سجاد مهربانی، یکی از شاگردان محمدرضا لطفی درباره این هنرمند فقید میگوید: «من و یکی از دوستان استاد لطفی زمانی که ایشان روی تخت بیمارستان بود، کنارش بودیم و خدا را شاهد میگیرم که حتی در آن شرایط و درست چند ساعت قبل از فوتشان در حال یاد دادن به ما بود.»
چارسو پرس: امروز ۱۲ اردیبهشتماه، مصادف با روز معلم و البته سالروز درگذشت یکی از مهمترین اساتید موسیقی معاصر ایرانی یعنی محمدرضا لطفی است؛ به همین منظور اما نگاهی داشتیم به ویژگیهای شخصیتی لطفی در قالب یک استاد و معلم از زبان شاگردانش.
چه شد که نامش شد «محمدرضا»؟
سجاد مهربانی (شاگرد لطفی و خواننده) که شامگاه گذشته در برنامه «بوم» از شبکه دو سیما سخن میگفت، به بیان روایتی از قول خود لطفی درباره نحوه انتخاب نامش گفت: ایشان در خانوادهای کاملا مذهبی و معتقد در شهر گرگان زندگی میکردند. مادر ایشان اصالتا ترکمن و معلم بود. پدر ایشان هم در کار کشاورزی، زراعت و تجارت، همچنین تعزیه خوان هم بودند. به گفته خود استاد لطفی اما، او تنها پسر خانواده بود که اسم اصلی و شناسنامهاش یکی بود.
او ادامه داد: برای من تعریف کردهاند که وقتی مادر ایشان او را باردار بوده، در ماههای ششم و هفتم که مشخص شده پسر است، به ترکمن صحرا رفته و پیاده به گرگان برمیگردد. در مسیر یک شتر نر وقتی مادر او را میبیند، حالتی مثل رم کردن به او دست میدهد و مادر استاد را دنبال میکند. مادرش به هزار زحمت فرار میکند و پشت تپهای پنهان میشود. در آنجا به امام رضا (ع) متوسل میشود که اگر از آنجا جان سالم به در ببرد و فرزندش سالم به دنیا بیاید اسمش را رضا میگذارد.
این خواننده تصریح کرد: وقتی که به خانه برمیگردد و ماجرا را برای همسرش یعنی زنده یاد فرجالله لطفی تعریف میکند، او میگوید که کار خوبی است. حالا که این طور است اسم را بگذاریم محمدرضا؛ چون پدرش ارادتی به حضرت رسول (ص) داشتهاند. به هر حال اسم ایشان در شناسنامه محمدرضا ثبت میشود و محمدرضا هم باقی میماند.
مهربانی در ادامه درباره ویژگی استادی لطفی گفت: خدا را شاهد میگیرم که حتی زمانی که روی تخت بیمارستان بودند و من و یکی از دوستان ایشان که او هم اهل گرگان است، کنارش بودیم در حال یاد دادن به ما بود؛ درست چند ساعت پیش از فوتشان! این انسان چگونه میتوانسته بخلی داشته باشد یا یاد نداده باشد؟ اگر تار و سهتار زنده است مرهون زحمات ایشان هستند. یک برنامهای در رادیو داشتند با عنوان «شناخت و تاریخ موسیقی» که در این برنامهها به تفصیل سبک و سیاق استادان جلیل شهناز و فرهنگ شریف را توضیح میدادند و ساز میزدند.
حتی دم مرگ هم همان لطفی بود
مهدی کلهر از دوستان نزدیک لطفی نیز گفت: لطفی در خانوادهای بزرگ شده که پدر و مادرش هر دو در آموزش و پرورش بودهاند. مادرش معلم قرآن بود و من تا آخرین لحظه نسبتی که لطفی با مادرش، قرآن، خدا و پیامبر داشت را شاهدم. به من گفت که یک بار که در آمریکا بود میخواست به چله بنشیند و در یک شب بارانی به جنگلی رفته بود که اذان زد. از آن زمان به بعد و تا آخر عمر در اول همه کنسرتهایش با صدای خود «الله مدد» میخواند.
او ادامه داد: میگویند استاد کسی است که توانسته باشد آن رشتهای که تدریس میکند را یک گام به سمت کمال جلو ببرد. لطفی جزو کسانی بود که در عین حال که درس میداد، یاد هم میگرفت. تا قبل از اینکه به خارج برود و زمانی که برگشت هر بار که او را میدیدم، رشد کرده بود. او فارغ التحصیل نبود. لطفی تا دم مرگ حتی در بیمارستان هم همان لطفی بود.
