دوران حرفه‌ای وینسنت کسل ۳۰ سال طول دارد و او به تدریج در حال تبدیل شدن به یک اسطوره‌ی سینمایی فرانسوی و حتی بین‌المللی است. بهترین فیلم‌های وینسنت کسل را باید از بین تعداد زیادی فیلم خوب انتخاب کرد و این کار به آسانی انجام‌پذیر نیست. کسل یکی از تاثیرگذارترین و دوست‌داشتنی‌ترین شخصیت‌های سینمای فرانسه است.
چارسو پرس: بخش زیادی از طرفداران سینما، کسل را به دنبال ازدواجش با مونیکا بلوچی می‌شناسند و اگرچه او بازیگر بزرگی است، این مساله بر شهرتش به عنوان یک بازیگر سایه انداخته و باعث شده است او تبدیل به یکی از بازیگران قدرنادیده‌ی سینما شود. کسل گاهی در مرکز شایعات قرار می‌گیرد، اما همیشه جذاب است و کارنامه‌ای قدرتمند در زمینه‌ی بازیگری دارد.

وینسنت کسل  بازیگری را از سال ۱۹۹۳ با بازی در فیلم «متیسه» (Métisse) از متیو کاساویتز آغاز کرد، اما با بازی در «نفرت» (La Haine) سال ۱۹۹۵ به شهرت بین‌المللی رسید. اگرچه می‌توان اکثر شخصیت‌هایی را که او در فیلم‌های مختلف خلق کرده است در دسته‌بندی مردان خشن، پرخاشگر و اغواکننده قرار داد، با این حال کسل طی سال‌های فعالیت‌اش به عنوان بازیگر، همواره تلاش کرده است جزئیات متفاوتی را به نقش‌هایش وارد کند؛ چه این نقش‌ها جنایت‌کارانی بدنام باشند یا جوان‌هایی در کوچه‌های پاریس یا خود شاه فرانسه. بهترین فیلم‌های وینسنت کسل می‌توانند محتواهای بصری جدید را به شما معرفی کنند و شما را با دنیایی تازه آشنا نمایند. کسل اخیرا در سریالی به نام «ارتباط» (Liaison)، محصول شبکه‌ی اپل پلاس نقش‌آفرینی کرده است و در آن با اوا گرین هم‌بازی شده.

۱۰. برادری گرگ (Le Pacte des loups)



  • سال تولید: ۲۰۰۱
  • کارگردان: کریستف گان
  • بازیگران: ساموئل له بیهان، امیلی دوکن، مونیکا بلوچی، ژرمی رنیر
  • امتیاز راتن تومیتوز: ۷۳ از ۱۰۰
  • امتیاز متاکریتیک: ۵۷ از ۱۰۰
  • امتیاز IMDb به فیلم: ۷ از ۱۰
دهه‌ی ۲۰۰۰ میلادی زمانی خارق‌العاده برای بلاک‌باسترهای فرانسوی بود؛ از «امیلی» (Amelie) دوست‌داشتنی گرفته تا کمدی‌های کلاسیکی مانند «آستریکس و اوبلیکس: ماموریت کلئوپاترا» (Asterix and Obelix: Mission Cleopatra) و «تاکسی ۳» (Taxi 3). طی آن سال‌ها می‌شد از روند رو به رشد سینمای فرانسه خوشحال بود. سال ۲۰۰۱، یکی از فیلم‌هایی که ارزش آن را داشت در یک اتاق تاریک همراه با مقداری پاپ کرن به تماشای آن نشست، «برادری گرگ» بود که یکی از بهترین فیلم‌های وینسنت کسل است.

این فیلم نه خیلی دقیق، اما بر اساس وقایع تاریخی‌ای که طی دهه‌ی ۱۷۶۰ میلادی در جوادون که امروزه لوزر خوانده می شود رخ داده است، ساخته شده. «برادری گرگ» داستان شوالیه‌ای به نام گرگوری دی‌فرانشاس (ساموئل له بیهان) و دوستش مانی (مارک داکیشوس) را دنبال می‌کند که سعی دارند معمای قتل‌های وحشیانه‌ی منطقه را حل کنند. دی‌فرانشاس و مانی با شخصیت‌های زیادی روبه‌رو می‌شوند که بعضی از آن‌ها رفتارهای مشکوکی دارند و به نظر می‌رسد در حال مخفی کردن چیزی هستند؛ یکی از این افراد، یک مرد دیوانه‌ی شکار و متعلق به طبقه‌ی اشراف به نام فرانسیس دی‌مورانجیاس (وینسنت کسل) است.

