ستفاده از رنگ‌های دیگر و سیاه و سفید می‌تواند به میزان نماد‌گرایی در فیلم بیفزاید و لایه‌ای عمیق از معانی و اندیشه‌ را به فیلم اضافه کند. در حقیقت، همانگونه که در فیلم‌های این فهرست خواهید دید، ترکیب رنگ‌ها با سیاه و سفید به نوعی روال در فیلم‌های سال‌های اخیر تبدیل شده است.
چارسو پرس: گستره‌ی تاریخ سینما به بیش از یک قرن می‌رسد و با پیشرفت تکنولوژی خیزی برای بروز طیف وسیعی از بهبود‌ها در عرصه‌ی هنر نیز وجود داشت. یکی از بزرگترین چیز‌‌هایی که توانست در سینما حسابی گل کند، به کارگیری صداگذاری بود، وقتی که فیلم «خواننده‌ی جاز» محصول ۱۹۲۷ به مخاطبان نشان داد که فیلم تا چه اندازه می‌تواند با وجود صداگذاری بهتر شود وقتی که صدا به بخشی از فیلم تبدیل می‌شود. پیشرفت عظیم دیگر در عرصه‌ی پرده‌ی بزرگ، سینما فناوری تکنی‌کالر بود که برای اولین بار در فیلم «بکی شارپ» محصول ۱۹۳۵ به کار گرفته شد.

با همه‌ی این اوصاف، رنگ روی پرده‌ی سینما به مانند صدا نتوانست مورد توجه قرار گیرد و به این ترتیب فیلم سیاه و سفید هنوز هم فرم اصلی رنگ مورد استفاده روی پرده‌ی نقره‌ای بود. با این گفته‌‌ها، برخی از فیلم‌ها این رویه را انتخاب کردند تا از ترکیب همزمان سیاه و سفید و رنگ در طول فیلم استفاده کنند مثل «جادوگر شهر آز». استفاده از رنگ‌های دیگر و سیاه و سفید می‌تواند به میزان نماد‌گرایی در فیلم بیفزاید و لایه‌ای عمیق از معانی و اندیشه‌ را به فیلم اضافه کند. در حقیقت، همانگونه که در فیلم‌های این فهرست خواهید دید، ترکیب رنگ‌ها با سیاه و سفید به نوعی روال در فیلم‌های سال‌های اخیر تبدیل شده است.

۱۴. شهر استروید (Asteroid City)


  • سال تولید: ۲۰۲۳
  • کارگردان: وس اندرسون
  • امتیاز متاکریتیک: ۷۵ از ۱۰۰
در شهر استروید، شهر بیابانی کوچکی در کشور آمریکا شاهد وقوع اتفاقات عجیبی هستیم، آن هم بعد از اینکه سیاره‌ی کوچکی برخوردی با این منطقه دارد و پس از این حادثه شهر وارد قرنطینه می‌شود. گروهی از کاراکتر‌های عجیب و غریب که نقش‌‌آفرینی آن‌‌ها بر عهده گروه بازیگری برجسته‌ای شامل اسکارلت یوهانسون، تام هنکس، تیلدا سوینتن، ادوارد نورتون، آدرین برودی، استیو کارل، ویلم دافو، مارگو رابی، جف گلدبلام و بسیاری از بازیگران مشهور دیگر می‌شود، تصمیم می‌گیرند تا به نیرو‌های نظامی ملحق شوند و سر از این اتفاق و وضعیتی که در آن هستند، دربیاورند.

در حالی که بسیاری از اتفاقات «شهر استروید» در داخل شهر بیابانی اتفاق می‌افتد، در عمل این‌‌ها بخشی از یک اجرا هستند که با رنگ نشان داده می‌شوند که مرکز یک مستند تلویزیونی است که آن هم به شکل فیلم سیاه و سفید نشان داده می‌شود. در اینجا استفاده از سیاه و سفید با نسبت‌های تصویر مختلفی جفت شده است (نسبت آکادمی در برابر صفحه‌ی نمایش عریض برای اجرای رنگی). در اینجا از رنگی‌کردن و نسبت‌های تصویر مختلف برای نشان‌دادن باز‌ه‌های زمانی مختلف پیرنگ اصلی داستان استفاده است و نیز برای اینکه حدود دو مجموعه از اتفاقات تعیین شود.

