کیارش رُست با این خوانش نمادگرایانه، آن عاملیتی را که ژان‌کلود-کری‌یر در متن نمایشنامه مدنظر دارد را به محاق برده و هر نوع عاملیت انسانی را کم‌رمق‌تر نشان می‌دهد.
چارسو پرس: دوران مدرن واجد گشایش‌هایی بی‌بدیل در رابطه با حقوق اساسی انسان معاصر بود و توانست وضعیت تازه‌ای را به لحاظ هستی‌شناسی و معرفت‌شناسی در سیاست، اقتصاد و اجتماع رقم بزند. روشنگری به مثابه تکافوی عقل خودبنیاد در توضیح و سامان جهان هستی، گذشته تاریک بشر را به کناری نهاد و سروری خویش را بر تمامی عرصه‌های زندگی مدرن اعلام کرد. اما شوربختانه از دل این عرفی‌شدن جهان و برآمدن سوژه مدرن انسانی، نظام‌های تمامیت‌خواهی هم پدیدار شدند که آزادی و کرامت انسانی را با شعارهای فریبنده اما بی‌معنایشان به مسلخ تاریخ برده و تمامی آن چیزی که تمنا کردند به انقیاد کشاندن انسان معاصر ذیل انواع و اقسام شعارهای بی‌پشتوانه ایدئولوژیک بود.



نمایشنامه «روال عادی» ژان‌کلود کری‌یر، به یکی از این سیستم‌های توتالیتاریستی در جهان معاصر می‌پردازد و سقوط ارزش‌های عام بشری را در یک اثر دراماتیک به تصویر می‌کشد. «خبرچین» و «کمیسر» شخصیت‌هایی هستند که برای اولین بار در یک اداره دولتی با یکدیگر ملاقات کرده و شکلی از فرآیند بروکراتیک بازجویی را به نمایش می‌گذراند. ماجرا از این قرار است که کمیسر قبلی این بخش مدتی می‌شود به مکانی دیگر انتقال یافته و با آمدن کمیسر جدید، وضعیت «خبرچین» تغییر یافته است. بنابراین رسیدگی به پرونده خبرچین برای کمیسر جدید اولویت یافته و خبرچین قرار است به اتهامات وارده در کمال شفافیت پاسخ دهد. از یاد نبریم که چگونه در نظام‌های توتالیتر «خبرچینی» از شهروندان برای حفظ کیان نظم سیاسی اهمیت بسزایی داشته و نظارت بر خبرچین‌ها از ضروریات انکارناپذیر دستگاه‌های امنیتی محسوب می‌شود. نمایشنامه روال عادی روایتی است از این روند بروکراتیک نظارت بر زیردستان از طریق فرآیند پیچیده پرسش و پاسخ و همچنین به رخ کشیدن مهابت سیستم امنیتی یک رژیم توتالیتر در قبال شهروندانش و صد البته امکان‌های کنترل‌شده مقاومت بعضی از این شهروندان همچون جناب خبرچین در قبال اقدامات سیستم امنیتی. طنز ماجرا این است که این سیستم هیولاوش کافکایی، نمی‌خواهد یا نمی‌تواند زیردستان متمردش را به تمامی سرکوب ‌کند و حتی در بعضی موارد، آن میزان جسارت دارد که اجازه ‌دهد جماعتی چون طیف خبرچین‌های زرنگ، با تخیل‌ورزی‌های بی‌پایان و ماجراجویی‌های هیجان‌انگیزشان، اتهامات عجیب و غریبی را به شهروندان فلک‌زده وارد کرده و برای مثال تهدید هرکسی را که مهم تشخیص می‌دهند به مقامات بالا گزارش کنند. در این فرآیند گروتسک، یک خبرچین حاذق و موقعیت‌شناس باید آن میزان باهوش باشد که فرصت اتهام‌زدن به این و آن را به هیچ عنوان از کف نداده و لو دادن حتی کسی چون خود را به عنوان یک فرد خطاکار وظیفه‌ای فراموش‌نشدنی فرض کرده و علیه خود دست به اقدامات لازم زده و گزارشی از خطاهای بی‌شمارش را به بخش مربوطه ارسال کند. نمایشنامه به شکل درخشانی نشان می‌دهد که چگونه ذهن خیال‌اندیش یک خبرچین با نگاهی از سر ندامت نسبت به قصورات خویش و همچنین از سر نگرانی نسبت به آسیب‌های احتمالی به زندگی دیگران، به تناوب گزارش‌هایی به‌واقع هولناک از گناهان خیالی‌اش برای مقامات مسئول ارسال کرده است. ژان‌کلود کری‌یر در مقام نمایشنامه‌نویس با نگاهی آیرونیک به یک وضعیت ابزورد، بر این واقعیت جفنگ تاکید می‌کند که در حکومت‌های توتالیتری که بر مبنای ملاحظات ایدئولوژیک تاسیس شده‌ برای تداوم اقتدارگرایی، احتیاج به فضایی غیردموکراتیک است که از شهروندان انسانیت‌زدایی کرده و آنان را به موجوداتی سترون و سرکوب‌شده بدل کند. 