در دنیای واقعی، معمای قتل‌ها هرگز حل نشدند و بسیاری بر این عقیده‌اند که این قتل‌ها تقصیر یک گرگ بزرگ بوده است. سازندگان «برادری گرگ» این داستان تاریخی را برداشته‌اند و به آن حال و هوایی توطئه‌مانند داده‌اند و ماجراجویی‌ها و عناصر هیجان‌انگیز زیادی هم به آن افزوده‌اند. فرانسیس وینسنت کسل یک ضدقهرمان کلاسیک است که نمی‌توان آن را متوقف نمود یا به او آسیب زد؛ چرا که او جایگاهی بالا دارد و شخصیتی است تاثیرگذار. این فیلم یکی از ده‌ها فیلمی است که کسل همراه با مونیکا بلوچی که آن زمان همسرش بود، در آن حضور یافته.

۹. آپارتمان (L’Appartement‎)



  • سال تولید: ۱۹۹۶
  • کارگردان: گیلس میمونی
  • بازیگران: مونیکا بلوچی، ساندرین کیبرلن، ادوارد باویر، اوا یونیسکو
  • امتیاز راتن تومیتوز: ۸۶ از ۱۰۰
  • امتیاز متاکریتیک: ۹۴ از ۱۰۰
  • امتیاز IMDb به فیلم: ۷.۳ از ۱۰
وینسنت کسل و مونیکا بلوچی برای نخستین‌بار هنگام ساختن فیلم «آپارتمان» با یک‌دیگر آشنا شدند و بعدتر به دنبال ازدواج‌شان، بسیاری آن‌ها را درخشان‌ترین زوج سینمایی نامیدند. داستان «آپارتمان»، روایت‌کننده‌ی زندگی مکس (وینسنت کسل) است؛ یک نویسنده‌ی جوان که هرگز نامزد سابق خود لیزا (مونیکا بلوچی) را فراموش نمی‌کند، اگرچه حالا با موریل (ساندرین کیبرلین) نامزد کرده است. مکس یک روز لیزا را در کافه‌ای ملاقات می‌کند و تصمیم می‌گیرد تمام قول و قرارهایش با موریل را فراموش کند و تلاش کند یک‌بار دیگر با لیزا ارتباط برقرار نماید. «آپارتمان» یکی از بهترین فیلم‌های وینسنت کسل است. هم اتاقی لیزا، آلیس (رومن بارینگر) اما وارد داستان می‌شود و تمام نقشه‌های مکس را با اغوا کردن او به هم می‌ریزد.

روایت جذاب دنبال کردن معشوقه و تنش دلتنگی مداوم مکس و لیزا نسبت به یک‌دیگر و البته چندین نقطه‌ی عطف خیره‌کننده که در آن‌ها مسیر داستان ناگهان تغییر می‌کند، «آپارتمان» را تبدیل به فیلمی بیش از یک درام عاشقانه‌ی ساده کرده است. به عنوان بازیگر نقش اصلی مرد این فیلم، کسل با هر حرکت خود احساسات و هیجانات خود را به مخاطبان منتقل می‌کند. او توسط زیبایی و حضور لیزا تسخیر شده است و کسل در نقش مکس به تمام مخاطبان ثابت می‌کند که لیزا تا چه اندازه‌ برایش مهم است. این حس عاشقانه باعث می‌شود مکس تصمیمات اشتباه بگیرد، به آسانی گول بخورد و گاهی پرخاشگر شود. «آپارتمان» در حالی که یکی از بهترین فیلم‌های وینسنت کسل است، به عنوان یک فیلم نوآر خوب هم شناخته شده است.

