دهه‌ها فیلم‌های دیزنی تماشاچیان را وارد دنیاهایی حیرت‌انگیز و جادویی می‌کردند، اما برخی از محبوب‌ترین فیلم‌های دیزنی، با گذر زمان اعتبار خود را از دست داده و دیگر با استانداردهای امروزی تطابق پیدا نمی‌کنند.
چارسو پرس: فیلم‌های دیزنی همواره انتخاب اصلی کودکان برای خارج شدن از محیط زندگی روزمره و ورود به دنیاهای عجیب و جادویی بودند. استدیوهای این کمپانی در طول سال‌ها از انیمشین گرفته تا لایو-اکشن و در برخی موارد ترکیبی از هر دو را تولیده کرده و به روی پرده سینما به نمایش درآورده‌اند. پس از گذر سال‌ها، بسیاری از شاهکارهای دنیای دیزنی همچنان برای مخاطبین مدرن، قابل درک و ملموس هستند.

با این حال، برخی از فیلم‌های این کمپانی به خوبی عمر نکرده‌اند. روایت‌های داستانی این‌ فیلم‌ها شاید برای مخاطب آن زمان مناسب بودند اما مخاطبین امروزی دیدگاه‌ها و ایده‌های دیگری در قیاس با مخاطبین آن دوران دارند. در حالی‌ که آرت‌ورک‌ها و شخصیت‌پردازی‌های فیلم‌ها همچنان ستودنی است، مخاطبین امروزی روی بخش‌هایی از فیلم‌ها تمرکز کرده‌اند که برای عصر امروز، مناسب به نظر نمی‌رسد. برخی از ایده‌های تاریخ مصرف گذشته در ریمیک‌ها مورد بازنویسی قرار گرفتند و البته آن فیلم‌ها که بازسازی نشده‌اند بهتر است در همان گذشته بمانند!

10. The Little Mermaid

آریل پری دریایی جوانی است که شگفت‌زده از دنیای روی خشکی، آرزو می‌کند تا بتواند بخشی از دنیای انسانی باشد. داستان فیلم پری دریایی کوچولو از همین نقطه شروع می‌شود. با این‌که آرزوی آریل به خودی خود مشکل‌آفرین نیست، ولی او باید برای تحقق این آرزو اریک را به خود علاقه‌مند کند.
آریل صدای زیبای خود را در عوض داشتن شانسی برای رفتن به آن‌سوی دریاها معامله می‌کند. اورسولا، جادوگری دریایی، به آریل می‌گوید اگر در طی سه روز بوسه‌ی عاشقانه‌ی خود را دریافت نکند، آن وقت دوباره به عنوان یک پری دریایی به دریا بازگشته و به اورسولا تعلق خواهد داشت. با این حال، اگر بتواند این بوسه را دریافت کند، انسان باقی خواهد ماند. شجاعت او برای دیدن دیدنی‌های ورای دنیای دریایی ستودنی است، اما این که او باید تمام تمرکز خود را به بردن بوسه‌ای از یک مرد بگذارد، وجهه‌ی جالبی ندارد و متعلق به زمانی می‌باشد که ایده‌های مردسالارانه تفوق داشتند.

9. Dumbo

دامبو با داستان دل‌خراش خود به یکی از غم‌انگیزترین فیلم‌های تاریخ کودکان تبدیل شده است. ولی وقتی نگاهی نزدیک‌تر به خط داستانی آن بیاندازیم، می‌بینیم زوایای مختلفی از فیلم اعتبار خود را در طول زمان از دست داده‌اند.
دامبو با گروهی از کلاغ‌ها ملاقات می‌کند. آن‌ها به او کمک می‌کنند تا از پتانسیل خود آگاه شود. متاسفانه، کلاغ‌ها توسط Jim Crow رهبری می‌شوند، که این موضوع به قانون‌های تبعیض نژادی آمریکای جنوبی در اواخر قرن 19 ارجاع دارد. علاوه بر این، دامبو در این فیلم با سن کم خود شامپاین می‌خورد که در نتیجه‌ی آن به حالت مستی افتاده و در توهم، فیل‌های صورتی می‌بیند که با آلات موسیقی رژه می‌روند. وقتی مخاطبین دامبو قشر سنی کودک و نوجوانان هستند، پس نمایش نوشیدنی‌های الکی بدآموزی دارد..

