داستان فیلادلفیا چه بهترین فیلم کمدی رمانتیک تاریخ باشد چه نباشد در زیرژانر داستان‌های برگشتن زوج‌های مطلقه به یکدیگر، حتما یکی از جذاب‌ترین‌هاست. منتها جنبه‌های نشاط‌آور فیلم نباید باعث شود که آنچه در زیر این داستان مشهور جریان دارد نادیده گرفته شود. در سکانس‌های ابتدایی فیلم، قبل از ورود پاپارتزی‌ها به خانه، شخصیت اصلی داستان، تریسی، شلوار به پا دارد. شلوار پوشیدن برای زنان دهه سی و چهل میلادی بخشی از جنبش احقاق حق است، تلاشی برای رهایی از دامن‌های دست و پا گیر و هم سطح شدن با مردان در فعالیت‌های اجتماعی و حضور بیرون از خانه.
چارسو پرس: منتقدین بسیاری « داستان فیلادلفیا» را بهترین کمدی رمانتیک تمام تاریخ می‌دانند. فیلم که محصول 1940 است در سالی که ساخته شده برای شش اسکار نامزد شده و دو اسکار برای بهترین بازیگر مرد و بهترین سناریوی اقتباسی را به دست آورده است. اما طنز زهرآلود فیلم نه به خاطر این جایزه‌هاست و نه به خاطر زیبایی بازیگران و نه حتی به خاطر آن عنوان «بهترین کمدی رمانتیک تمام تاریخ». فیلم را باید کمی پیچیده‌تر از این‌ها دید

ماجرای فیلم داستان فیلادلفیا، از یک نمایشنامه به همین نام گرفته شده است که در اواخر دهه چهل میلادی برای یک سال در برادوی روی صحنه رفته و استقبال قابل ملاحظه‌ای را هم در پی داشت. داستان ریشه‌ای هم در زندگی یک شخصیت واقعی به نام هلن هوپ مونتگومری اسکات دارد که در دوران زندگی‌اش به ملکه فیلادلفیا مشهور بود. قصه نمایشنامه که بعدا اقلا دو فیلم سینمایی و چندین اقتباس رادیویی و تلویزیونی از آن ساخته شده درباره تریسی لرد دختر بزرگ یک خانواده مشهور و ثروتمند فیلادلفیا است. او با سی.ک. دکستر هیون، طراح قایق و یکی از اعضای طبقه اجتماعی خودش ازدواج کرده است اما دو سال قبل از او طلاق گرفته چون آن طور که پدرش می‌گوید استانداردهایی را برای مرد زندگی‌اش تعیین کرده که هیچ کس نمی‌تواند به آنها دست پیدا کند، اما دلیل تریسی برای بیرون کردن شوهرش از خانه نوش‌خواری‌های او بوده است. به هر حال دو سال بعد از طلاق تریسی قرار است به زودی با جورج کیترج ثروتمند یک تاجر خودساخته از طبقه نوکیسه ازدواج کند.

 در نیویورک، سیدنی کید، ناشر مجله Spy، که یک نشریه زرد با اخباری در مورد زندگی خصوصی آدم‌های مشهور است مشتاق است که مراسم عروسی را پوشش دهد و مایک کانر خبرنگار و لیز ایمبری عکاس را برای این ماموریت انتخاب می‌کند. کید قصد دارد از کمک دکستر که ایالت‌های جنوبی امریکا را می‌شناسد استفاده کند. دکستر به کید می‌گوید که گزارشگران نشریه را به عنوان دوستان برادر تریسی، جونیوس که شغلی دیپلماتیک در آرژانتین دارد معرفی خواهد کرد. تریسی فریب نمی‌خورد، اما دکستر به او می‌گوید که کید با مقاله‌ای در مورد رابطه پدر تریسی با یک رقصنده، شهرت خانواده‌اش را تهدید کرده است. تریسی به‌شدت از خیانت پدرش که والدینش را وادار به زندگی جداگانه کرده است ناراحت است. با این وجود، برای حفظ آبروی خانواده‌اش موافقت می‌کند که اجازه دهد مایک و لیز بمانند و مراسم عروسی او را پوشش دهند.

بیشتر بخوانید: بهترین فیلم‌های عاشقانه دهه ۴۰ میلادی که احتمالا ندیده‌اید



 مارگارت مادر تریسی و دینا خواهر نوجوان او از حضور دکستر در خانه استقبال می‌کنند که باعث ناامیدی تریسی است. اما همزمان تریسی متوجه می‌شود که مایک، پاپاراتزی که برای پوشش عروسی او آمده و در اینجا نماینده‌ای از روشنفکری فقیر اما قابل احترام است، نویسنده خوبی است و کتاب داستان‌های کوتاه او را در کتابخانه پیدا می‌کند. با نزدیک شدن به عروسی، به نظر می‌رسد که تریسی در یک ماجرای عشقی گیر افتاده است و به جورج، دکستر و مایک همزمان علاقه‌مند است.

