در فیلم ارباب حلقه‌ها (The Lord of the Rings) حلقه یگانه حاملانش را وسوسه می‌کرد تا آن را به دست کنند و به دنیای اشباح بروند و به این ترتیب نامرئی و از چشم دیگران پنهان شوند. با وجود اینکه گالوم بیشتر از هر شخصیت دیگری تحت تاثیر حلقه یگانه قرار داشت، در سه‌گانه‌های «ارباب حلقه‌ها» و هابیت (The Hobbit) ساخته‌ی پیتر جکسون، هرگز آن را به دست نمی‌کند.
چارسو پرس: از زمانی که برای اولین بار حلقه را به عنوان اسمیگل پیدا کرد تا زمانی که همراه با آن به قعر آتش کوه نابودی سقوط کرد، گالوم تنها حامل حلقه بود و هرگز نمی‌بینیم که آن را به دست کند. در رمان‌های «ارباب حلقه‌ها» و «هابیت» اثر جی‌آرآر تالکین، شخصیت‌های اصلی هرگز گالوم را در حال استفاده از حلقه یگانه ندیدند. با این حال، بر اساس روایت تالکین، او در گذشته بارها از آن استفاده کرده بود. تالکین دلایلی را که گالوم معمولا نیازی به استفاده از حلقه یگانه نداشت و مهم‌تر از آن دلایلی که او را تا حد امکان از به دست کردن حلقه بازمی‌داشت توضیح می‌دهد که در ادامه خواهید خواند.
گالوم به حلقه‌ی یگانه احتیاج نداشت

پیش از اینکه اسمیگل به موجودی به نام گالوم تبدیل شود، اغلب از حلقه یگانه استفاده می‌کرد. بر اساس توصیف گندالف از گذشته‌ی گالوم در کتاب «یاران حلقه»، اسمیگل بلافاصله پس از اینکه برای به دست آوردن حلقه، دوستش دئاگول را کشت، آن را به دست کرد. وقتی به خانه برگشت، متوجه شد که استفاده از حلقه یگانه او را نامرئی می‌کند. حتی قبل از اینکه به هیولای داستان‌های «هابیت» و «ارباب حلقه‌ها» تبدیل شود، اسمیگل موجودی بی‌رحم و بی‌وجدان بود. این ویژگی‌ها باعث شد او مستعد این باشد که تنها لحظاتی پس از دیدن آن شی درخشان، دوستش را به قتل برساند.
در مقایسه، بیلبو یک هابیت باوجدان بود، بنابراین اگرچه حلقه یگانه روی او تاثیر می‌گذاشت، اما حتی بعد از چند دهه به طور کامل تسلیم قدرت آن نشد. اسمیگل با توجه به شخصیت خودش، از قدرت تازه‌ی نامرئی شدنش برای انجام اعمال وحشتناک علیه همسایه‌های هابیتش استفاده کرد. او با جاسوسی و دزدی از آن‌ها حکومت وحشت خودش را آغاز کرد، اما این کار به زودی به حملات مستقیم به آن‌ها تبدیل شد.
در نتیجه‌ی این جنایات، مادربزرگ اسمیگل او را تبعید کرد و او باقی عمرش در طبیعت وحشی سرگردان شد. او همچنان از نامرئی شدنش برای شکار راحت‌تر ماهی با دستان خالی استفاده می‌کرد. در روند تبدیل اسمیگل به گالوم، او رفته‌رفته از گرما و نور دوری می‌‌جست، بنابراین در غارهای کوه‌های مه‌آلود ساکن شد. زیر پوشش تاریکی به نامرئی شدن نیازی نداشت، بنابراین از حلقه یگانه کم‌تر و کم‌تر استفاده می‌کرد. او هنوز گاهی برای شکار اورک‌ها که معمولا از مشعل برای روشن کردن اطرافشان استفاده می‌کردند، حلقه را به دست می‌کرد، اما تالکین می‌گوید که این کار به ندرت اتفاق می‌افتاد. با توجه به علاقه‌ی وافر گالوم نسبت به حلقه یگانه، این موضوع که او به ندرت از آن استفاده می‌کرد، بسیار تعجب‌آور بود، اما دلیل دیگری نیز وجود داشت که استفاده نکردن از آن را ضروری می‌کرد؛ دلیلی که در کتاب «ارباب حلقه‌ها» شرح داده شده است.

