اسکارلت جوهانسون بدون شک یکی از موفقترین بازیگران زن نسل خود است. حرفه بازیگری جوهانسون در سن 9 سالگی با بازی در نقش دختری کوچک در کمدی فانتزی «North» آغاز شد. از آن زمان به بعد این بازیگر دیگر هیچ نگاهی به گذشته خود نداشت و حرفه او از به رسمیت شناختن توسط اسکار گرفته تا موفقیتهای پرفروش بلاکباستری تا کمدیهای معمولی و اکشنهای علمیتخیلی متغیر بوده است.

Lucy

«لوسی» همچنین از برخی از بهترین مهارتهای جوهانسون به عنوان بازیگر استفاده میکند: آسیبپذیری دراماتیک، موقعیت جسمانی و فیزیکی بودن و جذابیت گوشهگیر و منفصل او. این ویژگیها به ویژه برای شخصیت لوسی مفید است، چرا که با پیشرفت فیلم، کمتر و کمتر به انسانیت خود وابسته میشود.
The Prestige

«پرستیژ» یک فیلم هیجانانگیز روانشناختی است که رقابت بین دو شعبدهباز لندنی، رابرت آنژیر (هیو جکمن) و آلفرد بوردن (کریستین بیل) در پایان قرن نوزدهم را دنبال میکند. جوهانسون نقش دستیار آنژیر را بازی میکند که وظیفه دارد بفهمد رقیبش روی چه چیزی کار میکند. این نقشی است که محدود است و بیشتر بر جاذبه جنسی جوهانسون تمرکز دارد. در پایان، «پرستیژ» یک فیلم از کریستوفر نولان است. در حالی که بازیگران ممکن است بزرگ و با استعداد باشند، اما تمرکز بر سرنخها و پیچ و تابهایی که در طول مسیر ظاهر میشوند، باقی میماند. این فیلمی نیست که بخصوص برای اجرای اسکارلت جوهانسون تماشا کنید، اما بسیار سرگرمکننده است.
Match Point

باید توجه داشت در این فیلم جوهانسون که دیگر شخصیت بیتجربهای را که نیاز به محافظت دارد به تصویر نمیکشد، در Match Point بسیار قاطعتر و بالغتر از گذشته است، و رابطهاش با ریس مایرز این فیلم را به اثری کمیاب از وودی آلن تبدیل میکند که کاملاً جذاب و دیدنی است. درام روانشناختی Match Point داستان یک تنیسور بازنشسته را دنبال میکند که وارد یک رابطه عاشقانه و خطرناک با نامزد برادر شوهرش میشود.
Under the Skin

در نقشی با دیالوگ کم، جوهانسون در این فیلم هیجانانگیز است. به طور معمول، وقتی این بازیگر روی صفحه نمایش است، نمیتوانید متوجه جذابیت او نشوید. شخصیت او در طول داستان از تمام انسانیت خلع شده است، این به معنای واقعی کلمه یعنی شخصیت او فقط یک بدن است. و با این حال، به نوعی، جوهانسون شخصیت را به همان اندازه با احساس خطر و احساسات خاص آغشته میکند.
Ghost World

دنیای ارواح پر از شخصیتهای عجیب و غریب و دیالوگهای خندهدار است، اما در عین حال بسیار دلنشین است که درام نوجوانانه را با همدلی به تصویر میکشد. برخلاف فیلمهایی که به نوجوانان میپردازند، «دنیای ارواح» هیچ پاسخ روشنی ارائه نمیکند. انید نمی داند کیست، فقط امید و زمان برای او وجود دارد که بفهمد. دوستی او با ربکا در طول زمان تغییر میکند، مانند همه دوستیها. «دنیای ارواح» اولین فیلم جوهانسون نبود، و یک یا دو سال قبل از این نقش بود که او را به سمت ستاره شدن سوق داد، اما حتی در آن زمان، «دنیای ارواح» به وضوح نشان داد که جوهانسون چیزهای بزرگتری در سر دارد.
Her

