کیارش اسدیزاده کارگردان سریال «دفتر یادداشت» درباره تمامی جزئیات و اتفاقاتی که به ساخته شدن این سریال منجر شد، توضیح داد.
چارسو پرس: به بهانه پایان سریال پرطرفدار «دفتر یادداشت»، نگاهی به گفتگوی علی دلگشایی با کیارش اسدی زاده کارگردان سریال «دفتر یادداشت» درباره روند شکل گیری سریال، از ابتدا تا انتها داشتیم.
*پروسه نگارش فیلمنامه «دفتر یادداشت» چگونه صورت گرفت؟
– زمانی که برای کارگردانی «دفتر یادداشت» انتخاب شدم نسخه کاملی از فیلمنامه وجود داشت و همه قسمتها و سیناپس کامل نوشته شده بود اما از آنجا که هر کارگردانی جهان خود را میسازد طبیعتاً من میخواستم که قصه توسط آقای خاکباز بازنویسی شود که این اتفاق هم افتاد و تهیهکننده و آقای خاکباز هم موافق بازنویسی بودند چراکه نسخه ارائه شده، نسخهای نبود که آماده ساخت باشد و به همین دلیل از زمانی که من به پروژه اضافه شدم، به همراه مسعود خاکباز برای بازنویسی فیلمنامه اقدام کردیم.
حسین اکبری تهیهکننده اثر و محمد نجاریان تدوینگر در این پروسه بازنویسی حضور داشتند و همه چیز در این بخش خیلی گروهی اتفاق افتاد تا اینکه ما به این نتیجه رسیدیم که حالا این فیلمنامه باید جلوی دوربین برود.
*اتفاق خوب و جالبی است که تدوینگر «دفتر یادداشت» از همان ابتدا با شما همراه بوده است.
– بله، حضور محمد نجاریان برای مواردی که ما به یک سکانس میپرداختیم و ممکن بود آن سکانس ریتم را دچار اشکال کند بسیار مفید بود.
در روند بازنویسی من و مسعود خاکباز اثر را بازنویسی کردیم و حسین اکبری و محمد نجاریان قصه را میخواندند و بعد جلسه میگذاشتیم و نظرات ارائه میشد. حتی وقتی بازنویسی ما پس از هر چهار قسمت انجام میشد با سرگروههای بخشهای مختلف جلسه میگذاشتیم و آنها فیلمنامه را میخواندند و بعد دوباره نظرات آنها مطرح میشد و طبیعتاً ممکن بود برخی کامنتها قصه را دچار تغییر و ویرایش کند.
*پس برای فیلمبرداری، نسخه کامل فیلمنامه آماده بود؟
– بله، نسخه کامل توسط مسعود خاکباز نوشته شده بود و همان نسخه اولیه هم فاصله چندانی با نسخه نهایی ندارد.
همین الان هم قصه «دفتر یادداشت» میتواند جای کار و ویرایش داشته باشد.
*روند بازنویسی این اثر چقدر به طول انجامید؟
– مسعود خاکباز حدود یک سال درگیر نوشتن این قصه بود و طبیعتاً آن زمان من در جریان این اثر نبودم. خاکباز چندین نسخه هم از این فیلمنامه را نوشته بود و من نسخه نهایی را خواندم و در پروسه بازنویسی فکر میکنم ما حدود چهار ماه درگیر جریان بودیم و در دو ماه آخر کمکم وارد پروسه پیشتولید شدیم.
*میزان جزئیات فیلمنامه «دفتر یادداشت» بسیار زیاد است. این جزئیات در چه مرحلهای به فیلمنامه اضافه شد؟
– به طور کلی یکی از پیشنهادهای من به مسعود خاکباز این بود که به دلیل اینکه قصه در یک ظرف بحران رقم میخورد، بهتر است کاراکترهای قصه ما که درگیر بحرانها هستند نوعی ناهنجاری در وجودشان باشد. به طور مثال درباره شراره پیشنهاد من این بود که در حرف زدن روزمرهاش کلمات را تکرار کند به این معنا که نوعی لکنت منحصر به فرد در این کاراکتر وجود داشته باشد.
طبیعتاً وقتی من این ویژگی را با محسن نصرالهی به اشتراک میگذارم او به قدری کارش را بلد است که در وجه بصری این کاراکتر این ایده را به شکلی که مشاهده شد پیاده میکند. طبیعتاً بخشهای قابل توجهی از این جزئیات در پیش تولید وقتی که درباره قصه با سرگروهها حرف میزدم اتفاق افتاده است.
*آیا از همان ابتدا قصه «دفتر یادداشت» 16 قسمت بود؟
– بله، قصه از همان ابتدا در 16 قسمت نوشته شده بود.
*در بعضی قسمتها احساس میکردم که برخی سکانسها میتوانستند حذف شوند. مثلاً در قسمت 15 سکانسی وجود دارد که قابل حذف است و فقط موقعیتی کمدی ایجاد کرده است.
– پس از اینکه در پایان قسمت 14 سیمین وارد قصه میشود و آنچه که از چند قسمت قبل همه دربارهاش مطمئن شدهاند، نشان میدهیم. در قسمت 15 و 16 من احساس میکردم که ما هواپیمایی را بلند کردهایم و خیلی هم تیکآف با شدتی داشته و اوج گرفته و به همین دلیل حالا به دنبال این بودم که ارتفاع را کم کنم و در حالیکه اصل معما حل شده به آنچه که زیرمتن داستان «دفتر یادداشت» بود به عنوان یک پیام از سمت این سریال به مخاطب ایرانی یا حتی مخاطب جهانیاش برسم.
در جلساتی که با ساترا داشتیم به مفهومی که خیلی تأکید میکردم خانواده بود و برایم مهم بود در دو قسمت آخر که جواب همه پرسشها داده شده، پیوند این خانواده دیده شود، از هم تقدیر کنند و این چیزی است که در خانوادهها در کل جهان هر روز کمرنگتر میشود.
شاید خیلی نگاه آرمانی داشتم ولی این موضوع برای من خیلی مهم بود چون از ابتدا زیرمتن این فیلمنامه بر اساس تئوری سیمین این بود که خانواده دوباره دور هم جمع شود و به ایرج کمک کند که دوباره ذهنش را به دست بیاورد و دغدغه این خواهر و برادر به واسطه این اتفاق حل شود. به نظر من پیام اصلی این قصه خانواده بود و به خاطر همین در دو قسمت آخر به سمت شکل و شمایلی رفتم که کمی متفاوت با کلیت فیلمنامه بود.
*وقتی سیمین آمد، گرهی را درباره بیژن باز کرد که ما متوجه شدیم او چه گذشتهای دارد. من در اینجای قصه به این فکر کردم که کارآگاه و پلیسها که به شمس رسیدهاند اگر رزومهای از شمس به دست میآوردند سه یا چهار قسمت سریال حذف یا فشردهتر میشد.
– به نظر من صرفاً یک همزمانی رخ داده و ما اصلاً به دنبال این نبودیم که بگوییم آمدن سیمین باعث شد که اسم شمس بیشتر مطرح شود و ایرج به شمس برسد و یا پیگیری به نتیجه برسد. در واقع یک همزمانی در قصه رخ داده که با ورود سیمین گزینه شمس در ذهنها ایجاد میشود.