۱۳. قضیه‌ی زندگی و مرگ (A Matter of Life and Death)


  • سال تولید: ۱۹۴۶
  • کارگردان: مایکل پاول و امریک پرسبرگر
  • امتیاز راتن تومیتوز: ۹۷ از ۱۰۰
در این فیلم، وقتی خلبان نیروی هوایی بریتانیا مجبور می‌شود خود را از هواپیمایش نجات بدهد و به اقیانوس بپرد، دقایق پایانی خود را با اپراتور رادیویی به نام جون سپری می‌کند. پیتر موفق می‌شود تا خود را از مهلکه به در ببرد و وقتی دوباره با جون دیدار می‌کند، این دو به هم دل می‌بازند. با این حال زمان با هم بودن آ‌ن‌ها نیمه‌کاره باقی می‌ماند وقتی که پیام‌آور الهی می‌آید تا پیتر را به بهشت و دنیای دیگر ببرد آن طور که باید او در طی سانحه‌ی هوایی جان خود را از دست می‌داد و این اتفاق رخ می‌داد.

از آنجایی که این این اثر فیلمی قدیمی است، استفاده‌ی همزمان از رنگ و سیاه و سفید شگفت‌آور است. زمین به عنوان مکانی رنگارنگ و مملو از زندگی نشان داده می‌شود و بهشت به رنگ فیلم سیاه و سفید به تصویر کشیده می‌شود و واقعیت حقیقی از زندگی را که بعد از مرگ پشت سر می‌گذاریم، خلق می‌کند. معمولا، بهشت به عنوان مکانی بهتر از زمین نشان داده می‌شود، پس کسی این تصور را کرده است که اگر رویه‌ی رنگی فیلم معکوس شود، چه می‌شود. در هر صورت، استفاده‌ای نمادین از رنگ و سیاه و سفید برای نمایش سکانس‌های مختلفی از فیلم صورت گرفته است.

۱۲. من مادرم را کشتم (I Killed My Mother)


  • سال تولید: ۲۰۰۹
  • کارگردان: خاویر دولان
  • امتیاز راتن تومیتوز: ۷۷ از ۱۰۰
در این فیلم که کارگردانی آن بر عهده‌ی خاویر دولان بااستعداد است، هوبرت نوجوانی است که با مادر مجرد خود زندگی می‌کند. آن‌ها اصلا با هم کنار نمی‌آیند و هر گفت‌وگویی به نوعی در انتها به دعوا ختم می‌شود. این قضیه وقتی بدتر می‌شود که مادر شانتال متوجه می‌شود که پسرش تمایلات نامتعارفی دارد. هوبرت ناگهان تصمیم می‌گیرد که دیگر کاسه‌ی صبرش لبریز شده است و دیگر مادرش برای او تقریبا آدمی مرده به حساب می‌آید.

در این فیلم، هوبرت از خودش با دوربین تصویربرداری در داخل حمام فیلم می‌گیرد و توضیح می‌دهد که چه حسی درباره‌ی مادرش دارد. این اتفاق چندین بار در طول مدت فیلم رخ می‌دهد و سر و شکل می‌گیرد آن هم وقتی که هوبرت نسبت به موضوع دوراندیشی دارد یا تا آنجا که سنین جوانی او اجازه می‌دهد. این‌ها تنها اوقاتی هستند که در حقیقت هوبرت احساسات خود را توصیف می‌کند آن هم بدون اینکه به صورت پیش فرض خشم بر او غلبه کند. این فیلم‌های ضبط‌شده سیاه و سفید هستند و بی‌ریایی این لحظات را به تصویر می‌کشند.

