در این ایام صداوسیما به قدری بیمنزلت و ضعیف و تهی شده که دیگر نمیتوان آن را رقیبی برای سینمای نمایش خانگی تصور کرد. رقیب اصلی سازمان عریض و طویل صداوسیما، تلویزیونهای تکشبکهای ماهوارهای برای تماشای سریال و پیجهای خبری اینستاگرام و کانالهای تلگرامی برای دریافت اخبار است.
چارسو پرس: مجلس در لایحه بودجه سال جاری دولت را مکلف به پرداخت بیست و چهار همت به سازمان صداوسیما کرده است. عددی بزرگ برای رسانهای اینچنین کممخاطب و بیاعتبار. تلخی بزرگی این عدد زمانی همچون زهر میشود که رسانهای با دهها شبکه تلویزیونی و به شکل رایگان در تمام خانهها وجود دارد اما برای صحتسنجی و حتی اطلاع از اخبار، شهروند ایرانی ناچار است صفحات و کانالهای شبکههای اجتماعی غیرایرانی را مرور کند و برای تماشای سریال نیز به سراغ شبکه نمایش خانگی و کانال ماهوارهای برود و زهرآگینتر وقتی که در مییابیم این تشکیلات عظیم اما فشل بین ۴۰ الی ۵۰ هزار نفر کارمند دارد. جماعتی که غالبا در بخشهای اداری مشغول به کار هستند و هیچگونه کار میدانی در زمینه تولید انجام نمیدهند و ماهانه میلیاردها تومان حقوق دریافت میکنند و برای تولید آثاری که به اندک هنر و تخصصی نیاز دارد مانند سریالها، صداوسیما ناچار است از طریق تهیهکنندگان با عواملی خارج از سازمان به شکل پروژهای قرارداد ببندد. در ظاهر اینچنین به نظر میرسد که صداوسیما سریال را میسازد که ساخته باشد و آمار تولید و گردش پول را بالا ببرد، بیتوجه به رویگردانی مخاطب از تلویزیون و خبر را با اعمال سلیقه مدیرانش پخش میکند؛ بیتفاوت به سطح آگاهی مردم از شرایط موجود حاکم بر جامعه و جهان در عصر اینترنت و ماهواره.
یک قانون نامتغیر بر فضای رسانهای جهان حکمفرماست که هر رسانه تابع اسپانسرهای تامینکننده هزینههای مالی خود است. این جانبداری زمانی به مرحله ماکسیموم میرسد که رسانه ارگان رسمی یک نهاد، حزب، جریان، گروه، دولت و امثالهم باشد و در واقع رسانه معمول نیازهای بلاغی یک علت است. باتوجه به هزینههای سنگین راهاندازی یک تشکیلات رسانهای حرفهای، به دور از منطق نیست که تمام رسانههای معتبر دارای میزانی نسبی از تعلق خاطر به ضمیر مبدع خود هستند و بیطرفی محض قابل تصور نیست. در ایران هم اگر صداوسیما در محتوای سریالها و بخش خبری از جمهوری اسلامی جانبداری میکرد جای تعجب نبود، اما شگفتا که صداوسیما با بودجه بیتالمال از جریانی تندرو متعلق به جناحی خاص حمایت میکند و بلندگوی رسانهای ایشان است. صداوسیما نه تنها رسانهای ملی نیست بلکه نمیتوان آن را رسانهای حکومتی نیز درنظر گرفت، چراکه بسیاری از کارگزاران و مدیران دستگاههای مختلف حاکمیتی خود از معترضین جدی به سیاستهای صداوسیما و مغضوبین آن هستند.
در این ایام صداوسیما به قدری بیمنزلت و ضعیف و تهی شده که دیگر نمیتوان آن را رقیبی برای سینمای نمایش خانگی تصور کرد. رقیب اصلی سازمان عریض و طویل صداوسیما، تلویزیونهای تکشبکهای ماهوارهای برای تماشای سریال و پیجهای خبری اینستاگرام و کانالهای تلگرامی برای دریافت اخبار است.