*آیا قصه «دفتر یادداشت» فصل دوم دارد؟
– این بحثی است که این روزها بسیار مطرح میشود و من خوشحالم که سریال به سمتی رفته که برخی دلشان میخواهد این سریال فصل دوم داشته باشد.
واقعیت این است که در همه جای دنیا کمپانی تولیدکننده است که باید نیاز تولید فصل دوم اثر را احساس کند و چنین پیشنهادی به تیم تولیدکننده بدهد. واقعیت این است که تا امروز چنین موضوعی مطرح نشده است اما من و تهیهکننده و نویسنده این احتمال را میدادیم که ممکن است «دفتر یادداشت» سریال موفقی شود و این ایده میتواند وجود داشته باشد.
در نسخهای که از سریال قبل از تولید بازنویسی کردیم کاشتهای فصل دوم را گذاشتیم و در جلسات طولانی به این موضوع فکر کردیم که قصه فصل دوم باید چه قصهای باشد. در واقع نمیخواستیم وقتی چنین درخواستی از ما میشد به موضوع فکر کنیم و به همین دلیل در حین نگارش فصل اول این موضوع را در ذهن داشتیم.
باید بگویم که آمادگی ساخت فصل دوم وجود دارد و در فیلمنامه نیز کاشتهای لازم گذاشته شده و شما قطعاً آن کاشتها را دیدهاید و حتی قبل از شروع فیلمبرداری فصل اول کلیت طرح فصل دوم در ذهن این مثلث فکری اصلی قصه شکل گرفته است. با این حال در حال حاضر پلتفرم تصمیمی برای این موضوع نگرفته و من نمیتوانم به طور قطعی بگویم که این سریال فصل دومی دارد یا خیر.
«دفتر یادداشت» برای من آنقدر قابل احترام است که برایم مهم است هر چیزی که به صلاح این سریال است اتفاق بیفتد.
*آیا برای این سریال استوری برد هم کشیده شده بود؟
– بله کار کاملاً استوری برد داشت. چون خودم همیشه این کار را انجام میدهم برای شروع فیلمبرداری فرصتی داشتم و استوری برد را آماده کردم ولی برای ادامه ماجرا طبیعتاً حجم کار زیاد بود و کمی عقب میافتادم ولی همیشه سه یا چهار روز از صحنهای که قرار بود ضبط شود جلوتر بودم و استوری بردش را آماده میکردم. در واقع سابقه نداشت که ما بدون استوری برد سر صحنه برویم و فیلمبرداری کنیم.
*پروسه انتخاب بازیگران سریال چگونه صورت گرفت؟
– درباره انتخاب آقای عطاران باید بگویم که وقتی قصه را خواندم برای ایفای نقش ایرج همان ابتدا رضا عطاران به ذهنم آمد و جالبتر این است که قبل از من آقای حسینی با فیلمنت درباره حضور رضا عطاران صحبت کرده بود.
سالها بود که رضا عطاران سریال بازی نکرده بود و در سریالهای شبکه نمایش خانگی هم حضور نداشت و ما الزاماً به دنبال توان ایفای نقشهای کمدی توسط این بازیگر هم نبودیم و اتفاقاً برای ایرج به بازیگری نیاز داشتیم که توانایی بازی در دو فضای جدی و کمدی را داشته باشد و آقای عطاران این توانایی را به شدت دارد و در این همکاری بیشتر متوجه شدم که او چه بازیگر ویژهای است.
قبل از همکاری هم با شناختی که از این بازیگر داشتیم برای همه ما مشخص بود که ایفای نقش ایرج با رضا عطاران میتواند نتیجه بسیار خوبی داشته باشد. با آقای عطاران صحبت کردیم و او قصه را خواند و قصه برایش عجیب بود و برایش این نکته وجود داشت که کمدی «دفتر یادداشت» با آن جنس از کمدی که مورد علاقهاش است فاصله داشت. فکر میکنم در صحبتهای اولیه نگرانیهایی داشتند چون مدل قصه برای سینمای ایران تازه بود ولی پس از گپ و گفت اولیه به نظرم خیال آقای عطاران راحت شد و متوجه شدند که در این مرحله تکلیف همه چیز روشن است و گروه میداند که قرار است چه اتفاقی رخ دهد.
بعد از آقای عطاران مهمترین انتخاب برای ما پارتنر ایشان بود. ما به دنبال زوجی بودیم که در کنار هم قرار گرفتن این دو جذاب باشد ولی بدون اغراق اولین کسی که اسم بردیم حسن معجونی بود. او جنسی از کمدی در وجودش دارد که با رضا عطاران بسیار متفاوت است و به نظر من دو گونه از کمدی در کنار هم همان چیزی بود که در قصه هم وجود داشت.
در گپ و گفتهایی که دو بازیگر با هم داشتند احساس کردم که ارادتهایی به هم دارند و این خیلی مهم است که دو بازیگر به کنار هم قرار گرفتن در یک اثر علاقه داشته باشند و از بودن در کنار هم در مسیر پیشروی یک پروژه لذت ببرند. بخشی از نتیجه خوب کنار هم قرار گرفتن این بازیگر نه به کارگردانی و هدایت من مربوط است و نه صرفاً به توانایی بازیگری خودشان مربوط میشود؛ به نظر من بخش مهم این موفقیت به این مسئله مربوط است که این دو بازیگر علاقه داشتند که در کنار هم قرار بگیرند.
همه به دنبال این بودند که سریال «دفتر یادداشت» از این دست آثاری نشود که گروه تولیدش از این سریال به سریالی دیگر میروند. من به شدت دنبال این بودم بازیگرانی وارد این پروژه شوند که برای کاراکترها مناسب هستند و آدمهایی باشند که ما کمتر آنها را میبینیم.
*دیگر عوامل و سرگروههای تیم تولید چگونه انتخاب شدند و همکاریها چگونه انجام شد؟
– ما در سینمای ایران خیلی اوقات کارهایی را انجام میدهیم که دوستشان نداریم و نکتهای که درباره «دفتر یادداشت» وجود دارد این است که برای تیم تولید اینگونه نبود. پروژه برای همه خیلی مهم بود و همه از اینکه مبادا وجه کمدی سریال به سمت آثاری نرود که ما هیچکدام علاقهای نداریم به سمت ساخت یا تماشای آن آثار برویم.
وقتی پای خیلی از آثار را به عنوان الگو مطرح کردیم، سرگروهها به آرامش رسیدند و متوجه شدند که این همان کاری است که همه ما دلمان میخواهد در آن کار کنیم. من و علی قاضی نمونه آثاری را با هم میدیدیم و بررسی میکردیم و درباره نوع لنزها و پلانهایی با هم حرف میزدیم که خیلی زود به یک تفاهم درجه یک و اساسی رسیدیم.
همه عوامل با جان و دل کار کردند و هم اینکه هر بار برای جلسات سرگروهها با ایده میآمدند و ما هیچ جلسهای نداشتیم که هر کدام از این دوستان در حیطه کاری خودشان با ایده وارد جلسه نشده باشند و این برای من بینظیر بود و در خیلی اوقات ایدههای مطرح شده من و مسعود خاکباز را مجبور به بازنویسی میکرد. ما بارها در پیش تولید قصه را به سرانجام میرساندیم و بارها و بارها تغییراتی ایجاد میشد که نسخه نهایی متفاوت میشد و همه این تغییرات به دلیل مطرح شدن ایدههای جدید بود.
