به مناسبت این سالگرد به شما خواهیم گفت که تماشاگران و منتقدان در اقتباس سینمایی از رمان توماس هریس چه چیز شگفت‌انگیزی پیدا کردند و چرا این فیلم باعث یک اعتبار بی پایان شده است.
چارسو پرس: ۱۴ فوریه نه تنها روز ولنتاین، بلکه تاریخ مهمی در دنیای سینماست: دقیقاً ۳۳ سال پیش، فیلم هیجان‌انگیز جاناتان دمی «سکوت بره‌ها» روی پرده بزرگ سینما اکران شد که به طور همزمان ۵ جایزه اسکار دریافت کرد. اکنون با گذشت بیش از سه دهه از نمایش این فیلم، سکوت بره‌ها جایگاه یک کلاسیک جاودانه را به دست آورده است.

یک شخصیت زن قوی که همه چیز را تغییر داد
«سکوت بره‌ها» فیلمی است که می‌تواند طیف وسیعی از مشکلات را تنها در چند حرکت بیان کند. به محض اینکه کلاریس استارلینگ خود را در مقر FBI پیدا کرد، بیننده می‌فهمد: آنچه در پیش است نه تنها فیلمی درباره دیوانگان، قتل‌ها و هانیبال لکتر روان‌شناس تشنه‌ی خون است، بلکه یک فیلم هیجان‌انگیز فمینیستی درباره توسعه یک شخصیت زن قوی است. در همان سکانس‌ شروع فیلم زمانی که شخصیت جودی فاستر وارد آسانسور محل کار خود می‌شود، در میان انبوهی از مردان قد بلند و عضلانی احاطه شده به نمایش درمی‌آید.

با این حال، همانطور که به یاد داریم، چیزی که به دستگیری بوفالو بیل کمک کرد قد و قطعاً قدرت بدنی او نبود، بلکه نبوغ و همدلی او بود. در واقع اینگونه بود که فیلم یک قهرمان واقعی غیر هالیوودی را خلق کرد و انقلابی در فرهنگ پاپ ایجاد کرد (افزودن به گالری قهرمانان زن سینمایی ریدلی اسکات و جان کارپنتر). پیش از این فیلم، شخصیتی چون استرلینگ فقط می‌توانست روی نقش یک دستیار متواضع حساب کند، اما با جاناتان دمی که همیشه سرنوشت افراد را به بهترین شکل در سینمایش دنبال می‌کرد، کلاریس بدل به قهرمانی ماندگار شد.


اگر فیلم را بار دیگر تماشا کنید، متوجه خواهید شد که مسیری که کلاریس طی می‌کند فوق‌العاده استعاری است؛ اما چرا؟ چون برای بازگرداندن دختری که در چنگال بوفالو بیل افتاده است، باید بهترین در دنیای مردان شود. جدای از این، پشت خونسردی خودنمایی استارلینگ یک ضربه وحشتناک از دوران کودکی او نهفته است. هنگامی که قهرمان در یک مزرعه زندگی می‌کرد، او یک بره کوچک دزدید و سعی کرد آن را از مرگ حتمی در کشتارگاه نجات دهد. در نتیجه عنوان اصلی کتاب، مانند اقتباس فیلم، نه به افتخار یکی از دیوانه‌های جرم جنایت، بلکه با توجه به شخصیت اصلی یک زن که می‌خواهد قربانیان را نجات دهد و در نتیجه بر عقده گناه خود غلبه کند به سکوت بره‌ها تبدیل شد.
به طور کلی کلاریس برای مدت طولانی به قهرمان گل سرسبد فرهنگ پاپ دهه ۹۰ میلادی تبدیل شد. جالب است بدانید هنگام خلق شخصیت دانا اسکالی، کریس کارتر نویسنده سریال محبوب و معروف The X-Files از قهرمان جودی فاستر الهام گرفت و تقریباً تمام فدرال‌های زن که در فیلم‌ها می‌بینید (فقط «رودخانه باد» تیلور شریدان را به یاد بیاورید) به هر نحوی شبیه به این شخصیت می‌شوند. پس باید گفت کلاریس، مانند ریپلی، نماد یک دوران است، تنها تفاوت او با ریپلی فیلم اسکات این است که کلاریس در زمان و مکان واقعی وجود دارد، به این معنی که بسیار زمینی‌تر و به تراژدی‌های ساده انسانی نزدیک‌تر است.

