چارسو پرس: تا همین چند دهه پیش، فیلمهای فاجعهای انحصار نمایشهای عظیم پُر از تخریب و نجات هزاران نفر را در پرده سینما داشت. اما با گذشت زمان، این ژانر با فیلمهای ابرقهرمانی جایگزین شده، ولی مفهوم قهرمان بازمانده و ترحم نجات هنوز به همان اندازه گذشته قوی است. در واقع داستان امدادگران و نجات یافتگان از فیلمهای هیجانانگیز تا درام گسترش یافته و کماکان مخاطب خاص خود را دارد.
The Guilty
این تریلر کلاستروفوبیک دانمارکی یک روز بسیار بسیار بد در محل کار را دنبال میکند زیرا اپراتوری شبیه به پاسخدهندگان شماره تماس 110 نیروی انتظامی در کشور خودمان تماسی از یک زن دریافت میکند. این زن که صدایش خبر میدهد او ترسیده، با شخص پشت خط اپراتور طوری صحبت میکند که انگار یک کودک است. در واقع او وانمود میکند که به خانه زنگ زده، اما چرا؟ چون احتمالاً این زن ربوده شده است. بنابراین فردی که مامور پاسخگویی به این تماس است باید بفهمد چه اتفاقی برای زن افتاده و راهی برای کمک به او بدون ترک تلفن پیدا کند.
این فیلم مهیج که با دقت ساخته شده است، مدام به موضوعات خشونت آمیز و اضطراری با آرامش نوآر سینمای اسکاندیناوی نزدیک میشود. این فیلم نه تنها یک فیلم یک نفره است (تقریباً یک نمایش ترسناک یک نفره) بلکه نمونهای عالی از یک تمرین ژانری تماشایی است. فیلمی پر احساس که با حداقل امکانات ساخته شده و هنرش را در مقام کارگردانی گوستاو مولر نشان میدهد. دانستن این که The Guilty اولین فیلم اوست، خود نکتهای روشن برای این فیلمساز است.
Backdraft
فیلم ران هاوارد تقریباً شبیه «شوالیه تاریکی» در خیابانهای شیکاگو است، اما قهرمان کرت راسل به جای شنل، لباس حرارتی دارد و به جای بتموبیل، یک ماشین آتش نشانی با ابزارآلات کامل دارد. شخصیت خود او نیز احتمالاً خود را رابین در خدمت بتمن (با بازی رابرت دنیرو) مینامد که در حال بررسی یک سری آتش سوزیهای مرموز است. در پایان، موسیقی هانس زیمر باعث ایجاد تعلیق اضافی در فیلم میشود.
فیلم «Backdraft» یک اثر سینمایی پویا و دارای اتمسفری تماشایی است که با بازیگران درجه یک هالیوودی، خود را در کار خدمات آتش نشانی غوطهور میکند و داستان را با یک روایت پلیسی جذاب ترکیب میکند. این فیلم همچنین یادآور جنبه قهرمانانه آتش نشانان است، اما همچنین فیلمی است که شما را مجذوب شعلههای آتش میکند.
127Hours
خالق آثار شناخته شده فراوان در تاریخ سینما، استاد مدیریت سرعت و زمان در داستانهایی است که تمایل دارد با سرعتی هیجانانگیز و رویکردی بریتانیایی در فیلمهایش هجوم آورد. در فیلم بیوگرافی 127 ساعت، دنی بویل عمدا زمان را با کوبیدن آن به صخره کاهش میدهد. سپس مسافر آرون رالستون که عمداً به کسی نگفته کجا میرود، زمان زیادی دارد تا به اشتباهی که مرتکب شده فکر کند و فاجعه وضعیتی را که در هنگام له شدن دستش توسط تخته سنگی در آن قرار گرفته بود، درک کند. در پایین دره و پس از آن اولین چیزی که رالستون به آن فکر کرد این بود که او باید چه کند؟!
داستان رالستون در زندگی و حادثه پیش آمده برای او این است که همه چیز به دلیلی اتفاق میافتد و به دلایلی آن تخته سنگ مدت طولانی منتظر ماند تا او را بدون بازو رها کند. فیلم زندگینامهای و دلخراش دنی بویل بیشتر شبیه یک گفتگوی صمیمی و بسیار دشوار با شخصیت محوری فیلم است، آن هم قبل از اینکه برای نجات خود یک جهش ایمانی جبرانناپذیر به ناشناختهها داشته باشد.
The Guardian
چگونه تصمیم میگیرید چه کسی را نجات دهید و چه کسی را با مرگ حتمی رها کنید؟ بن راندل، شناگر نجات افسانهای، یک بار تمام تیم خود را در یک تصادف وحشتناک از دست داد. برای یافتن جایگاه خود در زندگی و فراموش کردن آن رویداد وحشتناک، او تصمیم میگیرد به مدرسه برود، جایی که وظایفش شامل آموزش نجات دهندگان جوان است. او در اینجا با یک شناگر جوان و با استعداد با شخصیت، جیک فیشر روبرو میشود. در پایان تمرین، دو نفر به آلاسکا، به دریای برینگ میروند، جایی که جیک باید مهمترین آزمون را پشت سر بگذارد…!