۱۱. ماهی جنگی (Rumble Fish)


  • سال تولید: ۱۹۸۳
  • کارگردان: فرانسیس فورد کوپولا
  • امتیاز راتن تومیتوز: ۶۳ از ۱۰۰
کارگردانی این فیلم بر عهده‌ی فرانسیس فورد کوپولا است و داستان زندگی راستی جیمز (با بازی مت دیلون) را دنبال می‌کند، فردی بی‌قرار که خانواده‌اش او را طرد کرده‌اند و شناور و بی‌‌هدف روی امواج زندگی نمی‌داند که چه کاری انجام بدهد و آرزو دارد که مثل برادرش یک جنایتکار افسانه‌ای باشد. وقتی برادر او، پسر موتورسیکلتی، به شهر برمی‌گردد، او امید دارد که بتواند از او راهنمایی بگیرد و وقتی متوجه می‌شود که برادرش به دنبال یک زندگی بی‌هیاهو و باآرامش است، حسابی یکه می‌خورد و در بهت فرو می‌رود.

شبیه به فیلم «فهرست شیندلر»، «ماهی جنگی» از رنگ‌های منفرد مثل ماهی نارنجی در تنگ در زمینه‌ی  فیلم سیاه و سفید استفاده می‌کند. کل فیلم به رنگ سیاه و سفید است. این حالت برای این به تصویر کشیده می‌شود که نشان دهد به نوعی ماهی در تنگ آب تنها کارکتری است که از وضعیت خود خوشحال و راضی است و رویای زندگی دیگری را در سر ندارد.

۱۰. سلام بر غم (Bonjour Tristesse)


  • سال تولید: ۱۹۵۸
  • کارگردان: اتو پرمینگر
  • امتیاز راتن تومیتوز: ۸۸ از ۱۰۰
این فیلم که بر اساس رمانی به همین نام ساخته شده است، حول کاراکتری به نام ان است که به شهر ریورا در فرانسه سفر می‌کند تا شوهر دوست مرحوم خود را ببیند. به هنگام بازدید او، با دختر عیش‌جوی ریموند سر و کله‌ی هم می‌زنند که قصد دارد ان را از پدر خود با کمک معشوقه پدرش السا دور کند.

روز حاضر در فیلم به رنگ سیاه و سفید نشان داده می‌شود، در حالی که تصویر تکنی‌کالر سرزنده برای پس‌نماها و نگاه به گذاشته نگه داشته می‌شود که در آن چیز‌ها به نظر عاری از درد و رنج هستند. این فیلم یکی از اولین آثاری بود که این دوگانگی اکنون و گذشته را به تصویر کشید که از آن زمان تا به امروز چندین بار با ترکیب سیاه و سفید و رنگ مورد استفاده‌ی مجدد قرار گرفته است.

۹. جی‌اف‌کی (JFK)


  • سال تولید: ۱۹۹۱
  • کارگردان: اولیور استون
  • امتیاز راتن تومیتوز: ۷۲ از ۱۰۰
نویسندگی و کارگردانی این فیلم بر عهده‌ی اولیور استون است و داستان ترور رییس جمهور آمریکا جان اف. کندی و تاثیر آن بر روی کشور را به تصویر می‌کشد. با بازی کوین کاسنر در نقش دادستان نیواورلئان جیم گریسون، او درباره‌ی ترور تحقیق می‌کند و عمیقا وارد قضیه می‌شود تا توطئه‌ی حول قتل کندی را افشا کند.