شیده محمودزاده، محسن نصرالهی و علی قاضی مثلثی بودند که مدام رنگها را با هم چک میکردند و نتیجه را به من منتقل میکردند. من هیچ وقت چنین تجربهای نداشتم و به خاطر همین «دفتر یادداشت» برایم بسیار قابل احترام است.
درباره تهیهکننده هم باید بگویم که ارتباط عمیق من و حسین اکبری فقط در این سریال رقم خورده است و پیش از فقط همدیگر را میشناختیم. اول از همه باید بگویم که حسین اکبری تجربههای گرانبهایی در رزومهاش داشته که از جمله آنهای میتوان به مجری طرح بودن سریال »قورباغه«، حضور در تیم تولید «راه آبی ابریشم» و… اشاره کرد. اما حسین اکبری به نظرم تعریف دیگری از تهیهکنندگی در سینمای ایران را بلد نیست و او از من مسعود خاکباز بر جزء جزء قصه مسلط تر بود و بر کیفیت فیلمنامه بسیار تأکید داشت.
خیلی دقیق هزینه میکرد و تهیهکنندهای بود که همیشه سر صحنه فیلمبرداری حضور داشت و هیچگاه در کار من دخالت نمیکرد و بیش از اینکه من در انتخاب عوامل تأثیرگذار باشم حسین اکبری تأثیرگذار بود. او آنقدر همه چیز را درجه یک پیش میبرد که من ترسیدم که اگر کار را خراب کنم بهانهای ندارم چون بهترینها در این پروژه بودند. حتی مدیر تولید این سریال فردی نبود که صرفاً بر مسائل مالی فقط تمرکز داشته باشد و باید بگویم که همه افرادی صاحب ایده و نظر بودند و من کمتر تهیهکنندهای را در سینمای ایران دیدهام که اینقدر بر محتوای اثر توجه و تأکید داشته باشد.
*در کارگردانی «دفتر یادداشت» نوعی پختگی وجود دارد که مطمئناً برای علاقهمندان به سینما جالب است بدانند کیارش اسدیزاده چگونه به این پختگی رسیده است؟
– بعد از سریال «هفت» سه سال کار نکردم ولی تمام این مدت روی خودم کار کردم و سعی کردم حافظه تصویریام را تقویت کنم و همه اوقات زندگی من به فیلم دیدن، سریال دیدن و کتاب خواندن گذشت. من همه فیلمها و سریالها حتی ضعیفترین آثار را میبینم. شاید بخشی از این پیشرفت به این تلاش مربوط میشود که من سعی کردم نگاه خودم را رشد دهم.
قبل از «دفتر یادداشت» سریال دیگری به من پیشنهاد شد که آن سریال الان ساخته و پخش شده و خوشحالم شرایط به گونهای مدیریت شد که من آن سریال را نسازم و باید بگویم تولید اثری چون «دفتر یادداشت» با این کیفیت کار من به تنهایی نیست و باید هزار و یک اتفاق درست رخ دهد تا به کیفیتی مطلوب برسیم.
وقتی فیلمنامه این سریال را خواندم و دیدم تهیهکننده خوبی هم در ساخت آن همکاری دارد خدا را شکر کردم که بعد از سه سال خودسازی چنین پروژهای به سمت من آمد. قصدم تعریف و تمجید نیست ولی باید بگویم که من همه توانم را برای ساخت این اثر گذاشتم. خیلی از ایدههای بصری در پیش تولید اتفاق افتاده و خیلی از آنها را با مسعود خاکباز وارد قصه کردم. مثلاً اینکه کاراکترها از زمان حال وارد گذشته خودشان میشوند ایدهای بود که من در پیش تولید مطرح کردم.
در سالهای اخیر ماجرای گذر به گذشته اتفاقاتی است که بسیار اتفاق میافتد. تمایل چندانی به انجام این کار نداشتم اما قصه «دفتر یادداشت» قصهای بود که نمیشد این ویژگیها را از آن حذف کرد. اجبار حضور چنین مفهومی در قصه من را به یک ایده خلاقانه مجبور کرد تا از همه آنچه که در تمام این سال ها اتفاق میافتد فاصله بگیرم.
وقتی قصه را خواندم متوجه شدم که این قصه اگر قرار باشد در کشوری چون آمریکا تولید شود به فیلمسازانی مثل تیم برتون و وس اندرسون پیشنهاد میشود و بدون اینکه بخواهم خودم را با این دو فیلمساز مقایسه کنم باید بگویم که وامدار سبک آنها بودم و این ایدهها از این تأثیرپذیری میآید. کمااینکه در پروسه آهنگسازی هم من فقط نام این دو کارگردان را مطرح میکردم. من همه انرژیام را در ساخت این اثر گذاشتم و هر شب با اجازه مسعود خاکباز
سکانسهای فردا را به لحاظ اجرایی بازنویسی میکردم تا به اجرای مدرنتر و درستتری برسم.
*ایده تیتراژ از کجا و چگونه شکل گرفت؟
– تصمیمگیریها و ایده تیتراژ به درخواست حسین اکبری در پیش تولید اتفاق افتاد و هر دو دوست داشتیم که تیتراژی متفاوت و در خور این پروژه داشته باشیم. من و حسین اکبری درباره تیتراژ صحبت میکردیم که در اینستاگرام صفحه عقیل حسینی را پیدا کردیم.
من پیش از این اصلاً عقیل حسینی را نمیشناختم با اینکه در حوزه تبلیغات هم سالیان سال کار کرده بودم. من تکنیک آنها را دیدم و همیشه استاپ موشن خمیری برایم جذاب بوده و نوع فانتزی که در تکنیک و اجرای کار این تیم بود احساس کردیم که با این تیم میشود وارد ساخت تیتراژ شد و ایدهپردازی را در این لحظه متوقف کردیم تا ببینیم که اگر این تیم این پروژه را پذیریم با آنها وارد ایدهپردازی شویم.
ما با این تیم جلسه گذاشتیم و برای این تیم هم جذاب بود که وارد این پروژه شوند و ما از روز اول یک سری شعار به آنها دادیم که مثلاً میخواهیم یک کار جدید و متفاوت بسازیم و… .
خوشبختانه این تیم حرفهای ما را باور کردند و با حسین اکبری تصمیم گرفتیم که ایده ندهیم و فقط یک سری المان مهم و تأثیرگذار را به این تیم معرفی کنیم. مثلاً یکی از این نشانهها انگشت بریده لاک زده و کارکردش در قصه بود، کمد، خیاطخانه، آسایشگاه، قبرستان و دفتر یادداشت از دیگر المانها بودند که ساعتها با این تیم درباره آنها صحبت کردیم. ما اصولاً درباره فیلمنامه صحبت کردیم و ایدهپردازی را به این تیم سپردیم و میدانستیم که ایده آنها نمیتواند به شکل شفاهی به ما منتقل شود و این تیم پس از دو ماه یک استوری ریل از تیتراژ را به ما نشان دادند و ما در همان مرحله احساس کردیم که این ترکیب کاملاً ترکیب درستی است و همه آنچه که در تیتراژ میبینید کار تیمی است که با ما همکاری کردند.
