انیمیشن داستان گارفیلد (کریس پرت)، گربهای تنبل، تپل و نارنجی را روایت میکند که با صاحب خود، جان (نیکولاس هولت) و سگش، اودی (هاروی گیین) زندگی میکند. شخصیتهای مختلف انیمیشن گارفیلد میتوانند شما را شگفتزده کنند. یک شب گارفیلد درگیر ماجرایی عجیب و غریب همراه با پدرش ویک (ساموئل ال. جکسون) میشود و این ماجرا آنها را مجبور میکند تا دل به دریا بزنند و به دیدار گربهای دیوانهشده به نام جینکس (هانا وادینگهام) بروند.
چارسو پرس:این فیلم را پیش از هرچیز باید یک فیلم خانوادگی دانست، اما هرکسی میتواند به واسطهی شخصیتهای بامزهی «فیلم گارفیلد»، از تماشای آن لذت ببرد. بیشتر شخصیتهای اصلی این فیلم مانند گارفیلد، جان و اودی همان ویژگیهایی را دارند که در نسخههای قبلی داشتهاند و کارتونیستی به نام جیم دیویس که خالقآنها بوده به آنها بخشیده بود. شخصیتهای جدید هم اما در این فیلم حضور پررنگی دارند؛ شخصیتهایی با تیپهای مختلف و ویژگیهای منحصر به فرد. این شخصیتها به این «فیلم گارفیلد» اضافه شدهاند تا طرفداران جدیدی را جذب کنند و اگرچه درخشش اصلی هنوز متعلق به شخصیتهای اصلی است، اما این شخصیتهای جدید همچنان سرگرمکننده و به یادماندنی هستند.
یک شب، کارتونیستی به نام جان آرباکل وقتی که در حال خوردن غذا در یک رستوران ایتالیایی است، با گارفیلد آشنا میشود. بعد از غذا دادن به اون، جان گارفیلد را به خانه میبرد و هرکاری که از دستش بر میآید انجام میدهد تا از رفاه و آرامش این گربهی ناز و دوست داشتنی اطمینان حاصل کند. وقتی که گارفیلد و اودی گم میشوند، جان با یک حملهی عصبی مواجه میشود و هر چه در توان دارد انجام می دهد تا حیوانات خانگی گمشدهاش را پیدا کند. جان در فیلم کار زیادی برای انجام دادن ندارد و یکی از آن شخصیتهای «فیلم گارفیلد» است که حضورش بر پرده کوتاه است.
جان در این فیلم شخصیتی احمقانه دارد که نسبت به اعمال حیوانات خانگی بامزهاش واکنش نشان میدهد. هولت با توجه به مدت زمان حضور کوتاهش در فیلم، هر چه در توان دارد میکند و در نهایت موفق میشود شخصیت جان را تبدیل به شخصیتی مهربان کند که مخاطبان میتوانند با آن همذاتپنداری کنند. صحنههای افتتاحیهای که او همراه با گارفیلد جوان در آنها حضور دارد، بیشک بهترین صحنههای جان در فیلم هستند و بیشک تاثیر فراوانی بر تاثیرگذاری نهایی این فیلم بر مخاطبان دارند. اگرچه جان که یکی از شخصیتهای مهم «فیلم گارفیلد» است یکی از بهترین نقشآفرینیهای هولت نیست، اما با این وجود یکی از جذابترین و بامزهترین آثار او است.
۷. ویک با صداپیشگی ساموئل ال. جکسون
پدر ژنتیکی گارفیلد، ویک، تمام تلاش خود را کرد تا وقتی که گارفیلد یک بچه گربه بود، به دنبال او بگردد. اگرچه او وقتی که دریافته بود جان با چه ظرافت و اهمیتی بهتر از او به گارفیلد رسیدگی میکند، تصمیم گرفته بود تا اجازه دهد جان گارفیلد را به سرپرستی قبول کند. در عوض، ویک از سایهها فرزند خود را تماشا میکرد. او وقتی وارد فیلم میشود در رابطه با گروههای گربههای خیابانیاش به مشکلات زیادی برخورد کرده است. پدر گارفیلد مرتکب دزدیهایی شده است که باعث شده بین او و سایر گربههای همخیابانیاش مشکلاتی ایجاد شود. ویک شرایط خوبی ندارد و به دنبال کمک میگردد. او به دنبال یافتن کمک، به پسرش مراجعه میکند.