جای تعجب نیست که جوهانسون نقش مهمی در عملکرد این فیلم دارد. در حالی که ما هرگز او را نمیبینیم، اما کار صدای نمادین او به ما شخصیتی میدهد که ریشه آن را به راحتی دریافت میکنیم. سامانتا سرشار از گرما و احساس است و این بازیگر با فیلمنامهای خوب به درک بهتر ما از داستان کمک میکند. داستانهای بزرگ هوش مصنوعی این قدرت را دارند که روابط را تجزیه کنند و بپرسند چه چیزی ما را انسان میکند. در حالی که پاسخ بسیار گستردهتر از آن است که بتوان آن را در یک فیلم ارائه کرد، اما «او» بهترین تصویر خود را به ما میدهد و نشان میدهد که چگونه روابط، قدرت کمک به ما را دارند و ما را از بدترین لحظات عبور میدهند، مهم نیست که چگونه بستهبندی شدهاند.
Marriage Story

جوهانسون در این فیلم متواضعانه کنار مینشیند و از فیلمی با بازیهای بزرگ و غم انگیز از جانب آدام درایور و لورا درن حمایت میکند و خشم و تنهایی خود را همانطور که ما در زندگی روزمره انجام میدهیم، با اشک، نگاه یا اظهار نظری خاص- به دیگران منتقل میکند. حتی در حالی که نیکول سعی میکند ویژهتر شود، چهره جوهانسون یک کتاب باز است. او نیازی به صحبت کردن ندارد تا ما بفهمیم چه احساسی دارد. برای اکثر لحظات فیلم، شخصیت نیکول دیواری است که دیگران از آن پریدهاند. و با این حال، در حالی که جوهانسون حاکم است، عملکردی کاملا واقعگرایانه از خود ارائه میدهد.
Lost in Translation

در زمان اکران فیلم، جوهانسون یک بازیگر ناشناس و یک عنصر کمیاب برای احساسات مخاطبان بود و چهرهای مرموز و غیرقابل تشخیص داشت. در حالی که بیل موری اجرای پر زرق و برق این فیلم را دریافت میکند، خنده،ها را به خود جلب میکند و تماشاگران را به سمت خود میکشاند، اما این اسکارلت جوهانسون است که بیشتر بازی واقعی میکند و به آرامی ارتباطی با شخصیت موری و مخاطب برقرار میکند که دیدنی است. «گمشده در ترجمه» فیلمی درباره سوء تفاهمها و ناگفتهها است – گاهی اوقات به معنای واقعی کلمه، مانند لحظات پایانی آن، زمانی که باب (موری) چیزی را برای شارلوت زمزمه میکند که مخاطب نمیتواند آن را بشنود – و با این حال، بدون شک ثابت میکند که جوهانسون چقدر در برقراری ارتباط با حالات عاطفی شخصیت هایش خوب است. این سکوی پرتاب عالی برای جوهانسون بود، بازیگری که مانند 20 سال پیش کماکان هیجان انگیز است.
Jojo Rabbit

The Island

Eight Legged Freaks

اگر از خود میپرسید: آیا زمانی وجود داشته است که اسکارلت جوهانسون زیر نظر دیوید آرکت (پلیس محبوب فرنچایز جیغ) باشد؟ باید بدانید که بله، وجود داشت. این فیلم ادای احترام به فیلمهای هیولاهای قدیمی است که عمدتاً دارای یگ فرمول هستند. جوهانسون در سنین جوانی، به عنوان دختری که در بیشتر لحظات این فیلم مضطرب است، یاد میگیرد چند عنکبوت لعنتی را بکشد و با این کار سرگرم شود. صادقانه بگویم، او در اینجا بیشتر از آنچه در کمدیهای مستقیم او میبینیم، حس شوخطبعی نشان میدهد.
Hitchcock

https://teater.ir/news/60945