انجام وظیفه در مرز خیر و شر

در فیلم سکوت بره‌ها اگر شخصیت‌های کلیدی آنتونی هاپکینز، جودی فاستر و تد لوین بازیگران متفاوتی داشتند، فیلمی کاملاً متفاوت بود. ظاهراً کارشناسان سینما هم همین فکر را کردند و دو اسکار به بازیگران این فیلم دادند: بهترین نقش‌های مرد و زن در جوایز آکادمی اسکار. اگر ابتدا راز موفقیت کلاریس استارلینگ را فاش کرده باشیم، پس داستان این که چگونه هانیبال لکتر قلب و ذهن مردم را تسخیر کرد، پدیده‌ای کاملاً متفاوت است.
نکته اینجاست که: هاپکینز تا حد امکان مسئولانه به این نقش نزدیک شد. او به زندان رفت، پرونده جنایتکاران را خواند، در دادگاه‌ها شرکت کرد و الگوهای رفتاری نفرت انگیزترین قاتلان تاریخ مدرن را پذیرفت. در نگاه اول شخصیت خون‌سرد، بدون عجله و تقریباً آرام بخش نابغه آدم خوار به شدت با حالات چهره او در تضاد بود، اما آنتونی هاپکینز با یک نگاه بی روح (بازیگر فهمید که منسون در حین گفتگو پلک نمی‌زند و این توانایی خزنده را از او به عاریت گرفته است) و یک لبخند خاص این شخصیت را مال خود کرد.


اگر به بازی جذاب او دقت کنید، متوجه خواهید شد که در پشت میله‌ها، او مانند یک شکارچی رفتار می‌کرد که منتظر لحظه مناسب برای شکار است. و زمانی که از زندان بیرون می‌آید نیز مانند یک هیولای حیله گر و بی رحم است. بنابراین هانیبال لکتر تقریباً پیچیده ترین و ترسناک ترین دیوانه در سینمای آمریکا بود. اما از میان تمام شخصیت‌های فیلم سکوت بره‌ها، کلاریس استارلینگ و هانیبال لکتر تنها کسانی نیستند که خود را در فرهنگ پاپ جای داده‌اند. پس از بازی در نقش دیوانه‌ای چون بوفالو بیل، بازیگر تد لوین ممکن است تبدیل به یک ستاره نشده باشد، اما به لطف سبک بازیگری عجیب و غریب خود، او موفق شد حتی با استادی مانند آنتونی هاپکینز در یک فیلم رقابت کند. او به طور قابل توجهی زمان کمتری در صفحه نمایش داشت (در مجموع فقط چند دقیقه)، اما این مانع از آن نشد که او نتواند احترام تماشاگران را جلب کند.
با نگاهی دوباره به فیلم سکوت بره‌ها می‌توان در رقص تشریفاتی بوفالو بیل راز انرژی دیوانه وار کل فیلم جاناتان دمی را پیدا کرد: کارگردان سکوت بره‌ها از برهنگی، خشونت یا پوچی عمدی ترسناک نمی‌ترسید. این فیلم نیز مانند برخی آهنگ‌های تکنو معروف هدفش فراتر رفتن از هنجارهای اجتماعی بود. برای صحبت از ظلم و انحراف بدوی، باید واقعیت‌های ناسالم را صادقانه و آشکارا نشان داد. پس این فیلم خیر و شر را در کنار هم به شکلی عالی نمایش می‌دهد.