نحوه انعکاس سبک زندگی و اخبار در این رسانه با واقعیات جامعه فرسنگها فاصله دارد که نمود عینی آن را در نوع پوشش و آرایش و روابط بین کاراکترها در سریالها میتوان مشاهده کرد، مثلا هیچ کاراکتر مثبتی اجازه سیگار کشیدن ندارد، هیچکدام از کاراکترهای زن نباید حتی یک تار مویشان دیده شود و دهها مساله دیگر مغایر با واقعیات جاری در بتن جامعه. بخش خبری این سازمان که دیگر نیازی به مثال ندارد. صداوسیما ظاهرا هیچ پلن واقعبینانهای برای بهرهگیری مناسب از فضای مجازی ندارد و گویی آن را به هیچ میانگارد.
راهکار فوری برای درمان تلویزیون و بازگشت مخاطبان، تسویه افراد و مدیران ناآشنا به رسانه اما قدرتمند در تصمیمگیریهای کلان برای صداوسیما و جایگزینی متخصصین دلسوز رسانهای و واگذاری بخشهای قابل واگذاری آن به پیمانکاران صددرصد خصوصی و ایجاد فضای رقابتی بین این پیمانکاران مشابه آنچه که در شبکه نمایش خانگی اتفاق افتاده و تولیدکنندگان برنامههای سرگرمیساز و سریالها به این حقیقت رسیدهاند که هر چه کیفیت محتوایی و ساختاری یک اثر بالاتر باشد مخاطب بیشتری جذب آن میشود و در بخشهای خبری نیز رفتن به سمت درک واقعیتهای قدرت شبکههای مجازی که اگر اتفاقی در نقطهای از کشور یا جهان رخ بدهد، قبل از آنکه مدیران دستور بدهند و گزارشنویسان تلویزیون گزارشی را برای پخش آن اتفاق تهیه کنند مردم آن خبر را در شبکههای مختلف مجازی دیدهاند یا در جریان آن قرار گرفتهاند. در بخش سریالسازی هم باید مانند استانداردهای شبکه نمایش خانگی و فیلمهای سینمایی در تلویزیون نیز آزادی برای تولید آثار وجود داشته باشد. سینما هم رسانه همین کشور است.
فیلمهای سینمایی و سریالهای شبکه نمایش خانگی که مراحل دریافت پروانه ساخت و پروانه نمایش را طی میکنند براساس قوانین جاری و موجود کشور عمل میکنند و بسیاری از مخاطبان سینما و تلویزیون مشترک هستند. چگونه است که پرداختن به فلان موضوع در فیلمهای سینمایی و سریالهای شبکه نمایش خانگی آزاد است اما در صداوسیما همان تم جزو خط قرمزهای مهم سریالسازی است. این یعنی استاندارد دوگانه و اعمال سلیقه شخصی در مدیریت محصولات نمایشی کشور.
شاید ما در جهل بهسر میبریم و فاصله گرفتن صداوسیما از واقعیات جاری و پناه بردن به دستورات سازمانی صحیح است و به قول سعدی: «دروغ مصلحتآمیز به از راست فتنهانگیز.»
منبع: روزنامه اعتماد
نویسنده: سعید هنرمند
یک قانون نامتغیر بر فضای رسانهای جهان حکمفرماست که هر رسانه تابع اسپانسرهای تامینکننده هزینههای مالی خود است. این جانبداری زمانی به مرحله ماکسیموم میرسد که رسانه ارگان رسمی یک نهاد، حزب، جریان، گروه، دولت و امثالهم باشد و در واقع رسانه معمول نیازهای بلاغی یک علت است. باتوجه به هزینههای سنگین راهاندازی یک تشکیلات رسانهای حرفهای، به دور از منطق نیست که تمام رسانههای معتبر دارای میزانی نسبی از تعلق خاطر به ضمیر مبدع خود هستند و بیطرفی محض قابل تصور نیست. در ایران هم اگر صداوسیما در محتوای سریالها و بخش خبری از جمهوری اسلامی جانبداری میکرد جای تعجب نبود، اما شگفتا که صداوسیما با بودجه بیتالمال از جریانی تندرو متعلق به جناحی خاص حمایت میکند و بلندگوی رسانهای ایشان است. صداوسیما نه تنها رسانهای ملی نیست بلکه نمیتوان آن را رسانهای حکومتی نیز درنظر گرفت، چراکه بسیاری از کارگزاران و مدیران دستگاههای مختلف حاکمیتی خود از معترضین جدی به سیاستهای صداوسیما و مغضوبین آن هستند.
