فریدون جیرانی با یادآوری مصاحبه‌اش با رسول ملاقلی‌پور نوشت: ملاقلی‌پور در آن مصاحبه به عنوان فیلم‌ساز جبهه و جنگ درباره علایقش از سینمای قبل از انقلاب و تحولات اجتماعی دوره‌های مختلف حرف زده بود. با این مصاحبه معمای «مجنون» گشوده شد و حالا راحت‌تر می‌شد رسیدن رسول از «پرواز در شب» و «افق» به فیلم تلخ شهری اجتماعی «مجنون» را درک کرد.
چارسو پرس:  این نوشتار بخشی از یادداشت فریدون جیرانی سینماگر و روزنامه‌نگار درباره زنده‌یاد رسول ملاقلی‌پور است که ۱۵ اسفند ماه سالروز درگذشتش است، فیلم‌سازی که در سال ۱۳۸۵ بطور ناگهانی در ۵۱ سالگی درگذشت و ۱۷ سال است که سینما از حضورش محروم است.
دوره جدید مجله "همشهری ۲۴"به سردبیری سعید مروتی ویژه‌ ژانر جنگ در حالی منتشر شده است که در بخشی از آن فریدون جیرانی درباره رسول ملاقلی‌پور نوشته است: ««نام رسول ملاقلی‌پور با «بلمی به سوی ساحل» در ذهنمان ثبت شد؛ البته قبل از آن هم فیلم «نینوا» را از او دیده بودیم، ولی این «بلمی به سوی ساحل» بود که ما را به پیگیری کارنامه سازنده‌اش تا حدودی ترغیب کرد. البته که ما در آن سال‌ها تقریبا هیچ فیلمی را از دست نمی‌دادیم و «بلمی به سوی ساحل» هم فیلمی نبود که ما شیفته‌اش شویم.»

«بلمی به سوی ساحل» به دلیل این‌که فروخت برای ما مهم شد. آنونس جذابی هم داشت که در آن تانک روی اتومبیلی می‌رفت و آن را له می‌کرد. این آنونس هم در ذهن ما ماند.

** سال ۱۳۶۵ فیلم «پرواز در شب» را دیدیم که فیلم برگزیده فستیوال فجر هم شد. فیلم لحن متفاوتی نسبت به «بلمی به سوی ساحل» داشت و خیلی با آن ارتباط برقرار نکردیم، ولی همین فیلم مقدمه‌ای شد بر شکل‌گیری سینمای دفاع مقدس.

**«افق» بازگشت ملاقلی‌پور به سینمای حادثه‌ای جنگی بود؛ با سروشکلی حرفه‌ای‌تر از فیلم‌های قبلی، تقابل آنتاگونیست و پروتاگونیست که هم قهرمانش قدرتمند بود و هم منفی قدری داشت.

** برخلاف فیلم‌هایی که عراقی‌ها را ضعیف و احمق نشان می‌دادند، فرمانده عراقی فیلم «افق» هوشمند و قدرتمند بود و از دل تقابل قهرمان و ضد قهرمان و پرداخت پرکشش سکانس‌های حادثه‌ای روی دریا، فیلمی ساخته شد که برای تماشاگر جذاب بود و به همین دلیل هم خیلی خوب فروخت.

** ملاقلی‌پور با «افق» سعی کرد نشان دهد کارگردانی است که صحنه‌های اکشن را خوب در می‌آورد و در خلق حادثه تبحر دارد. خود فیلم برای ما خیلی تاثیرگذار نبود ولی به عنوان فیلم جنگی دشواری که حرفه‌ای ساخته شده بود برایمان مطرح شد.

** «مجنون» که آمد همه غافل‌گیر شدیم. هیچ کس انتظار چنین فیلمی را از ملاقلی‌پور نداشت. همه شوکه شدیم که چه فیلم اجتماعی، تلخ و تکان‌دهنده‌ای است؛ ملاقلی‌پوری برای ما از درونش بیرون آمد که برای ما تازگی داشت.

