دوران حرفهای وینسنت کسل ۳۰ سال طول دارد و او به تدریج در حال تبدیل شدن به یک اسطورهی سینمایی فرانسوی و حتی بینالمللی است. بهترین فیلمهای وینسنت کسل را باید از بین تعداد زیادی فیلم خوب انتخاب کرد و این کار به آسانی انجامپذیر نیست. کسل یکی از تاثیرگذارترین و دوستداشتنیترین شخصیتهای سینمای فرانسه است.
چارسو پرس: بخش زیادی از طرفداران سینما، کسل را به دنبال ازدواجش با مونیکا بلوچی میشناسند و اگرچه او بازیگر بزرگی است، این مساله بر شهرتش به عنوان یک بازیگر سایه انداخته و باعث شده است او تبدیل به یکی از بازیگران قدرنادیدهی سینما شود. کسل گاهی در مرکز شایعات قرار میگیرد، اما همیشه جذاب است و کارنامهای قدرتمند در زمینهی بازیگری دارد.
وینسنت کسل بازیگری را از سال ۱۹۹۳ با بازی در فیلم «متیسه» (Métisse) از متیو کاساویتز آغاز کرد، اما با بازی در «نفرت» (La Haine) سال ۱۹۹۵ به شهرت بینالمللی رسید. اگرچه میتوان اکثر شخصیتهایی را که او در فیلمهای مختلف خلق کرده است در دستهبندی مردان خشن، پرخاشگر و اغواکننده قرار داد، با این حال کسل طی سالهای فعالیتاش به عنوان بازیگر، همواره تلاش کرده است جزئیات متفاوتی را به نقشهایش وارد کند؛ چه این نقشها جنایتکارانی بدنام باشند یا جوانهایی در کوچههای پاریس یا خود شاه فرانسه. بهترین فیلمهای وینسنت کسل میتوانند محتواهای بصری جدید را به شما معرفی کنند و شما را با دنیایی تازه آشنا نمایند. کسل اخیرا در سریالی به نام «ارتباط» (Liaison)، محصول شبکهی اپل پلاس نقشآفرینی کرده است و در آن با اوا گرین همبازی شده.
این فیلم نه خیلی دقیق، اما بر اساس وقایع تاریخیای که طی دههی ۱۷۶۰ میلادی در جوادون که امروزه لوزر خوانده می شود رخ داده است، ساخته شده. «برادری گرگ» داستان شوالیهای به نام گرگوری دیفرانشاس (ساموئل له بیهان) و دوستش مانی (مارک داکیشوس) را دنبال میکند که سعی دارند معمای قتلهای وحشیانهی منطقه را حل کنند. دیفرانشاس و مانی با شخصیتهای زیادی روبهرو میشوند که بعضی از آنها رفتارهای مشکوکی دارند و به نظر میرسد در حال مخفی کردن چیزی هستند؛ یکی از این افراد، یک مرد دیوانهی شکار و متعلق به طبقهی اشراف به نام فرانسیس دیمورانجیاس (وینسنت کسل) است.
در دنیای واقعی، معمای قتلها هرگز حل نشدند و بسیاری بر این عقیدهاند که این قتلها تقصیر یک گرگ بزرگ بوده است. سازندگان «برادری گرگ» این داستان تاریخی را برداشتهاند و به آن حال و هوایی توطئهمانند دادهاند و ماجراجوییها و عناصر هیجانانگیز زیادی هم به آن افزودهاند. فرانسیس وینسنت کسل یک ضدقهرمان کلاسیک است که نمیتوان آن را متوقف نمود یا به او آسیب زد؛ چرا که او جایگاهی بالا دارد و شخصیتی است تاثیرگذار. این فیلم یکی از دهها فیلمی است که کسل همراه با مونیکا بلوچی که آن زمان همسرش بود، در آن حضور یافته.
روایت جذاب دنبال کردن معشوقه و تنش دلتنگی مداوم مکس و لیزا نسبت به یکدیگر و البته چندین نقطهی عطف خیرهکننده که در آنها مسیر داستان ناگهان تغییر میکند، «آپارتمان» را تبدیل به فیلمی بیش از یک درام عاشقانهی ساده کرده است. به عنوان بازیگر نقش اصلی مرد این فیلم، کسل با هر حرکت خود احساسات و هیجانات خود را به مخاطبان منتقل میکند. او توسط زیبایی و حضور لیزا تسخیر شده است و کسل در نقش مکس به تمام مخاطبان ثابت میکند که لیزا تا چه اندازه برایش مهم است. این حس عاشقانه باعث میشود مکس تصمیمات اشتباه بگیرد، به آسانی گول بخورد و گاهی پرخاشگر شود. «آپارتمان» در حالی که یکی از بهترین فیلمهای وینسنت کسل است، به عنوان یک فیلم نوآر خوب هم شناخته شده است.
