد دهه فجر است. اگر در سطح کشور نگاه کنیم آنچه بیش از همه دهه فجر را به یاد همه می‌آورد به نظرم سینما و جشنواره فجر است. لااقل در ۳۰ سال گذشته فکر می‌کنم هیچ رویدادی در کشور به اندازه سینما نام دهه فجر را احیا نکرده یا زنده نگه نداشته. از این بابت فرصت خیلی خوبی برای سینما بوده به خصوص اینکه سطح ارتباط سینما با مردم هم در این ایام خیلی گسترش پیدا می‌کند و از این طریق به همه خانواده‌ها گسترش پیدا می‌کند. اگر بگوییم جشنواره فجر در این سال‌ها حدود دو میلیون بیننده داشته یا می‌تواند داشته باشد، این دو میلیون نشان‌دهنده اتفاق مهمی در کشور و به تناسبش در سینماست که جای توجه دارد. تحلیلی که فرمودید برای من هم تحلیل جذاب و تا حدی جدید است. از این بابت که در جشنواره‌ها و جشنواره فجر هم نوع فیلم‌هایی که انتخاب می‌شود تا حدی وجوه هنری در آنها وجوه برجسته‌تری است یا وجوه مضمونی‌اش هم وجوه متفاوت‌تری است، کاملا درست است یعنی مرور که بکنیم، می‌بینیم معمولا فیلم‌هایی که از یک سطح بالاتری ساخته شده در سینما به جشنواره می‌آید ولی شاید تا حدی هم مربوط به ذات سینمای ایران بعد از انقلاب است. بعد از انقلاب سینمای ایران با شکل و شمایل متفاوتی شروع شد، رشد کرد و به بالندگی رسید و شاید این بی‌تاثیر نیست در آنچه در جشنواره فجر اتفاق می‌افتد، از این حیث شاید وجوه فکری یا تفکری‌اش بر وجوه عامه‌پسندش غلبه داشته باشد که شما آن را به سینمای روشنفکری تعبیر کردید. ولی در دوره‌های مختلف هم به نظرم فیلمی نبوده که جنبه مردمی داشته باشد یا مورد استقبال مردم بتواند واقع شود و از آن استانداردهای کیفی برخوردار باشد و در جشنواره فجر دیده نشود یا مورد توجه قرار نگیرد.

من همیشه تعبیرم این است که جشنواره فجر به‌نوعی آینه قابل دفاع سینمای ایران است. چون سینمای ایران ممکن است دو بخش داشته باشد، یک بخش که سینمای معمولی است و فیلم وجه برگزیده‌ای ندارد که بتوان از آن خیلی دفاع کرد یا به نمایش گذاشت که اینها ممکن است در اکران هم خیلی مورد استفاده قرار بگیرد اما فیلم‌ها ممکن است حرفی برای گفتن نداشته باشند. اما فیلم‌هایی که حرفی برای گفتن دارند جشنواره فجر سعی کرده آینه آن‌طور فیلم‌ها باشد.

کاملا درست است ولی یک نکته اینکه جشنواره‌ها در تمام دنیا به سینمای متفکر کشورشان وصلند. حتی جشنواره‌ فیلم تهران که سال ۵۱ راه افتاد وقتی سینمای روشنفکری ایران هویت پیدا کرده بود بعد از «گاو» راه افتاد. در همین جشنواره هم بود که بیضایی برای «رگبار»، سهراب شهید ثالث برای «یک اتفاق ساده»، کیمیایی برای «مغول‌ها»، فرمان‌آرا برای «شازده احتجاب» و آقای بهروز وثوقی برای «گوزن‌ها» جایزه گرفتند. نکته اینجاست که وقتی وارد جشنواره پس از انقلاب هم شدیم، نمی‌دانم سال ۶۱ کجا بودید...

در تلویزیون بودم.

جشنواره یک را رفتید؟

از اولین دوره جشنواره مشتری جشنواره بوده‌ام.

سه فیلم بسیار شاخص «خط قرمز»، «مرگ یزدگرد» و «حاجی واشنگتن» با دو فیلم دیگر در ایران. آن جشنواره قیامت بود. شبی که خط قرمز نمایش داده می‌شد، یعنی ۱۷ بهمن و ۲۱ بهمن مرگ یزدگرد نمایش داده می‌شد و ۱۴ بهمن حاجی واشنگتن، قیامت بود. یعنی اولین جشنواره‌ای که در ایران راه افتاد با سینمای روشنفکری راه افتاد. دو فیلم دیگر هم بود: «سفیر» و فیلم مرحوم رضا میرلوحی. از این سه فیلم به‌شدت استقبال شد، درست است که به بخش حرفه‌ای جایزه ندادند و نتوانستند جایزه بدهند... می‌خواهم بگویم شما چقدر از فشارهایی که وجود داشت مطلع بودید که از جشنواره اول نتوانستند جایزه بدهند. آن زمان ارتباط داشتید؟

ما به اعتبار حضورمان در گروه کودک ارتباطی با جشنواره داشتیم، یعنی اگر فیلم داشتیم...

دو فیلم «مرگ یزدگرد» و «حاجی واشنگتن» هم برای تلویزیون بود.

بله ولی برای گروه کودک نبود. که دلیلش این بود که در دوره‌های اول جشنواره فیلم فجر آدم‌های شناخته‌شده‌‌ کسانی بودند که به تعبیر شما کارنامه متفکر قبل از انقلاب داشتند. مرحوم حاتمی و بیضایی کارگردانان شناخته‌شده‌ای بودند یعنی پنج- شش کارگردانی بودند که از قبل از انقلاب آمده بودند و بعد از انقلاب هم کار کرده بودند و برای جریان فکری علاقه‌مند به جشنواره شناخته‌شده بودند. به نظرم در این کانسپت هم قابل تحلیل است که به هر حال شاید ریشه جریان روشنفکری یا ریشه جریان سینمایی بعد از انقلاب در کارگردانانی بود که قبل از انقلاب هم در این جریان فیلمساز بودند. این انتقال هم می‌تواند در استقبال از فیلم‌ها موثر باشد.

در دهه ۶۰ با جشنواره ارتباط داشتید؟

از ۶۵ به بعد که چند فیلم داشتیم بیشتر ارتباط برقرار کردم.

«کلید» مال شما بود؟

خیر متعلق به کانون است.

در جشنواره پنجم که می‌گوییم مهم‌ترین جشنواره ماست- به دلیل ترکیب فیلمسازان جدید، نسل جدید و فیلمسازان نسل قدیمی‌تر- مهرجویی «اجاره‌نشین‌ها» را دارد، کیارستمی «خانه دوست کجاست» و رفیق‌مان آقای کیانوش عیاری «شبح کژدم» را دارد. آقای نجفی «گزارش یک قتل» را دارد. اولین جشنواره‌ای است که نسل جدید و نسل قدیمی‌تر را کنار هم می‌بینیم و با جشنواره‌ای تقریبا روشنفکر روبرو هستیم. از همین‌جاست که می‌گویم مسیر جشنواره عوض می‌شود. رضاداد از چه زمانی فرا خوانده شد که برای جشنواره مشورت بدهد نه اینکه دبیر بشود؟

از زمانی که آقای حیدریان از تلویزیون برگشتند و معاون سینمایی شدند. فکر می‌کنم سال ۸۱ بود. دوره آقای عسگرپور که آقای حیدریان قبل از جشنواره معاون سینمایی شدند...

آقای عسگرپور جشنواره ۸1- ۸0 بود.

سال ۸۱ کمی بیشتر درگیر رویداد جشنواره شدم که بعد به فارابی رفتم و دبیر شدم.