تصویری متفاوت از فیلم‌سازی برآمده از انقلاب و جنگ که بخشی‌ از این تغییر هم محصول شرایط بود. از سال ۱۳۶۸ با پایان جنگ تغییراتی در جامعه ایران رخ می‌دهد. این تغییرات جامعه فرهنگی ایران را هم متاثر می‌کند و از ۱۳۶۸ تا ۱۳۷۱ فضای فرهنگی کشور باز می‌شود و ممیزی کمی عقب می‌کشد. نتیجه ساخت فیلم‌هایی تعیین کننده و تاریخ‌ساز مثل «هامون»، «دندان مار»، «مادر» و ... است. از نسل پس از انقلاب هم «مجنون» ملاقلی‌پور و فیلم‌های مخملباف را داریم که منادی تغییرات جامعه هستند و البته فیلم‌ها و فیلمسازان دیگری هم در این جریان که تا سال ۱۳۷۱ طول می‌کشد حضور دارند.

ما در «گزارش فیلم» بودیم که «مجنون» اکران شد. در صحبتی که با دوستان داشتیم که همه هم فیلم را دوست داشتند و لحن و زاویه دید اجتماعی فیلم‌ساز مطلوبشان بود. قرار شد من با ملاقلی‌پور مصاحبه کنم. یادم هست که وقتی با ملاقلی‌پور تماس گرفتم، از این‌که فیلمش را دوست دارم قدری تعجب کرد؛ احتمالا انتظارش را نداشت. دفتر «گزارش فیلم» در ساختمان قدیمی خیابان جامی بود که بعدها هفته‌نامه «سینما» هم در آنجا درآمد و در سال‌های دور دفتر نشریه «پیک سینما» بود. ملاقلی‌پور به ساختمان جامی آمد و گفت‌وگو شروع شد. سوالاتی پرسیدم که احتمالا تا آن موقع کسی از او نپرسیده بود و ملاقلی‌پور با صراحت و خوش‌رویی از گذشته و علایقش گفت. برای نخستین‌بار از علاقه‌اش به کیمیایی گفت و تعلق خاطر به فیلم‌های امیر نادری و ماجراهای حوزه و خاطراتش از جبهه و دیدگاه‌هایش درباره سینمای جنگ. مصاحبه مفصلی شد. خیلی آرام و مهربان جواب سوالاتم را داد و چیزهایی گفت که انتظارش را نداشتم. اگر درست در خاطرم مانده باشد قسمت‌هایی از مصاحبه هم درآمد. مصاحبه که چاپ شد خیلی هم مورد توجه قرار گرفت و خوانده شد.
دلیلش هم تصویری تازه از ملاقلی‌پوری بود که به عنوان فیلم‌ساز جبهه و جنگ درباره علایقش از سینمای قبل از انقلاب و تحولات اجتماعی دوره‌های مختلف حرف زده بود. با این مصاحبه معمای «مجنون» گشوده شد و حالا راحت‌تر می‌شد رسیدن رسول از «پرواز در شب» و «افق» به فیلم تلخ شهری اجتماعی «مجنون» را درک کرد.

بعد از این مصاحبه رابطه من و ملاقلی‌پور رفیقانه شد. اصلا بعد از «مجنون» ملاقلی‌پور برای ما فیلم‌ساز مطرحی شد؛ فیلم‌ساز مطرح نسل انقلاب که البته ما حاتمی‌کیا را هم از این نسل دوست داشتیم با «دیده‌بان» و به خصوص «مهاجر» که خودش پایان یک دوران بود.

ملاقلی‌پور با آن روحیه عصیانگرش برایمان جدی شد و نسبت به او تعلق خاطر عاطفی پیدا کردیم. «خسوف» که نسخه ضعیف‌تر «مجنون» بود با فضایی سورئال، کمتر سروصدا کرد و در عوض «پناهنده» که زمان خودش فیلم رادیکالی بود، واکنش‌های بیشتری را برانگیخت. فیلم‌های اجتماعی ملاقلی‌پور آثار قابل تاملی بودند، ولی نقاط قوت کارنامه‌اش را باید در فیلم‌های جنگی‌اش جست‌وجو کرد.