کسل در این فیلم نقش یک مرد بینهایت خودشیفته را ایفا میکند، اما همانطور که خودش و کارگردان فیلم به آن اشاره کردهاند، جورجو قرار نبود نقش منفی فیلم باشد. اشتیاقهای او، خواستهها و نیازهایش قرار بوده است قابل دستیابی باشند، اما تاثیر او بر زندگی تونی مخرب است. این شخصیتهای پیچیده باعث میشوند «شاه من» به فیلمی خیرهکننده و گیرا بدل شود. برکو و کسل در این فیلم موفق میشوند ارتباط هنری مناسبی با یکدیگر برقرار کنند. برکو برای بازی در این فیلم توانست جایزهی بهترین بازیگر نقش اصلی زن را از جشنوارهی فیلم کن فرانسه به دست آورد.
فیلم داستانی را ارائه میدهد که در آنها گروهی از مشاوران سعی دارند با توجه به سیاستهای استراتژیک دفاعی برای الیزابت همسر پیدا کنند. یکی از این همسرهای احتمالی دوک دانجو است که نقش آن را وینسنت کسل ایفا میکند. دوک هنری دانجو پادشاه فرانسه بود. سبک زندگی این پادشاه همواره برای بسیاری از تاریخدانها ناواضح و سوال برانگیز بوده است و فیلم هم خیلی خوب به آن نپرداخته است. با این حال، کسل موفق میشود پرترهای درخشان از این پادشاه متفاوت و عجیب فرانسه خلق کند و با وجود مدت زمان حضور کوتاهش در تصویر، این فیلم را تبدیل به یکی از بهترین فیلمهای کارنامهی حرفهای خود کند. وینسنت کسل در «الیزابت» نقش پادشاهی را ایفا میکند که دوست دارد کارهایی را انجام دهد که برای پادشاهان مناسب نیست.
این فیلم یک مطالعهی دقیق دربارهی زمان است و نشان میدهد که چگونه زندگی در عرض یک دقبقه میتواند به کلی تغییر کند و تبدیل به یک کابوس شود. در «برگشتناپذیر» که یکی از بهترین فیلمهای وینسنت کسل است، او و بلوچی به شکلی طبیعی موفق میشوند نقش یک زوج عاشقپیشه را ایفا کنند. تماشای «برگشتناپذیر» میتواند زاویهی جدیدی به شما ارائه دهد و شما را به درک جدیدی از زمان برساند. البته نوئه چند سال بعد، یک بار دیگر این فیلم را تدوین کرد و اینبار همهچیز را به ترتیب وقوع در کنار هم قرار داد و نام آن را «برگشتناپذیر: کات مستقیم» (Irreversible: Cut) گذاشت.
وقتی که رئیس او به او پیشنهاد استخدام کردن یک دستیار میدهد، کارلا با مردی خوشاندام اما به هم ریخته و نامنظم به نام پائول (وینسنت کسل) رو به رو میشود. پائول از کارلا جوانتر است و در کارهایی که کارلا از او میخواهد انجامشان دهد بیتجربه است، اما از او حمایت میکند و خیلی زود همهچیز را یاد میگیرد. این رفتارهای پائول باعث میشود که خیلی زود رابطهای بین آنها شکل بگیرد؛ رابطهای که به جرم و هیجان میانجامد. وینسنت کسل بازیگر ایدهآل برای ایفا کردن نقش پائول است؛ مردی جذاب و کاریزماتیک که میتواند اغواگر باشد و یک هیولای درون هم دارد. در حالی که «بخوان لبانم را» یکی از بهترین فیلمهای وینسنت کسل است، امانوئل دوس، یکی از اسطورههای سینمای فرانسه هم در نقش کارلا میدرخشد. این نقش توانست جایزهی اروپایی معتبر سزار بهترین بازیگر نقش اصلی زن را برای دوس به ارمغان بیاورد.