موزیک تیتراژ برایشان بسیار اهمیت داشت و از ما خواستند که موزیک را خودشان بسازند و من با این پیشنهاد موافقیت نکردم و تأکید داشتم که آهنگساز سریال ما آهنگساز بسیار خوبی است و به آنها قول دادم که با آنها همراه باشد و مدتی طولانی آهنگساز سریال و سازندگان تیتراژ با هم کار کردند و آنقدر تیتراژ با کیفیت و درست بود که ترسیدم مبادا تیتراژ از خود سریال بهتر باشد.
*بهتر فیلم و سریالی که در یک سال گذشته دیدی چه بود؟
– آخرین فیلمی که دیدم «آناتومی یک سقوط» بود که خیلی دوست داشتم و یک فیلم هم به خاطر «دفتر یادداشت» دیدم که عنوانش «ونکا» است و اثری بسیار نزدیک به آثار تیم برتون است که واقعاً برایم دلچسب بود.
آیا قصه «دفتر یادداشت» از اثر دیگری الگو گرفته شده است؟
– درباره خودم باید بگویم که اصلاً این چنین نبوده و من نوعی از لنز و دکوپاژ و لحن دوربین و تیپ سازی کاراکترها را از آثاری که نام بردم تأثیر گرفتم و در مورد قصه فکر میکنم که باید مسعود خاکباز توضیح دهد اما ما برخی از آثار را برای او اسم میبردیم و طبیعتاً برخی آثار را عنوان میکرد که الگویی نگرفته یا ندیده و برخی آثار را هم اذعان داشت که تأثیر گرفته است.
من این احساس را ندارم که مسعود خاکباز از قصهای نعل به نعل الگو گرفته باشد اما این سوال را بهتر است خودش پاسخ دهد.
*سریال «دفتر یادداشت» قصه و فضایی دارد که میتوان آن را دور از فضای قصههای ایرانی دانست و چندان به جامعه ما مربوط نمیشود. در بُعد بصری اثر هم این ویژگی حفظ شده بود اما در بخش آخر که کروماکی ماشین سیمین بود، ایرانی بودن همه چیز بیش از همیشه به چشم خورد. چرا در پایان قصه این فضا را از بین بردید و فضا ایرانی شد؟
– در سریال «دفتر یادداشت» اصلاً کروماکی وجود ندارد. فیلمبرداری سکانسهای ماشین همگی تکنیک ویرچوال پروداکشن است و در ایران کسی با این تکنیک کار نکرده است.
در سریال ما برخی نشانهها را رعایت کردیم، مثلاً هیچ پلاک ایرانی برای ماشینها دیده نمیشود اما حافظه مخاطب ایرانی طبیعتاً همه ماشینها را میشناسد و واقعیت ماجرا این است که اولین دلیل ناکجاآبادی سریال این است که من گفتم باید به راه حلی برسیم که ویژگیهای خاص پلیس قصه ما حفظ شود و من بتوانم پلیسی را داشته باشم که برای آن درگیر چارچوب ها نشوم.
بعد از اینکه در پیش تولید راه حل حفظ ویژگیهای مدنظرم را پیدا کردم احساس کردم که این راه حل چقدر برای فضای این سریال مناسب است ولی در نهایت به خیلی از وسواسها تن ندادم چون به هر حال همه میدانند که این سریال در ایران ساخته شده و اثری ایرانی است.
ترجیح دادم که به سمت تغییر فضاها با افکتهای کامپیوتری نرویم چراکه از موفق بودن در دستیابی به کیفیت مطلوب مطمئن نبودم.
*اگر زمان به عقب برگردد، ویژگیهایی در «دفتر یادداشت» وجود دارد که علاقه به پاک کردن آنها داشته باشید؟
– قطعاً چیزهایی وجود دارد. اگر به عقب برمیگشتم در فضاسازی آسایشگاه مادر منیر سعی میکردم ویژهتر عمل کنم.
در اولین سکانس سریال که در حمام است، با نگاهی که الآن دارم به نظرم سکانس را شکل دیگری اجرا میکردم.
*آیا پایان قصه سریال دقیقاً همان پایانی است که در ذهن داشتید؟
– از همان ابتدا پایان سریال دقیقاً همین بود که الآن در سریال مشاهده میشود.
سعی کردم قصه را به نرمی جمع کنم و به نرمی سوالات را پاسخ دهم و سریال شیرین تمام شود. من به شخصه آدم تلخی هستم و پایانبندیهایم همواره تلخ بودند اما از همان ابتدا درباره پایانبندی این سریال نظر متفاوتی داشتم.
*کمدی معمولاً به سمت بداههپردازی میرود و خیلی از مواقع بداههها میتوانند به اثر آسیب بزنند. چگونه جلوی بداههپردازی را گرفتید؟
– من مشکلی با بداههپردازی ندارم اما اصولاً جزو سلیقهام نیست و این خط قرمزی بود که در پیشتولید با بازیگران تعیین کردیم که به هیچوجه بداههای در لحظه رقم نخورد و اگر قرار است از این ویژگی بازیگران استفاده کنیم باید قبل از فیلمبرداری درباره آن صحبت کنیم.
با این حال ما با زوج رضا عطاران و حسن معجونی طرف بودیم که بدون تعارف بازیگرانی قَدَر در سینمای کمدی هستند و من از نظرات و مشورتهای هر دو بازیگر بسیار استفاده کردم و برایم بسیار کمککننده بودند اما همه چیز قبل از فیلمبرداری بود.
*چگونه به انتخاب موسیقیهای نوستالژیک فرانسوی رسیدید؟
– موسیقی برای من در جهان هستی اتفاق مهمی است. وقتی مینویسم، دکوپاژ میکنم یا استوری برد میزنم همراه با موسیقی است. انتخاب همه این موسیقیها با خودم بوده و حتی از کسی درباره این انتخابها سوالی نمیپرسیدم و دقیقاً در لحظه فیلمبرداری موسیقی را مطرح میکردم و موسیقی در صحنه پخش میشد و بازیگر با آن موزیک بازی میکند.
بخشی از موسیقیها در مسیر بازنویسی فیلمنامه اتفاق افتاد و برخی نیز در مرحله دکوپاژ و استوری برد انتخاب شد. موزیک فرانسوی برایم المان تعیینکننده مهمی بود و در مسیر آهنگسازی این سریال بهنام راد برای همکاریاش با من خیلی اذیت شد.
درباره همکاری با آهنگساز هم باید بگویم که دوستان بسیاری آهنگسازهای بزرگ و مطرحی را به ما پیشنهاد دادند و من طبیعتاً مشکلی با آنها نداشتم اما حسین اکبری به من پیشنهاد داد که یک سری استعداد جوان را انتخاب کنیم که من اتمسفر مدنظرم را توضیح دهم و من این پیشنهاد حسین اکبری را دوست داشتم و هر کس گزینهای داشت مطرح کرد و در نهایت به بهنام راد رسیدیم که بهنام راهنمایی دستیارم معرفی کرده بود.
*چالش اصلی که در ساخت «دفتر یادداشت» با آن مواجه شدی چه بود؟
– چالش اصلی این بود که قصه به من میگفت سریال باید در چنین شکل و شمایلی ساخته شود و علاوه بر من دیگر عوامل سریال هم چنین نظری داشتند اما مخالفهایی در دل پروژه وجود داشت که آدمهای مهم و تأثیرگذاری هم بودند.