دوره بیست و دوم مارمولک را داشتیم که جنجالی است. به گیلانه و مارمولک جایزه دادید. تا جایی که یادم است برای بیضایی و مهرجویی بزرگداشت اجرا کردید که اتفاق غریبی در جشنواره ۲۲ است.

باید انجام می‌دادیم.

۲۳ کمی تبحرتان بیشتر شده بود. در جشنواره ۲۳ دولت عوض شد یعنی سال ۸۴ عوض شد و قرار شد شما بمانید.

فکر می‌کنم ۲۴ عوض شد. ۲۳ آخرین سال دولت آقای مسجدجامعی بود.

و دوره ۲5- ۲4 که دوره مدیریت آقای صفارهرندی بود. چطور شد که دبیر ماندید؟

دوره‌های قبل هم جناحی به سینما نرفته بودم. در تلویزیون شاید بتوانم بگویم تربیت شدیم که نگاه‌مان نگاه جناحی نباشد. در تلویزیون می‌گفتیم نگاه‌مان نگاه فرهنگی و سازمان‌محور است. به همین دلیل هم در همه تنش‌های سیاسی تلویزیون در دوره‌های مختلف سعی کردیم ماموریت‌های خودمان را درست انجام دهیم. هم دوره آقای هاشمی هم دوره آقای لاریجانی، با اینکه دو نگاه سیاسی متفاوت داشتند و بعضی‌هایشان هم در اول و آخر نگاه‌شان متقاعد بود و اعتقاد شخصی‌مان این بود که حوزه فرهنگ اگر وارد مناقشات سیاسی شود سلامت و کارآمدی‌اش از بین می‌رود. لذا من همچنان خودم را یک نیروی غیرجناحی یا آدم فراجناحی می‌دانم. هیچ‌کس نیست که سلیقه یا برداشت سیاسی یا یک رای سیاسی نداشته باشد منتها سیاسی‌کاری یا مشرب سیاسی داشتن، یعنی همه‌چیز را از آن کانال دیدن، فرق می‌کند. من در حوزه فرهنگ سعی کردم نگاهم فرهنگی باشد با همین رویکرد. چون دیدم آقای جلوه همین مشرب را دارند. آن دو دوره خیلی خوب توانستیم باهم کار کنیم و وقتی از آقای جلوه انتظارات دیگری وجود داشت، همانطور که در متن استعفایم هم هست، گفتم می‌روم تا سینما باقی بماند. چون حس کردم مقاومتم برای ماندن به‌رغم اظهار لطف آقای جلوه ممکن است به سینما و شاکله سینما لطمه وارد کند.

آقای رضاداد، گروه ۷ به‌علاوه ۱، یعنی فیلمسازانی که در انتخابات ریاست‌جمهوری احمدی‌نژاد و هاشمی فعالیت می‌کردند، گفته می‌شود که بعدا نامه‌ای نوشتند و در آن نامه تقاضا کردند انتقال فرهنگ از دولت خاتمی به دولت احمدی‌نژاد آرام صورت بگیرد. شما باید بگویید شاید آمدن جعفری جلوه و اربابی که آدم‌های میانه‌رو و متعالی بودند در دولت آقای صفار هرندی، از این توصیه‌ها و ارتباطات است. چقدر این خبر صحت دارد؟

آن نامه درست است. آن نامه اظهار نگرانی بود ولی چقدر آن نامه موثر در این امر بود واقعا قرینه‌ای ندارم. آقای جلوه سابقه همکاری با آقای صفار داشتند و سابقه دوستی و آشنایی و به نظرم انتخاب آقای جلوه، انتخاب آقای صفار بود. البته حسنش این بود، شاید هم درکی بود که آن زمان ایجاد شده بود که این انتقال به قول شما آرام باشد یا حوزه فرهنگ تا حدی آرامشش را از دست ندهد.

چون قبل از اینکه آقای جلوه برود شایعات زیادی بود که آقای فلان می‌آید و همه می‌گفتند اگر ایشان بیاید- نمی‌خواهم اسم ببرم- اتفاقات خاصی می‌افتد و همه می‌گفتند ارتباط برقرار می‌کنند که آن اتفاق نیفتد.

بله این بود، نسبت به حوزه فرهنگ یک نگرانی عمومی وجود داشت که این آرامش یا ثبات حوزه فرهنگ به هم نخورد. ولی اینکه آمدن آقای جلوه چقدر متکی به چنین تحلیلی باشد، دقیق نمی‌دانم.

چون بعدا دوستان جبهه پایداری که کتاب نوشتند به‌شدت به آمدن آقای جعفری جلوه در رابطه با آمدن معاونت سینمایی معترض بودند و می‌گفتند هیچ فرقی با مدیریت قبلی که در جشنواره بوده نداشته.

در حالی که اینجور نبود ولی علایم این مطالب همان سال‌ها هم بروز داشت. مشرب آقای جلوه همانطور که فرمودید مشرب معتدلی بود.

ایشان میانه‌رو هستند.

بله، در تلویزیون هم ایشان همین مشرب را داشت و این مشرب برای بعضی‌ها خیلی خوشایند نبود. تا جایی که من حس کردم می‌شود سینما را از یکسری تنش‌ها دور نگه داشت و به نفع سینماست که من باشم، ماندم و بعد از اینکه حس کردم ممکن است از این به بعد به ضرر سینما تمام شود گفتم من نباشم بهتر است چون سینما از بودن و نبودن ما مهم‌تر است.

شما در جشنواره ۲۴ چند جایزه درخشان دادید. اصغر فرهادی اولین جایزه‌اش را زمان دبیری شما برای فیلم «چهارشنبه‌سوری» گرفته. هدیه تهرانی دومین جایزه‌اش را در دوره شما گرفته و مهم‌ترین قضیه فیلم «عصر جمعه» مونا زندی در دوره شما جایزه گرفته. برای این جایزه‌ها تحت فشار قرار نگرفتید؟

فشار نه ولی همیشه تحت نقد و بررسی قرار می‌گیریم.

نگفتند چرا این جایزه را دادید؟ یعنی آقای صفار شما را بازخواست نکرد که چرا جایزه می‌دهید؟

خیر، ولی در نقد و بررسی‌هایی که از جشنواره می‌شد همه این وجوه مختلف مثبت و منفی جشنواره یا فیلم‌هایی که انتخاب شده بود... چون ما در جشنواره یک قاعده داشتیم، می‌گفتیم فیلمی که پروانه ساخت دارد به این معنی است که با مجوز ساخته شده حالا هر مضمونی که دارد. فیلمی هم که پروانه نمایش دارد چه خوش‌مان بیاید چه نیاید، معنی‌اش این است که اجازه نمایش دارد. پس این دو قاعده را رعایت می‌کردیم. فیلم پروانه ساخت ندار، به عنوان فیلمی که هیات انتخاب ببیند، نداشتیم فیلم بدون پروانه نمایش هم برای جشنواره نمایش نمی‌دادیم. می‌گفتیم اگر اعتماد و اتکای‌مان به قانون باشد... این یکی از اصول محوری من همیشه در همه دوره‌های فعالیتم بوده که می‌گفتم ما قانون‌محور باشیم. ولو اینکه نسبت به قانون نقد داشته باشیم. ولی من مبنای تصمیم‌گیری‌ها را مبنای قانونی گذاشته بودم و همیشه فکر می‌کردم با این شاخص خوب است ما را ارزیابی کنند و با همین شاخص هم باید کار کنیم. ما مامور به اجرای قانون هستیم. بعضی از فیلم‌ها ممکن بود با سلیقه شخصی من جور درنمی‌آمد اما می‌گفتم آنچه قانونی ساخته شده می‌تواند نمایش داده شود.

در جشنواره ۲۵، هم دبیر بودید و جنجالی‌ترین فیلمی که در آن جشنواره دارید «سنتوری» است. فیلمی که خیلی دوستش داشتیم.