این فیلم تعداد مختلفی از حالت‌های سینمایی را شامل می‌شود که شامل تصاویر مستندی، پوشش تلویزیونی و سیاق سینمایی فیلم می‌شود. این فیلم در خلال نمایش خود بین سیاه و سفید و رنگ شناور است، که در اینجا برای خلق تصویری رنگارنگ از ترور از زاویه‌ی دید استون مورد استفاده قرار می‌گیرد. این کار در برجسته‌کردن مهم‌ترین بخش‌های پیرنگ ماجرا بسیار موثر است و اثری است پیشگام نسبت به یک درام تاریخی و حماسی سه ساعته که پرونده‌های دادگاهی را چنین مسحور‌کننده می‌کند که مخاطبان بعدا آن را در «اوپنهایمر» مشاهده می‌کند.

۸. جادوگر شهر آز (The Wizard of Oz)


  • سال تولید: ۱۹۹۱
  • کارگردان: اولیور استون
  • امتیاز راتن تومیتوز: ۷۲ از ۱۰۰
این فیلم شاید شناخته‌شده‌ترین اثری است که از رنگ و فیلم سیاه و سفید استفاده کرده است. گرچه در عمل این فیلم سیاه و سفید نیست و طیفی از قرمز و قهوه‌ای است اما با این حساب قرار است این فیلم را در فهرست حاضر ذکر کنیم. وقتی دوروتی جوان تصمیم می‌گیرد تا از خانه فرار کند تا سگ او توتو را از او نگیرند، او خودش را در حالی پیدا می‌کند که گرفتار گردباد شده است که این اتفاق خانه‌ی او را کله‌پا می‌کند و او را در سرزمینی عجیب و غریب و رنگارنگی فرود می‌آورد که او اصلا آن را نمی‌شناسد.

این فیلم زندگی دوروتی را در کانزاس با رنگ سیاه و سفید (قرمز و قهوه‌ای) نشان می‌دهد تا حس بی‌اشتیاقی خود از زندگی دنیوی خود را نشان دهد در حالی که سرزمین آز تماما رنگارنگ است. این انتخاب به گزینه‌ای نمادین تبدیل شده است و به یکی از نقاط اصلی بحث و سخن درباره‌ی این فیلم تبدیل شد. بعد از این فیلم، بقییه‌ی آثار نیز از فیلم سیاه و سفید برای نمایش زندگی واقعی استفاده کردند و از فیلم رنگی نیز برای نشان دادن سرزمین خیالی و آرزوهای خود استفاده می‌کنند. اولین برداشت دوروتی که در آن دوروتی از دنیای عادی پا در دنیای تکنی‌کالر سرزمین آز می‌گذارد، هنوز هم یکی از نمادین‌ترین لحظات تاریخ سینما است.

۷. پلیزنتویل (Pleasantville)


  • سال تولید: ۱۹۹۸
  • کارگردان: گری راس
  • امتیاز راتن تومیتوز: ۷۱ از ۱۰۰
«پلیزنتویل» فیلمی منحصر به فرد است که برادر و خواهری به نام دیوید و جنیفر را نشان می‌دهد که داخل یک برنامه‌ی تلویزیونی سیاه و سفید دهه‌ی ۱۹۵۰ گیر افتاده‌‌اند. در حالی که برای دیوید در ابتدا حال و هوای این فضا اهمیتی نداشت، جنیفر دردسر درست می‌کند و قصد دارد اندکی هیجان به جهان کسل‌کننده‌ی دهه‌ی ۵۰ بیاورد در حالی که این دو به دنبال فرار از این قاب هستند. رویکرد «پلیزنتویل» نسبت به فیلم سیاه و سفید و رنگ نوآورانه است هنگامی که کاراکتر‌های دهه پنجاهی بیشتر سرزنده می‌شوند حالا چه از طریق توانمند‌سازی، یا از طریق درک بهتر جهان یا حتی از طریق خودشناسی، رنگ بیشتری از نظر فیزیکی به خود می‌گیرند. در حالی که این شاید خوب به نظر برسد، در را برای موج جدیدی از مشکلات باز می‌گذارد که پیش از این هرگز وجود نداشتند.