ویک نماد والدین غایبی است که همیشه در حال دست و پنجه نرم کردن با مشکلات هستند. در زیر این مشکلات اما قلبی از طلا مدفون شده است. با این وجود به جز یک یا دو لحظهای که ویک در رابطه با مشکلات درونی خود و آسیبهای شخصیای که دیده است با گارفیلد صحبت میکند، به سختی میتوان آن قلب طلایی را پیدا کرد؛ چرا که اعمال ویک همیشه نتایجی منفی برای اطرافیان او به بار میآورند. با این وجود، نمیشود از این شخصیت که یکی از بهترین شخصیتهای «فیلم گارفیلد» است متنفر بود. صداپیشگی خارق العادهی جکسون هم در این زمینه تاثیرگذار است. او میتواند در حالی که شخصیتی تخریبگر است، دوستداشتنی هم باشد.
هنگام اقامت خودش در پاند، جینکس گربه، با سگی بزرگ از نژاد شری پی به نام رولاند (برت گلداستاین) و سگی دیگر به نام نولان (بون یانگ) ملاقات میکند. این گربه، سگها را راضی میکند که به فرار کردن او از پاند کمک کنند و آنها را به دستیاران شیطانی کوچک خودش تبدیل میکند. رولاند و نولان گارفیلد را میدزدند تا به واسطهی آن ویک را تحت فشار قرار دهند. سپس سگها گربهها را دنبال میکنند تا مطمئن شوند که ویک دین خودش به جینکس را ادا میکند. رونالد و نولان دو تا از شخصیتهای جذاب «فیلم گارفیلد» هستند که مخاطبان را به خنده میاندازند و به واسطهی تناقض موجود در حجم فیزیکی و قدرت هوش آنها مخاطبان جذب داستانشان میشوند.
رولاند و نولان شخصیتهایی نیستند که بتوانند هر کدام به تنهایی ماندگار شوند، اما در کنار یکدیگر این دو شخصیت میتوانند تبدیل به یکی از تیمهای سرگرمکنندهی تاریخ انیمیشن شوند. رولاند به واسطهی اندازهی بزرگ خود و لایههای پوستش که روی هم افتادهاند، میتواند بامزه باشد، در حالی که نولان بیش فعال است و میتواند با چهرهاش اشکال خندهداری بیافریند. یانگ و گلداستاین بیش از هرچیز در خلق کردن این شخصیتها تاثیرگذار بودهاند و توانستهاند آنها را بامزه و در همان حال خطرناک جلوه دهند. رستگاریای که این شخصیتها در لحظات پایانی فیلم به دست میآورند هم باعث میشود شخصیتهای آنها در این «فیلم گارفیلد» مسیری کامل را طی کنند و تبدیل به شخصیتهایی کامل شوند که طی داستان دچار تغییر میگردند.
جینکس برای این که از شکست خوردن گارفیلد و ویک اطمینان حاصل کند با مرکز کنترل حیوانات تماس میگیرد و به آنها در رابطه با دزدی پیشرو اخطار میدهد. اگرچه منشیها این تهدید را جدی نمیگیرند، اما افسر مارج مالون با جدیت هر چه تمامتر پیگیر این تماس تلفنی میشود. او به مزرعهی لاکتوز میرود و به عنوان مانع نهایی در مقابل اهداف تیم ویک و گارفیلد قرار میگیرد. مارج برای مدتی طولانی در «فیلم گارفیلد» حضور ندارد، اما همان حضور کوتاهش برای شکل گرفتن کامل داستان و پیش بردن اهداف خط روایی حیاتی است. مارج یکی از شخصیتهای به یادماندنی «فیلم گارفیلد» است.