دو فیلم بود «اخراجی‌ها» و «سنتوری».

«اخراجی‌ها» که می‌توانست به دلیل ارتباطات مجوز بگیرد.

هر دو فیلم‌های جنجالی بودند. چون «اخراجی‌ها» هم هندوانه دربسته بود که یک‌باره آمد و فضای پرمخاطبی ایجاد کرد.

«سنتوری» را به دلیل اینکه کمدی اجتماعی بود و ملودرام اجتماعی تلخی بود چگونه گذاشتید؟

چرا نگذاریم؟

شورا فیلم را دید؟

بله. «سنتوری» از پنج- شش ماه قبل آماده شده بود. شورای پروانه نمایش هم دیده بود که اشکالاتی داشت.

اشکالات عمده بود؟

اولی بله. مرحوم مهرجویی و مرحوم فرازمند مسائلی با جمع‌بندی‌های شورا داشتند که دو - سه بار رفت و آمد تا اینکه با هماهنگی آقای جلوه قرار شد من پادرمیانی کنم یا گفت‌وگویی با آقای مهرجویی انجام دهم و مجموعه اشکالات را به تعادلی برسانم و همین‌طور هم شد. من فیلم را دیدم با آقای مهرجویی صحبت کردم، دیدگاه‌های ایشان را گرفتم با آقای اربابی هم صحبت کردم و دیدگاه‌های‌شان را گرفتم و این دو دیدگاه خیلی به هم نزدیک شد و نسخه‌ای که در جشنواره نمایش داده شد، نسخه‌ای بود که اشکالاتش..

یعنی شما فیلم را اصلاح کردید؟ یعنی شما به آقای مهرجویی گفتید که اصلاح کند؟

بخشی از اشکالاتی که شورا گرفته بود... آقای اربابی تعدیل کردند و با آن بخش دیگر آقای مهرجویی موافقت کردند.

یعنی آقای اربابی ایرادات را تعدیل کرد و ایرادات تعدیل‌شده را آقای مهرجویی انجام داد؟

چون یک بخش ناشی از سوءتفاهم بود. بالاخره یک‌باره تفسیری می‌آید درباره نشانه‌ای در فیلم که همه فیلم را تحت‌تاثیر قرار می‌دهد. به هر حال آن اتفاق افتاد و فیلم به جشنواره آمد.

خاطرتان هست شورا چه اصلاحاتی داد؟

من سعی کردم دیدگاه شورا از طریق آقای اربابی نسبت به فیلم کمی متعادل شود. البته الان جزییات خاطرم نیست. ولی آن تفسیر غیرمتداول...

از همان زمان در فیلم تفسیر غیرمتعادل شده بود؟

یا در شورا یا بیرون از فیلم تفسیر غیرمتداول شده بود.

منظورتان از بیرون، آدم‌های بیرون است؟

بله.

مگر بیرون فیلم را دیده بودند؟

در مورد فیلم همه به خودشان اجازه می‌دهند که اظهارنظر کنند. همین الان هم هست؛ مثلا یک فیلمی هنوز به شورا نرفته یک عده فیلم را می‌بینند یا از جایی پیدا می‌کنند و تفسیری می‌شنوند و نسبت به آن حساس می‌شوند. از این‌جور تفسیرها نسبت به «سنتوری» شده بود.

منظورتان از بیرون وزیر نیست؟

نه لزوما. فعالان فرهنگی...

مگر شورا فیلم را به فعالان فرهنگی نشان

داده بود؟

نه لزوما شورا. آقای ساداتیان فیلمی ساخته بود که بعدا هم انتقاد کردند...

«متری شیش و نیم».

یا متری شیش و نیم یا یک فیلم دیگری بود که می‌گفت به منزل فلانی رفتم و فلانی گفته من فیلم تو را دیده‌ام.

آقای رضاداد، موضوع این است که بعدا هم کندوکاو کردیم. یکسری فیلم‌ها از طریق ارشاد به آدم‌هایی داده می‌شد که بعد عده‌ای گفتن X‌و Y‌ در سال‌های اخیر فیلم‌ها را بیرون می‌دهد.

یکی از کانال‌های خروجی فیلم‌ها، اتفاقا ساختار خود ارشاد بود. حالا گاهی مشفقانه و گاهی هم غیرمشفقانه. این هم بود. ولی می‌خواهم بگویم در مورد هر فیلم خاصی نمی‌توان هر شخص خاصی را مسوول کرد.

من می‌خواهم تاریخ مطرح شود. آن فیلم که بیرون رفته بود...

نمی‌دانم بیرون رفته بود یا نه. راجع به فیلمنامه «سنتوری» هم که باز یک عده‌ای در شورا و بیرون خوانده بودند همین مناقشه بود. چون از فیلمنامه‌اش هم فارابی حمایت کرده بود. یکی از انتقادهایی که به فارابی شده بود این بود که چرا حمایت حداقلی از فیلم کرده‌اید. که من گفتم این حمایتی است که همه می‌توانند انجام دهند.

فارابی دوره شما؟

بله. منتها سال اولی که من آمدم یا قبل از اینکه من بیایم، فیلمنامه‌اش مطرح بود ولی حمایت در حد تجهیزات حمایت عجیب و غریبی نبود و برای همه فیلم‌ها اتفاق می‌افتاد.

ولی اعتراض کردند که چرا فارابی حمایت کرده.

می‌خواهم بگویم مساله «سنتوری» نقطه عزیمتش فیلمنامه‌اش بود که مثلا تعریضی به جریان مذهب یا خانواده‌های مذهبی دارد، بعدا شنیدیم که چنین برداشتی از فیلمنامه‌اش شده است.

چند بار فیلم را در جشنواره نمایش دادید. فکر می‌کنم تعداد نمایش‌های‌تان هم زیاد بود.

تعداد نمایش‌ها نسبت به فیلم‌های دیگر کمتر بود ولی زیاد بود چون اگر خاطرتان باشد آن سال جشنواره، فردا یا پس‌فردای عاشورا شروع می‌شد و این فیلم چون کمی طنز هم بود، با دو سه روز تاخیر در جشنواره به نمایش درآمد و هنوز هم نسخه نهایی به دست‌مان نرسیده بود لذا در جدول جشنواره اگر دقت کنید، برای فیلم جای خالی گذاشته بودیم ولی اسم «سنتوری» را چون هنوز نسخه نهایی دست‌مان نرسیده بود ننوشته بودیم. یکی از مسائل جشنواره که بعدا به خصوص در دوره آقای انتظامی خیلی ایشان در موردش پافشاری می‌کرد که این انضباط‌تان را رعایت کنید این بود که بعضی از فیلم‌ها روز چهارم می‌آمد و بعضی از فیلم‌ها روز اول می‌آمد. بین خود فیلمسازان هم مناقشه بود که چرا ما باید از روز اول شروع کنیم ولی یک فیلم روز چهارم با یک فضایی می‌آید. و چنین حرف‌هایی هم بود. فکر می‌کنم «سنتوری» با سه- چهار روز تاخیر وارد جشنواره شد ولی آنقدر نمایش‌هایش با استقبال روبرو شد...

نمایش اولش را دیدم که قیامت بود.