«پلیزنتویل» فیلمی است که ترکیب فیلم‌سازی رنگی با سیاه و سفید را با روایت اثر در هم می‌آمیزد جایی که حاشیه به متن تبدیل می‌شود. جهان فیلم سیاه و سفید از نظر اخلاقی به مقوله‌ای پیچیده‌تر تبدیل می‌شود و با حضور رنگ در تصویر این موضوع نشان داده می‌شود. جهان به جایی بازتر و درخشان‌تر تبدیل می‌شود اما از طرفی بغرنج‌تر نیز هست. این فیلم از اندیشه‌ی رنگ به عنوان تمثیلی از جدایی مردم رنگین‌پوست در سال‌های دهه‌ی ۱۹۵۰ استفاده می‌کند و در حالی که شاید تمثیلی با ایده‌آل‌های بسیار بلند‌مرتبه باشد که شاید به خوبی به بلوغ نمی‌رسندد، روی کاغذ دارای لایه‌ای مضاعف است که با ذکاوت و هوشمندی اضافه شده است تا این تکنیک سینمایی را فراتر از یک تصویر صرف به یک تفسیر تبدیل کند.

۶. رز ارغوانی قاهره (The Purple Rose of Cairo)


  • سال تولید: ۱۹۸۵
  • کارگردان: وودی آلن
  • امتیاز متاکریتیک: ۹۳ از ۱۰۰
داستان این فیلم حول پیش‌خدمتی به اسم سیسیلیا می‌‌گذرد که نان‌آور اصلی خانواده‌ی خود است و در مقابل شوهر بی‌مصرفش همه‌ی دار و ندار خانواده را با قمار و افراط در نوشیدن به باد می‌دهد. تنها راه فرار سیسیلیا این است که به تماشای فیلم برود. در حالی که در سینما است، او شیفته‌ی فیلم و کاراکتر اصلی آن تام بکستر می‌شود. اوضاع وقتی عوض می‌شود که تام از پرده‌ی سینما قدم در واقعیت سیسلیا می‌گذارد.

نه تنها این فیلم یکی از اولین آثاری بود که دیوار چهارم را با ایده‌ی فیلم در فیلم شکست، بلکه استفاده‌ی آن از فیلم سیاه و سفید و ترکیب آن با فیلم رنگی به شیوه‌ای ماهرانه انجام می‌شود وقتی که تام از جهان سیاه و سفید فیلم خود خارج می‌شود و قدم در دنیای رنگارنگ بیرون می‌گذارد. این پیشروی راه را برای سایر آثار سینمایی مثل «پلیزنتویل» باز کرد.

۵. اوپنهایمر (Oppenheimer)


  • سال تولید: ۲۰۲۳
  • کارگردان: کریستوفر نولان
  • امتیاز متاکریتیک: ۹۰ از ۱۰۰
این فیلم که یکی از موفق‌ترین آثار سال ۲۰۲۳ است حکایت زندگی جی. رابرت اوپنهایمر (با بازی کیلیان مورفی) را روایت می‌کرد، داشنمندی که با لقب پدر بمب اتمی شناخته می‌شود. این فیلم زندگی‌نامه‌ای روی دو بخش اصلی زندگی و حرفه‌ی اوپنهایمر تمرکز دارد: ساختن بمب اتم در مقام مسئول پروژه‌ی منهتن و دادگاه غیررسمی او توسط جامعه‌ی علمی به دلیل داشتن وابستگی‌های کمونیستی.