** شاهکار «سفر به چزابه» است که در زمان خودش درست درک نشد. الان همه از فیلم تعریف می‌کنند ولی سال ۱۳۷۴ «سفر به چزابه» و «نجات یافتگان» خیلی تحویل گرفته نشدند. در «نجات یافتگان» برای نخستین‌بار حضور پررنگ زن را در سینمای جنگ می‌بینیم؛ حضوری که چالش برانگیز و همراه با کنش‌مندی است. چیزی که تا آن تاریخ کسی جرات نداشت در فیلم جنگی به نمایش بگذارد. حرف‌هایی که در این فیلم و «سفر به چزابه» مطرح می‌شود در سینمای جنگ بی‌سابقه بود. «نجات یافتگان» فیلم کلاسیک‌تری بود ولی ما «سفر به چزابه» را بیشتر دوست داشتیم؛ فیلمی تکان دهنده که تاثر عاطفی ما را بر می‌انگیخت که البته در اکران مورد توجه قرار نگرفت، مورد پسند مسئولان وقت هم نبود که طبیعی هم بود و سال‌های بعد با نمایش در تلویزیون کشف شد.

** «مزرعه پدری»  مهم‌ترین فیلم ملاقلی‌پور متاخر است. او در آخرین فیلم جنگی‌اش با جسارت و هنرمندی به مساله‌ای می‌پردازد که همیشه ذهنش درگیرش بود. به عنوان فیلم‌سازی که خودش سابقه حضور در جبهه را داشته، جنگ را بازخوانی می‌کند و به نتایجی می‌رسد که در فیلم‌های قبلی‌اش آنها را ندیده بودیم. «مزرعه پدری» شعار نمی‌دهد و حرف بسیار مهم‌اش را در تنه داستان و با درون مایه اثر می‌زند. «مزرعه پدری» فیلم غریبی است؛ شاید غریب‌ترین فیلم تاریخ سینمای جنگ.
** صریح‌ترین فیلم‌ساز نسل انقلاب و جنگ بود که هرگز با قدرت و جریان‌های غالب سازش نکرد. به نظرم نقطه نظرات سیاسی مشخصی نداشت. اساسا آدمی سیاسی نبود. بعد از دوم خرداد، به محض این‌که جامعه پیچیده‌تر شد، از درک تحولات اجتماعی قدری عقب ماند.

در سال‌هایی سرکشی‌هایش، طغیانگری‌ها و اعتراضش به شرایط خیلی دیگر جواب نداد. مثل خیلی‌های دیگر از سال‌هایی تغییر کرد و احتمالا تلخ‌تر هم شد. آخرین بار که با ملاقلی‌پور صحبت کردم یک هفته قبل از مرگش بود و از موضوعی به شدت عصبانی بود. این عصبانیت و خشم را بارها در او دیده بودم. در خاطرم هست که بعد از «پناهنده» به دفترش رفتم و دیدم که چقدر از دست یکی رفقایش خشمگین است یا بعدا همین جنس از واکنش را سر اختلاف‌نظر با آهنگ سازش داشت. هنرمندی حساس بود؛ اهل حساب‌ و کتاب نبود. مطلقا رندی نداشت، سیاست هم نداشت، تقریبا همان چیزی بود که در فیلم‌هایش می‌بینیم و در مواردی زندگی شخصی‌اش هم به آثارش راه می‌یافت.

** ملاقلی‌پور همچنان فیلم‌ساز قابل مطالعه‌ای است با یک فیلم شهری شاخص برآمده از سینمای اجتماعی که در زمان درستی هم ساخته شد (مجنون) و دو تجربه نابش در سینمای جنگ «سفر به چزابه» و «مزرعه پدری» و انبوهی از لحظه‌های درخشان پر از خشم و مهر و عصیان و عاطفه که از او برایمان به یادگار مانده؛ میراث هنرمند عصیانگری که اهل کرنش و نرمش نبود.