با فیلم «اخراجی‌ها» در رای‌گیری مردمی با یک‌صدم درصد تفاوت شد که آن دوره هم از آقای دادپور خواهش کرده بودیم که دبیر برگزاری رای مردمی شود، چون آن دوره یک مناقشه هم با خانه سینما داشتیم، هیات‌مدیره خانه سینما عوض شده بود. رای مردمی همیشه در خانه سینما چالش ایجاد می‌کرد. آن دوره آقای میرکریمی مدیرعامل خانه سینما بودند، خدا رحمت کند مرحوم علی معلم را، ایشان هم در هیات‌مدیره بودند و این ترکیب تصمیم گرفتند، گفتند ما رای مردمی را برگزار نمی‌کنیم. گفتیم رای مردمی مساله‌ای خیلی جدی است و اینکه اصرار داریم خانه سینما برگزار کند به خاطر این است که اتفاقا سازمان جشنواره از این دعوا محفوظ بماند و خدای نکرده سوءتفاهم نشود که سازمان جشنواره به یک فیلم علاقه‌مندتر است. ولی با آقای میرکریمی به تفاهم نرسیدیم. من فکر کردم چه کسی در سینما می‌تواند مورد وثوق همه جامعه سینمایی باشد. دیدم آقای دادپور بهترین فرد برای این امانتداری هستند چون واقعا رای مردمی به‌نوعی امانت دست برگزارکنندگان است. از ایشان خواهش کردم. ایشان هم در مسائل ریاضی و آماری خیلی دقیق هستند روز آخر گفتند فاصله این دو فیلم یک‌صدم درصد است و از نظر آماری با متخصصان آمار که بررسی می‌کنیم، همه متخصصان آمار می‌گویند این فاصله واقعا گویا و معنی‌دار نیست. شاید برای اولین‌بار بود که دو فیلم مشترکا برگزیده رای مردمی می‌شدند که «اخراجی‌ها» و «سنتوری» بود.

یادم است که با هم بالا آمده بودند اما یادم نبود مشترک بودند.

چندتا جایزه دوتایی داریم که هر سال هم از این بابت مورد انتقاد واقع شدیم. یک جایزه برای دو فیلمنامه داشتیم، فکر می‌کنم در دوره‌های بعد بود؛ برای فیلم آقای افخمی و فیلم «رستاخیز».

جشنواره ۳۲ است.

گفته بودیم هر جایزه به یک فیلم بیشتر تعلق نمی‌گیرد. ولی باز هم هیات داوران نتوانستند به جمع‌بندی برسند و ما اینجا از اختیار خودمان استفاده کردیم و گفتیم دو فیلم مثلا...

بعد از نمایش فیلم «سنتوری» در جشنواره از جایی تلفنی به شما زده نشد؟

آن سال کلا بعد از جشنواره اعتراض زیاد داشتیم. نه فقط به فیلم «سنتوری». یک وجهی از اعتراض‌ها نسبت به بی‌مهری به فیلم «اخراجی‌ها» بود. بیش از آنچه آن سال اعتراض داشتیم نسبت به نمایش «سنتوری»، اعتراض داشتیم بابت اینکه هیات داوران نسبت به «اخراجی‌ها» بی‌مهری کرده‌اند.

شما بعد از جشنواره ۲۵ استعفا دادید و دیگر دبیر نبودید. ۲۶ آقای مجید شاه‌حسینی بود و ۲۷ هم آقای مجیدی. علت خاصی داشت؟

چون دیگر فارابی نبودم. قاعده این بود که مدیرعامل فارابی دبیر جشنواره فجر باشد.

چرا از فارابی رفتید؟

من مرداد سال بعد- سال ۸۰- استعفا کردم.

چرا استعفا کردید؟ به خاطر عدم نمایش سنتوری؟

خیر. جشنواره کودک را هم برگزار کردیم. یکی از عواملش همان اتفاقی بود که برای نمایش «سنتوری» افتاد ولی من حس کردم که دیگر جای من در مدیریت سینما نیست. عرض کردم آنقدر به آقای جلوه فشار می‌آمد هم از ناحیه من و هم از ناحیه آقای اربابی که فکر کردم ما اگر کناره‌گیری کنیم در سینما این تلاطم و آرامش کمی کاهش پیدا می‌کند و مدیریت آقای جلوه می‌تواند همچنان ادامه پیدا کند و فشارهای روی او کمتر شود.

«سنتوری» را شما در جشنواره نمایش دادید. رسم بر این بود که هر فیلمی در جشنواره نمایش داده می‌شود در اکران هم نمایش داده شود ولی «سنتوری» اکران نشد یعنی جلوی اکرانش را گرفتند. چرا؟

بله جلوی اکرانش را گرفتند و بیلبورد خورد. همان مناقشاتی که نسبت به «سنتوری» از قبل بود...

همان‌ها قدرت گرفت. تنها فیلمی است که وزیر- آقای صفار هرندی- اعلام کرد که ما فیلم را توقیف کرده‌ایم.

البته در مورد «رستاخیز» هم این اتفاق افتاد. «رستاخیز» هم روز اکران جلوی نمایشش گرفته شد. می‌خواهم بگویم چند نمونه دیگر هم داریم.

یکی از دلایل استعفای شما این بود که «سنتوری»...

فضا تنگ شد یعنی احساس کردم با اعتمادی که آقای مهرجویی به من کرد و مناقشه جدید، ماندن قدری سخت است و اینکه آدم بتواند کمکی که می‌تواند به سینما بکند را بکند. ضمن اینکه فشارهای روی آقای جلوه انصافا زیاد بود، اگر به صحبت آقای جلوه در مراسم تودیع من دقت کنید همان‌جا هم بروز می‌دهند که شرایط به گونه‌ای شد که ما باید از توانمندی آقای رضاداد- البته لطف کردند- جای دیگری استفاده کنیم. یعنی ایشان هم به رغم میل‌شان آماده این تغییر شدند ولی من بیشتر از همه آماده تغییر بودم. من همیشه فکر می‌کنم جایی که انسان نمی‌تواند کار کند، رها کند که دیگران بتوانند کارشان را بکنند. چون اگر مقاومت کنید به مجموعه فشار می‌آید نه به فرد.

کاملا درست است.

فرض کنید همین الان شما در این موسسه زحمت می‌کشید، اگر قدری اینجا با چالش روبرو شوید، کل موسسه دچار چالش می‌شود. جشنواره 32 خیلی پرسروصدا شد به دلیل «عصبانی نیستم» و تعویض جایزه «عصبانی نیستم». داستانش چه بود؟

ببینید، از انتخاب «عصبانی نیستم» نگرانی‌هایی نسبت به این فیلم و فیلمنامه‌اش- مثل همان «سنتوری» که می‌گویم از فیلمنامه شروع شد- ایجاد شد ولی بچه‌های هیات انتخاب فیلم را دیدند و به لحاظ وجوه هنری و سطح فیلم انتخاب شد. شورای پروانه نمایش هم فیلم را دید و فیلم مشکلی نداشت؛ فیلم قدری اجتماعی- انتقادی بود ولی فیلمی نبود که شورای پروانه نمایش که تغییر هم کرده بود، پروانه ندهد. من هم که عرض کردم قاعده‌ام قانون است یعنی وقتی دیدم این فیلم پروانه نمایش دارد، هیات انتخاب، انتخاب کرده [پس] در جشنواره هم باید می‌گذاشتیم و گذاشتیم. از اولین نمایش‌ها مقداری فیلم دوباره در معرض سوءتفاهم‌های متفاوت و انتقاد قرار گرفت. و این انتقادها گسترده شد تا جایی که آقای داروغه‌زاده آن سال جانشین من و مدیر کاخ جشنواره بودند- که آقای وزیر گفته بودند نگویید کاخ، خانه جشنواره است- مدیر خانه جشنواره در برج میلاد بودند. روز نمایش «عصبانی نیستم» همزمان بود با نمایش فیلم «طبقه حساس» کمال تبریزی. آن فیلم هم بیرون حاشیه داشت، رضا عطاران داشت. آقای داروغه‌زاده گفتند در مدتی که این چند روز اینجا هستم سروصدای «عصبانی نیستم» زیاد است و من نگران هستم و پالس‌هایی حس می‌کنم که ممکن است موقع نمایش فیلم اتفاقی بیفتد و مشورت کردند که ما سانس این را با یک فیلم پرمخاطب دیگر جابه‌جا کنیم. من هم گفتم هرچه خودتان صلاح می‌دانید انجام بدهید من جو جامعه منتقدان و افکار عمومی رسانه دستم نیست و توجهم به بقیه مسائل جشنواره بود و ایشان آنجا عهده‌دار بودند. ایشان هم نمایش را با یک سانس «طبقه حساس» جابه‌جا کرد که آن هم خیلی پرمخاطب بود و زمان نمایش «طبقه حساس» که خیلی شلوغ بود، فیلم «عصبانی نیستم» را گذاشتند. بعد از نمایش «عصبانی نیستم» به این حس بیشتر دامن زده شد تا زمانی که باز نام کاندیداها بیرون آمد. «عصبانی نیستم» در دو- سه رشته نامزد بود.