به عنوان یک افسر کنترل حیوانات که در شغل خود بسیار جدی است و حتی حاضر میشود برای انجام دادن کارش به یک گربه هم گوش دهد، مارج شخصیتی بامزه است؛ به خصوص وقتی که این ویژگیهای او را در کنار میزان هیجانزده شدنش هنگامی که یک حیوان در مقابل دستگیری مقاومت میکند قرار دهیم. سسیل استرانگ همیشه قابل اطمینان و همیشه بامزه موفق شده است در این انیمیشن لهجهای ویسکانسینی به شخصیت مارج بدهد و شخصیت آن را از آن چه هست هم عجیبتر و جذابتر نماید. مارج یکی از آن شخصیتهایی است که میتوان شبیهش را در اکثر انیمیشنهای هالیوودی پیدا کرد، اما در همان حال ویژگیهای شاخصی دارد که باعث متمایز شدن او از همتایانش میشود.
گارفیلد یکی از به یادماندنیترین شخصیتهای تاریخ کتابهای کمیک استریپ است. او ترجیح میدهد هر روز خود را صرف خوردن لازانیا، چرخیدن در اطراف و گلایه کردن دربارهی این که تا چه اندازه از دوشنبهها متنفر است کند. متاسفانه او به واسطهی یکی از همکاران قدیمی پدر خود که به دنبال انتقام است، از زندگی اعیانی خود دور میشود. او حالا مجبور شده است تا در کنار ویک کار کند و همراه او مقدار زیادی شیر بدزدد. گارفیلد که یکی از بهترین شخصیتهای «فیلم گارفیلد» است، وارد سفری می شود که شاید در انتها باعث شود او نگاه مثبتتری به پدر خود داشته باشد.
در بیشتر جنبهها گارفیلد این فیلم به طور کامل شبیه به گارفیلد قدیمیای است که مخاطبان از پیش میشناسند. تنها تفاوت این است که او یک سری احساسات ضد و نقیض دربارهی پدر خود هم دارد. این احساسات به اندازهی کافی موفقیتآمیز عمل میکنند و باعث میشوند این شخصیت بتواند سفر قهرمانانهی خود را به خوبی طی کند. همین همراهی او با ویک، باعث میشود لحظاتی در فیلم خلق شوند که ویک طی آنها میتواند به خوبی از هوش سرشار خود بهره ببرد و آن را به رخ بکشد. اگرچه شاید بتوان گفت صداپیشگی کریس پرت در مقایسه با صداپیشگی بیل موری در فیلمهای قبلی ضعیفتر است، اما با این وجود، مخاطبان میتوانند از این فیلم و گربهی نارنجی دوست داشتنی خود لذت ببرند.
جینکس که اصالتا انگلیسی است، به آمریکا آمده بود تا تبدیل به یک گربهی نمایش شود، اما در عوض درگیر روزهای سخت زندگی شده است. او با ویک و گروه گربههای سارق او هم تیمی شده بود، اما طی یک دزدی شیر دستگیر شد و به پاند افتاد. پنج سال بعد از آن ماجرا، جینکس سگهای خود را مجبور میکند تا گارفیلد را بدزدند. جینکس گارفیلد را میدزدد تا به واسطهی آن ویک را به چنگ بیاورد و او را عذاب دهد. جینکس شخصیت منفی اصلی این انیمیشن است و میتواند به سادگی یکی از بهترین شخصیتهای «فیلم گارفیلد» شناخته شود. اگرچه جینکس شخصیت شرور خیلی پیچیدهای نیست، با این حال یکی از سرگرمکننده ترین شخصیتها است.
بخش زیادی از جذابیت جینکس به واسطهی صداپیشگی درخشان هانا ودینگهام است؛ او با وجود حضور کوتاهش بر پردهی نقره ای موفق میشود به خوبی جنبههای روانی مختلف این شخصیت را به تصویر بکشاند به خصوص وقتی که بین مهربانی دروغین و خشم غیرقابل کنترل خود گیر میکند. انیماتورهای «فیلم گارفیلد» بسیار هوشمندانه از جواهرات این گربهی انتقامجو استفاده کردهاند و رنگ آنها را هر بار با توجه به احساسات مختلف این شخصیت تغییر میدهند. این جواهرها به مخاطبان کمک میکنند تا به خوبی از تغییرات خلق و خوی ناگهانی این شخصیت آگاه شوند. جینکس به اندازهای سرگرمکننده است که گاهی حتی در لحظاتی که در تقابل با یکی از شخصیتهای اصلی «فیلم گارفیلد» قرار میگیرد، باز هم موفق میشود توجه مخاطبان را به خودش جلب نماید.