مزرین مرتکب جرایم سنگین زیادی شده بود؛ از دزدی گرفته تا قتل. با وجود این طی سالهای فعالیتاش خیلیها او را به عنوان یک قهرمان میشناختند. کسل در ابتدا تلاش کرد تا پرترهای از مزرین به عنوان دشمن مردم ترسیم نماید، اما هر چه پیشتر رفت دریافت که نمیتواند کاریزمای ذاتی و شخصیت جذاب او را انکار کند؛ چیزی شبیه به پابلو اسکوبار و سایر مجرمانی از این قبیل. جدای از این که مقاصد وینسنت کسل هنگام خلق کردن این شخصیت سینمایی چه بوده است، او توانسته به خوبی تبدیل به مرد ۱۰۰۰ چهره شود. خیلی از کسانی که چیز زیادی دربارهی مزرین نمیدانستند، بعد از یدن فیلم دلباختهی او شدند و این حقیقت اثباتکنندهی قدرت بازیگری کسل است.
لوژین آن جا نیست که فقط اشتباهات کیریل را بپوشاند. او خیلی زود درمییابد که باید همهی کارها را به تنهایی انجام دهد و نجات دادن جان خودش، بیشک از همهچیز مهمتر است. ویگو مورتنسن در صحنههای مربوط به مبارزه استعداد و توانایی خارق العادهای از خودش به نمایش میگذارد، در حالی کسل هم در ایفای نقش یک شخصیت شیطانی و ترسو بسیار باورپذیر ظاهر میشود. «قولهای شرقی» یکی از بهترین فیلمهای اکشن و دلهرهآور دههی ۲۰۰۰ میلادی است و یکبار دیگر نشان میدهد که کراننبرگ میتواند بهترین استعدادهای مورتنسن را از او بیرون بکشد. این فیلم یکی از چهار همکاری این دو هنرمند است. موتنسون برای بازی در این نقش نامزد دریافت اسکار بهترین بازیگر نقش اصلی مرد شد.
موقعیت نینا توسط یک تازهوارد به نام لیلی (میلا کونیس) که حالا اصلیترین رقیب او برای گرفتن نقش اصلی است، تهدید میشود. اشتیاق شدید نینا برای به دست آوردن نقش اصلی، تبدیل به یک وسواس میشود و او برای رسیدن به خواستهاش بیشتر و بیشتر به خودش فشار میآورد. شخصیت توماس برای به نقطهی اوج رساندن نینا ضروری است؛ شیوهی مربیگری عجیب و غریب او به دنبال تخصصهای اثباتشدهاش هرگز مورد سوال قرار نمیگیرد. تجربهی داشتن استادی که به دنبال درست از آب در آمدن اثر هنری، حد و مرزها را شکسته باشد، در رشتههای هنری چیزی شایع است. او به اندازهای در ایفای این نقش دقت به خرج میدهد که «قوی سیاه» تبدیل به یکی از بهترین فیلمهای وینسنت کسل میشود.
وینز (وینسنت کسل) یک مرد یهودی جوان است که اخلاق تندی دارد و عاشق تقلید کردن کارهای تراویس بیکل، شخصیت اصلی فیلم «رانندهی تاکسی» (Taxi Driver) مارتین اسکورسیزی است. هوبرت (هوبرت کونده) یک جوان آفریقایی-فرانسوی بوکسور است با شخصیتی آرام که دوست دارد محله را ترک کند و سعید (سعید تغماوی) یک جوان مسلمان پاریسی است که تلاش میکند خشم و ترس خودش را پشت شوخیها پنهان نماید. «نفرت» داستان ۲۴ ساعت از زندگی آنها را روایت میکند و نشان میدهد که وقتی آنها میفهمند یکی از دوستانشان درحالی که بازداشت شده بوده، مرده است، چه احساسی از خودشان نشان میدهند.
از ترس و خشم تا روبهرو شدن با دیگران و خویشتن؛ وینز، هوبرت و سعید باید راهی پیدا کنند تا زنده بمانند یا بگریزند. این فیلم برای نخستین بار از نقطهنظری واقعگرایانه و انتقادی، خشونت و وحشیگری پلیس فرانسه را به تصویر کشید. این فیلم نسخهای زیرزمینیتر و ترسناکتر از پاریسی که همواره به عنوان شهری عاشقانه تصور شده است را به مخاطبان نشان میدهد. این فیلم همچنین باعث درگیریهای بیشتر مردم با پلیس در دنیای واقعی شد. «نفرت» نه تنها برای اهداف سیاسی و آزادیخواهانه فیلمی حیاتی بود، بلکه سرنوشت بازیگران خودش را هم برای همیشه تغییر داد.