یکی نوید محمدزاده به عنوان بهترین بازیگر بود و تدوین خانم هایده صفی‌یاری.

بله. تدوین، نوید و صدا هم بود. شاید باران کوثری هم بود. دقیق یادم نیست ولی در سه چهار رشته کاندیدا بود. کاندیداها که درآمد از اینجا به بعد پالسش از وزارتخانه خودمان است که از مجلس تماس گرفته‌اند و گفته‌اند اگر «عصبانی نیستم» جایزه بگیرد ما وزیر را استیضاح می‌کنیم.

وزیر آقای جنتی بود.

بله. اصلا جایزه گرفتن یک فیلم چه ربطی به استیضاح دارد،

قصه‌ها هم کاندیدا شد؟

فکر می‌کنم.

چون آن هم فیلم جنجالی بود.

بعد من دیدم از این به بعد مناقشه‌ای در وزارتخانه است.

یعنی مجلس با وزارتخانه تماس گرفته و فشار آورده بود.

به‌ نوعی به آقای وزیر منعکس کرده بودند از طریق معاونت حقوقی یا پارلمانی که چنین جوی در مجلس هست. سال اول دولت هم بود. اینکه وزیر نیامده و دوباره استیضاح... ما اول ماجرا را جدی نگرفتیم بعد آقای حبیبی گفتند ماجرا جدی است. گفتم کاری نمی‌شود کرد و الان شما هر تغییری بخواهید بدهید...

رای داورها بیرون آمده بود؟

خیر. در یکی - دو مورد هم در چهار دوره قبل که دبیر بودم معمولا هر مناقشه به این صورت را داوران به شکل طبیعی می‌فهمیدند چون آنها در جریان افکار عمومی هستند و من هم به داوران منتقل می‌کردم یا از جاهای مختلف اگر موردی بود منتقل می‌شد ولی من واقعا هیات داوران را همیشه یک مشاور امین می‌دانستم؛ در خیلی چیزها حتی در میزانسن اهدای جایزه که اگر قرار است یک جایزه داده شود چه کسی بهتر است این جایزه را بدهد. با داوران طرح موضوع کردم و جمع‌بندی‌مان با داورها این‌طور شد که رای داورها منطقی نیست که تغییر کند؛ رای داورها جایزه نوید است، ولی اگر آقای درمیشیان انصراف بدهد، مثل اتفاقی که سر فیلم خانم بنی‌اعتماد آن سال افتاده بود- همان فیلم «خون‌بازی» که از بهترین فیلم و بهترین کارگردانی انصراف داده بودند- قاعدتا دیگر موضوعیت ندارد و جمع‌بندی داوران این شد که اگر ایشان انصراف بدهد رای ما به آقای عطاران تعلق می‌گیرد. من مساله را با آقای درمیشیان مطرح کردم.

خودتان تماس گرفتید؟

یادم نیست. به هر حال درمیشیان به من پیام داد که برای حفظ مساله سینما و اینکه مناقشه‌ای ایجاد نشود انصراف می‌دهم. هم داوران و هم من مقید بودیم که این انصراف را آقای شهیدی پشت تریبون بخواند یعنی چیزی را پنهان نکنیم چون در افواه هم این مناقشه شیوع پیدا کرده بود.

بله هم سر «قصه‌ها» و هم «عصبانی نیستم».

بله همین‌طور هم شد و ایشان انصرافش پشت تریبون خوانده شد و داوران هم رای بعدی‌شان را به عطاران دادند.

که آقای عطاران هم گفت جایزه مال من نبوده مال نوید بوده. [با خنده]

فکر می‌کنم آقای عطاران آن موقع نمی‌دانست، بعدا که از ماجرا مطلع شد گفت این جایزه مال نوید بوده. ما چیزی را پنهان نکردیم. شرح این ماجرا را آقای گلمکانی [هم در مصاحبه با خبرگزاری مهر بازگو کرد] و هم در مجله آقای معززی‌نیا «سینما ۲۴» نوشت. یعنی ما پنهان‌کاری نکردیم که چنین فشاری به وزارتخانه آمده و این جزو اتفاقات بد آن دوره جشنواره بود. چون آن دوره جشنواره خیلی اتفاقات خوبی افتاده بود.

جشنواره دوباره زنده شد و دوباره مردم آمدند و ما آمدیم؛ یعنی در واقع همه به جشنواره امید داشتند، خانم بنی‌اعتماد «قصه‌ها» را داشتند، «عصبانی نیستم» نسل جدید و «طبقه حساس» آقای عطاران.

«چ» حاتمی‌‌کیا، «رستاخیز» آقای درویش، کار بهروز.

ولی فحش زیادی سر «قصه‌ها» خوردید. سر نمایش فیلم «قصه‌ها» هم تحت فشار قرار گرفتید؟ چون بعدا هم «قصه‌ها» و هم «عصبانی نیستم» اکران شدند. ولی ظاهرا شما خیلی تحت فشار قرار گرفته بودید.

یکی از خصوصیات جشنواره این است. به نظرم جشنواره محل همین انتقادات است. چون نمایش اول فیلم‌هاست. هرکس هم که وزن سیاسی بیشتر و دسترسی بیشتری به رسانه دارد، امکان افکار عمومی‌سازی بیشتری دارد، قاعدتا نفوذ بیشتری دارد و می‌تواند فضاسازی بیشتری بکند. غیر از این مورد که بیشتر در وزارتخانه چالش داشتیم، یعنی چالش‌مان بیشتر با آقای جنتی بود.

سوال من اینجا این است که جناح میانه‌رو همیشه تحت فشار [جناح] تندرو در ایران عقب نشسته‌؛ یعنی به علاوه عرصه فرهنگ در جاهای مختلف عقب نشسته. جناح تندرو فشار آورده و جناح میانه‌رو عقب نشسته. اگر شما عقب نمی‌نشستید و جایزه را می‌دادید، واقعا استیضاح می‌کردند؟ خب شما اگر این قضیه را علنی می‌کردید داستان چه می‌شد که مجلس گفته اگر شما این کار را نکنید ما استیضاح می‌کنیم. ولی جناح میانه‌رو سریعا عقب‌نشینی می‌کند؛ ما این‌طوری بازی را می‌‌بازیم.

هم یک‌جور دیگری تولید یک مناقشه سیاسی جدید است. من فکر می‌کنم نقش ما به عنوان مدیران میانی این است که از ایجاد مناقشه‌های سیاسی از این جنس پرهیز کنیم.

مجلس حق دارد که چنین تماسی بگیرد؟ می‌تواند این کار را بکند ولی حق ندارد قبل از دادن جوایز تماس بگیرد و بگوید ما استیضاح می‌کنیم.

به هر حال کمیسیون فرهنگی مجلس هم یکی از [نهادهایی] است که جشنواره را رصد می‌کند و قرار است به این وزیر رای اعتماد بدهد. فردا قرار است کارت زرد بدهد، پس‌فردا قرار است کارت قرمز بدهد.