8. Lady and the Tramp

«بانو و ولگرد» داستان شاد و دل‌گرم‌کننده‌ای دارد. با پیشرفت رابطه‌ی عاشقانه بین آن‌ها، وقتی ولگرد می‌بیند کودک جدیدی به خانه‌ی بانو آمده است، او وظیفه‌ی خود می‌داند تا از بانو مراقبت کند. در این مسیر، مشابه با هر رابطه‌ی عاشقانه‌ دیگری، مشکلات و درگیری‌هایی بین این دو رخ می‌دهد.
در بخشی از فیلم، گربه‌های سیامی دست به خراب‌کاری‌ می‌زنند و سعی دارند بانو را مقصر این خراب‌کاری‌ها معرفی می‌کنند. آهنگ «گربه‌های سیامی» را در اینجا، به دو دلیل می‌توان یکی از بدترین آهنگ‌های تاریخ دیزنی دانست. گربه‌ها با کلیشه‌های زننده‌ای به نمایش گذاشته شده‌اند که با نگاهی دقیق‌تر می‌فهمیم اصلاً نیازی به این کار نبود. جدای از این، خود آهنگ نیز کاملاً پوچ و بی‌معنی است؛ نه تنها توهین‌آمیز می‌باشد، بلکه نیازی هم نبود در فیلم قرار بگیرد چون هیچ کمکی به پیشبرد داستان نمی‌کرد.

7. Peter Pan

هر چند پیتر پن فیلمی کلاسیک در دنیای دیزنی است، اما دلیل نمی‌شود که محتوای آن هم‌چنان برای مخاطب امروزی صدق کند. شخصیت‌های دمدمی‌مزاج تینکر بل و خود پیتر پن، داستان و روایت سرگرم‌کننده‌ای را رقم می‌زنند، البته تا وقتی که به نمایش افراد بومی آمریکا در فیلم می‌رسیم.
در جشن بازگشت لیلی ببره، رئیس قبیله آهنگی به نام «چه چیزی یک سرخ‌پوست را سرخ‌پوست می‌کند؟» می‌خواند، آهنگی که قطعاً بین کارهای خوب دیزنی قرار نمی‌گیرد. ابیات شعر کلیشه‌های غیر ضروری از افراد بومی آمریکا در خود دارد و نمایش تصویری آن‌ها کاریکاتور گونه است. پیتر پن پتانسیلش را دارد که یکی از بهترین فیلم‌های دیزنی لقب گیرد و هم‌چنان هم از محبوبیت زیادی در بین طرفداران برخوردار است، با این حال بسیاری اعتقاد دارند که فیلم از استانداردهای برابری‌ انسان‌ها بهره‌ای نبرده و برای مخاطب مدرن مناسب می‌باشد.

6. Pocahontas

پوکوهانتس از معدود فیلم‌های دیزنی می‌باشد که بر اساس داستان واقعی ساخته شده است. روایت فیلم در مورد استعمارگران انگلیسی‌ست که قصد تصرف سرزمین‌های مردم پوهاتان (از قبایل بومی آمریکا) را دارند. پدر پوکوهانتس رئیس قبلیه‌ی پوهاتان است؛ مردی شریف هم به عنوان یک پدر و هم به عنوان رئیس قبیله.
اما داستان حقیقی این روایت، بسیار تاریک‌تر از روایت به نمایش درآمده در فیلم است. این تاریکی به لطف عشق پر زرق و برق بین پوکوهانتس و جان اسمیت تا حدودی تعادل پیدا کرده. روایت‌های واقعی در این فیلم بسیار ساده‌سازی شده‌‌اند و زجرهایی که مردم پوهاتان تحمل کردند، بسیار بیشتر از چیزی بود که در فیلم به نمایش گذاشته شده. البته کمی قابل درک است، چون فیلم برای قشر سنی کودکان ساخته شده بود. هرچند، حقایق تاریخی نباید نادیده گرفته شده و برای رضایت مخاطب حقایق بد و زننده‌ی آن گفته نشده است.