منبع: خبرآنلاین
*پروسه نگارش فیلمنامه «دفتر یادداشت» چگونه صورت گرفت؟
– زمانی که برای کارگردانی «دفتر یادداشت» انتخاب شدم نسخه کاملی از فیلمنامه وجود داشت و همه قسمتها و سیناپس کامل نوشته شده بود اما از آنجا که هر کارگردانی جهان خود را میسازد طبیعتاً من میخواستم که قصه توسط آقای خاکباز بازنویسی شود که این اتفاق هم افتاد و تهیهکننده و آقای خاکباز هم موافق بازنویسی بودند چراکه نسخه ارائه شده، نسخهای نبود که آماده ساخت باشد و به همین دلیل از زمانی که من به پروژه اضافه شدم، به همراه مسعود خاکباز برای بازنویسی فیلمنامه اقدام کردیم.
حسین اکبری تهیهکننده اثر و محمد نجاریان تدوینگر در این پروسه بازنویسی حضور داشتند و همه چیز در این بخش خیلی گروهی اتفاق افتاد تا اینکه ما به این نتیجه رسیدیم که حالا این فیلمنامه باید جلوی دوربین برود.
*اتفاق خوب و جالبی است که تدوینگر «دفتر یادداشت» از همان ابتدا با شما همراه بوده است.
– بله، حضور محمد نجاریان برای مواردی که ما به یک سکانس میپرداختیم و ممکن بود آن سکانس ریتم را دچار اشکال کند بسیار مفید بود.
در روند بازنویسی من و مسعود خاکباز اثر را بازنویسی کردیم و حسین اکبری و محمد نجاریان قصه را میخواندند و بعد جلسه میگذاشتیم و نظرات ارائه میشد. حتی وقتی بازنویسی ما پس از هر چهار قسمت انجام میشد با سرگروههای بخشهای مختلف جلسه میگذاشتیم و آنها فیلمنامه را میخواندند و بعد دوباره نظرات آنها مطرح میشد و طبیعتاً ممکن بود برخی کامنتها قصه را دچار تغییر و ویرایش کند.
*پس برای فیلمبرداری، نسخه کامل فیلمنامه آماده بود؟
– بله، نسخه کامل توسط مسعود خاکباز نوشته شده بود و همان نسخه اولیه هم فاصله چندانی با نسخه نهایی ندارد.
همین الان هم قصه «دفتر یادداشت» میتواند جای کار و ویرایش داشته باشد.
*روند بازنویسی این اثر چقدر به طول انجامید؟
– مسعود خاکباز حدود یک سال درگیر نوشتن این قصه بود و طبیعتاً آن زمان من در جریان این اثر نبودم. خاکباز چندین نسخه هم از این فیلمنامه را نوشته بود و من نسخه نهایی را خواندم و در پروسه بازنویسی فکر میکنم ما حدود چهار ماه درگیر جریان بودیم و در دو ماه آخر کمکم وارد پروسه پیشتولید شدیم.
*میزان جزئیات فیلمنامه «دفتر یادداشت» بسیار زیاد است. این جزئیات در چه مرحلهای به فیلمنامه اضافه شد؟
– به طور کلی یکی از پیشنهادهای من به مسعود خاکباز این بود که به دلیل اینکه قصه در یک ظرف بحران رقم میخورد، بهتر است کاراکترهای قصه ما که درگیر بحرانها هستند نوعی ناهنجاری در وجودشان باشد. به طور مثال درباره شراره پیشنهاد من این بود که در حرف زدن روزمرهاش کلمات را تکرار کند به این معنا که نوعی لکنت منحصر به فرد در این کاراکتر وجود داشته باشد.
طبیعتاً وقتی من این ویژگی را با محسن نصرالهی به اشتراک میگذارم او به قدری کارش را بلد است که در وجه بصری این کاراکتر این ایده را به شکلی که مشاهده شد پیاده میکند. طبیعتاً بخشهای قابل توجهی از این جزئیات در پیش تولید وقتی که درباره قصه با سرگروهها حرف میزدم اتفاق افتاده است.
*آیا از همان ابتدا قصه «دفتر یادداشت» 16 قسمت بود؟
– بله، قصه از همان ابتدا در 16 قسمت نوشته شده بود.
*در بعضی قسمتها احساس میکردم که برخی سکانسها میتوانستند حذف شوند. مثلاً در قسمت 15 سکانسی وجود دارد که قابل حذف است و فقط موقعیتی کمدی ایجاد کرده است.
– پس از اینکه در پایان قسمت 14 سیمین وارد قصه میشود و آنچه که از چند قسمت قبل همه دربارهاش مطمئن شدهاند، نشان میدهیم. در قسمت 15 و 16 من احساس میکردم که ما هواپیمایی را بلند کردهایم و خیلی هم تیکآف با شدتی داشته و اوج گرفته و به همین دلیل حالا به دنبال این بودم که ارتفاع را کم کنم و در حالیکه اصل معما حل شده به آنچه که زیرمتن داستان «دفتر یادداشت» بود به عنوان یک پیام از سمت این سریال به مخاطب ایرانی یا حتی مخاطب جهانیاش برسم.
در جلساتی که با ساترا داشتیم به مفهومی که خیلی تأکید میکردم خانواده بود و برایم مهم بود در دو قسمت آخر که جواب همه پرسشها داده شده، پیوند این خانواده دیده شود، از هم تقدیر کنند و این چیزی است که در خانوادهها در کل جهان هر روز کمرنگتر میشود.
شاید خیلی نگاه آرمانی داشتم ولی این موضوع برای من خیلی مهم بود چون از ابتدا زیرمتن این فیلمنامه بر اساس تئوری سیمین این بود که خانواده دوباره دور هم جمع شود و به ایرج کمک کند که دوباره ذهنش را به دست بیاورد و دغدغه این خواهر و برادر به واسطه این اتفاق حل شود. به نظر من پیام اصلی این قصه خانواده بود و به خاطر همین در دو قسمت آخر به سمت شکل و شمایلی رفتم که کمی متفاوت با کلیت فیلمنامه بود.
*وقتی سیمین آمد، گرهی را درباره بیژن باز کرد که ما متوجه شدیم او چه گذشتهای دارد. من در اینجای قصه به این فکر کردم که کارآگاه و پلیسها که به شمس رسیدهاند اگر رزومهای از شمس به دست میآوردند سه یا چهار قسمت سریال حذف یا فشردهتر میشد.
– به نظر من صرفاً یک همزمانی رخ داده و ما اصلاً به دنبال این نبودیم که بگوییم آمدن سیمین باعث شد که اسم شمس بیشتر مطرح شود و ایرج به شمس برسد و یا پیگیری به نتیجه برسد. در واقع یک همزمانی در قصه رخ داده که با ورود سیمین گزینه شمس در ذهنها ایجاد میشود.
*آیا قصه «دفتر یادداشت» فصل دوم دارد؟
– این بحثی است که این روزها بسیار مطرح میشود و من خوشحالم که سریال به سمتی رفته که برخی دلشان میخواهد این سریال فصل دوم داشته باشد.
