در سمت هنری سینما، یکی از تاثیرگذارترین فیلمسازان ما بعد از کیارستمی، کیومرث پوراحمد بود. اگر شما نگاه کنید میبینید که دو نسل از بچههای این مملکت با «قصههای مجید» بزرگ شدهاند و نباید این مجموعه را دست کم بگیرید.
چارسو پرس: مگر کسی باورش میشود؟ او خالق کودکی چندنسل بود. مرگ خود خواستهای که البته هنوز هم در هالهای از ابهام باقی مانده تا ذرهای از شوک این مرگ برای مردم و سینما کم نشود. مگر میشود آن میزان از کلامهای امیدوار کننده برای ادامه زندگی به چنین جایی ختم شود؟ مگر میشود آن میزان اشتیاق به نوجوانی در «قصههای مجید» با یک دست نوشته کنار جسم بیجانش به پایان برسد؟ خودش البته درباره مرگ چنین گفته بود:«ما به طرز ظالمانهای پیر میشویم. حذفها ما را دق مرگ میکند و میمیراند. اما اگر در ۹۰ سالگی هم بمیریم، جوان مرگ شدهایم. بیشتر مرگ و میرهای هنرمندان در میانسالی بوده، همه پیر میشوند و میمیرند»
باورش سخت است اما او پیر نشد و از جهان «خواهران غریب» رخت بست.حالا سینمای ایران، یک سال است که کیومرث پوراحمد را ندارد.
یکی از دوستان نزدیک او احمد طالبینژاد است، منتقد، نویسنده و مستندساز که وقتی در کافه خبر حاضر شد تا گفتوگوی مفصلی درباره وضع سینما داشته باشیم درباره سال تلخ سینمای ایران و جای خالی کیومرث پوراحمد هم صحبت کرد. در ادامه بخش اول مصاحبه با احمد طالبینژاد را میخوانید.
سه چهره شاخص در سینما داشتیم که هر کدام به دلایل عجیبی از میان ما رفتند، خسرو شکیبایی، که بهتر است درباره علت فوتش صحبت نکنیم، کیومرث پوراحمد که گفتند: خودکشی کرده و داریوش مهرجویی که به قتل رسید.
هر سه این افراد که نام بردید، یعنی هم خسروشکیبایی، هم مهرجویی و هم پوراحمد خیلی در سینمای اجتماعی ما تاثیر داشتند. بگذارید از خسرو شروع کنیم، او معیارهای بازیگری سینمای بعد از انقلاب را ارتقا بخشید. ما قبل انقلاب هم افرادی چون بهروز وثوقی، علی نصیریان و عزتالله انتظامی را داشتیم که از تئاتر آمده بودند، ولی واقعیت این است که خسرو شکیبایی به دلیل انعطافی که داشت و آن صدای پرطنین، چهره و نگاه دو دوزنش عملا سقفی ایجاد کرد، که کمتر کسی توانست در هنر بازیگری به او برسد.
پرویز پرستویی خیلی تلاش کرد در جاهایی هم رسید، اما به اوج خسرو شکیبایی نتوانست دست پیدا کند. اوج و پرش او با فیلم «هامون» شروع شد و بعد با نقشهای درجه یک دیگر ادامه پیدا کرد. متاسفانه آفتی که در فضای هنری ما بود و خیلی افراد بزرگ و درجه یک را از ما گرفت خسرو را هم از ما گرفت. پرویز فنی زاده، اصغر تفکری، که کمدین خیلی خوبی در دهه سی بود و سن کمی داشت به همین دلیل از میان ما رفت. هرکسی بازی خسرو شکیبایی در «هامون» را دیده باشد، با هر بازی دیگری قانع نمیشود. خیلی از بازیگرهای امروز ادای او را در میآورند، حتی در نوع دیالوگ گفتن و اکتهایی که او بروز میداد، اما واقعا بیجایگزین است و شاید به این زودیها هم جای خالیش پر نشود.
همیشه درباره آقایان حرف میزنیم و خانمها را گاهی فراموش میکنیم، در سالی که گذشت ما بیتا فرهی و فریماه فرجامی را هم از دست دادیم.
آنها هم قربانی همان ماجرا شدند. این افراد نقش طلایی و درخشانی در سینمای ما داشتند که شاید سینمای ما در حال حاضر فاقد آنان است.