لطفی وحدت رویه داشت
محمد معتمدی (خواننده) نیز طی سخنانی گفت: یکی از اتفاقات بسیار تاملبرانگیز و جالب و درخور تحمل درباره تاریخ فوت استاد لطفی این است که مصادف بود با روز معلم! من هر سال که چیزی از روز معلم میشنوم بلافاصله به یاد این میافتم که این روز با فوت استاد لطفی مصادف است. به این دلیل که استاد لطفی به نهایت معنای کلمه معلم بود و عاشق یاد دادن؛ یعنی آنچه که میدانست بسیار دوست داشت که آن را به نسلهای بعد منتقل کند. من فکر میکنم او در یک بعد خیلی برجستهتر از باقی هنرمندان همنسل خود بود و آن هم یک احساس رسالت اجتماعی هم در بعد فرهنگی و هم مثل عارف قزوینی اندیشههای آزادی خواهانه، ملیگرایانه و عزتطلبانه و عدالت خواهی بود که داشت. برخی میگویند چرا لطفی در هر دوره مواضع سیاسی خود را تغییر داد؟ ولی به نظر من حتی تغییر مواضع سیاسی لطفی هم اگر درباره آن بخوانید، میفهمید که به دنبال چه بود. متوجه میشوید که استاد یک وحدت رویه داشت.
او ادامه داد: شاید در یک دورهای از زندگی آن خواسته خود را که عدالت اجتماعی و برابری برای تودهها و خلق مردم ایران بوده، در نگاه سیاسی تغییر میدهد ولی وقتی میبیند که آن نگاه درست نیست، نگاهش را عوض میکند اما هدف و آرمانش را که اعتلای فرهنگ عزت ایران، عدالت و برابری بود را هیچگاه عوض نکرد.
لطفی تمام و کمال یک موجود زنده بود
محسن صفاییفر (پژوهشگر موسیقی) درباره جایگاه لطفی گفت: لطفی تمام و کمال یک موجود زنده بود؛ چون چیزی بیش از آثار هنری است و برای فهم او نیاز داریم که فرامتن آثارش را جست و جو کنیم و ببینیم. لطفی معلم، پژوهشگر و با مجموعه سالنامه شیدا روزنامهنگار جدی موسیقی محسوب میشود. او یک دغدغه مند فرهنگی و هنری جدی است. در آخرین مراجعت او به وطن در سال ۸۴ تا زمانی که درگذشت، احساس میکند که مسئولیتی در قبال نسل جوان موسیقی کشور دارد و آن ایدههایی که برای حفظ اصالتها و سنتها دارد در کنار مسئولیت پذیری و دغدغهمندی که برای آینده موسیقی ایران دارد، موجب میشود که موسسه «شیدا» را راه اندازی کند و آن ترکیب جادویی که سالهای اول انقلاب داشتند را بازسازی کند.
او ادامه داد: استاد لطفی به نوعی سختگیرانه و ستایشآمیز به اصالتها باور داشت و معتقد بود اگر سنتها و اصالتهای دیرپای فکر و فرهنگ و ایرانی ما در دنیای امروز حرف بزند به اندازه کافی گویا جذاب هست و از عهده بیان خودش برمیآید. او تلاش میکرد اگر موسیقی میسازد یا بداههنوازی و هر کاری که میکند، ساحتهای مختلفی از این ایده را به نمایش بگذارد.
چه شد که نامش شد «محمدرضا»؟
سجاد مهربانی (شاگرد لطفی و خواننده) که شامگاه گذشته در برنامه «بوم» از شبکه دو سیما سخن میگفت، به بیان روایتی از قول خود لطفی درباره نحوه انتخاب نامش گفت: ایشان در خانوادهای کاملا مذهبی و معتقد در شهر گرگان زندگی میکردند. مادر ایشان اصالتا ترکمن و معلم بود. پدر ایشان هم در کار کشاورزی، زراعت و تجارت، همچنین تعزیه خوان هم بودند. به گفته خود استاد لطفی اما، او تنها پسر خانواده بود که اسم اصلی و شناسنامهاش یکی بود.
او ادامه داد: برای من تعریف کردهاند که وقتی مادر ایشان او را باردار بوده، در ماههای ششم و هفتم که مشخص شده پسر است، به ترکمن صحرا رفته و پیاده به گرگان برمیگردد. در مسیر یک شتر نر وقتی مادر او را میبیند، حالتی مثل رم کردن به او دست میدهد و مادر استاد را دنبال میکند. مادرش به هزار زحمت فرار میکند و پشت تپهای پنهان میشود. در آنجا به امام رضا (ع) متوسل میشود که اگر از آنجا جان سالم به در ببرد و فرزندش سالم به دنیا بیاید اسمش را رضا میگذارد.
این خواننده تصریح کرد: وقتی که به خانه برمیگردد و ماجرا را برای همسرش یعنی زنده یاد فرجالله لطفی تعریف میکند، او میگوید که کار خوبی است. حالا که این طور است اسم را بگذاریم محمدرضا؛ چون پدرش ارادتی به حضرت رسول (ص) داشتهاند. به هر حال اسم ایشان در شناسنامه محمدرضا ثبت میشود و محمدرضا هم باقی میماند.