بله می‌تواند این کار را بعدا انجام بدهد اما حق دارد تحت فشار قرار بدهد؟ قبل از اینکه شما جوایز را بدهید حق دارد تحت فشار قرار بدهد؟

نمی‌دانم. دارد؟

من فکر نمی‌کنم حق داشته باشد. شاید اینجا برای بعضی‌ها مهم نباشد ولی به نظر من مجلس حق ندارد قبل از جایزه دادن تماس بگیرد و بگوید من استیضاح می‌کنم. مجلس می‌تواند بعد از جایزه دادن استیضاح کند یا کارهای دیگری بکند، ولی قبل از آن حق ندارد. از چه کسی شنیده؟

نظریه رسمی مجلس که نیست.

نظریه کمیته شورا...

حتی نظریه کمیسیون فرهنگی هم ممکن است نباشد. مثل همان رسانه‌های متنوع و منتقد هستند و از هر ابزاری ممکن است استفاده شود برای اینکه یک اتفاقی بیفتد یا نیفتد. به هر حال وزارتخانه تحت چنین فورس و فشاری قرار داشت و این فشار چنین انعکاسی بر ما داشت و ما هم در آن لحظه‌های بحرانی روز آخر آماده‌سازی همه‌چیز برای اختتامیه، به نظرمان رسید برای فرار از چنین مناقشه سیاسی و در فشار سیاسی قرار نگرفتن یا گرفتن، منطقی‌ترین کار این است که ماجرا به درمیشیان منعکس تا تصمیم‌گیری به خودش واگذار شود.

کار خوبی کردید، ولی او هم تحت فشار این کار را کرد.

او باز هم به نفع سینما تصمیم گرفت، در پیام خودش هم همین هست که من برای حفظ آرامش سینما... چون چیزی که در آن سال مهم بود، این بود که این آرامش به هم نخورد، این همگرایی تبدیل به یک جریان جدید، واگرایی و دوباره دعوا نشود. چون واقعش این بود که اتفاقاتی که در آن دولت قرار بود رقم بخورد، بنا نبود به آن جشنواره ختم شود. ما از آن جشنواره این همگرایی را شروع کردیم.

آقای رضاداد، بعد از شما جشنواره به دست آقای حیدری افتاد که از تئاتر به سینما آمده بود. بعد از آقای حیدری دست آقای داروغه‌زاده افتاد و بعد از ایشان هم یک دوره آقای طباطبایی‌نژاد بودند و دو دوره بعدی هم که در دولت جدید بود آقای نقاش‌زاده و آقای امینی اجرا کردند. شما یکی از دبیران مهم و شایسته این جشنواره بودید، شما، آقای بهشتی، آقای عسگرپور به نظر من دبیران شایسته‌ جشنواره بودید و آقای مرحوم داد، یادشان به‌ خیر که دوره‌های بسیار مهمی را برگزار کرده بودند. دوره‌های دیگر را چطور می‌بینید؟

دو دوره بعدی آقای ایوبی و حیدریان دبیر جشنواره بودند و این دو نفر قدری باهم هماهنگ بودند و سابقه آشنایی باهم داشتند، دو سال اول دبیری من هم آقای حیدری آمده بودند و به برگزاری جشنواره کمک می‌کردند. مدیر هنری ما بودند و با ریزه‌کاری‌ها و ظرایف جشنواره آشنا بودند. البته خودشان هم تجربه‌هایی داشتند ولی به هر حال چیزی که می‌خواستیم بگوییم اینکه قلق برگزاری جشنواره دست آقای حیدری آمده بود و اعتماد متقابلی بین ایشان و آقای ایوبی برقرار بود، جشنواره هیچ دوره‌ای بدون چالش نبود اما می‌توانیم بگوییم این دوره با چالش‌های معمولی گذر کرد. دوره آقای داروغه‌زاده با تلاش یا اقدام ایشان دوره خیلی ستایش‌برانگیزی بود. از دو نظر: یکی اینکه ایشان با محدودترین امکانات مالی آن دوره سینما آن دوره جشنواره را برگزار کردند...

بودجه کم شده بود.

بله فکر می‌کنم آقای داروغه‌زاده با یک‌چهارم بودجه دوره قبلش آن دوره جشنواره را برگزار کرد. نکته مهم‌تر اینکه همزمان شد با وقایع سقوط هواپیمای اوکراینی و این اتفاق هم یک مناقشه ایجاد کرد و به نظر من نقش شخصی و شخصیتی دکتر داروغه‌زاده نقش بی‌نظیری در آن دوره بود. چون آن دوره دچار چالش جدی و واگرایی اجتماعی شدیم. تنش‌های سیاسی بیرونی و درونی خیلی روی واگرایی که همیشه مورد انتظار جشنواره است، تاثیر می‌گذاشت. به نظرم قدر آقای داروغه‌زاده برای برگزاری شایسته آن دوره باید شناخته شود و اقدامات خیلی خوبی انجام دادند؛ مثلا همیشه جدول نمایش «چرا من امروز هستم، چرا سانس اول هستم» با مناقشه برگزار می‌شد. ایشان شروع به قرعه‌کشی کرد که نگاهی سویه (برابر) شود. در حالی که رسم و روال متعارف جشنواره‌ها نیست و همیشه سازمان جشنواره این حق را دارد که هر فیلم را هر جایی که بخواهد یا فکر می‌کند درست است به نمایش دربیاورد. ولی این نگاه عدالت‌مندانه آقای دکتر داروغه‌زاده به نظرم بخشی از چالش‌ها یا آسیب‌ها را کم کرد. دوره آقای طباطبایی هم با اینکه ایشان هم بسیار فرد مسلط و دبیر شایسته‌ای است، ولی همزمان با کرونا شد. در سال کرونا هم تعداد فیلم‌های تولیدشده کم بود و ایشان برای اینکه استانداردهای جشنواره پایین نیاید تعداد فیلم‌های انتخابی را ۱۷تا کرد. چون مقررات همیشه می‌گوید حداکثر ۲۲ فیلم.

یعنی می‌تواند کمتر باشد.

بله. آن دوره نمایش‌ها کمی با چالش جدی مواجه بود. اگر یادتان باشد تا دو روز قبل از شروع جشنواره، تا دهم بهمن، هنوز مشخص نبود که مردم می‌توانند به سینما بروند و بلیت بخرند یا نه.

بله بسیار سخت بود.

چون تعداد فیلم‌ها کم شد ایشان این تدبیر را به خرج داد که هیات انتخاب و داوری را یکپارچه کرد و دو بار فیلم‌ها را دیدند، یک بار برای انتخاب و یک بار برای داوری. لذا دو دوره آقای دکتر داروغه‌زاده و یک دوره آقای طباطبایی از این جنس چالش‌ها داشت.

دو دوره بعدی که در دولت جدید برگزار شد چطور بود؟ دوره آقای نقاش‌زاده و دوره اول آقای امینی.

دوره آقای نقاش‌زاده به نظرم همان چالش‌های تغییر دولت جدید را داشت، بعضی از فیلم‌ها از قبل آمده و بعضی فیلم‌ها جدید تولید شده بود و همچنان همین است. یعنی ساختار مدیریتی دولت هنوز زمانی که شما دبیر را می‌گذارید کاملا چیدمان نشده. البته گمان من این است که بهترین الگوی دبیری این است که دبیر یکی از ارکان اداره سینمای کشور باشد. یعنی اگر دبیر جزو یکی از ارکان یا مدیران اصلی سینمای کشور باشد واقعا می‌تواند بعضی از جریانات را بهتر مدیریت کند.

کاملا درست است.