۸. شاه من (Mon roi‎)



  • سال تولید: ۲۰۱۵
  • کارگردان: مایوین
  • بازیگران: امانوئل برکو، لویی گارل، ایزلید له بسکو، پاتریک راینال
  • امتیاز راتن تومیتوز: ۷۲ از ۱۰۰
  • امتیاز متاکریتیک: ۶۲ از ۱۰۰
  • امتیاز IMDb به فیلم: ۷.۱ از ۱۰
«شاه من» در اصل درباره‌ی زنی به نام تونی (امانوئل برکو) است که بعد از یک تصادف دردناک هنگام اسکی کردن، مجبور می‌شود به جلسات بازپروری برود. آن جا، او مجبور می‌شود دوره‌های درمانی فیزیکی و روانی را پشت سر بگذارد. این جلسات یاعث می‌شوند او رابطه‌اش را با مردی به نام جورجو (وینسنت کسل) به خاطر بیاورد. جورجو مردی است که هرگز عذرخواهی نمی‌کند و اعتقادی به تاثیرگذاری اعمالش بر دیگران ندارد. او بدون مسئولیت‌پذیری بهانه می‌تراشد. تونی یک روز به طور اتفاقی جورجو را در یک کافه دیده بود و بلافاصله پس از آن رابطه‌ی آن‌ها آغاز شده بود. تونی وکیلی بود با آینده‌ای درخشان ولی به دنبال مردانگی و توانایی با جریان حرکت کردن جورجو عاشق او شده بود. «شاه من» یکی از بهترین فیلم‌های وینسنت کسل است و او توانسته است در آن بدرخشد.

کسل در این فیلم نقش یک مرد بی‌نهایت خودشیفته را ایفا می‌کند، اما همانطور که خودش و کارگردان فیلم به آن اشاره کرده‌اند، جورجو قرار نبود نقش منفی فیلم باشد. اشتیاق‌های او، خواسته‌ها و نیازهایش قرار بوده است قابل دستیابی باشند، اما تاثیر او بر زندگی تونی مخرب است. این شخصیت‌های پیچیده باعث می‌شوند «شاه من» به فیلمی خیره‌کننده و گیرا بدل شود. برکو و کسل در این فیلم موفق می‌شوند ارتباط هنری مناسبی با یک‌دیگر برقرار کنند. برکو برای بازی در این فیلم توانست جایزه‌ی بهترین بازیگر نقش اصلی زن را از جشنواره‌ی فیلم کن فرانسه به دست آورد.

۷. الیزابت (Elizabeth)



  • سال تولید: ۱۹۹۸
  • کارگردان: شکهار کاپور
  • بازیگران: کیت بلانشت، جفری راش، جوزف فینز، تیم بوان
  • امتیاز راتن تومیتوز: ۸۳ از ۱۰۰
  • امتیاز متاکریتیک: ۷۵ از ۱۰۰
  • امتیاز IMDb به فیلم: ۷.۴ از ۱۰
تیم بازیگری فیلم دوست‌داشتنی «الیزابت» که روایت‌کننده‌ی بخشی از زندگی ملکه الیزابت اول است درخشان است. کیت بلانشت برای بازی در این فیلم نامزد دریافت اسکار بهترین بازیگر نقش اصلی زن شد و توانست پرتره‌ای به یاد ماندنی از ملکه الیزابت اول ارائه دهد. فیلم، روایت‌کننده‌ی داستان قدرت گرفتن ملکه الیزابت اول، تنها فرزند نجات‌یافته‌ی شاه هنری هشتم و ان بولین است. بعد از این که بولین اعدام شد، ازدواج او با هنری منسوخ اعلام شد و الیزابت به عنوان فرزندی نامشروع به همه معرفی گردید. وقتی که خواهر ناتنی او مری اول مرد، الیزابت به دنبال ارتباط خونی، تبدیل به ملکه‌ی بعدی انگلستان شد. در سن ۲۵ سالگی، الیزابت جوان تاجگذاری کرد و زندگی او به عنوان یک حکم‌ران تا سال ۱۶۰۳ ادامه پیدا کرد. او به خاطر چیزهای زیادی شناخته شده است؛ او در تمام طول عمرش از ازدواج کردن سر باز زد.

