درحالیکه این روزها صداوسیمای جمهوری اسلامی ایران با وجود منابع سرشار در رقابتی نفسگیر با فضای مجازی، شبکههای گوناگون اجتماعی و پلتفرمهای پخش فیلم و سریال و برنامههای سرگرمکننده و مفرح دست و پنجه نرم میکند و به زعم مخاطبان، در میدان رقابت در حال واگذاری عرصه است و دقیقا در دورانی که دومین سال پسا تحول را پشت سر میگذارد، بار دیگر به شکل از دست در رفتهای دست به دامان سلبریتی ها برای جذب مخاطب شده است، به طوریکه این حجم از حضور سلبریتیها در برنامهها و شبکههای مختلف کمسابقه است و حالا از پرداخت ارقام غیرمتعارفی نیز صحبت به میان آمده است.
چارسو پرس: محمد خراسانی در یادداشتی نوشته است:
اگرچه برخی این رفتار صداوسیما را تلاشی برای نگه داشتن چهرههای مشهور معنا میکنند اما نوع رفتار این افراد و انفعال صداوسیما در مقابل آنها معنای دیگری میدهد یا دست کم باید گفت اگر چنین هم بوده، وقتی چهرههای مشهور روی آنتن گران تلویزیون هر حرفی که بخواهند میزنند و مجریان و عوامل سازنده برنامههای تلویزیونی هم کاری از دستشان برنمیآید عملا این صداوسیماست که دستش را باید به نشانه شکست بالا بیاورد و از رسالت خود دور مانده است.
اگر بنای حضور سلبریتیها بر اساس راهبردی مشخص جهت ترویج ارزشهای اخلاقی و فرهنگی جامعه ایرانیست، دعوت آنها معنا پیدا میکند، اما آنسوی ماجرا وقتی که راهبردی وجود ندارد و فضا رهاست تا سلبریتیها و مجریان هرچه دل تنگشان خواست بگویند، با تراژدی سلبریتیزدگی مواجه می شویم که مدیران رسانه ملی بارها اعلام کرده بودند از آن حذر دارند.
از زاویهای دیگر هزینه چند صد میلیونی دعوت از این چهرهها در کنار هزینه گزاف تولید و پخش برنامه برای مخاطبی که دیگر حوصله نشستن پای شطحیات این سلبریتیها را ندارد با چه توجیه منطقی و حتی اقتصادی صورت میگیرد؟ یا این سؤال که وقتی میتوان با محتوای غنی و تولید برنامههای متنوع که حتی نمونه قرآنی و مذهبی آن در «معلی» و «محفل» برخلاف تصور موجود به دلیل نوگرایی مورد اقبال مخاطب قرار گرفت و یا برنامه 《زندگی پس از زندگی》که مخاطب را پای صفحه تلویزیون میخ کوب میکند، چرا باید به دنبال جذب مخاطب با اذان «بنیامین بهادری» و شاذگوییهای «حسن روشن» و«علی پروین» در نام بردن از «معین» و «هایده» ... باشیم.
قطعا حضور چهرههای مشهور و مورد احترام مردم در رسانه ملی نه کار بدی است و نه کسی با آن مخالف است مادامی که حضور این افراد بتواند به تقویت محتوای برنامه کمککند، اینکه دکمه ضبط برنامه را بزنیم و بگذاریم کار پیش برود تا چه بر سر برنامه میآید و روی موج بداهه گویی از پیش تعیین نشده سلبریتیها سوار شویم یعنی باختن آنتن تلویزیون به شکلات جذب مخاطب که بعدا کام همه را تلخ میکند. آیا وقت آن نرسیده که با مخاطب هوشمندانهتر برخورد کنیم؟ اتفاقا مخاطب میفهمد وقتی آقای فتحالله زاده آن کنایه را به مجری میزند یعنی چه و بازخورد آن صدها ویدئوی تمسخر برنامههایی است که مجریان و سلبریتیها ساعتها دور هم مینشینند و از آنتن رسانهملی در مورد غذای مورد علاقه تا خواننده محبوبشان سخن میگویند و از تعداد دفعات عاشقی مهمان و مسائل کاملا شخصی افراد میپرسند!