مثلا آقای نقاش‌زاده چون چهار سال معاون فرهنگی فارابی بود و با فاصله خیلی کوتاهی دبیر جشنواره شد، شناختش از سینما و اینکه بعضی از فیلم‌ها ثمره تلاش خودش در دوره معاونت فرهنگی فارابی بوده، همین مورد یک فرصت بود. آقای امینی هم شاید بزرگ‌ترین فرصتش جوان بودنش بود و اینکه می‌توانست تغییراتی را دامن بزند یا رقم بزند. دوره آقای امینی چالش‌های اجتماعی خیلی اذیت کرد و به نظرم اضافه شدن جشنواره جهانی...

اصلا اشتباه بود که جشنواره جهانی دوباره به جشنواره برگشت و این دو مثل قبل باهم ادغام شدند. نفهمیدم این تصمیم چرا گرفته شد.

من هم همین اعتقاد را دارم. ولی باید صبر می‌کردیم یک دوره برگزار شود تا ببینیم فواید استقلال یا برگزاری مجزا نسبت به فواید ادغام این دو جشنواره با هم چیست. البته سال گذشته...

سال گذشته را نمی‌توان ارزیابی کرد چون بعد از اعتراضات سال ۱۴۰۱ بود که اعتراضات گسترده‌ای هم بود و جشنواره بعد از آن اعتراضات برگزار شد و سخت بود. یعنی جشنواره بین‌الملل از جشنواره داخلی سخت‌تر بود.

بله خیلی سخت‌ بود. ولی به هر حال فکر می‌کنم اگر تجدیدنظری در مورد این جدایی بشود، ظرفیتی که برای جریان توجه سینمای ایران به بین‌الملل هست اگر مورد توجه باشد این جمع‌بندی دوباره صورت می‌گیرد که ما یک جشنواره مجزا می‌خواهیم.

تجربه خیلی خوبی بود، هم آقای عسگرپور آن تجربه را خوب اداره کرد هم آقای میرکریمی. دوره آقای عسگرپور بود که تمام شد و جشنواره موفقی هم بود. به نظر من اهالی سینما برای آن جشنواره زدند. به آقای میرکریمی هم گفتم بیشتر دوستان سینمایی علیه آن جشنواره زدند. در حالی که همه باید از تجربه خوب استفاده کنند، بخشی از حسادت‌ها بود که در سینما زیاد است و چاره‌ای نیست. ولی تجربه خوبی بود که از دست رفت. باید این تجربه را ادامه می‌دادیم و تکمیلش می‌کردیم. مشکل ما این است که ما تجربه‌های خوب را در دولت‌های بد تکمیل نمی‌کنیم، حذف می‌کنیم. اگر دبیر خوب داشته باشیم حذف می‌کنیم و یک نفر دیگر را می‌آوریم. خب آن دبیر توانسته کارها را خوب پیش ببرد، سیاست‌های دولت جدید را به دبیری که دارد بدهیم که اجرا کند، یا می‌تواند اجرا کند یا نمی‌تواند.

یا مثل دو امدادی فکر کنیم نفر جدید چوب را از مدیریت سابق بگیرد و ادامه بدهد، نقایصش را برطرف کند.

بله کاملا درست است. آقای عسگرپور اگر نمی‌تواند ادامه بدهد آقای X بیاید و از تجربیات او یا میرکریمی استفاده کند.

چون اسامی و نقش افراد باقی می‌ماند ولی به کل فراموش می‌شوند ولی آن اتفاق بزرگ و زنجیره و سینما اصل است و پایدار می‌ماند.

و یادمان باشد در جشنواره بین‌المللی اعتبار و شخصیت دبیر خیلی مهم است. جشنواره ملی را می‌پذیریم ولی در جشنواره بین‌الملل اعتبار و شخصیت و سابقه دبیر خیلی مهم است و دبیر است که در راس جشنواره بین‌المللی می‌نشیند. وقتی میرکریمی هست همه می‌دانند سازنده یکسری فیلم‌های خوب است و این اواخر هم که فیلم‌هایش بسیار خوب بود؛ مثل «قصر شیرین». بنابراین اینها روی ارتباط با جهان و فیلمسازان جهان تاثیر می‌گذارد، آنجا دیگر داخلی نیست.

آقای جیرانی، ساختار اجرایی جشنواره جهانی به گونه‌ای شده بود که فکر می‌کنم ۱۰۰ تا ۲۰۰ نفر در طول سال برای جشنواره جهانی فیلم پیشنهاد می‌کردند و این خیلی فرق می‌کند تا اینکه شما باز فراخوانی بدهید، یک عده فیلم بدهند دوباره در چند جشنواره کاتالوگ‌ها را بررسی کنید. یعنی رصدخانه جشنواره جهانی آنقدر گسترده شده بود که آقای میرکریمی چیزی به نام هیات انتخاب نداشت و تمام اینها حالت مشاور جشنواره بودند. و این شده بود یک مرکزی که بعضی از فیلم‌های اول آنجا نمایش داده می‌شد که قبل از آن اصلا دیده نمی‌شد.

جشنواره بین‌المللی در حال به هویت رسیدن بود که ما این هویت را گرفتیم. آقای رضاداد، هویت دبیر خیلی مهم است. حتی در جشنواره ملی. منِ نوعی به عنوان فیلمساز هویت دبیر برایم خیلی مهم است. تجربه و هویت دبیر خیلی مهم است. مدیران سینمایی باید به این دقت کنند. من کاری ندارم که آدم‌ها ممکن است خوب یا بد باشند اما دبیرها با هویت‌شان جلو می‌آیند. آقای رضاداد هویت داشته سه دوره جشنواره برگزار کرده ما شناختیمش، در تلویزیون بوده، گروه کودک بوده، فارابی بوده و ما همه اینها را می‌دانستیم. حالا آمده دبیر شده. یا دوستان دیگری که بودند، آقای داروغه‌زاده که با شما کار می‌کند یک هویتی داشته که دبیر شده. مدیران باید فکر کنند که اینجا یک کار سیاسی نمی‌کنند، اینجا [محل] کار فرهنگی است، کار سیاسی جای دیگر است. جشنواره عرصه فرهنگ و سلیقه‌های مختلف است که تو باید دبیری داشته باشی که منِ سلیقه [متفاوت] را کنارت بنشاند نه اینکه من بترسم و از جشنواره جدا بشوم.

شاید این دو کلیدواژه خیلی مهم باشد که جشنواره فجر- حالا فقط دبیر هم نیست همه ارکانش- باید در جامعه سینمایی بتواند اعتماد ایجاد کند و نتیجه آن اعتماد همگرایی است.

اولین اعتماد با دبیر ایجاد می‌شود.

اگر می‌خواهیم جشنواره فیلم فجر سال تحویل و نوروز سینمای ایران باشد یعنی همه سلیقه‌ها پای آن سفره هفت‌سین بنشینند. جشنواره فیلم فجر هم کارنامه‌اش نشان داده و هم می‌تواند این خانواده را دور هم جمع کند.

بعد از آقای بهشتی یکسال آقای فریدزاده آمد که از نسل قبل‌تر بود، ایشان با آقای ضرغامی سعی کردند جشنواره را به همان منوالی که بهشتی اداره می‌کرد اداره کنند. یعنی مهرجویی، بنی‌اعتماد و آن نسل سینمایی روشنفکری را حفظ کنند و زیر میز نزنند. این نکته خیلی مهمی است شما هم وقتی در ۸۴ وارد جشنواره شدید سعی کردید تعادل را حفظ کنید حتی آقای مجید شاه‌حسینی هم سال بعد از شما که آمد، به «درباره الی» بهترین جایزه را داد و این نکته خیلی مهم است. او هم سعی کرد با همه اعتقاداتی که داشت جشنواره را در تعادل بین سینمای روشنفکری حفظ کند که این جشنواره، جشنواره سینمای متفکر روشنفکری است.