احتمالا تمام سینمادوستان هنوز هم وینسنت کسل را به دنبال بازآفرینی دیالوگهای تراویس بیکل در «نفرت» به خاطر میآورند.
منبع: دیجیمگ
وینسنت کسل بازیگری را از سال ۱۹۹۳ با بازی در فیلم «متیسه» (Métisse) از متیو کاساویتز آغاز کرد، اما با بازی در «نفرت» (La Haine) سال ۱۹۹۵ به شهرت بینالمللی رسید. اگرچه میتوان اکثر شخصیتهایی را که او در فیلمهای مختلف خلق کرده است در دستهبندی مردان خشن، پرخاشگر و اغواکننده قرار داد، با این حال کسل طی سالهای فعالیتاش به عنوان بازیگر، همواره تلاش کرده است جزئیات متفاوتی را به نقشهایش وارد کند؛ چه این نقشها جنایتکارانی بدنام باشند یا جوانهایی در کوچههای پاریس یا خود شاه فرانسه. بهترین فیلمهای وینسنت کسل میتوانند محتواهای بصری جدید را به شما معرفی کنند و شما را با دنیایی تازه آشنا نمایند. کسل اخیرا در سریالی به نام «ارتباط» (Liaison)، محصول شبکهی اپل پلاس نقشآفرینی کرده است و در آن با اوا گرین همبازی شده.
۱۰. برادری گرگ (Le Pacte des loups)
- سال تولید: ۲۰۰۱
- کارگردان: کریستف گان
- بازیگران: ساموئل له بیهان، امیلی دوکن، مونیکا بلوچی، ژرمی رنیر
- امتیاز راتن تومیتوز: ۷۳ از ۱۰۰
- امتیاز متاکریتیک: ۵۷ از ۱۰۰
- امتیاز IMDb به فیلم: ۷ از ۱۰
این فیلم نه خیلی دقیق، اما بر اساس وقایع تاریخیای که طی دههی ۱۷۶۰ میلادی در جوادون که امروزه لوزر خوانده می شود رخ داده است، ساخته شده. «برادری گرگ» داستان شوالیهای به نام گرگوری دیفرانشاس (ساموئل له بیهان) و دوستش مانی (مارک داکیشوس) را دنبال میکند که سعی دارند معمای قتلهای وحشیانهی منطقه را حل کنند. دیفرانشاس و مانی با شخصیتهای زیادی روبهرو میشوند که بعضی از آنها رفتارهای مشکوکی دارند و به نظر میرسد در حال مخفی کردن چیزی هستند؛ یکی از این افراد، یک مرد دیوانهی شکار و متعلق به طبقهی اشراف به نام فرانسیس دیمورانجیاس (وینسنت کسل) است.
در دنیای واقعی، معمای قتلها هرگز حل نشدند و بسیاری بر این عقیدهاند که این قتلها تقصیر یک گرگ بزرگ بوده است. سازندگان «برادری گرگ» این داستان تاریخی را برداشتهاند و به آن حال و هوایی توطئهمانند دادهاند و ماجراجوییها و عناصر هیجانانگیز زیادی هم به آن افزودهاند. فرانسیس وینسنت کسل یک ضدقهرمان کلاسیک است که نمیتوان آن را متوقف نمود یا به او آسیب زد؛ چرا که او جایگاهی بالا دارد و شخصیتی است تاثیرگذار. این فیلم یکی از دهها فیلمی است که کسل همراه با مونیکا بلوچی که آن زمان همسرش بود، در آن حضور یافته.