فیلم داستانی را ارائه می‌دهد که در آن‌ها گروهی از مشاوران سعی دارند با توجه به سیاست‌های استراتژیک دفاعی برای الیزابت همسر پیدا کنند. یکی از این همسرهای احتمالی دوک دانجو است که نقش آن را وینسنت کسل ایفا می‌کند. دوک هنری دانجو پادشاه فرانسه بود. سبک زندگی این پادشاه همواره برای بسیاری از تاریخدان‌ها ناواضح و سوال برانگیز بوده است و فیلم هم خیلی خوب به آن نپرداخته است. با این حال، کسل موفق می‌شود پرتره‌ای درخشان از این پادشاه متفاوت و عجیب فرانسه خلق کند و با وجود مدت زمان حضور کوتاهش در تصویر، این فیلم را تبدیل به یکی از بهترین فیلم‌های کارنامه‌ی حرفه‌ای خود کند. وینسنت کسل در «الیزابت» نقش پادشاهی را ایفا می‌کند که دوست دارد کارهایی را انجام دهد که برای پادشاهان مناسب نیست.

۶. برگشت‌ناپذیر (Irréversible)



  • سال تولید: ۲۰۰۲
  • کارگردان: گاسپار نوئه
  • بازیگران: مونیکا بلوچی، آلبرت دوپنتل، ژان-لوئی گوست، جو پرستیا
  • امتیاز راتن تومیتوز: ۵۹ از ۱۰۰
  • امتیاز IMDb به فیلم: ۷.۳ از ۱۰
اگرچه گاسپار نوئه کارگردانی پیش‌رو است که همیشه روی خطوط قرمز حرکت می‌کند، با این حال هیچ کدام از فیلم‌های او به اندازه‌ی «برگشت‌ناپذیر» مشکل‌ساز نشده‌اند و تماشای هیچ‌کدام آن‌ها به اندازه‌ی این فیلم سخت نیست. در «برگشت‌ناپذیر»، وینسنت کسل، مونیکا بلوچی و آلبرت دوپنتل نقش گروهی سه نفره را بازی می کنند که یک شب بیرون رفتنشان با هم‌دیگر تبدیل به یک کابوس تمام عیار می‌شود. اگرچه نمی‌توان بیش از این داستان فیلم را تعریف کرد، چون در آن صورت کسانی که قرار است برای نخستین‌بار این فیلم را ببینند، نمی‌توانند از آن لذت ببرند، اما تماشای «برگشت‌ناپذیر» دل‌پذیر نخواهد بود، اگرچه برای خاص بودنش باید آن را تماشا کنید.

این فیلم یک مطالعه‌ی دقیق درباره‌ی زمان است و نشان می‌دهد که چگونه زندگی در عرض یک دقبقه می‌تواند به کلی تغییر کند و تبدیل به یک کابوس شود. در «برگشت‌ناپذیر» که یکی از بهترین فیلم‌های وینسنت کسل است، او و بلوچی به شکلی طبیعی موفق می‌شوند نقش یک زوج عاشق‌پیشه را ایفا کنند. تماشای «برگشت‌ناپذیر» می‌تواند زاویه‌ی جدیدی به شما ارائه دهد و شما را به درک جدیدی از زمان برساند. البته نوئه چند سال بعد، یک بار دیگر این فیلم را تدوین کرد و این‌بار همه‌چیز را به ترتیب وقوع در کنار هم قرار داد و نام آن را «برگشت‌ناپذیر: کات مستقیم» (Irreversible: Cut) گذاشت.

۵. بخوان لبانم را (Sur mes lèvres‎)



  • سال تولید: ۲۰۰۱
  • کارگردان: ژاک اودیار
  • بازیگران: امانوئل دوس، اولیویه گورمه، اولیویا بونامی، برنار آلن
  • امتیاز راتن تومیتوز: ۹۷ از ۱۰۰
  • امتیاز IMDb به فیلم: ۷.۳ از ۱۰
یک فیلم جنایی درگیرکننده، یک فیلم دلهره‌آور جذاب یا یک درام انتقام‌جویانه؟ «بخوان لبانم را» یکی از این‌ها را امتحان نمی‌کند و همه‌ی آن‌ها را با همدیگر در خودش جای می‌دهد. مخاطبان ابتدا با کارلا (امانوئل دوس) آشنا می‌شوند؛ زنی ناشنوا که در صحنه‌ی اول در حال جای‌گذاری ابزار شنیداری کمکی روی گوشش است. همکاران او در محیط کاری از او خوششان نمی‌آید و فضای کاری برای او خفقان‌آور است. متعادل ساختن زندگی او برایش تبدیل به ماموریتی غیرممکن شده است و این مشکلات باعث می شوند او یک‌بار دیگر درباره‌ی زندگی و شغلش فکر کند.