واقعیت این است که در همه جای دنیا کمپانی تولیدکننده است که باید نیاز تولید فصل دوم اثر را احساس کند و چنین پیشنهادی به تیم تولیدکننده بدهد. واقعیت این است که تا امروز چنین موضوعی مطرح نشده است اما من و تهیهکننده و نویسنده این احتمال را میدادیم که ممکن است «دفتر یادداشت» سریال موفقی شود و این ایده میتواند وجود داشته باشد.
در نسخهای که از سریال قبل از تولید بازنویسی کردیم کاشتهای فصل دوم را گذاشتیم و در جلسات طولانی به این موضوع فکر کردیم که قصه فصل دوم باید چه قصهای باشد. در واقع نمیخواستیم وقتی چنین درخواستی از ما میشد به موضوع فکر کنیم و به همین دلیل در حین نگارش فصل اول این موضوع را در ذهن داشتیم.
باید بگویم که آمادگی ساخت فصل دوم وجود دارد و در فیلمنامه نیز کاشتهای لازم گذاشته شده و شما قطعاً آن کاشتها را دیدهاید و حتی قبل از شروع فیلمبرداری فصل اول کلیت طرح فصل دوم در ذهن این مثلث فکری اصلی قصه شکل گرفته است. با این حال در حال حاضر پلتفرم تصمیمی برای این موضوع نگرفته و من نمیتوانم به طور قطعی بگویم که این سریال فصل دومی دارد یا خیر.
«دفتر یادداشت» برای من آنقدر قابل احترام است که برایم مهم است هر چیزی که به صلاح این سریال است اتفاق بیفتد.
*آیا برای این سریال استوری برد هم کشیده شده بود؟
– بله کار کاملاً استوری برد داشت. چون خودم همیشه این کار را انجام میدهم برای شروع فیلمبرداری فرصتی داشتم و استوری برد را آماده کردم ولی برای ادامه ماجرا طبیعتاً حجم کار زیاد بود و کمی عقب میافتادم ولی همیشه سه یا چهار روز از صحنهای که قرار بود ضبط شود جلوتر بودم و استوری بردش را آماده میکردم. در واقع سابقه نداشت که ما بدون استوری برد سر صحنه برویم و فیلمبرداری کنیم.
*پروسه انتخاب بازیگران سریال چگونه صورت گرفت؟
– درباره انتخاب آقای عطاران باید بگویم که وقتی قصه را خواندم برای ایفای نقش ایرج همان ابتدا رضا عطاران به ذهنم آمد و جالبتر این است که قبل از من آقای حسینی با فیلمنت درباره حضور رضا عطاران صحبت کرده بود.
سالها بود که رضا عطاران سریال بازی نکرده بود و در سریالهای شبکه نمایش خانگی هم حضور نداشت و ما الزاماً به دنبال توان ایفای نقشهای کمدی توسط این بازیگر هم نبودیم و اتفاقاً برای ایرج به بازیگری نیاز داشتیم که توانایی بازی در دو فضای جدی و کمدی را داشته باشد و آقای عطاران این توانایی را به شدت دارد و در این همکاری بیشتر متوجه شدم که او چه بازیگر ویژهای است.
قبل از همکاری هم با شناختی که از این بازیگر داشتیم برای همه ما مشخص بود که ایفای نقش ایرج با رضا عطاران میتواند نتیجه بسیار خوبی داشته باشد. با آقای عطاران صحبت کردیم و او قصه را خواند و قصه برایش عجیب بود و برایش این نکته وجود داشت که کمدی «دفتر یادداشت» با آن جنس از کمدی که مورد علاقهاش است فاصله داشت. فکر میکنم در صحبتهای اولیه نگرانیهایی داشتند چون مدل قصه برای سینمای ایران تازه بود ولی پس از گپ و گفت اولیه به نظرم خیال آقای عطاران راحت شد و متوجه شدند که در این مرحله تکلیف همه چیز روشن است و گروه میداند که قرار است چه اتفاقی رخ دهد.
بعد از آقای عطاران مهمترین انتخاب برای ما پارتنر ایشان بود. ما به دنبال زوجی بودیم که در کنار هم قرار گرفتن این دو جذاب باشد ولی بدون اغراق اولین کسی که اسم بردیم حسن معجونی بود. او جنسی از کمدی در وجودش دارد که با رضا عطاران بسیار متفاوت است و به نظر من دو گونه از کمدی در کنار هم همان چیزی بود که در قصه هم وجود داشت.
در گپ و گفتهایی که دو بازیگر با هم داشتند احساس کردم که ارادتهایی به هم دارند و این خیلی مهم است که دو بازیگر به کنار هم قرار گرفتن در یک اثر علاقه داشته باشند و از بودن در کنار هم در مسیر پیشروی یک پروژه لذت ببرند. بخشی از نتیجه خوب کنار هم قرار گرفتن این بازیگر نه به کارگردانی و هدایت من مربوط است و نه صرفاً به توانایی بازیگری خودشان مربوط میشود؛ به نظر من بخش مهم این موفقیت به این مسئله مربوط است که این دو بازیگر علاقه داشتند که در کنار هم قرار بگیرند.
همه به دنبال این بودند که سریال «دفتر یادداشت» از این دست آثاری نشود که گروه تولیدش از این سریال به سریالی دیگر میروند. من به شدت دنبال این بودم بازیگرانی وارد این پروژه شوند که برای کاراکترها مناسب هستند و آدمهایی باشند که ما کمتر آنها را میبینیم.
*دیگر عوامل و سرگروههای تیم تولید چگونه انتخاب شدند و همکاریها چگونه انجام شد؟
– ما در سینمای ایران خیلی اوقات کارهایی را انجام میدهیم که دوستشان نداریم و نکتهای که درباره «دفتر یادداشت» وجود دارد این است که برای تیم تولید اینگونه نبود. پروژه برای همه خیلی مهم بود و همه از اینکه مبادا وجه کمدی سریال به سمت آثاری نرود که ما هیچکدام علاقهای نداریم به سمت ساخت یا تماشای آن آثار برویم.
وقتی پای خیلی از آثار را به عنوان الگو مطرح کردیم، سرگروهها به آرامش رسیدند و متوجه شدند که این همان کاری است که همه ما دلمان میخواهد در آن کار کنیم. من و علی قاضی نمونه آثاری را با هم میدیدیم و بررسی میکردیم و درباره نوع لنزها و پلانهایی با هم حرف میزدیم که خیلی زود به یک تفاهم درجه یک و اساسی رسیدیم.
همه عوامل با جان و دل کار کردند و هم اینکه هر بار برای جلسات سرگروهها با ایده میآمدند و ما هیچ جلسهای نداشتیم که هر کدام از این دوستان در حیطه کاری خودشان با ایده وارد جلسه نشده باشند و این برای من بینظیر بود و در خیلی اوقات ایدههای مطرح شده من و مسعود خاکباز را مجبور به بازنویسی میکرد. ما بارها در پیش تولید قصه را به سرانجام میرساندیم و بارها و بارها تغییراتی ایجاد میشد که نسخه نهایی متفاوت میشد و همه این تغییرات به دلیل مطرح شدن ایدههای جدید بود.