نگاهی تازه به قاتلان سریالی

حتی قبل از انتشار Mindhunter و دیگر پروژه‌های محبوب در مورد یافتن و شناسایی قاتلان زنجیره‌ای، سکوت بره‌ها تصور عمومی از دیوانه‌ها را تغییر داد. آنها با این فیلم متفکرتر، متضادتر و حیله گرتر از آن چیزی شده‌اند که قبلا به آن فکر می‌کردیم. و در عین حال، آنها تبهکاران کاریکاتور شده از رمان‌های دم‌دستی نبودند. این یعنی از این فیلم به بعد بیشتر آنها سابقه آسیب‌های دوران کودکی بازتاب نشده، گذشته‌ای دشوار و در نتیجه، فهرست کاملی از ضعف‌ها و نکات شخصیتی متفاوت را داشتند.
برای دمی و نویسنده رمان، هریس، برخورد دو جهان: جنایی و مدنی، نقش بزرگی در خلق این اثر ایفا کرد. دیوانه‌های این فیلم، گرچه همواره نفرت‌انگیز بودند، اما از قشر نزدیکی از مردم حاشیه‌نشین می‌آمدند؛ در واقع مرز عادی بودن آن‌قدر محو شده بود که همسایه آن طرف خیابان می‌توانست قاتل زنجیره‌ای باشد. به همین دلیل است که صحنه‌ها، جزئیات و دیالوگ‌های قافیه‌ای زیادی در سکوت بره‌ها وجود دارد: برای مثال، اپیزودهای یکسان لکتر و جک کرافورد در حال لمس کلاریس در زمینه شخصیت‌ها به گونه‌ای متفاوت خوانده و واکاوی می‌شوند.


اما جایی که سکوت بره‌ها ماندگار شده است در وفاداری آن به سبک جنایی است. اگر در سال ۱۹۹۱ ایده جستجوی مجرمان بر اساس نژاد، جنسیت و امنیت اجتماعی پیشرفتی به نظر می‌رسید، اکنون بسیاری از کارشناسان این روش را از نظر علمی غیرقابل اثبات می‌دانند. اگرچه دمی و همکارانش هنوز باید به حق خود عمل کنند: این ایده به قدری ویروسی شده است که بسیاری از بینندگان هنوز از ارتباط با این رویکرد متقاعد شده‌اند.

نکته دیگر پیرامون این اثر سینمایی (این بار بسیار مضرتر) آن است که حرف و حدیث‌های زیادی در مورد تراجنسی‌ها و اشاره فیلم به آن‌ها در این سال‌ها شکل گرفته است. در قرن بیست و یکم، چندین محقق تصویر بوفالو بیل را برای جامعه دگرباش توهین آمیز دانستند و خود فیلم، علیرغم همه شایستگی هایش، به دلیل بازنمایی اقلیت‌ها به شکل منفی مورد انتقاد قرار گرفت. اما بازهم حرف خودش را به شکل محکم بیان کرد.
ترسناک، هیجان‌انگیز و درام روانشناسی

باید بدانید با تمام تفاسیر بالا، یک توضیح ساده تری نیز برای محبوبیت سکوت بره‌ها وجود دارد: این فیلمی است که چنان ماهرانه از یک ژانر به ژانر دیگر حرکت می‌کند که مخاطبان فوق‌العاده متنوعی را جذب خود کرده است. فیلم جاناتان دمی را می‌توان در فهرست بهترین فیلم‌های ترسناک و در میان آثار مهیج‌ اصلی قرن پیش یافت و در آرام‌ترین و غنایی‌ترین لحظاتش بیشتر یادآور یک درام غم‌انگیز درباره افراد سردرگم و آسیب دیده است.

حتی طرفداران خشونت سازش ناپذیر بلافاصله عاشق صحنه‌ای می‌شوند که لکتر نگهبانان را می‌کشد و صورت یکی از آنها را می‌کند. طرفداران تعلیق هیچکاکی نیز از پایان آن قدردانی خواهند کرد، چرا که این فیلم با بهترین سنت‌های هالیوود قدیمی فیلمبرداری شده است. برای بقیه مخاطبان، در اینجا یک داستان سیاه در مورد زنی تنها است که ساده لوحانه امیدوار است حداقل یک روح را در دنیایی که به سرعت در حال فروپاشی است نجات دهد.

در نتیجه اکنون با تماشای سکوت بره‌ها شما با مجموعه‌ای از میم‌ها، نقل قول‌ها و جزئیات روبرو می‌شوید که بخشی از فرهنگ پاپ یا عام شده‌اند. این واقعیت که یک فیلم جنجالی و از بسیاری جهات کاملاً غیرمعمولی به اثر محبوب بینندگان تبدیل شده، چیزی نیست که آن را به شانس یا حداقل یک ریسک موجه معجزه آسا نسبت داد. بنابراین، سکوت بره‌ها اثری به قدری کاملی است که نمی‌توان به آن نقد خاصی وارد کرد. و این ماندگاری فیلم را توجیه می‌کند.



منبع: ویجیاتو