مسئلهای که درباره کیومرث پوراحمد وجود دارد این است که خیلی هم معلوم نشد که آیا او خودکشی کرده بود یا نه؟ آیا واقعا فردی با آن رویکردها و نگرشها خودش به زندگیش پایان بخشیده، نظرشما به عنوان فردی که به او نزدیک بودید چیست؟
من و کیومرث پوراحمد دو سال قبل از فوتش با هم هیچ ارتباطی نداشتیم و قهر بودیم، هرچند که زمانی خیلی صمیمی بودیم، اما دلیل این قهر هم برمیگشت به همان آفتی که پیش از این گفتم. من به یکی از نزدیکانش گفته بودم که چرا مراقبش نیستند و این ماجرا به گوش کیومرث رسیده بود، او خیلی از من ناراحت شد؛ اما واقعیت این است که متاسفانه او هم مانند شکیبایی دچار این آفت شده بود. اواخر فیلمهایش نمیفروخت و همین موضوع داشت او را منزویتر میکرد و مدام هم بدتر و بیشتر میشد.
در سمت هنری سینما، یکی از تاثیرگذارترین فیلمسازان ما بعد از کیارستمی، کیومرث پوراحمد بود. اگر شما نگاه کنید میبینید که دو نسل از بچههای این مملکت با «قصههای مجید» بزرگ شدهاند و نباید این مجموعه را دست کم بگیرید. شخصیت اصلی آن بچهای است که نمیخواهد در قالبی که از پیش برایش تعیین شده و سنتی است، باقی بماند و میخواهد از آن عبور کند و بیرون بیاید، مثل «امیرو» در فیلم «دونده». تاثیرگذاری این فیلم از این جهت است که ما امروز بچههایی را میبینیم که نمیخواهند همان روش پدرانشان و همان روش بی خاصیتی که ما را آچمز کرده در این جهان امروز را دنبال کنند. بعد هم چون او اساسا ملودرام ساز بود، فیلمهایش هم یقه مخاطب را میگرفت و با خود میبرد و از خانوادهها تا بچهها را اقناع میکرد که مثالش همان فیلم معروف «خواهران قریب» است. او هم قربانی همان چیزی شد که گفتم، اما این قربانی شدن ربطی به مسئله قتلش ندارد و هنوز که هنوز است به رغم این که ۹ ماه از این جنایت گذشته، دلیلش را دقیقا نمیدانیم.
یک سال است که از فوت او میگذرد، اما هنوز چیزی از این پرونده روشن نشده است. چه کسی باور می کند؟ هنوز اذهان عمومی را نتوانستهاند قانع کنند که این اتفاق خودکشی بوده یا نه؟ کمااینکه این اتفاق برای داریوش مهرجویی هم رخ داد. در مورد مهرجویی هم همینطور، با وجود اینکه قاتل را گرفتهاند، اما به نظر میرسد که صحنهسازی باشد. آنها به هر حال نتوانستهاند ذهن مردم را نسبت به این که عملا این دو آدم بزرگ در سینمای ایران قربانی چیزهای زیادی شدند، را شفاف کنند. پوراحمد رمانی دارد که در فضای مجازی منتشر شده و اگر سوال دارید که چرا این اتفاق برای او افتاد باید آن رمان را بخوانید.
منبع: خبرآنلاین
باورش سخت است اما او پیر نشد و از جهان «خواهران غریب» رخت بست.حالا سینمای ایران، یک سال است که کیومرث پوراحمد را ندارد.
یکی از دوستان نزدیک او احمد طالبینژاد است، منتقد، نویسنده و مستندساز که وقتی در کافه خبر حاضر شد تا گفتوگوی مفصلی درباره وضع سینما داشته باشیم درباره سال تلخ سینمای ایران و جای خالی کیومرث پوراحمد هم صحبت کرد. در ادامه بخش اول مصاحبه با احمد طالبینژاد را میخوانید.
سه چهره شاخص در سینما داشتیم که هر کدام به دلایل عجیبی از میان ما رفتند، خسرو شکیبایی، که بهتر است درباره علت فوتش صحبت نکنیم، کیومرث پوراحمد که گفتند: خودکشی کرده و داریوش مهرجویی که به قتل رسید.
هر سه این افراد که نام بردید، یعنی هم خسروشکیبایی، هم مهرجویی و هم پوراحمد خیلی در سینمای اجتماعی ما تاثیر داشتند. بگذارید از خسرو شروع کنیم، او معیارهای بازیگری سینمای بعد از انقلاب را ارتقا بخشید. ما قبل انقلاب هم افرادی چون بهروز وثوقی، علی نصیریان و عزتالله انتظامی را داشتیم که از تئاتر آمده بودند، ولی واقعیت این است که خسرو شکیبایی به دلیل انعطافی که داشت و آن صدای پرطنین، چهره و نگاه دو دوزنش عملا سقفی ایجاد کرد، که کمتر کسی توانست در هنر بازیگری به او برسد.