 شب قبل از عروسی تریسی مست می‌شود  بدون اینکه اتفاق خاصی بین آنها رخ دهد.  وقتی جورج نامزد تریسی که قرار است روز بعد با او ازدواج کند از ماجرا با خبر می‌شود، بدترین اتفاق ممکن را تصور می‌کند و به تریسی می‌گوید که باید در مورد موضوع توضیح دهد. تریسی اعتراف می‌کند که هر چند چیزی بین او و مایک رخ نداده اما متوجه شده است که خودش هم بی‌اشکال نیست و استانداردهایی که از دیگران انتظار دارد را خودش هم برآورده نمی‌کند، در نتیجه نامزدی را به هم می‌زند آن هم در حالی که مهمانان مراسم عروسی در سالن منتظر اجرای عقد هستند! مایک به سرعت داوطلب می‌شود تا با او ازدواج کند، اما تریسی عشق لیز به مایک را پیش می‌کشد و پیشنهاد را رد می‌کند. در نتیجه همانطور که انتظار داریم دکستر به او پیشنهاد ازدواج مجدد می‌دهد و او با کمال میل می‌پذیرد


 داستان فیلادلفیا چه بهترین فیلم کمدی رمانتیک تاریخ باشد چه نباشد در زیرژانر داستان‌های برگشتن زوج‌های مطلقه به یک دیگر، حتما یکی از جذاب‌ترین‌هاست. منتها جنبه‌های نشاط‌آور فیلم نباید باعث شود که آنچه در زیر این داستان مشهور جریان دارد نادیده گرفته شود. در سکانس‌های ابتدایی فیلم، قبل از ورود پاپارتزی‌ها به خانه، شخصیت اصلی داستان، تریسی، شلوار به پا دارد. شلوار پوشیدن برای زنان دهه سی و چهل میلادی بخشی از جنبش احقاق حق است، تلاشی برای رهایی از دامن‌های دست و پا گیر و هم‌سطح شدن با مردان در فعالیت‌های اجتماعی و حضور بیرون از خانه. همزمان با این نشانه، با زنی رو به رو هستیم که وقتی همسرش استاندارد‌های مورد نظرش را کسب نمی‌کند علیه او مقاومت می‌کند و او را از خانه بیرون می‌کند. این زن همچنین زنی است که با تفریحات پدرش هم موافقتی ندارد و اعتراضش را با حذف پدرش از مراسم ازدواجش نشان می‌دهد. در مقابل او که خود از طبقه اشراف است قصد دارد با یک مرد بر آمده از طبقه متوسط که یک « تاجر خودساخته» با سری پر سودا برای سیاست است ازدواج کند، و نماینده‌ای از روشنفکری  قرار است این نزول را گزارش کند. در سکانسی در میانه فیلم پدر تریسی در مورد رسوایی‌های خودش با او همکلام می‌شود، و به او می‌گوید وظیقه زنان این است که تا می‌توانند خود را برای شوهران‌شان جوان نگه دارند، و اگر دخترش به قدر کافی او را  تایید می‌کرد و نیاز‌های او را برآورده می‌کرد شاید او هرگز سراغ رقاص‌های نیویورکی نمی‌رفت. پدر همچنین به همسر خودش، کاترین مادر تریسی، می‌گوید که او باید تفریحات شوهرش را بپذیرد و در مورد آنها سکوت کند چون هر کسی ممکن است عیبی داشته باشد

 اگر کوچک‌ترین تردیدی در مورد سوگیری فیلم به سمت مردسالاری، پدرسالاری و حمایت از اشراف در برابر ثروتمندان «بی‌اصل و نسب خود ساخته» وجود داشته باشد، سکانس نیمه شب فیلم همه‌چیز را به شکل گلدرشتی رو می‌کند. در این سکانس با «گناه زن» رو به رو می‌شویم، استانداردهای متوسطی در برابر استانداردهای طبقه اشرافی که چشم بستن به خطا و تظاهر به ندیدن است قرار می‌گیرد. تریسی که از لحظه ورود دکستر همسر سابقش به فیلم دامن به تن دارد با این مساله که در واقع متعلق به کدام طبقه است مواجه می‌شود، نامزدی را به هم می‌زند و در سکانس پایانی، اختیار مدیریت اوضاع را به کلی به دکستر واگذار می‌کند، جملات او را تکرار می‌کند و مهمانان عروسی را سرجای خودشان نگه می‌دارد تا مراسم را با خواستگار جدید که همان شوهر سابق است اجرا کنند!

بیشتر بخوانید: فهرست بهترین فیلم‌های دهه ۵۰ میلادی که احتمالا ندیده‌اید


آنچه که در مورد این «بهترین کمدی رمانتیک تاریخ» و بهترین نمونه زیرژانر بازگشت زوج‌های جدا شده به یکدیگر آزاردهنده است اتفاقا همان موضوعی است که باعث می‌شود فیلم شیرین و دوست داشتنی به نظر برسد. فیلم چنین بازنمایی می‌کند که امنیت و خوشبختی در چشم‌پوشی از خطا است. پیروی از استانداردهای مدرن طبقه متوسطی که نشانه آن قهر و بیرون کردن مردان مجرم از خانه است، تنها به بدشانسی و به هم ریختن اوضاع ختم می‌شود و در نهایت همه اشکالاتی دارند، و زنان باید با این مساله کنار بیایند

 طبعا کسی انتظار ندارد که یک کمدی رمانتیک لایه‌های خشونت طبقاتی و جنسیتی نهفته در اخلاق ویکتوریایی را بازنمایی کند، اما خوب است که تقدیس این اخلاق در خوانش‌های جدید از نسخه‌های کلاسیک این ژانر مورد توجه قرار بگیرد. در نهایت آن چیزی که ساختارهای سنتی مانند پدرسالاری و مردسالاری را سر پا نگه می‌دارد همین تقدیس‌های به ظاهر بی ضرر و چه بسا خوشایند است
منبع: روزنامه اعتماد
نویسنده: فاطمه کریم‌خان