تعبیر من یک تبصره اضافه‌تر دارد؛ اینکه جشنواره، جشنواره همه است. یعنی روشنفکری هم هست...

ما دو روشنفکری داریم: روشنفکری دینی و روشنفکری عرفی. اگر «قصر شیرین» میرکریمی از روشنفکری جایزه گرفته، «بچه‌های آسمان» مجیدی جایزه گرفته، مهرجویی هم گرفته، عباس کیارستمی و فرمان‌آرا هم گرفتند. این ویژگی خیلی خوبی برای جشنواره پس از انقلاب است.

من می‌گویم جشنواره نمایش آثار برتر است و آن برتر ممکن است هر کدام به یک دلیل باشد. برتر قابل دفاع سینمای ایران است. ممکن است به لحاظ تماتیک با جشنواره روشنفکری یک دسته‌بندی دیگری هم پیدا شود.

وقتی می‌گوییم روشنفکری دوره‌های مختلف روشنفکری داریم. آقای سعید روستایی هم جزو نسل جدید روشنفکری است که جایزه «ابد و یک روز» را گرفته. اصغر فرهادی هم جزو نسل بعد از آنهاست که سه جایزه گرفته. روشنفکری ما شیفت می‌شود به نسل دوم، سوم، چهارم و پنجم و این‌طور نیست که در یک محدوده باقی بماند و بگوییم روشنفکری فقط نسل دوم.

می‌خواهم صحبت شما را تایید کنم و یک نکته اضافه کنم که فیلمی مثل «رستاخیز» هم...

آن هم جزو روشنفکری دینی است.

اگر معنای سینمای دینی و اجتماعی متعهد را هم بیاوریم...

شما به «دوئل» جایزه دادید که فیلم جنگی است ولی فیلم بسیار خوبی است.

امروزه ممکن است از لفظ روشنفکری تعبیرهای دیگری شود، می‌خواهم این دایره را کمی دقیق کنم.

روشنفکری آقای درویش، میرکریمی، مجیدی حتی آقای باشه‌آهنگر که سال قبل جایزه گرفت را شامل می‌شود. چون سال قبل هم سینما متروپل جایزه گرفت فیلم ایدئولوژیک جایزه نگرفت. حتی در جشنواره سال قبل هم داوران به سینما متروپل جایزه دادند که می‌گویند فیلم خیلی خوبی است و من هنوز ندیده‌ام.

خب مثلا رسوایی را هم شامل می‌شود؟

خیر.

اگر رسوایی را هم بیاورید جشنواره فجر می‌شود. می‌خواهم بگویم دایره جشنواره فجر یک خرده از آنچه...

اینکه همه فیلم‌ها باشند... من جزو کسانی بودم که در کمیته انتخاب دفاع کردم که یکی از دوستانی که نامش را نمی‌برم در فیلم باشد. عده‌ای می‌گفتند نباشد و من می‌گفتم باشد. اما سمت‌گیری جشنواره مهم است، اینکه فیلم‌ها نمایش داده شوند. امکان دارد از جناح مختلف فیلم داشته باشیم که فیلم خوبی هم باشد و به جشنواره بیاید. سمت‌گیری جشنواره در سال‌ها نشان داده، من نمی‌گویم انتخاب‌ها و رای‌ها می‌گویند، من بر اساس رای‌ها می‌گویم، از خسرو سینایی تا باشه‌آهنگر. خسرو سینایی اولین کارگردانی است که در ۶۲ جایزه گرفته تا باشه‌آهنگر که آخرین کارگردانی است که سال قبل جایزه گرفته. شما جایزه‌ها را به «دوئل»، آقای داوودی، آقای درویش...

حاتمی‌کیا، مجید و میرکریمی گرفته‌اند. می‌خواهم بگویم نسل‌های مختلف با هویت‌های مختلف ولی همه‌شان یک جریان فکری متعالی قابل دفاع است.

بله. جلیلوند جایزه بهترین کارگردان را گرفته که او هم کارگردان متفکری است که الان جایش خالی است. سعید روستایی جایش در سینما خالی است.

سینمای متفکر یا سینمایی که حرف جذاب یا قابل دفاع برای گفتن دارد و متفاوت است، شاید این تعبیر آن مفهوم روشنفکری را کمی بازتر کند .

امیدوار هستیم که جشنواره امسال همگرایی ایجاد کند و بتواند موفق باشد، می‌خواهیم بگوییم جشنواره یک تاریخ دارد و مدیران باید یادشان باشد که ما ۴۰ سال تاریخ داریم. یعنی ۳۹ جشنواره قبل از دولت جدید برگزار شده. دبیرهای مختلف بودند و ازفیلم‌های مختلف جایزه گرفتند. یک عده نگویند آنچه اجرا شده است به درد نمی‌خورد و باید دوباره چرخ را اختراع کنیم. ما تاریخ سینمای پس از انقلاب داریم که خیلی خوب است.

آقای جیرانی، من یک قدم جلو بروم، من می‌گویم اشکالی ندارد بگویند آنچه گذشته همه‌اش بد بوده، یک چیز جدید خوب اختراع کنند. یعنی یک قدم جلو برویم. حکایت ابوسعید ابوالخیر که می‌خواست سخنرانی کند، یک نفر گفت به خاطر خدا همه یک قدم جلو بیایید (فضا شلوغ بود)، ابوسعید سخنرانی نکرد و گفت من همه آنچه می‌خواستم بگویم همین یک جمله است. معنا و مفهوم این مثال این است که یک قدم رو به جلو باشیم، هر کاری می‌کنیم یک قدم رو به جلو باشیم.

جشنواره فجر به‌ نوعی نماد رویداد دهه فجر است. اگر در سطح کشور نگاه کنیم آنچه بیش از همه دهه فجر را به یاد همه می‌آورد به نظرم سینما و جشنواره فجر است. لااقل در ۳۰ سال گذشته فکر می‌کنم هیچ رویدادی در کشور به اندازه سینما نام دهه فجر را احیا نکرده یا زنده نگه نداشته. از این بابت فرصت خیلی خوبی برای سینما بوده به خصوص اینکه سطح ارتباط سینما با مردم هم در این ایام خیلی گسترش پیدا می‌کند و از این طریق به همه خانواده‌ها گسترش پیدا می‌کند

شاید بتوانم بگویم تربیت شدیم که نگاه‌مان نگاه جناحی نباشد. در تلویزیون می‌گفتیم نگاه‌مان نگاه فرهنگی و سازمان‌محور است. به همین دلیل هم در همه تنش‌های سیاسی تلویزیون در دوره‌های مختلف سعی کردیم ماموریت‌های خودمان را درست انجام دهیم
 هم دوره آقای هاشمی هم دوره آقای لاریجانی، با اینکه دو نگاه سیاسی متفاوت داشتند و بعضی‌هایشان هم در اول و آخر نگاه‌شان متقاعد بود و اعتقاد شخصی‌مان این بود که حوزه فرهنگ اگر وارد مناقشات سیاسی شود سلامت و کارآمدی‌اش از بین می‌رود

ما در جشنواره یک قاعده داشتیم، می‌گفتیم فیلمی که پروانه ساخت دارد به این معنی است که با مجوز ساخته شده حالا هر مضمونی که دارد. فیلمی هم که پروانه نمایش دارد چه خوش‌مان بیاید چه نیاید، معنی‌اش این است که اجازه نمایش دارد. پس این دو قاعده را رعایت می‌کردیم فیلم پروانه ساخت ندار، به عنوان فیلمی که هیات انتخاب ببیند، نداشتیم فیلم بدون پروانه نمایش هم برای جشنواره نمایش نمی‌دادیم


منبع: روزنامه اعتماد