وقتی که رئیس او به او پیشنهاد استخدام کردن یک دستیار می‌دهد، کارلا با مردی خوش‌اندام اما به هم ریخته و نامنظم به نام پائول (وینسنت کسل) رو به رو می‌شود. پائول از کارلا جوان‌تر است و در کارهایی که کارلا از او می‌خواهد انجامشان دهد بی‌تجربه است، اما از او حمایت می‌کند و خیلی زود همه‌چیز را یاد می‌گیرد. این رفتارهای پائول باعث می‌شود که خیلی زود رابطه‌ای بین آن‌ها شکل بگیرد؛ رابطه‌ای که به جرم و هیجان می‌انجامد. وینسنت کسل بازیگر ایده‌آل برای ایفا کردن نقش پائول است؛ مردی جذاب و کاریزماتیک که می‌تواند اغواگر باشد و یک هیولای درون هم دارد. در حالی که «بخوان لبانم را» یکی از بهترین فیلم‌های وینسنت کسل است،‌ امانوئل دوس، یکی از اسطوره‌های سینمای فرانسه هم در نقش کارلا می‌درخشد. این نقش توانست جایزه‌ی اروپایی معتبر سزار بهترین بازیگر نقش اصلی زن را برای دوس به ارمغان بیاورد.

۴. مزرین: غریزه‌ی جنایت (Mesrine: Killer Instinct)



  • سال تولید: ۲۰۰۸
  • کارگردان: ژان فرانسوا ریشه
  • بازیگران: جرارد دی‌پاردو، سیسیل دی فرانس، روی دوپوس، میشل دوچاوزی
  • امتیاز راتن تومیتوز: ۸۲ از ۱۰۰
  • امتیاز متاکریتیک: ۷۲ از ۱۰۰
  • امتیاز IMDb به فیلم: ۷.۵ از ۱۰
بسیاری از طرفداران سینما، نقش‌آفرینی کسل در «غریزه‌ی جنایت» را بهترین نقش‌آفرینی سینمایی او می‌دانند. او در این فیلم که یکی از بهترین فیلم‌های وینسنت کسل است، نقش گانگستر بدنام فرانسوی جیکوس مزرین را ایفا می‌کند؛ مزرین طی دهه‌ی ۱۹۷۰ میلادی به عنوان بزرگ‌ترین دشمن مردم شناخته شده بود. داستان این فیلم به دو قسمت تقسیم شده است؛ قسمت نخست به نام «غریزه‌ی جنایت» بر اساس کتاب خودزندگینامه‌ی مزرین به همین نام ساخته شده است و قسمت دوم آن با نام «دشمن شماره‌ی ۱ مردم» (Public Enemy No. 1) تمرکز خود را بر جنایت‌های مزرین و دوره‌ی بدنامی او می‌گذارد.

مزرین مرتکب جرایم سنگین زیادی شده بود؛ از دزدی گرفته تا قتل. با وجود این طی سال‌های فعالیت‌اش خیلی‌ها او را به عنوان یک قهرمان می‌شناختند. کسل در ابتدا تلاش کرد تا پرتره‌ای از مزرین به عنوان دشمن مردم ترسیم نماید، اما هر چه پیش‌تر رفت دریافت که نمی‌تواند کاریزمای ذاتی و شخصیت جذاب او را انکار کند؛ چیزی شبیه به پابلو اسکوبار و سایر مجرمانی از این قبیل. جدای از این که مقاصد وینسنت کسل هنگام خلق کردن این شخصیت سینمایی چه بوده است، او توانسته به خوبی تبدیل به مرد ۱۰۰۰ چهره شود. خیلی از کسانی که چیز زیادی درباره‌ی مزرین نمی‌دانستند، بعد از یدن فیلم دلباخته‌ی او شدند و این حقیقت اثبات‌کننده‌ی قدرت بازیگری کسل است.