۹. آپارتمان (L’Appartement)
- سال تولید: ۱۹۹۶
- کارگردان: گیلس میمونی
- بازیگران: مونیکا بلوچی، ساندرین کیبرلن، ادوارد باویر، اوا یونیسکو
- امتیاز راتن تومیتوز: ۸۶ از ۱۰۰
- امتیاز متاکریتیک: ۹۴ از ۱۰۰
- امتیاز IMDb به فیلم: ۷.۳ از ۱۰
روایت جذاب دنبال کردن معشوقه و تنش دلتنگی مداوم مکس و لیزا نسبت به یکدیگر و البته چندین نقطهی عطف خیرهکننده که در آنها مسیر داستان ناگهان تغییر میکند، «آپارتمان» را تبدیل به فیلمی بیش از یک درام عاشقانهی ساده کرده است. به عنوان بازیگر نقش اصلی مرد این فیلم، کسل با هر حرکت خود احساسات و هیجانات خود را به مخاطبان منتقل میکند. او توسط زیبایی و حضور لیزا تسخیر شده است و کسل در نقش مکس به تمام مخاطبان ثابت میکند که لیزا تا چه اندازه برایش مهم است. این حس عاشقانه باعث میشود مکس تصمیمات اشتباه بگیرد، به آسانی گول بخورد و گاهی پرخاشگر شود. «آپارتمان» در حالی که یکی از بهترین فیلمهای وینسنت کسل است، به عنوان یک فیلم نوآر خوب هم شناخته شده است.
۸. شاه من (Mon roi)
- سال تولید: ۲۰۱۵
- کارگردان: مایوین
- بازیگران: امانوئل برکو، لویی گارل، ایزلید له بسکو، پاتریک راینال
- امتیاز راتن تومیتوز: ۷۲ از ۱۰۰
- امتیاز متاکریتیک: ۶۲ از ۱۰۰
- امتیاز IMDb به فیلم: ۷.۱ از ۱۰
کسل در این فیلم نقش یک مرد بینهایت خودشیفته را ایفا میکند، اما همانطور که خودش و کارگردان فیلم به آن اشاره کردهاند، جورجو قرار نبود نقش منفی فیلم باشد. اشتیاقهای او، خواستهها و نیازهایش قرار بوده است قابل دستیابی باشند، اما تاثیر او بر زندگی تونی مخرب است. این شخصیتهای پیچیده باعث میشوند «شاه من» به فیلمی خیرهکننده و گیرا بدل شود. برکو و کسل در این فیلم موفق میشوند ارتباط هنری مناسبی با یکدیگر برقرار کنند. برکو برای بازی در این فیلم توانست جایزهی بهترین بازیگر نقش اصلی زن را از جشنوارهی فیلم کن فرانسه به دست آورد.
۷. الیزابت (Elizabeth)
- سال تولید: ۱۹۹۸
- کارگردان: شکهار کاپور
- بازیگران: کیت بلانشت، جفری راش، جوزف فینز، تیم بوان
- امتیاز راتن تومیتوز: ۸۳ از ۱۰۰
- امتیاز متاکریتیک: ۷۵ از ۱۰۰
- امتیاز IMDb به فیلم: ۷.۴ از ۱۰
فیلم داستانی را ارائه میدهد که در آنها گروهی از مشاوران سعی دارند با توجه به سیاستهای استراتژیک دفاعی برای الیزابت همسر پیدا کنند. یکی از این همسرهای احتمالی دوک دانجو است که نقش آن را وینسنت کسل ایفا میکند. دوک هنری دانجو پادشاه فرانسه بود. سبک زندگی این پادشاه همواره برای بسیاری از تاریخدانها ناواضح و سوال برانگیز بوده است و فیلم هم خیلی خوب به آن نپرداخته است. با این حال، کسل موفق میشود پرترهای درخشان از این پادشاه متفاوت و عجیب فرانسه خلق کند و با وجود مدت زمان حضور کوتاهش در تصویر، این فیلم را تبدیل به یکی از بهترین فیلمهای کارنامهی حرفهای خود کند. وینسنت کسل در «الیزابت» نقش پادشاهی را ایفا میکند که دوست دارد کارهایی را انجام دهد که برای پادشاهان مناسب نیست.
۶. برگشتناپذیر (Irréversible)
- سال تولید: ۲۰۰۲
- کارگردان: گاسپار نوئه
- بازیگران: مونیکا بلوچی، آلبرت دوپنتل، ژان-لوئی گوست، جو پرستیا
- امتیاز راتن تومیتوز: ۵۹ از ۱۰۰
- امتیاز IMDb به فیلم: ۷.۳ از ۱۰
این فیلم یک مطالعهی دقیق دربارهی زمان است و نشان میدهد که چگونه زندگی در عرض یک دقبقه میتواند به کلی تغییر کند و تبدیل به یک کابوس شود. در «برگشتناپذیر» که یکی از بهترین فیلمهای وینسنت کسل است، او و بلوچی به شکلی طبیعی موفق میشوند نقش یک زوج عاشقپیشه را ایفا کنند. تماشای «برگشتناپذیر» میتواند زاویهی جدیدی به شما ارائه دهد و شما را به درک جدیدی از زمان برساند. البته نوئه چند سال بعد، یک بار دیگر این فیلم را تدوین کرد و اینبار همهچیز را به ترتیب وقوع در کنار هم قرار داد و نام آن را «برگشتناپذیر: کات مستقیم» (Irreversible: Cut) گذاشت.