مهربانی در ادامه درباره ویژگی استادی لطفی گفت: خدا را شاهد میگیرم که حتی زمانی که روی تخت بیمارستان بودند و من و یکی از دوستان ایشان که او هم اهل گرگان است، کنارش بودیم در حال یاد دادن به ما بود؛ درست چند ساعت پیش از فوتشان! این انسان چگونه میتوانسته بخلی داشته باشد یا یاد نداده باشد؟ اگر تار و سهتار زنده است مرهون زحمات ایشان هستند. یک برنامهای در رادیو داشتند با عنوان «شناخت و تاریخ موسیقی» که در این برنامهها به تفصیل سبک و سیاق استادان جلیل شهناز و فرهنگ شریف را توضیح میدادند و ساز میزدند.
حتی دم مرگ هم همان لطفی بود
مهدی کلهر از دوستان نزدیک لطفی نیز گفت: لطفی در خانوادهای بزرگ شده که پدر و مادرش هر دو در آموزش و پرورش بودهاند. مادرش معلم قرآن بود و من تا آخرین لحظه نسبتی که لطفی با مادرش، قرآن، خدا و پیامبر داشت را شاهدم. به من گفت که یک بار که در آمریکا بود میخواست به چله بنشیند و در یک شب بارانی به جنگلی رفته بود که اذان زد. از آن زمان به بعد و تا آخر عمر در اول همه کنسرتهایش با صدای خود «الله مدد» میخواند.
او ادامه داد: میگویند استاد کسی است که توانسته باشد آن رشتهای که تدریس میکند را یک گام به سمت کمال جلو ببرد. لطفی جزو کسانی بود که در عین حال که درس میداد، یاد هم میگرفت. تا قبل از اینکه به خارج برود و زمانی که برگشت هر بار که او را میدیدم، رشد کرده بود. او فارغ التحصیل نبود. لطفی تا دم مرگ حتی در بیمارستان هم همان لطفی بود.
لطفی وحدت رویه داشت
محمد معتمدی (خواننده) نیز طی سخنانی گفت: یکی از اتفاقات بسیار تاملبرانگیز و جالب و درخور تحمل درباره تاریخ فوت استاد لطفی این است که مصادف بود با روز معلم! من هر سال که چیزی از روز معلم میشنوم بلافاصله به یاد این میافتم که این روز با فوت استاد لطفی مصادف است. به این دلیل که استاد لطفی به نهایت معنای کلمه معلم بود و عاشق یاد دادن؛ یعنی آنچه که میدانست بسیار دوست داشت که آن را به نسلهای بعد منتقل کند. من فکر میکنم او در یک بعد خیلی برجستهتر از باقی هنرمندان همنسل خود بود و آن هم یک احساس رسالت اجتماعی هم در بعد فرهنگی و هم مثل عارف قزوینی اندیشههای آزادی خواهانه، ملیگرایانه و عزتطلبانه و عدالت خواهی بود که داشت. برخی میگویند چرا لطفی در هر دوره مواضع سیاسی خود را تغییر داد؟ ولی به نظر من حتی تغییر مواضع سیاسی لطفی هم اگر درباره آن بخوانید، میفهمید که به دنبال چه بود. متوجه میشوید که استاد یک وحدت رویه داشت.
او ادامه داد: شاید در یک دورهای از زندگی آن خواسته خود را که عدالت اجتماعی و برابری برای تودهها و خلق مردم ایران بوده، در نگاه سیاسی تغییر میدهد ولی وقتی میبیند که آن نگاه درست نیست، نگاهش را عوض میکند اما هدف و آرمانش را که اعتلای فرهنگ عزت ایران، عدالت و برابری بود را هیچگاه عوض نکرد.
لطفی تمام و کمال یک موجود زنده بود
محسن صفاییفر (پژوهشگر موسیقی) درباره جایگاه لطفی گفت: لطفی تمام و کمال یک موجود زنده بود؛ چون چیزی بیش از آثار هنری است و برای فهم او نیاز داریم که فرامتن آثارش را جست و جو کنیم و ببینیم. لطفی معلم، پژوهشگر و با مجموعه سالنامه شیدا روزنامهنگار جدی موسیقی محسوب میشود. او یک دغدغه مند فرهنگی و هنری جدی است. در آخرین مراجعت او به وطن در سال ۸۴ تا زمانی که درگذشت، احساس میکند که مسئولیتی در قبال نسل جوان موسیقی کشور دارد و آن ایدههایی که برای حفظ اصالتها و سنتها دارد در کنار مسئولیت پذیری و دغدغهمندی که برای آینده موسیقی ایران دارد، موجب میشود که موسسه «شیدا» را راه اندازی کند و آن ترکیب جادویی که سالهای اول انقلاب داشتند را بازسازی کند.
او ادامه داد: استاد لطفی به نوعی سختگیرانه و ستایشآمیز به اصالتها باور داشت و معتقد بود اگر سنتها و اصالتهای دیرپای فکر و فرهنگ و ایرانی ما در دنیای امروز حرف بزند به اندازه کافی گویا جذاب هست و از عهده بیان خودش برمیآید. او تلاش میکرد اگر موسیقی میسازد یا بداههنوازی و هر کاری که میکند، ساحتهای مختلفی از این ایده را به نمایش بگذارد.
https://teater.ir/news/60395