۲. اوتو با صداپیشگی وینگ رامس
یکی از شخصیتهایی که همراه با همسرش، اتل، در مزرعهی لاکتوز زندگی میکند، اوتو است. اوتو بعد از تغییر مدیریت به چراگاه فرستاده میشود. او چندین مرتبه تلاش میکند تا نزد همسرش بازگردد اما هربار به واسطهی مارج مالون پس فرستاده میشود و در نهایت یکی از شاخهای خود را در این رفت و آمدها و درگیریها از دست میدهد. هنگامی که گارفیلد نزد اوتو میرود و برای ورود غیرقانونی به مزرعهی لاکتوز از او کمک میخواهد، اوتو قبول میکند با آن ها همکاری کند، اما به یک شرط؛ آنها باید همسر اوتو، اتل را هم فراری دهند. اوتو را به راحتی میتوان به واسطهی شخصیتپردازی متفاوتاش بهترین شخصیت اصیل این فیلم دانست؛ شخصیتی که در داستانهای قبلی گارفیلد وجود نداشته است.
اگر اوتو را با سایر شخصیتهای «فیلم گارفیلد» مقایسه کنید، در خواهید یافت که او به شکل خندهاوری جدی است. اوتو با وقفههایی دراماتیک حرف میزند و هر وقت که میخواهد صحبت کند به اندازهای جدی است که گویا این حرف ها قرار است آخرین حرف های دنیا باشند. صدای خیرهکندهی وینگ رامس برای این شخصیت کاملا مناسب است. این صداپیشه توانسته است مقداری بلوغ و جاافتادگی وارد عرصهی کمیک «فیلم گارفیلد» کند؛ فیلمی که بدون حضور شخصیت اوتو احتمالا تبدیل به انیمیشنی سادهلوجانه با شوخیهای کودکانه میشد. با وجود بیتفاوتیاش، اوتو واقعا عاشق اتل است و اگرچه حضور مشترک آنها در فیلم کوتاه است، اوتو هرگز هیچ فرصتی را برای ابراز کردن علاقه به همسرش از دست نمیدهد.
یک سگ زرد بامزه که جان بلافاصله بعد از گارفیلد، سرپرستی او را بر عهد گرفته است. تنها کار اودی دنبال کردن گارفیلد است. اگرچه او نمیتواند صحبت کند، با این حال احساسات خود را به خوبی بیان میکند و گارفیلد میتواند معنای پارسهای او را بفهمد. او گارفیلد و ویک را طی سفرشان برای انجام دادن ماموریت دنبال میکند و با گذشت زمان ثابت میکند که میتواند بسیار باهوش باشد و در مواقع مورد نیاز میشود به او اتکا کرد. اودی بهترین شخصیت «فیلم گارفیلد» است و برای این مهم پیش از هرچیز باید از انیماتورهای خود متشکر باشد؛ چرا که او حرف نمیزند.
از آن جایی که اودی حرف نمیزند، انیماتورها مطمئن شدهاند که حالات چهره و بدن او بتوانند به خوبی بیانگر احساسات و عواطفش باشند. همین ویژگی باعث شده است که لحظات نابی از کمدی با توجه به واکنشهای اودی در این انیمیشن خلق شود. اودی به خوبی در این انیمیشن جا میگیرد و موفق میشود تعادلی بین کمدی کلامی که گربهها نمایندهی آن هستند و کمدی فیزیکی که خودش نمایندهی آن است برقرار کند. گوئیلان هم در ایفای نقش اودی میدرخشد. خود گوئیلان در مصاحبهای اعلام کرده است که صداپیشگی اودی برای او یک چالش بود؛ چرا که این شخصیت حرف نمیزند. به دنبال درخششاش در «گربهی چکمهپوش: آخرین آرزو» (Puss in Boots: The Last Wish) و «هارلی کوئین» (Harley Quinn) این بازیگر بلافاصله تبدیل به یکی از نامهای مهم در عرصهی صداپیشگی شد و «فیلم گارفیلد» یکبار دیگر تواناییهای او را به مخاطبان سینمایی اثبات کرد.