«اوپنهایمر» اولین فیلمی است که سکانس‌های فیلم سیاه و سفید در آن با آیمکس تصویربرداری شده است. این فیلم به میزان نصف دارای رنگ و نصف دیگر آن دارای سکانس‌های سیاه و سفید است. در حالی که در لایه‌ی رویی، شاید اینگونه به نظر برسد که تغییر در رنگ‌بندی اثر اقدامی تصادفی است و یا شاید ارتباطی با بازه‌های زمانی دارد، اینگونه شرح داده شده است که حضور رنگ دیدگاه شخصی اوپنهایمر را به تصویر می‌کشد در حالی که دو رنگ سیاه و سفید با دیدگاه بیرونی سر و کار دارد که عموما از منظر کاراکتری دیگر به تصویر کشیده می‌شود که بیشتر اوقات از دید عضو ارشد کمیسیون انرژی اتمی آمریکا لوئیس استراوس با بازی رابرت داونی جونیور است. با داستانی که دائما در طول زمان عقب و جلو می‌رود و حقیقتا با سیاق کاری نولان انطباق کامل دارد، این انتخاب هنری کمک عظیمی در راهبری مخاطب در این اودیسه‌ی سه ساعته می‌کند.

۴. بیچارگان (Poor Things)


  • سال تولید: ۲۰۲۳
  • کارگردان: یورگوس لانتیموس
  • امتیاز متاکریتیک: ۸۷ از ۱۰۰
این فیلم داستان بلا بکستر (با بازی اما استون) را روایت می‌کند، یک زن باردار جوان در دوران ویکتوریایی با حال و هوای استیم‌پانکی که توسط دانشمندی دیوانه که خود را خدا می‌نامد (با بازی ویلم دافو) احیا شده است. از آنجایی که مغز کودک او به بلا داده شده است تا بتواند مجددا به هوش بیاید، او باید همه چیز را از نو یاد بگیرد، از حرکت کردن تا حرف‌زدن و ارزش‌های شخصی. در مورد بلا، بزرگترین کشف او به عنوان بزرگسال مسئله‌ی جنسیت است. او خیلی زود موفق به فرار از خانه‌ی دانشمند دیوانه می‌شود و با یک وکیل زن‌باره با بازی مارک رافالو شروع به گشت و گذار می‌کند.

در «بیچارگان» سکانس‌های فیلم سیاه و سفید به شیوه‌ای کلاسیک نشان داده شده است: این سکانس‌ها بلا را در حالی نشانی می‌دهد که در خانه‌ی دانشمند دیوانه زندانی شده است و وقتی شروع به سفر می‌کند، سکانس‌ها به صورت رنگی به تصویر کشیده می‌شوند. اما چیزی که استفاده از این تکنیک را در فیلم باورپذیر جلوه می‌دهد اولین سکانس آن است، سکانس خودکشی بلا، که بیش از یک دقیقه طول نمی‌کشد و به صورت رنگی نشان داده شده است و بعد از آن یک ساعت بعدی فیلم سیاه و سفید است. بیشتر دکور رنگارنگ خانه‌ی دانشمند دیوانه و کاراکتر‌هایی که بخش دیگر زندگی بلا را تشکیل می‌دهد بعدا در فیلم نمایان می‌شوند که انتخاب سبکی بسیار جالب و هیجان‌انگیزی است.

۳. گاو خشمگین (Raging Bull)


  • سال تولید: ۱۹۸۰
  • کارگردان: مارتین اسکورسیزی
  • امتیاز متاکریتیک: ۹۰ از ۱۰۰
«گاو خشمگین» اثری کلاسیک با بازی رابرت دنیرو است و درباره‌ی زندگی یک بوکسور میان وزن به اسم جیک لاموتا است، که عدم داشتن توانایی در بروز احساسات توسط او، جیک را به سمت رینگ بوکس می‌کشد و این اقدام به میزان زیادی از خشونت منتهی می‌شود که در نهایت زندگی او را نابود می‌کند.

بخش اعظم این فیلم سیاه و سفید است با سکانس‌هایی مشخص به صورت رنگی که به هنگامی است که فیلم‌های خانوادگی لاموتا نمایش داده می‌شود. این انتخاب زندگی ایده‌آلی را به تصویر می‌کشد که جیک با سیاق زندگی نادرست خود از آن به دور است و در واقع آرزوی بازگشت به این زندگی را به تصویر می‌کشد. در واقع این دوگانگی بین زندگی واقعی و سرزمینی خیالی در ذهن و شادی و غم را تداعی می‌کند.