۵. بخوان لبانم را (Sur mes lèvres)
- سال تولید: ۲۰۰۱
- کارگردان: ژاک اودیار
- بازیگران: امانوئل دوس، اولیویه گورمه، اولیویا بونامی، برنار آلن
- امتیاز راتن تومیتوز: ۹۷ از ۱۰۰
- امتیاز IMDb به فیلم: ۷.۳ از ۱۰
وقتی که رئیس او به او پیشنهاد استخدام کردن یک دستیار میدهد، کارلا با مردی خوشاندام اما به هم ریخته و نامنظم به نام پائول (وینسنت کسل) رو به رو میشود. پائول از کارلا جوانتر است و در کارهایی که کارلا از او میخواهد انجامشان دهد بیتجربه است، اما از او حمایت میکند و خیلی زود همهچیز را یاد میگیرد. این رفتارهای پائول باعث میشود که خیلی زود رابطهای بین آنها شکل بگیرد؛ رابطهای که به جرم و هیجان میانجامد. وینسنت کسل بازیگر ایدهآل برای ایفا کردن نقش پائول است؛ مردی جذاب و کاریزماتیک که میتواند اغواگر باشد و یک هیولای درون هم دارد. در حالی که «بخوان لبانم را» یکی از بهترین فیلمهای وینسنت کسل است، امانوئل دوس، یکی از اسطورههای سینمای فرانسه هم در نقش کارلا میدرخشد. این نقش توانست جایزهی اروپایی معتبر سزار بهترین بازیگر نقش اصلی زن را برای دوس به ارمغان بیاورد.
۴. مزرین: غریزهی جنایت (Mesrine: Killer Instinct)
- سال تولید: ۲۰۰۸
- کارگردان: ژان فرانسوا ریشه
- بازیگران: جرارد دیپاردو، سیسیل دی فرانس، روی دوپوس، میشل دوچاوزی
- امتیاز راتن تومیتوز: ۸۲ از ۱۰۰
- امتیاز متاکریتیک: ۷۲ از ۱۰۰
- امتیاز IMDb به فیلم: ۷.۵ از ۱۰
مزرین مرتکب جرایم سنگین زیادی شده بود؛ از دزدی گرفته تا قتل. با وجود این طی سالهای فعالیتاش خیلیها او را به عنوان یک قهرمان میشناختند. کسل در ابتدا تلاش کرد تا پرترهای از مزرین به عنوان دشمن مردم ترسیم نماید، اما هر چه پیشتر رفت دریافت که نمیتواند کاریزمای ذاتی و شخصیت جذاب او را انکار کند؛ چیزی شبیه به پابلو اسکوبار و سایر مجرمانی از این قبیل. جدای از این که مقاصد وینسنت کسل هنگام خلق کردن این شخصیت سینمایی چه بوده است، او توانسته به خوبی تبدیل به مرد ۱۰۰۰ چهره شود. خیلی از کسانی که چیز زیادی دربارهی مزرین نمیدانستند، بعد از یدن فیلم دلباختهی او شدند و این حقیقت اثباتکنندهی قدرت بازیگری کسل است.
۳. قولهای شرقی (Eastern Promises)
- سال تولید: ۲۰۰۷
- کارگردان: دیوید کراننبرگ
- بازیگران: نایومی واتس، ویگو مورتنسن، آرمین مولر-استال، دیوید پاپاوا
- امتیاز راتن تومیتوز: ۸۹ از ۱۰۰
- امتیاز متاکریتیک: ۸۳ از ۱۰۰
- امتیاز IMDb به فیلم: ۷.۶ از ۱۰
لوژین آن جا نیست که فقط اشتباهات کیریل را بپوشاند. او خیلی زود درمییابد که باید همهی کارها را به تنهایی انجام دهد و نجات دادن جان خودش، بیشک از همهچیز مهمتر است. ویگو مورتنسن در صحنههای مربوط به مبارزه استعداد و توانایی خارق العادهای از خودش به نمایش میگذارد، در حالی کسل هم در ایفای نقش یک شخصیت شیطانی و ترسو بسیار باورپذیر ظاهر میشود. «قولهای شرقی» یکی از بهترین فیلمهای اکشن و دلهرهآور دههی ۲۰۰۰ میلادی است و یکبار دیگر نشان میدهد که کراننبرگ میتواند بهترین استعدادهای مورتنسن را از او بیرون بکشد. این فیلم یکی از چهار همکاری این دو هنرمند است. موتنسون برای بازی در این نقش نامزد دریافت اسکار بهترین بازیگر نقش اصلی مرد شد.