شیده محمودزاده، محسن نصرالهی و علی قاضی مثلثی بودند که مدام رنگها را با هم چک میکردند و نتیجه را به من منتقل میکردند. من هیچ وقت چنین تجربهای نداشتم و به خاطر همین «دفتر یادداشت» برایم بسیار قابل احترام است.
درباره تهیهکننده هم باید بگویم که ارتباط عمیق من و حسین اکبری فقط در این سریال رقم خورده است و پیش از فقط همدیگر را میشناختیم. اول از همه باید بگویم که حسین اکبری تجربههای گرانبهایی در رزومهاش داشته که از جمله آنهای میتوان به مجری طرح بودن سریال »قورباغه«، حضور در تیم تولید «راه آبی ابریشم» و… اشاره کرد. اما حسین اکبری به نظرم تعریف دیگری از تهیهکنندگی در سینمای ایران را بلد نیست و او از من مسعود خاکباز بر جزء جزء قصه مسلط تر بود و بر کیفیت فیلمنامه بسیار تأکید داشت.
خیلی دقیق هزینه میکرد و تهیهکنندهای بود که همیشه سر صحنه فیلمبرداری حضور داشت و هیچگاه در کار من دخالت نمیکرد و بیش از اینکه من در انتخاب عوامل تأثیرگذار باشم حسین اکبری تأثیرگذار بود. او آنقدر همه چیز را درجه یک پیش میبرد که من ترسیدم که اگر کار را خراب کنم بهانهای ندارم چون بهترینها در این پروژه بودند. حتی مدیر تولید این سریال فردی نبود که صرفاً بر مسائل مالی فقط تمرکز داشته باشد و باید بگویم که همه افرادی صاحب ایده و نظر بودند و من کمتر تهیهکنندهای را در سینمای ایران دیدهام که اینقدر بر محتوای اثر توجه و تأکید داشته باشد.
*در کارگردانی «دفتر یادداشت» نوعی پختگی وجود دارد که مطمئناً برای علاقهمندان به سینما جالب است بدانند کیارش اسدیزاده چگونه به این پختگی رسیده است؟
– بعد از سریال «هفت» سه سال کار نکردم ولی تمام این مدت روی خودم کار کردم و سعی کردم حافظه تصویریام را تقویت کنم و همه اوقات زندگی من به فیلم دیدن، سریال دیدن و کتاب خواندن گذشت. من همه فیلمها و سریالها حتی ضعیفترین آثار را میبینم. شاید بخشی از این پیشرفت به این تلاش مربوط میشود که من سعی کردم نگاه خودم را رشد دهم.
قبل از «دفتر یادداشت» سریال دیگری به من پیشنهاد شد که آن سریال الان ساخته و پخش شده و خوشحالم شرایط به گونهای مدیریت شد که من آن سریال را نسازم و باید بگویم تولید اثری چون «دفتر یادداشت» با این کیفیت کار من به تنهایی نیست و باید هزار و یک اتفاق درست رخ دهد تا به کیفیتی مطلوب برسیم.
وقتی فیلمنامه این سریال را خواندم و دیدم تهیهکننده خوبی هم در ساخت آن همکاری دارد خدا را شکر کردم که بعد از سه سال خودسازی چنین پروژهای به سمت من آمد. قصدم تعریف و تمجید نیست ولی باید بگویم که من همه توانم را برای ساخت این اثر گذاشتم. خیلی از ایدههای بصری در پیش تولید اتفاق افتاده و خیلی از آنها را با مسعود خاکباز وارد قصه کردم. مثلاً اینکه کاراکترها از زمان حال وارد گذشته خودشان میشوند ایدهای بود که من در پیش تولید مطرح کردم.
در سالهای اخیر ماجرای گذر به گذشته اتفاقاتی است که بسیار اتفاق میافتد. تمایل چندانی به انجام این کار نداشتم اما قصه «دفتر یادداشت» قصهای بود که نمیشد این ویژگیها را از آن حذف کرد. اجبار حضور چنین مفهومی در قصه من را به یک ایده خلاقانه مجبور کرد تا از همه آنچه که در تمام این سال ها اتفاق میافتد فاصله بگیرم.
وقتی قصه را خواندم متوجه شدم که این قصه اگر قرار باشد در کشوری چون آمریکا تولید شود به فیلمسازانی مثل تیم برتون و وس اندرسون پیشنهاد میشود و بدون اینکه بخواهم خودم را با این دو فیلمساز مقایسه کنم باید بگویم که وامدار سبک آنها بودم و این ایدهها از این تأثیرپذیری میآید. کمااینکه در پروسه آهنگسازی هم من فقط نام این دو کارگردان را مطرح میکردم. من همه انرژیام را در ساخت این اثر گذاشتم و هر شب با اجازه مسعود خاکباز
سکانسهای فردا را به لحاظ اجرایی بازنویسی میکردم تا به اجرای مدرنتر و درستتری برسم.
*ایده تیتراژ از کجا و چگونه شکل گرفت؟
– تصمیمگیریها و ایده تیتراژ به درخواست حسین اکبری در پیش تولید اتفاق افتاد و هر دو دوست داشتیم که تیتراژی متفاوت و در خور این پروژه داشته باشیم. من و حسین اکبری درباره تیتراژ صحبت میکردیم که در اینستاگرام صفحه عقیل حسینی را پیدا کردیم.
من پیش از این اصلاً عقیل حسینی را نمیشناختم با اینکه در حوزه تبلیغات هم سالیان سال کار کرده بودم. من تکنیک آنها را دیدم و همیشه استاپ موشن خمیری برایم جذاب بوده و نوع فانتزی که در تکنیک و اجرای کار این تیم بود احساس کردیم که با این تیم میشود وارد ساخت تیتراژ شد و ایدهپردازی را در این لحظه متوقف کردیم تا ببینیم که اگر این تیم این پروژه را پذیریم با آنها وارد ایدهپردازی شویم.
ما با این تیم جلسه گذاشتیم و برای این تیم هم جذاب بود که وارد این پروژه شوند و ما از روز اول یک سری شعار به آنها دادیم که مثلاً میخواهیم یک کار جدید و متفاوت بسازیم و… .
خوشبختانه این تیم حرفهای ما را باور کردند و با حسین اکبری تصمیم گرفتیم که ایده ندهیم و فقط یک سری المان مهم و تأثیرگذار را به این تیم معرفی کنیم. مثلاً یکی از این نشانهها انگشت بریده لاک زده و کارکردش در قصه بود، کمد، خیاطخانه، آسایشگاه، قبرستان و دفتر یادداشت از دیگر المانها بودند که ساعتها با این تیم درباره آنها صحبت کردیم. ما اصولاً درباره فیلمنامه صحبت کردیم و ایدهپردازی را به این تیم سپردیم و میدانستیم که ایده آنها نمیتواند به شکل شفاهی به ما منتقل شود و این تیم پس از دو ماه یک استوری ریل از تیتراژ را به ما نشان دادند و ما در همان مرحله احساس کردیم که این ترکیب کاملاً ترکیب درستی است و همه آنچه که در تیتراژ میبینید کار تیمی است که با ما همکاری کردند.