فقر سریالها و برنامههای قوی سرگرمکننده توام با انتقال مفاهیم که به تقویت فرهنگ عمومی و ارتقای اخلاقی جامعه کمک کند و باعث نشاط و امید جامعه شود، به شدت این ایام به ویژه در فرصت طلایی تلاقی ماه مبارک رمضان و نوروز احساس میشود و حضور گسترده برنامههای جُنگ و دورهمیهای پر زرق و برق اما تهی از معنا، مخاطب را بیش از پیش دلزده و خسته میکند.
منبع: ایسنا
نویسنده: محمد خراسانی
اگرچه برخی این رفتار صداوسیما را تلاشی برای نگه داشتن چهرههای مشهور معنا میکنند اما نوع رفتار این افراد و انفعال صداوسیما در مقابل آنها معنای دیگری میدهد یا دست کم باید گفت اگر چنین هم بوده، وقتی چهرههای مشهور روی آنتن گران تلویزیون هر حرفی که بخواهند میزنند و مجریان و عوامل سازنده برنامههای تلویزیونی هم کاری از دستشان برنمیآید عملا این صداوسیماست که دستش را باید به نشانه شکست بالا بیاورد و از رسالت خود دور مانده است.
اگر بنای حضور سلبریتیها بر اساس راهبردی مشخص جهت ترویج ارزشهای اخلاقی و فرهنگی جامعه ایرانیست، دعوت آنها معنا پیدا میکند، اما آنسوی ماجرا وقتی که راهبردی وجود ندارد و فضا رهاست تا سلبریتیها و مجریان هرچه دل تنگشان خواست بگویند، با تراژدی سلبریتیزدگی مواجه می شویم که مدیران رسانه ملی بارها اعلام کرده بودند از آن حذر دارند.
از زاویهای دیگر هزینه چند صد میلیونی دعوت از این چهرهها در کنار هزینه گزاف تولید و پخش برنامه برای مخاطبی که دیگر حوصله نشستن پای شطحیات این سلبریتیها را ندارد با چه توجیه منطقی و حتی اقتصادی صورت میگیرد؟ یا این سؤال که وقتی میتوان با محتوای غنی و تولید برنامههای متنوع که حتی نمونه قرآنی و مذهبی آن در «معلی» و «محفل» برخلاف تصور موجود به دلیل نوگرایی مورد اقبال مخاطب قرار گرفت و یا برنامه 《زندگی پس از زندگی》که مخاطب را پای صفحه تلویزیون میخ کوب میکند، چرا باید به دنبال جذب مخاطب با اذان «بنیامین بهادری» و شاذگوییهای «حسن روشن» و«علی پروین» در نام بردن از «معین» و «هایده» ... باشیم.
قطعا حضور چهرههای مشهور و مورد احترام مردم در رسانه ملی نه کار بدی است و نه کسی با آن مخالف است مادامی که حضور این افراد بتواند به تقویت محتوای برنامه کمککند، اینکه دکمه ضبط برنامه را بزنیم و بگذاریم کار پیش برود تا چه بر سر برنامه میآید و روی موج بداهه گویی از پیش تعیین نشده سلبریتیها سوار شویم یعنی باختن آنتن تلویزیون به شکلات جذب مخاطب که بعدا کام همه را تلخ میکند. آیا وقت آن نرسیده که با مخاطب هوشمندانهتر برخورد کنیم؟ اتفاقا مخاطب میفهمد وقتی آقای فتحالله زاده آن کنایه را به مجری میزند یعنی چه و بازخورد آن صدها ویدئوی تمسخر برنامههایی است که مجریان و سلبریتیها ساعتها دور هم مینشینند و از آنتن رسانهملی در مورد غذای مورد علاقه تا خواننده محبوبشان سخن میگویند و از تعداد دفعات عاشقی مهمان و مسائل کاملا شخصی افراد میپرسند!
فقر سریالها و برنامههای قوی سرگرمکننده توام با انتقال مفاهیم که به تقویت فرهنگ عمومی و ارتقای اخلاقی جامعه کمک کند و باعث نشاط و امید جامعه شود، به شدت این ایام به ویژه در فرصت طلایی تلاقی ماه مبارک رمضان و نوروز احساس میشود و حضور گسترده برنامههای جُنگ و دورهمیهای پر زرق و برق اما تهی از معنا، مخاطب را بیش از پیش دلزده و خسته میکند.
منبع: ایسنا
نویسنده: محمد خراسانی
https://teater.ir/news/58805