پرویز پرستویی خیلی تلاش کرد در جاهایی هم رسید، اما به اوج خسرو شکیبایی نتوانست دست پیدا کند. اوج و پرش او با فیلم «هامون» شروع شد و بعد با نقشهای درجه یک دیگر ادامه پیدا کرد. متاسفانه آفتی که در فضای هنری ما بود و خیلی افراد بزرگ و درجه یک را از ما گرفت خسرو را هم از ما گرفت. پرویز فنی زاده، اصغر تفکری، که کمدین خیلی خوبی در دهه سی بود و سن کمی داشت به همین دلیل از میان ما رفت. هرکسی بازی خسرو شکیبایی در «هامون» را دیده باشد، با هر بازی دیگری قانع نمیشود. خیلی از بازیگرهای امروز ادای او را در میآورند، حتی در نوع دیالوگ گفتن و اکتهایی که او بروز میداد، اما واقعا بیجایگزین است و شاید به این زودیها هم جای خالیش پر نشود.
همیشه درباره آقایان حرف میزنیم و خانمها را گاهی فراموش میکنیم، در سالی که گذشت ما بیتا فرهی و فریماه فرجامی را هم از دست دادیم.
آنها هم قربانی همان ماجرا شدند. این افراد نقش طلایی و درخشانی در سینمای ما داشتند که شاید سینمای ما در حال حاضر فاقد آنان است.
مسئلهای که درباره کیومرث پوراحمد وجود دارد این است که خیلی هم معلوم نشد که آیا او خودکشی کرده بود یا نه؟ آیا واقعا فردی با آن رویکردها و نگرشها خودش به زندگیش پایان بخشیده، نظرشما به عنوان فردی که به او نزدیک بودید چیست؟
من و کیومرث پوراحمد دو سال قبل از فوتش با هم هیچ ارتباطی نداشتیم و قهر بودیم، هرچند که زمانی خیلی صمیمی بودیم، اما دلیل این قهر هم برمیگشت به همان آفتی که پیش از این گفتم. من به یکی از نزدیکانش گفته بودم که چرا مراقبش نیستند و این ماجرا به گوش کیومرث رسیده بود، او خیلی از من ناراحت شد؛ اما واقعیت این است که متاسفانه او هم مانند شکیبایی دچار این آفت شده بود. اواخر فیلمهایش نمیفروخت و همین موضوع داشت او را منزویتر میکرد و مدام هم بدتر و بیشتر میشد.
در سمت هنری سینما، یکی از تاثیرگذارترین فیلمسازان ما بعد از کیارستمی، کیومرث پوراحمد بود. اگر شما نگاه کنید میبینید که دو نسل از بچههای این مملکت با «قصههای مجید» بزرگ شدهاند و نباید این مجموعه را دست کم بگیرید. شخصیت اصلی آن بچهای است که نمیخواهد در قالبی که از پیش برایش تعیین شده و سنتی است، باقی بماند و میخواهد از آن عبور کند و بیرون بیاید، مثل «امیرو» در فیلم «دونده». تاثیرگذاری این فیلم از این جهت است که ما امروز بچههایی را میبینیم که نمیخواهند همان روش پدرانشان و همان روش بی خاصیتی که ما را آچمز کرده در این جهان امروز را دنبال کنند. بعد هم چون او اساسا ملودرام ساز بود، فیلمهایش هم یقه مخاطب را میگرفت و با خود میبرد و از خانوادهها تا بچهها را اقناع میکرد که مثالش همان فیلم معروف «خواهران قریب» است. او هم قربانی همان چیزی شد که گفتم، اما این قربانی شدن ربطی به مسئله قتلش ندارد و هنوز که هنوز است به رغم این که ۹ ماه از این جنایت گذشته، دلیلش را دقیقا نمیدانیم.
یک سال است که از فوت او میگذرد، اما هنوز چیزی از این پرونده روشن نشده است. چه کسی باور می کند؟ هنوز اذهان عمومی را نتوانستهاند قانع کنند که این اتفاق خودکشی بوده یا نه؟ کمااینکه این اتفاق برای داریوش مهرجویی هم رخ داد. در مورد مهرجویی هم همینطور، با وجود اینکه قاتل را گرفتهاند، اما به نظر میرسد که صحنهسازی باشد. آنها به هر حال نتوانستهاند ذهن مردم را نسبت به این که عملا این دو آدم بزرگ در سینمای ایران قربانی چیزهای زیادی شدند، را شفاف کنند. پوراحمد رمانی دارد که در فضای مجازی منتشر شده و اگر سوال دارید که چرا این اتفاق برای او افتاد باید آن رمان را بخوانید.
منبع: خبرآنلاین
https://teater.ir/news/59116