کیارش رُست در مقام طراح، دراماتورژ و کارگردان، خوانشی کمابیش انتزاعی و نمادین از نمایشنامه روال عادی بر صحنه آورده است و با استفاده از چهار بازیگر که مدام جایگزین یکدیگر شده و به‌شکل چرخشی نقش‌ها را بازی می‌کنند، یک فضای ذهنی و اکسپرسیونیستی را خلق کرده تا شاید از این طریق بتواند توتالیتاریسم جاری و ساری در یک وضعیت سیاسی را شدت بیشتری بخشیده و انسان‌های تحت نظارت و حاکمیت این قبیل حکومت‌ها را مهره‌هایی قابل تعویض و بیش از اندازه منکوب‌شده به نمایش گذارد. این سیاست اجرایی به هر حال با خود نتایجی به همراه داشته و در این نمایش لمحه‌ای از این رویکرد را می‌توان به تماشا نشست و در باب این نمادگرایی حداکثری، قضاوت و داوری زیباشناختی کرد. درواقع پیش‌فرض اجرا مبتنی است بر بسنده نبودن میزان و مقدار توتالیتاریسم به نمایش گذاشته در متن نمایشنامه «روال عادی» و ضرورت افزودن بر شدت و حدت این اقتدارگرایی. در نتیجه همه عناصر اجرایی و طراحی‌های صحنه‌ای و همچنین حضور بازیگران، باید در خدمت این خوانش حداکثری و گل‌درشت از نمایش اقتدارگرایی باشد و به اصطلاح اغراق‌ بیشتری به خود گیرد. بدن هر چهار بازیگر از خصلت بدن‌مندی و تاریخ‌مندی تا حدودی فاصله گرفته و قرار است این پیام روشن ایدئولوژیک را به تماشاگران مخابره کند که در این خوانش تازه از روال عادی، هر فرد جزئی است قابل تعویض از یک کل و چیزی به نام عاملیت انسانی چندان وجود ندارد و سیستم استبدادی می‌تواند هر فرد را به راحتی جایگزین فرد دیگری کند و آب از آب هم تکان نخورد. بنابراین هر چهار بازیگر این اجرا یعنی طاها محمدی، محمدرضا حیدری، ابوذر موسوی بیدلی و شیما خوش‌اقبال حضوری تمایززدایی‌شده دارند و در طول اجرا به تناوب و تکرار، مدام جایگزین یکدیگر شده و تماشاگران را دچار حیرت می‌کنند از این حجم از چرخش‌های بی‌وقفه و دامنه‌دار. 

   کیارش رُست با این خوانش نمادگرایانه، آن عاملیتی را که ژان‌کلود-کری‌یر در متن نمایشنامه مدنظر دارد را به محاق برده و هر نوع عاملیت انسانی را کم‌رمق‌تر نشان می‌دهد. در متن نمایشنامه شاهد هستیم که چگونه شخصیت خبرچین به‌ دلیل قدمت بیشتری که در آن بخش دارد نسبت به کمیسر تازه وارد، مسائل اداری را بهتر می‌شناسد و می‌تواند به وقت خطر از خود خلاقیت بیشتری نشان‌داده و وضعیت فرودستی‌اش را در قبال فرادستی کمیسر، با تمهیداتی که قبل از آمدن به این جلسه بازجویی چیده، تغییر دهد. اما در اجرایی که این شب‌ها در سالن چهارسوی مجموعه تئاتر شهر شاهد هستیم، این پتانسیل با توجه به کثرت بازیگران و تعویض‌های مکرر نقش، تا حد زیادی تحلیل رفته و دیگر خبر چندانی از تیزهوشی شخصیت خبرچین مشاهده نمی‌شود حتی اگر دیالوگ‌ها تغییر چندانی نکرده باشد و تمامی بازیگران به متن نمایشنامه «روال عادی» جناب نمایشنامه‌نویس وفادار باشند.



به لحاظ صحنه‌آرایی و فضاسازی، این اجرا میل ندارد با ملال و هراسناکی یک وضعیت ثابت اداری کنار بیاید و به قولی منطق درونی اثر را پذیرا باشد. بنابراین شاهد هستیم که اشیای صحنه همچون میز و صندلی و...به مانند بازیگرانش مدام جابه‌جا شده و گرفتار توفانی از سیالیت و حرکت می‌شوند. البته که این بار هم پیام روشن است و قرار است مخاطبان در مواجهه با این میزان جابه‌جایی‌های صحنه‌ای، به این نتیجه برسند که حتی فضای یک موقعیت کوچک اداری به هنگام بازجویی از یک خبرچین دون‌پایه، دچار قبض و بسط سیاسی شده و ثبات ندارد. 

در نهایت می‌توان این شکل از اجرا و این نوع از سیاست بازنمایی را با توجه به وضعیت اینجا و اکنونی خودمان تا حدودی ادراک کرد و با گروه اجرایی همدلی نشان داد؛ اما نمی‌توان از این نکته به راحتی گذشت که نمایشنامه «روال عادی» از طریق عادی نشان دادن یک وضعیت غیرعادی است که رادیکال و پیشرو می‌شود و به دام نمادگرایی‌های مبتذل آثار هنری در بعضی کشورهای استبدادی نمی‌افتد. «عادی بودن یک وضعیت به شدت غیرعادی»؛ این است هنرنمایی  ژان‌کلود-کری‌یر فقید.

نویسنده: محمدحسن خدایی