۲. فهرست شیندلر (Schindler’s List)


  • سال تولید: ۱۹۹۳
  • کارگردان: استیون اسپیلبرگ
  • امتیاز متاکریتیک: ۹۵ از ۱۰۰
این فیلم بر اساس داستان واقعی تاجر عضو حزب نازی اسکار شیندلر ساخته شده است که یهودیان را استخدام کرد تا در کارخانه‌ی او مشغول به کار شوند و از سو رفتار‌ها علیه آن‌ها در جاهای دیگر در امان بمانند. شیندلر که میزان زیادی از ثروت خود را در این راه از دست می‌دهد، هزاران یهودی را از مرگ‌های دهشتناک طی نسل‌کشی یهودیان نجات می‌دهد. تماشاکردن شاهکار استیون اسپیلبرگ دشوار است، اما حقیقتا از تراژدی‌های واقعی نشئت می‌گیرد که منشا آن تنفر و بیزاری است. فیلمی تک‌رنگ انتخابی بی‌نقص با در نظرگرفتن بازه‌ی زمانی است که فیلم در آن اتفاق می‌افتد. تنها لحظه‌ی رنگی فیلم وقتی است که دختری کوچک با کت قرمز رنگ دیده می‌شود، کاراکتری فراموش‌نشدنی، آن جا که اسکار او را در حال می‌بیند که مشایعت می‌شود و بعدا جسم بی‌جان او را می‌بیند که آن را جابه‌جا می‌کنند.

انتخاب سبکی حضور دختری تنها با کت قرمز تصویری فراموش‌نشدنی از این فیلم می‌سازد، که نه تنها در ذهن اسکار شیندلر بلکه در ذهن تماشاگر نیز تا ابد لانه می‌کند. این تصویر در واقع بی‌گناهی در دنیای پر از ظلمت را برجسته می‌کند. رنگی ضعیف در طیف وسیع سیاهی و سفیدی جنگ که تا به امروز یکی از مهیج‌‌ترین  و ماندگارترین قاب‌های تاریخ سینما است. بیشتر مردم وقتی درباره‌ی ترکیب سیاه و سفید و رنگ در یک فریم منفرد فکر می‌کنند، این تصویر از فیلم «فهرست شیندلر» به احتمال زیاد به ذهنشان خطور می‌کند.

۱. بال‌های آرزو (Wings of Desire)


  • سال تولید: ۱۹۸۷
  • کارگردان: ویم وندرس
  • امتیاز متاکریتیک: ۷۹ از ۱۰۰
«بال‌های آرزو» حقیقتا فیلمی بی‌همتا است. دو فرشته به نام‌های دامیل و کاسیل در خیابان‌های برلین پرسه می‌زنند و موج‌های نامرئی از امید را به سمت جمعیت روانه می‌کنند بدون آن که با آن‌ها در تعامل باشند. دامیل خودش را در تقاطعی پیدا می‌کند که در آن عاشق هنرمندی بند‌باز به اسم ماریون می‌شود. با دیدن زندگی که او می‌توانست داشته باشد، دامیل آرزو دارد که در قالبی انسانی وارد شود و با ماریون باشد، آرزویی که شاید امکان‌پذیر باشد.
درست شبیه «قضیه زندگی و مرگ»، جهان انسانی رنگی است در حالی که قلمرو روحانی به رنگ سیاه و سفید است. مثل یک واژگون‌سازی دیگر نقش‌ها، این فیلم در تلاش است تا به فرشتگان زیبایی که زمین می‌تواند ارائه کند نشان دهد. در این نسخه از بهشت، فرشته‌ها ناکام می‌مانند و موجوداتی منزوی هستند که در طلب ارتباط با انسان‌ها هستند. به همین سبب این فیلم در شماره‌ی اول این فهرست جا می‌گیرد.

 


منبع: دیجی‌مگ