5. Snow White and the Seven Dwarfs

«سفید برفی و هفت کوتوله» فیلمی متعلق به دوران طلایی دیزنی است که در سال 1938 عرضه شد و پس از آن سفید برفی شخصیت پرنسس در این فیلم، به یکی از شناخته‌ترین شخصیت‌های تمام دوران تبدیل گشت. بعد از اینکه سفید برفی از چنگ نامادری حسود و خبیث خود به جنگل می‌گریزد، آن‌جا در کلبه‌ای با هفت کوتوله زندگی می‌کند.
سپس نامادری تغییر قیافه داده و سفید برفی را با سیبی سمی، مسموم می‌کند. او به کما می‌رود و فقط با بوسه‌ی شاهزاده بر صورتش، می‌تواند از این طلسم رهایی یابد. اول از همه، سفید برفی پرنسسی بی‌چاره معرفی می‌شود که نیازمند بوسه‌ای نجات‌بخش توسط یک مرد است. دوماً، این بوسه بدون رضایت سفید برفی و وقتی او در حالت کماست صورت می‌گیرد. داستان سفید برفی همواره به عنوان داستانی کلاسیک در کاتالوگ فیلم‌های دیزنی باقی می‌ماند، اما برخی از ویژگی‌های فیلم که به آن‌ها اشاره شد، کاملاً قدیمی بودن فیلم از نظر رویکرد نسبت به زنان را نشان می‌دهد. 

4. The Aristocats

درون‌مایه‌ رایجی در فیلم‌های دیزنی وجود دارد که بیشتر از همه گذر زمان آن‌ها را از اعتبار انداخته و آن هم نمایش کلیشه‌وار و نادرست از قومیت و گروه‌های مختلف است. شاید استودیو با خود فکر کرده وقتی فیلم، داستانی در مورد حیوانات است چه چیز بد و توهین‌آمیزی می‌تواند از این فیلم به مخاطب برسد؟
 گربه‌ای خیابانی به نام Shun Gon که پیانو می‌نوازد شمایل توهین‌آمیزی دارد، مخصوصاً وقتی نواختن پیانو را با چوب‌های غذاخوری چینی‌ها انجام می‌دهد. لهجه‌ی او نیز به عنوان فردی آسیایی مورد تمسخر قرار گرفته و شعر مورد استفاده هم فرهنگ آسیایی را به سخره می‌گیرد. بدتر از همه این‌جاست این صحنه‌ها اصلاً چیزی به روایت فیلم اضافه نمی‌کند و می‌توانست در فیلم نباشد.

3. Sleeping Beauty

داستان اصلی «زیبای خفته» که فیلم از روی آن اقتباس شد، بسیار تاریک‌تر از نسخه‌ای است که دیزنی به تصویر کشید. با این حال، سازندگان هم‌چنان ایده‌هایی را از منبع اصلی در نسخه سینمایی جای دادند که با استانداردهای امروزی ابداً مطابقت ندارد.
همانند فیلم سفید برفی، مشکل در این‌جاست که آرورا برای رهایی از طلسمی که ملفیسنت (Maleficent) روی او قرار داده، باید توسط مردی بوسیده شود و در این‌جا هم بوسه، بوسه‌ای غیر ارادی است و آرورا امکان تصمیم‌گیری در مورد خواستن یا نخواستن آن را ندارد. این فقدان اراده و رضایت در تصمیم‌گیری، پیام درستی را به مخاطب نمی‌رساند؛ این‌که عمل فیزیکی و شجاعانه یک مرد همانند بوسه آنقدر قوی است که می‌تواند طلسم را شکسته و یک زن به بیداری و آگاهانه بکشاند، ایده‌ای بسیار قدیمی و دمده است. در این دوران، فیلم‌ها با سناریوهای مختلف و متنوعی وجود دارد که مجبور نبودند حتماً بوسه‌ای غیرارادی را در داخل خود بگنجانند.