۲. قوی سیاه (Black Swan)
- سال تولید: ۲۰۱۰
- کارگردان: دارن آرونوفسکی
- بازیگران: ناتالی پورتمن، میلاکونیس، وایونا رایدر، باربارا هرشی
- امتیاز راتن تومیتوز: ۸۵ از ۱۰۰
- امتیاز متاکریتیک: ۷۹ از ۱۰۰
- امتیاز IMDb به فیلم: ۸ از ۱۰
موقعیت نینا توسط یک تازهوارد به نام لیلی (میلا کونیس) که حالا اصلیترین رقیب او برای گرفتن نقش اصلی است، تهدید میشود. اشتیاق شدید نینا برای به دست آوردن نقش اصلی، تبدیل به یک وسواس میشود و او برای رسیدن به خواستهاش بیشتر و بیشتر به خودش فشار میآورد. شخصیت توماس برای به نقطهی اوج رساندن نینا ضروری است؛ شیوهی مربیگری عجیب و غریب او به دنبال تخصصهای اثباتشدهاش هرگز مورد سوال قرار نمیگیرد. تجربهی داشتن استادی که به دنبال درست از آب در آمدن اثر هنری، حد و مرزها را شکسته باشد، در رشتههای هنری چیزی شایع است. او به اندازهای در ایفای این نقش دقت به خرج میدهد که «قوی سیاه» تبدیل به یکی از بهترین فیلمهای وینسنت کسل میشود.
۱. نفرت (La Haine)
- سال تولید: ۲۰۱۰
- کارگردان: متیو کاسوویتس
- بازیگران: هوبرت کاوندی، سعید تغماوی، سرژی لوپس، آندره دامان
- امتیاز راتن تومیتوز: ۹۶ از ۱۰۰
- امتیاز IMDb به فیلم: ۸.۱ از ۱۰
وینز (وینسنت کسل) یک مرد یهودی جوان است که اخلاق تندی دارد و عاشق تقلید کردن کارهای تراویس بیکل، شخصیت اصلی فیلم «رانندهی تاکسی» (Taxi Driver) مارتین اسکورسیزی است. هوبرت (هوبرت کونده) یک جوان آفریقایی-فرانسوی بوکسور است با شخصیتی آرام که دوست دارد محله را ترک کند و سعید (سعید تغماوی) یک جوان مسلمان پاریسی است که تلاش میکند خشم و ترس خودش را پشت شوخیها پنهان نماید. «نفرت» داستان ۲۴ ساعت از زندگی آنها را روایت میکند و نشان میدهد که وقتی آنها میفهمند یکی از دوستانشان درحالی که بازداشت شده بوده، مرده است، چه احساسی از خودشان نشان میدهند.
از ترس و خشم تا روبهرو شدن با دیگران و خویشتن؛ وینز، هوبرت و سعید باید راهی پیدا کنند تا زنده بمانند یا بگریزند. این فیلم برای نخستین بار از نقطهنظری واقعگرایانه و انتقادی، خشونت و وحشیگری پلیس فرانسه را به تصویر کشید. این فیلم نسخهای زیرزمینیتر و ترسناکتر از پاریسی که همواره به عنوان شهری عاشقانه تصور شده است را به مخاطبان نشان میدهد. این فیلم همچنین باعث درگیریهای بیشتر مردم با پلیس در دنیای واقعی شد. «نفرت» نه تنها برای اهداف سیاسی و آزادیخواهانه فیلمی حیاتی بود، بلکه سرنوشت بازیگران خودش را هم برای همیشه تغییر داد.
احتمالا تمام سینمادوستان هنوز هم وینسنت کسل را به دنبال بازآفرینی دیالوگهای تراویس بیکل در «نفرت» به خاطر میآورند.
منبع: دیجیمگ
https://teater.ir/news/58104