منبع: دیجیمگ
۸. جان آرباکل با صداپیشگی نیکولاس هولت
یک شب، کارتونیستی به نام جان آرباکل وقتی که در حال خوردن غذا در یک رستوران ایتالیایی است، با گارفیلد آشنا میشود. بعد از غذا دادن به اون، جان گارفیلد را به خانه میبرد و هرکاری که از دستش بر میآید انجام میدهد تا از رفاه و آرامش این گربهی ناز و دوست داشتنی اطمینان حاصل کند. وقتی که گارفیلد و اودی گم میشوند، جان با یک حملهی عصبی مواجه میشود و هر چه در توان دارد انجام می دهد تا حیوانات خانگی گمشدهاش را پیدا کند. جان در فیلم کار زیادی برای انجام دادن ندارد و یکی از آن شخصیتهای «فیلم گارفیلد» است که حضورش بر پرده کوتاه است.
جان در این فیلم شخصیتی احمقانه دارد که نسبت به اعمال حیوانات خانگی بامزهاش واکنش نشان میدهد. هولت با توجه به مدت زمان حضور کوتاهش در فیلم، هر چه در توان دارد میکند و در نهایت موفق میشود شخصیت جان را تبدیل به شخصیتی مهربان کند که مخاطبان میتوانند با آن همذاتپنداری کنند. صحنههای افتتاحیهای که او همراه با گارفیلد جوان در آنها حضور دارد، بیشک بهترین صحنههای جان در فیلم هستند و بیشک تاثیر فراوانی بر تاثیرگذاری نهایی این فیلم بر مخاطبان دارند. اگرچه جان که یکی از شخصیتهای مهم «فیلم گارفیلد» است یکی از بهترین نقشآفرینیهای هولت نیست، اما با این وجود یکی از جذابترین و بامزهترین آثار او است.
بیشتر بخوانید: نقدها و نمرات انیمیشن گارفیلد
۷. ویک با صداپیشگی ساموئل ال. جکسون
پدر ژنتیکی گارفیلد، ویک، تمام تلاش خود را کرد تا وقتی که گارفیلد یک بچه گربه بود، به دنبال او بگردد. اگرچه او وقتی که دریافته بود جان با چه ظرافت و اهمیتی بهتر از او به گارفیلد رسیدگی میکند، تصمیم گرفته بود تا اجازه دهد جان گارفیلد را به سرپرستی قبول کند. در عوض، ویک از سایهها فرزند خود را تماشا میکرد. او وقتی وارد فیلم میشود در رابطه با گروههای گربههای خیابانیاش به مشکلات زیادی برخورد کرده است. پدر گارفیلد مرتکب دزدیهایی شده است که باعث شده بین او و سایر گربههای همخیابانیاش مشکلاتی ایجاد شود. ویک شرایط خوبی ندارد و به دنبال کمک میگردد. او به دنبال یافتن کمک، به پسرش مراجعه میکند.
ویک نماد والدین غایبی است که همیشه در حال دست و پنجه نرم کردن با مشکلات هستند. در زیر این مشکلات اما قلبی از طلا مدفون شده است. با این وجود به جز یک یا دو لحظهای که ویک در رابطه با مشکلات درونی خود و آسیبهای شخصیای که دیده است با گارفیلد صحبت میکند، به سختی میتوان آن قلب طلایی را پیدا کرد؛ چرا که اعمال ویک همیشه نتایجی منفی برای اطرافیان او به بار میآورند. با این وجود، نمیشود از این شخصیت که یکی از بهترین شخصیتهای «فیلم گارفیلد» است متنفر بود. صداپیشگی خارق العادهی جکسون هم در این زمینه تاثیرگذار است. او میتواند در حالی که شخصیتی تخریبگر است، دوستداشتنی هم باشد.