در این ایام صداوسیما به قدری بیمنزلت و ضعیف و تهی شده که دیگر نمیتوان آن را رقیبی برای سینمای نمایش خانگی تصور کرد. رقیب اصلی سازمان عریض و طویل صداوسیما، تلویزیونهای تکشبکهای ماهوارهای برای تماشای سریال و پیجهای خبری اینستاگرام و کانالهای تلگرامی برای دریافت اخبار است.
نحوه انعکاس سبک زندگی و اخبار در این رسانه با واقعیات جامعه فرسنگها فاصله دارد که نمود عینی آن را در نوع پوشش و آرایش و روابط بین کاراکترها در سریالها میتوان مشاهده کرد، مثلا هیچ کاراکتر مثبتی اجازه سیگار کشیدن ندارد، هیچکدام از کاراکترهای زن نباید حتی یک تار مویشان دیده شود و دهها مساله دیگر مغایر با واقعیات جاری در بتن جامعه. بخش خبری این سازمان که دیگر نیازی به مثال ندارد. صداوسیما ظاهرا هیچ پلن واقعبینانهای برای بهرهگیری مناسب از فضای مجازی ندارد و گویی آن را به هیچ میانگارد.
راهکار فوری برای درمان تلویزیون و بازگشت مخاطبان، تسویه افراد و مدیران ناآشنا به رسانه اما قدرتمند در تصمیمگیریهای کلان برای صداوسیما و جایگزینی متخصصین دلسوز رسانهای و واگذاری بخشهای قابل واگذاری آن به پیمانکاران صددرصد خصوصی و ایجاد فضای رقابتی بین این پیمانکاران مشابه آنچه که در شبکه نمایش خانگی اتفاق افتاده و تولیدکنندگان برنامههای سرگرمیساز و سریالها به این حقیقت رسیدهاند که هر چه کیفیت محتوایی و ساختاری یک اثر بالاتر باشد مخاطب بیشتری جذب آن میشود و در بخشهای خبری نیز رفتن به سمت درک واقعیتهای قدرت شبکههای مجازی که اگر اتفاقی در نقطهای از کشور یا جهان رخ بدهد، قبل از آنکه مدیران دستور بدهند و گزارشنویسان تلویزیون گزارشی را برای پخش آن اتفاق تهیه کنند مردم آن خبر را در شبکههای مختلف مجازی دیدهاند یا در جریان آن قرار گرفتهاند. در بخش سریالسازی هم باید مانند استانداردهای شبکه نمایش خانگی و فیلمهای سینمایی در تلویزیون نیز آزادی برای تولید آثار وجود داشته باشد. سینما هم رسانه همین کشور است.
فیلمهای سینمایی و سریالهای شبکه نمایش خانگی که مراحل دریافت پروانه ساخت و پروانه نمایش را طی میکنند براساس قوانین جاری و موجود کشور عمل میکنند و بسیاری از مخاطبان سینما و تلویزیون مشترک هستند. چگونه است که پرداختن به فلان موضوع در فیلمهای سینمایی و سریالهای شبکه نمایش خانگی آزاد است اما در صداوسیما همان تم جزو خط قرمزهای مهم سریالسازی است. این یعنی استاندارد دوگانه و اعمال سلیقه شخصی در مدیریت محصولات نمایشی کشور.
شاید ما در جهل بهسر میبریم و فاصله گرفتن صداوسیما از واقعیات جاری و پناه بردن به دستورات سازمانی صحیح است و به قول سعدی: «دروغ مصلحتآمیز به از راست فتنهانگیز.»
منبع: روزنامه اعتماد
نویسنده: سعید هنرمند
https://teater.ir/news/59913