حلقه‌ی یگانه باعث فرسودگی گالوم شد


حلقه یگانه هم از نظر جسمی و هم از نظر ذهنی بر صاحب خود تاثیر مخرب می‌گذاشت. تالکین در فصل «معماها در تاریکی» در داستان «هابیت» توضیح می‌دهد: «گالوم در ابتدا حلقه را به دست می‌کرد، تا زمانی که خسته شد؛ سپس آن را در کیسه‌ای نگه داشت، تا زمانی که بدنش را آزرد؛ حالا معمولا آن را در سوراخی در صخره‌ی جزیره‌اش پنهان می‌کند.» در ارباب حلقه‌ها، بیلبو اثر زیان‌بار حلقه یگانه را به کَره‌ای تشبیه می‌کند که آنقدر ذوب و پهن می‌شود که دیگر قابل استفاده نیست. اگرچه نه گالوم و نه بیلبو از آن اطلاع نداشتند، اما این احساس آغازگر تبدیل شدن به یک سایه‌ی بی‌صورت، شبیه به نازگول (Nazgûl) بود. فیلم «هابیت: سفری غیرمنتظره» اثر جکسون، با حذف پنهان کردن حلقه در سوراخ، بر علاقه‌ی گالوم نسبت به آن تاکید کرد. او در عوض آن را همیشه با خود به همراه داشت و بیلبو تنها به این دلیل حلقه را پیدا کرد که در حین مبارزه با یک اورک از جیب گالوم افتاد.
گالوم به ارباب حلقه‌اش وابسته بود، اما احساساتش نسبت به حلقه بسیار پیچیده‌‌تر از آن چیزی بود که دیده می‌شد. بر اساس گفته‌های گندالف در فصل «سایه گذشته» از کتاب «یاران حلقه»، گالوم هم از حلقه یگانه متنفر بود و هم آن را دوست داشت. گندالف همچنین اشاره کرد که این دوگانگی، بازتابی از نفرت خود گالوم و درگیری درونی مداوم او بین دو شخصیتش بود. نیمی از او هیولایی درنده‌خو بود که حاضر بود برای به دست آوردن حلقه‌ی یگانه هر کاری انجام بدهد، در حالی که نیمه‌ی دیگر او به طور ناامیدانه خواهان ارتباط و دوستی با سایر موجودات زنده بود. میل گالوم به حلقه یگانه شبیه به اعتیاد بود. او تا حدودی می‌دانست که حلقه مضر است و با ولع خود برای آن مبارزه می‌کرد، اما نمی‌توانست خودش را کنترل کند. با وجود اعمال شنیعش، گالوم در «ارباب حلقه‌ها» شخصیتی غم‌انگیز محسوب می‌شود، چرا که قربانی فساد حلقه یگانه شده بود.

حلقه‌ی یگانه دوست نداشت در انگشت گالوم قرار بگیرد


حلقه یگانه اراده‌ی خاص خودش را داشت، یا به عبارت دقیق‌تر، اراده‌اش در امتداد اراده‌ی سائورون بود. تالکین در داستان «ارباب حلقه‌ها» اغلب با حلقه یگانه مانند موجودی دارای شعور رفتار می‌کند که می‌تواند تصمیم بگیرد. برای مثال، گندالف در فصل «سایه گذشته» می‌گوید که حلقه با سُر خوردن از انگشت ایزیدور در رودخانه‌ی کلادن به او خیانت کرد. هدف حلقه یگانه بازگشت به سائورون بود، بنابراین به دنبال فرار از حاملانی بود که این هدف را تسهیل نمی‌کردند. به همین دلیل مسیرش را از گالوم به بیلبو تغییر داد. تغییری که جکسون در فیلم در مورد کشف حلقه ایجاد کرد هم بر شعور حلقه تاکید می‌کند. چرا که زیرا به طور مستقیم به سمت بیلبو می‌جهد، کسی که بعدا آن را از غاری که گالوم برای قرن‌ها در آن زندانی‌اش کرده بود بیرون می‌آورد.
حلقه یگانه هیچ فایده‌ای برای گالوم نداشت. زندگی او به طور کامل منزوی بود و احتمال اینکه حلقه با یکی از خدمتگزاران سائورون برخورد کند بسیار کم بود. او اغلب با اورک‌ها در غار روبرو می‌شد، اما آنقدر سریع آن‌ها را می‌کشت که هیچکدام فرصتی برای دستگیری یا خبر دادن به سائورون پیدا نمی‌کردند. همچنین برخلاف بسیاری از شخصیت‌های دیگر در «ارباب حلقه‌ها»، گالوم جاه‌طلبی‌های بزرگی نداشت که حلقه بتواند از آن‌ها سواستفاده کند؛ این موضوع باعث می‌شد تحت کنترل درآوردن گالوم کاری عملا غیرممکن باشد.
زمانی که گالوم در کتاب «دو برج» درباره‌ی کارهایی که با قدرت حلقه انجام می‌داد فکر می‌کرد، تنها چیزی که به ذهنش می‌رسید خوردن مقدار زیادی ماهی بود. حتی اگر سائورون می‌توانست گالوم را از طریق حلقه تسخیر کند، فایده‌ی کمی برای ارباب تاریکی داشت. گالوم نه از نظر قدرت فیزیکی و نه از نظر قدرت اجتماعی-سیاسی، چیزی برای تقویت نیروهای سائورون در اختیار نداشت. تنها امید حلقه‌ی یگانه برای بازگشت به ارباب واقعی‌اش، فرار از چنگ گالوم بود.