این فیلم از کارگردان شناخته شده آمریکایی اندرو دیویس (کارگردان فیلم اکشن فراری)، نمونهای از درام قهرمانانه هالیوودی است که بر زیبایی شناسی دوستی مردانه و کمک متقابل تکیه دارد. این فیلم همچنین یک فیلم پر تعلیق است که برای ایجاد تعلیق بر غریزه انسان در موقعیتهای خطرناک تکیه دارد.
Prisoners
داستان کارآگاهی این فیلم کارگردان فرانسوی-کانادایی (دنی ویلنوو) با ربودن وحشتناک دو دختر آغاز میشود، اما سپس به دو خط داستانی تقسیم میشود: پدر و مادری که نمیدانند چگونه با این غم کنار بیایند و تحقیقات را به دست خود بگیرند و پلیسی که خودش تنها همه کارها را انجام میدهد. از نظر قدرت پیشبرد پرونده، اما مشکل وجود دارد، زیرا به نظر میرسد که پلیس اصلاً هیچ کاری برای حل معما انجام نمیدهد.
فیلم دنیس ویلنوو دارای نامهای ستارهای است: پل دانو، جیک جیلنهال، هیو جکمن، برای هر یک از آنها نقش یک چالش شخصی به نظر میرسد. این اثر مهیج قوانین نوآرهای اسکاندیناوی را با آب و هوای یک فضای افسرده آمریکایی تطبیق میدهد و احساس ناامیدی و تشنگی برای مجازات را بیشتر از هر چیزی برانگیخته میکند. و این رویکرد منجر به آگاهی کوبندهای میشود که چرخه تداوم خود خشونت و نفرت چقدر غم انگیز است. آن دختران ربوده شده واقعاً به کمک نیاز دارند، اما مسیر رسیدن به آنها به طرز موذیانهای نجات دهندگان را از قربانیان دور میکند و به مسیری گیجکننده و بدون جواب میرساند. اینجاست که فیلمساز میپرسد آیا میتوان هر یک از آنها را نجات داد یا خیر؟
Deliver Us from Evil
گاهی به نظر میرسد که خود کارگردانان کره جنوبی میخواهند یا دنیس ویلنوو باشند یا دیوید فینچر و این یکی از آنها است؛ فیلم اکشن «از شر شیطان نجاتمان ده» از نوع داستانهایی است که یک قاتل فکر میکند که اکنون آخرین ماموریت را انجام خواهد داد و به سادگی از این حرفه کنار میکشد و این شروع جدیدی برای او خواهد بود. بنابراین یک قاتل حرفهای پرونده نهایی را بر عهده میگیرد، اما او ناگهان خود را با پرونده ربودن یک دختر در ارتباط میبیند.
این فیلم مهیج هونگ وون چان با سکانسهای اکشن شدید، یک فیلم تعقیب و گریزی و یک فیلم اکشن با چاشنی فرار هیجانانگیز است، اما همچنین بر موضوع قاچاق اعضای بدن متمرکز است، تجارتی هیولایی که بر اساس مرگ کودکانی ساخته شده که کسی را برای نجات ندارند. برای کسانی که نمیدانند چگونه در انتظار قسمت پنجم جان ویک، خستگی خود را به در کنند، این یک گزینه ایده آل است. برای کسانی که میخواهند ستاره سریال محبوب «Squid Game»، لی جونگ جائه را در تصویر یکمرد متفاوت ببینند نیز این بهترین گزینه است.
Hacksaw Ridge
در آن سال نمایش این اثر سینمایی، مل گیبسون نه تنها خود به هالیوود بازگشت، بلکه به سینمای جنگی آمریکا نیز بازگشت؛ سینمای قهرمانانهای که بر اساس درام «نجات سرباز رایان» شکل بهتری گرفته بود. هر آنچه که باید در مورد این فیلم بدانید این است که: «وقتی کسی که نمیخواهد در میدان جنگ آدم بکشد، یک احمق معرفی میشود»، اما این فیلم داستان چنین فردی است. این فیلم داستان سرجوخه دزمانت داس، که از کشتن انسانها، حمل و استفاده از اسلحه در میدا جنگ امتناع میکرد را روایت میکند. بازیگر شخصیت قهرمان فیلم نیز اندرو گارفیلد است.
در این اثر سینمایی مل گیبسون طرح نبرد اوکیناوا را برای احیای سینمای جنگ انتخاب میکند: ایده اصلی فیلم آن است که داس در کمین ارتش ژاپن 75 سرباز را بدون جنگیدن و دست گرفتن اسلحه نجات میدهد و بارها و بارها به سمت گلولهها باز میگردد. واقعاً چنین اتفاقی عجیب به نظر میرسد، اما وقتی گیبسون به دنبال نمایش چنین موقعیتی میرود، این فیلمساز کاملاً بر لحظهای تمرکز میکند که داستان نجات دوباره و دوباره، در مرکز توجه قرار دارد. داستان نجاتی که خودش به شجاعت بالایی نیاز دارد.