2. Pinocchio

پدر ژپتو سازنده‌ی پینوکیو، پس از ساخت این عروسک چوبی در محضر ستارگان آرزو می‌کند کاش او به یک پسر واقعی تبدیل شود. تا این‌جا به نظر با روایت شیرین و بی‌آزاری روبرو هستیم، اما پس از محقق شدن آرزوی ژپتو، بدشگونی‌های زندگی پینوکیو شروع می‌شود.
او به سمت جزیره‌ی لذت (Pleasure Island) که جایی پر زرق و برق است، می‌رود. پسربچه‌هایی که به این جزیره برده می‌شدند اجازه داشتند که هر کار ناشایستی به هر شکلی که دلشان می‌خواهد انجام دهند؛ از کشیدن سیگار تا نوشیدن مشروبات الکی. تا این‌که پس از انجام این کارها تبدیل به الاغ شده و سپس به سیرک‌ها و معادن نمک فروخته می‌شوند. همان‌طور که می‌بینید با تصویری بسیار زننده و غم‌انگیز در قبال کودکانِ کار روبرو هستیم که نیازی نبود در فیلمی که مخاطبین کم‌سنی دارد، به نمایش گذاشته شود.

1. Song of the South

«ترانه جنوب»، سال‌هاست به عنوان مشکل‌دارترین فیلم دیزنی شناخته می‌شود که گذر زمان کاملاً آن را از اعتبار انداخته است! فیلم در سال 1946 عرضه شد، دورانی که ایده‌ها و جهان‌بینی حاکم بر آن، کاملاً متفاوت از عصر امروزی بود.

پسری جوان، وقتی والدین او از هم جدا می‌شوند، به مزرعه‌ای می‌رود تا در آن‌جا با مادر و مادربزرگ خود زندگی کند. او در کنار عمو رموس خود احساس راحتی می‌کند. عمو رموس با داستان‌هایی از  Br’er Rabbit او را سرگرم می‌کند. فیلم به علت مسائل نژاد پرستانه و آرمانی ساختن زندگی در مزرعه برای افراد سیاه‌پوست، در طول سال‌ها مورد تحقیق و موشکافی جدی قرار گرفت. داستان شاد و خوشبین‌ کننده‌ای که در فیلم به تصویر کشیده شد کاملاً در تضاد با چیزی بود که واقعاً در مزارع پنبه اتفاق می‌افتاد. با این‌که در حال حاضر فیلم‌های متعددی از دنیای دیزنی ریمیک می‌شوند، اما قطعاً شاهد ریمیکی از ترانه جنوب نخواهیم بود!

جمع بندی

مسلم است که ما در دنیایی کاملاً متفاوت با زمانی زندگی می‌کنیم که کمپانی دیزنی شروع به کار کرد و با گذر چندین دهه، تفکرات و ایده‌های کاملاً متفاوتی به روی کار آمدند؛ مسائلی که قبلاً به شکلی عادی و روزمره در زندگی مردم جریان داشتند، دیگر قابل قبول نبودند. مسائل مربوط به حقوق زنان، اقلیت‌های نژادی و جنسی در حال حاضر شکلی کاملاً متفاوت دارند. در مقاله‌ای که خواندید سعی داشتیم به معرفی ده تا از انیمیشن‌های کمپانی دیزنی بپردازیم که عقاید تاریخ مصرف گذشته در آن‌ها وجود دارد؛ عقاید و تصاویری که دیگر اعتبار ندارد و دیگر کسی آن‌ها را به رسمیت نمی‌شناسد.