۳. قول‌های شرقی (Eastern Promises)



  • سال تولید: ۲۰۰۷
  • کارگردان: دیوید کراننبرگ
  • بازیگران: نایومی واتس، ویگو مورتنسن، آرمین مولر-استال، دیوید پاپاوا
  • امتیاز راتن تومیتوز: ۸۹ از ۱۰۰
  • امتیاز متاکریتیک: ۸۳ از ۱۰۰
  • امتیاز IMDb به فیلم: ۷.۶ از ۱۰
«قول‌های شرقی» ترکیب هیجان‌انگیز و بسیار موفق دیوید کراننبرگ به عنوان کارگردان و استیون نایت به عنوان فیلم‌نامه نویس است. بسیاری این فیلم را بهترین فیلم دیوید کراننبرگ می‌دانند. در «قول‌های شرقی» بازیگر موردعلاقه‌ی کراننبرگ، ویگو مورتنسن نقش نیکولا لوژین ساکت اما مرگبار را ایفا می‌کند. لوژین دست راست سیمون، یکی از روسای مافیای روسی واقع در لندن است. وینسنت کسل در این فیلم نقش فرزند سیمون را بازی می‌کند؛ کیریل عصبانی با رفتارهای بچه‌گانه. کیریل همیشه تصمیمات اشتباه می‌گیرد و این تصمیماعت اشتباه او بالاخره یک روز موجب رخ دادن مجموعه‌ای از جنایات شدید می‌شود.

لوژین آن جا نیست که فقط اشتباهات کیریل را بپوشاند. او خیلی زود درمی‌یابد که باید همه‌ی کارها را به تنهایی انجام دهد و نجات دادن جان خودش، بی‌شک از همه‌چیز مهم‌تر است. ویگو مورتنسن در صحنه‌های مربوط به مبارزه استعداد و توانایی خارق العاده‌ای از خودش به نمایش می‌گذارد، در حالی کسل هم در ایفای نقش یک شخصیت شیطانی و ترسو بسیار باورپذیر ظاهر می‌شود. «قول‌های شرقی» یکی از بهترین فیلم‌های اکشن و دلهره‌آور دهه‌ی ۲۰۰۰ میلادی است و یک‌بار دیگر نشان می‌دهد که کراننبرگ می‌تواند بهترین استعدادهای مورتنسن را از او بیرون بکشد. این فیلم یکی از چهار همکاری این دو هنرمند است. موتنسون برای بازی در این نقش نامزد دریافت اسکار بهترین بازیگر نقش اصلی مرد شد.

۲. قوی سیاه (Black Swan)



  • سال تولید: ۲۰۱۰
  • کارگردان: دارن آرونوفسکی
  • بازیگران: ناتالی پورتمن، میلاکونیس، وایونا رایدر، باربارا هرشی
  • امتیاز راتن تومیتوز: ۸۵ از ۱۰۰
  • امتیاز متاکریتیک: ۷۹ از ۱۰۰
  • امتیاز IMDb به فیلم: ۸ از ۱۰
«قوی سیاه» آرونوفسکی وقتی که منتشر شد، در فصل جوایز درخشید. این فیلم دلهره‌آور روانشناختی که می‌توان آن را فیلمی در ژانر وحشت هم نامید، به بررسی ایده‌ی هم‌زادها و تعلق خاطر به گروه همکاران می‌پردازد. این فیلم جست‌وجویی است در راستای هنر، قواعد عجیب آن و مسیر پر پیچ و خمش به سوی تکامل. نینا (ناتالی پورتمن) یک بالرین خارق‌العاده است و انتخاب اصلی برای ایفای تقش‌های اودته و ادیله در نمایش‌نامه‌ی قوی سیاه. استاد او توماس (وینسنت کسل) با استفاده از روش‌های مختلف او را تحت فشار قرار می‌دهد؛ از تعریف و تمجید گرفته تا توهین و سواستفاده‌ی روانی و فیزیکی.