موزیک تیتراژ برایشان بسیار اهمیت داشت و از ما خواستند که موزیک را خودشان بسازند و من با این پیشنهاد موافقیت نکردم و تأکید داشتم که آهنگساز سریال ما آهنگساز بسیار خوبی است و به آنها قول دادم که با آنها همراه باشد و مدتی طولانی آهنگساز سریال و سازندگان تیتراژ با هم کار کردند و آنقدر تیتراژ با کیفیت و درست بود که ترسیدم مبادا تیتراژ از خود سریال بهتر باشد.
*بهتر فیلم و سریالی که در یک سال گذشته دیدی چه بود؟
– آخرین فیلمی که دیدم «آناتومی یک سقوط» بود که خیلی دوست داشتم و یک فیلم هم به خاطر «دفتر یادداشت» دیدم که عنوانش «ونکا» است و اثری بسیار نزدیک به آثار تیم برتون است که واقعاً برایم دلچسب بود.
آیا قصه «دفتر یادداشت» از اثر دیگری الگو گرفته شده است؟
– درباره خودم باید بگویم که اصلاً این چنین نبوده و من نوعی از لنز و دکوپاژ و لحن دوربین و تیپ سازی کاراکترها را از آثاری که نام بردم تأثیر گرفتم و در مورد قصه فکر میکنم که باید مسعود خاکباز توضیح دهد اما ما برخی از آثار را برای او اسم میبردیم و طبیعتاً برخی آثار را عنوان میکرد که الگویی نگرفته یا ندیده و برخی آثار را هم اذعان داشت که تأثیر گرفته است.
من این احساس را ندارم که مسعود خاکباز از قصهای نعل به نعل الگو گرفته باشد اما این سوال را بهتر است خودش پاسخ دهد.
*سریال «دفتر یادداشت» قصه و فضایی دارد که میتوان آن را دور از فضای قصههای ایرانی دانست و چندان به جامعه ما مربوط نمیشود. در بُعد بصری اثر هم این ویژگی حفظ شده بود اما در بخش آخر که کروماکی ماشین سیمین بود، ایرانی بودن همه چیز بیش از همیشه به چشم خورد. چرا در پایان قصه این فضا را از بین بردید و فضا ایرانی شد؟
– در سریال «دفتر یادداشت» اصلاً کروماکی وجود ندارد. فیلمبرداری سکانسهای ماشین همگی تکنیک ویرچوال پروداکشن است و در ایران کسی با این تکنیک کار نکرده است.
در سریال ما برخی نشانهها را رعایت کردیم، مثلاً هیچ پلاک ایرانی برای ماشینها دیده نمیشود اما حافظه مخاطب ایرانی طبیعتاً همه ماشینها را میشناسد و واقعیت ماجرا این است که اولین دلیل ناکجاآبادی سریال این است که من گفتم باید به راه حلی برسیم که ویژگیهای خاص پلیس قصه ما حفظ شود و من بتوانم پلیسی را داشته باشم که برای آن درگیر چارچوب ها نشوم.
بعد از اینکه در پیش تولید راه حل حفظ ویژگیهای مدنظرم را پیدا کردم احساس کردم که این راه حل چقدر برای فضای این سریال مناسب است ولی در نهایت به خیلی از وسواسها تن ندادم چون به هر حال همه میدانند که این سریال در ایران ساخته شده و اثری ایرانی است.
ترجیح دادم که به سمت تغییر فضاها با افکتهای کامپیوتری نرویم چراکه از موفق بودن در دستیابی به کیفیت مطلوب مطمئن نبودم.
*اگر زمان به عقب برگردد، ویژگیهایی در «دفتر یادداشت» وجود دارد که علاقه به پاک کردن آنها داشته باشید؟
– قطعاً چیزهایی وجود دارد. اگر به عقب برمیگشتم در فضاسازی آسایشگاه مادر منیر سعی میکردم ویژهتر عمل کنم.
در اولین سکانس سریال که در حمام است، با نگاهی که الآن دارم به نظرم سکانس را شکل دیگری اجرا میکردم.
*آیا پایان قصه سریال دقیقاً همان پایانی است که در ذهن داشتید؟
– از همان ابتدا پایان سریال دقیقاً همین بود که الآن در سریال مشاهده میشود.
سعی کردم قصه را به نرمی جمع کنم و به نرمی سوالات را پاسخ دهم و سریال شیرین تمام شود. من به شخصه آدم تلخی هستم و پایانبندیهایم همواره تلخ بودند اما از همان ابتدا درباره پایانبندی این سریال نظر متفاوتی داشتم.
*کمدی معمولاً به سمت بداههپردازی میرود و خیلی از مواقع بداههها میتوانند به اثر آسیب بزنند. چگونه جلوی بداههپردازی را گرفتید؟
– من مشکلی با بداههپردازی ندارم اما اصولاً جزو سلیقهام نیست و این خط قرمزی بود که در پیشتولید با بازیگران تعیین کردیم که به هیچوجه بداههای در لحظه رقم نخورد و اگر قرار است از این ویژگی بازیگران استفاده کنیم باید قبل از فیلمبرداری درباره آن صحبت کنیم.
با این حال ما با زوج رضا عطاران و حسن معجونی طرف بودیم که بدون تعارف بازیگرانی قَدَر در سینمای کمدی هستند و من از نظرات و مشورتهای هر دو بازیگر بسیار استفاده کردم و برایم بسیار کمککننده بودند اما همه چیز قبل از فیلمبرداری بود.
*چگونه به انتخاب موسیقیهای نوستالژیک فرانسوی رسیدید؟
– موسیقی برای من در جهان هستی اتفاق مهمی است. وقتی مینویسم، دکوپاژ میکنم یا استوری برد میزنم همراه با موسیقی است. انتخاب همه این موسیقیها با خودم بوده و حتی از کسی درباره این انتخابها سوالی نمیپرسیدم و دقیقاً در لحظه فیلمبرداری موسیقی را مطرح میکردم و موسیقی در صحنه پخش میشد و بازیگر با آن موزیک بازی میکند.
بخشی از موسیقیها در مسیر بازنویسی فیلمنامه اتفاق افتاد و برخی نیز در مرحله دکوپاژ و استوری برد انتخاب شد. موزیک فرانسوی برایم المان تعیینکننده مهمی بود و در مسیر آهنگسازی این سریال بهنام راد برای همکاریاش با من خیلی اذیت شد.
درباره همکاری با آهنگساز هم باید بگویم که دوستان بسیاری آهنگسازهای بزرگ و مطرحی را به ما پیشنهاد دادند و من طبیعتاً مشکلی با آنها نداشتم اما حسین اکبری به من پیشنهاد داد که یک سری استعداد جوان را انتخاب کنیم که من اتمسفر مدنظرم را توضیح دهم و من این پیشنهاد حسین اکبری را دوست داشتم و هر کس گزینهای داشت مطرح کرد و در نهایت به بهنام راد رسیدیم که بهنام راهنمایی دستیارم معرفی کرده بود.
*چالش اصلی که در ساخت «دفتر یادداشت» با آن مواجه شدی چه بود؟
– چالش اصلی این بود که قصه به من میگفت سریال باید در چنین شکل و شمایلی ساخته شود و علاوه بر من دیگر عوامل سریال هم چنین نظری داشتند اما مخالفهایی در دل پروژه وجود داشت که آدمهای مهم و تأثیرگذاری هم بودند.
منبع: خبرآنلاین
https://teater.ir/news/58932