The Black Phone
کارگردان فیلم دکتر استرنج، در این اثر دو ایده را به طور همزمان ترکیب میکند: گاهی اوقات میتوانید تمام تلاش خود را برای نجات یک شخص انجام دهید و به طرز غم انگیزی دیر کنید. گاهی اوقات باید بدون انتظار کمک، نجات را به دست خود بگیرید. عبور از این مانع روانی فوق العاده دشوار است. این دقیقاً همان موقعیتی است که فین بلیک 13 ساله در زیرزمین عایق صدا خانه آلبرت شاو قاتل کودکان (با بازی اتان هاک کاملاً شیطانی) در آن قرار میگیرد.
در ابتدای شکار شدن، پسر تنها با افکار پریشان راهی برای نجات پیدا نمیکند، اما به زودی او شروع به دریافت تماسهایی از قربانیان قبلاً کشته شده این قاتل روانی میکند، آنها در تلاش هستند تا به بلیک کمک کنند تا خود را نجات دهد. اسکات دریکسون به طرز ماهرانهای با ژانر رترو ترسناک و نوستالژیک برخورد میکند. این روایت با اقتباس از داستان کوتاه جو هیل به نام تلفن سیاه، بر ایده تاب آوری و حمایت از کودکان در زمانی که بزرگسالان بیش از حد مشغول هستند، تمرکز دارد. به نظر میرسد که آنها خودشان باید نجات پیدا کنند، اما چه کسی بچهها را نجات می دهد؟ کارگردان با استفاده از زبان تعلیق پاسخ میدهد: «آنها خودشان را نجات خواهند داد».
The Impossible
فیلم فاجعهای «غیرممکن» وقایع سال 2004 را به تصویر میکشد، زمانی که زمین لرزهای در اقیانوس هند باعث یک سونامی شد که بیش از 200000 نفر را کشت. در این موقعیت یک خانواده پنج نفره برای تعطیلات به تایلند میآیند: پدر با بچهها در استخر مشغول است، مادر در حال خواندن کتاب است، لحظهای بعد یک موج هیولایی قدرتمند آنها را به زیر آب میکشد. تصاویر فاجعهای این فیلم بسیار شبیه به یک اثر ترسناک است که در آن قهرمانان توسط عناصر مرگ و وحشت محصور شدهاند، اما عنوان فیلم تاکید میکند که در مسئله نجات، نکته اصلی این است که موج ناامیدی و از اساس روح ناامیدی را رها کنیم. اما چرا؟ چون ناامیدی و ناتوانی آنها را به زمین میاندازد.
بایونا به عنوان کارگردان به خود اجازه میدهد پایانی هالیوودی و زندگی را تایید کند، زیرا در مرکز داستان یک خانواده واقعی قرار دارد که در آن همه نه تنها برای زنده ماندن، بلکه برای کمک به نجات بسیاری دیگر نیز تلاش کردند. در مورد جوایز، فیلم نامزد هر جایزه قابل تصوری بود، نائومی واتس نامزدی اسکار دریافت کرد، و هیئت ملی منتقدان فیلم ایالات متحده نگاهی بسیار دقیق به تام هالند هنوز بسیار جوان انداخت و جایزهای را برای بازی موفق در فیلم به او اهدا کرد.
Adrift
گاهی یک فاجعه روی پرده نیاز به هزاران قربانی ندارد، فقط یک نفر کافی است. فیلم «شناور» بالتازار کورماکور نیز بر اساس رویدادهای واقعی ساخته شده است که هم داستانی از عشق عاشقانه صادقانه است و هم در عین حال درامی است درباره اراده برای زندگی در موقعیتی وحشتناک. مسافران یم شناور تامی و ریچارد در حال عبور از اقیانوس آرام با یک قایق تفریحی لوکس هستند که با یک طوفان قدرتمند برخورد میکنند. در ادامه بیش از 40 روز رانش و آوارگی بر روی دریا مستلزم قدرت و تمایل به انجام شدیدترین اقدامات برای نجات خود و همچنین از خودگذشتگی به خاطر عشق است.
فیلم «شناور» از آن دسته داستانهایی است که میخواهد شخصیت قهرمانش در مقابل تصمیم به تسلیم شدن در برابر قدرت سرنوشت و عناصر غیرممکن قرار بگیرد. علاوه بر این، شیلین وودلی و سم کلافلین نقش یک زوج را به قدری هماهنگ بازی میکنند که ناخواسته خود را درگیر تماشای این داستان میکنید و میخواهید برای تماشای این زوج فاجعه اجتنابناپذیر فیلم را به تعویق بیندازید.
///.
منبع: ویجیاتو