موقعیت نینا توسط یک تازه‌وارد به نام لیلی (میلا کونیس) که حالا اصلی‌ترین رقیب او برای گرفتن نقش اصلی است، تهدید می‌شود. اشتیاق شدید نینا برای به دست آوردن نقش اصلی، تبدیل به یک وسواس می‌شود و او برای رسیدن به خواسته‌اش بیشتر و بیشتر به خودش فشار می‌آورد. شخصیت توماس برای به نقطه‌ی اوج رساندن نینا ضروری است؛ شیوه‌ی مربیگری عجیب و غریب او به دنبال تخصص‌های اثبات‌شده‌اش هرگز مورد سوال قرار نمی‌گیرد. تجربه‌ی داشتن استادی که به دنبال درست از آب در آمدن اثر هنری، حد و مرزها را شکسته باشد، در رشته‌های هنری چیزی شایع است. او به اندازه‌ای در ایفای این نقش دقت به خرج می‌دهد که «قوی سیاه» تبدیل به یکی از بهترین فیلم‌های وینسنت کسل می‌شود.

۱. نفرت (La Haine)



  • سال تولید: ۲۰۱۰
  • کارگردان: متیو کاسوویتس
  • بازیگران: هوبرت کاوندی، سعید تغماوی، سرژی لوپس، آندره دامان
  • امتیاز راتن تومیتوز: ۹۶ از ۱۰۰
  • امتیاز IMDb به فیلم: ۸.۱ از ۱۰
متیو کاسوویتس پیش از کارگردانی کردن نخستین فیلم سینمایی‌اش «متیسه»، سال ۱۹۹۳، به عنوان یک بازیگر به خوبی شناخته شده بود. دو سال بعد، او تحت تاثیر خشونت واقعی پلیس علیه یک جوان ۱۷ ساله‌ی آفریقایی که منجر به کشته شدن او هنگام بازداشت بودن شد، «نفرت» را نوشت و ساخت. این فیلم تاثیرگذارترین فیلم فرانسوی درباره‌ی نابرابری‌های نژادی و خشونت پلیس است. سکانس افتتاحیه‌ی این فیلم یک شورش در مقابل نیروهای پلیس را نشان می‌دهد. کمی بعدتر فیلم تبدیل به داستان سه دوست با سرگذشت‌های متفاوت می‌شود.

وینز (وینسنت کسل) یک مرد یهودی جوان است که اخلاق تندی دارد و عاشق تقلید کردن کارهای تراویس بیکل، شخصیت اصلی فیلم «راننده‌ی تاکسی» (Taxi Driver) مارتین اسکورسیزی است. هوبرت (هوبرت کونده) یک جوان آفریقایی-فرانسوی بوکسور است با شخصیتی آرام که دوست دارد محله را ترک کند و سعید (سعید تغماوی) یک جوان مسلمان پاریسی است که تلاش می‌کند خشم و ترس خودش را پشت شوخی‌ها پنهان نماید. «نفرت» داستان ۲۴ ساعت از زندگی آن‌ها را روایت می‌کند و نشان می‌دهد که وقتی آن‌ها می‌فهمند یکی از دوستانشان درحالی که بازداشت شده بوده، مرده است، چه احساسی از خودشان نشان می‌دهند.

از ترس و خشم تا روبه‌رو شدن با دیگران و خویشتن؛ وینز، هوبرت و سعید باید راهی پیدا کنند تا زنده بمانند یا بگریزند. این فیلم برای نخستین بار از نقطه‌نظری واقع‌گرایانه و انتقادی، خشونت و وحشی‌گری پلیس فرانسه را به تصویر کشید. این فیلم نسخه‌ای زیرزمینی‌تر و ترسناک‌تر از پاریسی که همواره به عنوان شهری عاشقانه تصور شده است را به مخاطبان نشان می‌دهد. این فیلم هم‌چنین باعث درگیری‌های بیشتر مردم با پلیس در دنیای واقعی شد. «نفرت» نه تنها برای اهداف سیاسی و آزادی‌خواهانه فیلمی حیاتی بود، بلکه سرنوشت بازیگران خودش را هم برای همیشه تغییر داد.

 احتمالا تمام سینمادوستان هنوز هم وینسنت کسل را به دنبال بازآفرینی دیالوگ‌های تراویس بیکل در «نفرت» به خاطر می‌آورند.
منبع: دیجی‌مگ