۶. رولاند و نولان با صداپیشگی برت گلداستاین و بون یانگ
هنگام اقامت خودش در پاند، جینکس گربه، با سگی بزرگ از نژاد شری پی به نام رولاند (برت گلداستاین) و سگی دیگر به نام نولان (بون یانگ) ملاقات میکند. این گربه، سگها را راضی میکند که به فرار کردن او از پاند کمک کنند و آنها را به دستیاران شیطانی کوچک خودش تبدیل میکند. رولاند و نولان گارفیلد را میدزدند تا به واسطهی آن ویک را تحت فشار قرار دهند. سپس سگها گربهها را دنبال میکنند تا مطمئن شوند که ویک دین خودش به جینکس را ادا میکند. رونالد و نولان دو تا از شخصیتهای جذاب «فیلم گارفیلد» هستند که مخاطبان را به خنده میاندازند و به واسطهی تناقض موجود در حجم فیزیکی و قدرت هوش آنها مخاطبان جذب داستانشان میشوند.
رولاند و نولان شخصیتهایی نیستند که بتوانند هر کدام به تنهایی ماندگار شوند، اما در کنار یکدیگر این دو شخصیت میتوانند تبدیل به یکی از تیمهای سرگرمکنندهی تاریخ انیمیشن شوند. رولاند به واسطهی اندازهی بزرگ خود و لایههای پوستش که روی هم افتادهاند، میتواند بامزه باشد، در حالی که نولان بیش فعال است و میتواند با چهرهاش اشکال خندهداری بیافریند. یانگ و گلداستاین بیش از هرچیز در خلق کردن این شخصیتها تاثیرگذار بودهاند و توانستهاند آنها را بامزه و در همان حال خطرناک جلوه دهند. رستگاریای که این شخصیتها در لحظات پایانی فیلم به دست میآورند هم باعث میشود شخصیتهای آنها در این «فیلم گارفیلد» مسیری کامل را طی کنند و تبدیل به شخصیتهایی کامل شوند که طی داستان دچار تغییر میگردند.
بیشتر بخوانید: اولین واکنشها به انیمیشن The Garfield Movie | اثر خانوادگی کامل
۵. مارج مالون با صداپیشگی سسیلی استرانگ
جینکس برای این که از شکست خوردن گارفیلد و ویک اطمینان حاصل کند با مرکز کنترل حیوانات تماس میگیرد و به آنها در رابطه با دزدی پیشرو اخطار میدهد. اگرچه منشیها این تهدید را جدی نمیگیرند، اما افسر مارج مالون با جدیت هر چه تمامتر پیگیر این تماس تلفنی میشود. او به مزرعهی لاکتوز میرود و به عنوان مانع نهایی در مقابل اهداف تیم ویک و گارفیلد قرار میگیرد. مارج برای مدتی طولانی در «فیلم گارفیلد» حضور ندارد، اما همان حضور کوتاهش برای شکل گرفتن کامل داستان و پیش بردن اهداف خط روایی حیاتی است. مارج یکی از شخصیتهای به یادماندنی «فیلم گارفیلد» است.
به عنوان یک افسر کنترل حیوانات که در شغل خود بسیار جدی است و حتی حاضر میشود برای انجام دادن کارش به یک گربه هم گوش دهد، مارج شخصیتی بامزه است؛ به خصوص وقتی که این ویژگیهای او را در کنار میزان هیجانزده شدنش هنگامی که یک حیوان در مقابل دستگیری مقاومت میکند قرار دهیم. سسیل استرانگ همیشه قابل اطمینان و همیشه بامزه موفق شده است در این انیمیشن لهجهای ویسکانسینی به شخصیت مارج بدهد و شخصیت آن را از آن چه هست هم عجیبتر و جذابتر نماید. مارج یکی از آن شخصیتهایی است که میتوان شبیهش را در اکثر انیمیشنهای هالیوودی پیدا کرد، اما در همان حال ویژگیهای شاخصی دارد که باعث متمایز شدن او از همتایانش میشود.
۴. گارفیلد با صداپیشگی کریس پرت
گارفیلد یکی از به یادماندنیترین شخصیتهای تاریخ کتابهای کمیک استریپ است. او ترجیح میدهد هر روز خود را صرف خوردن لازانیا، چرخیدن در اطراف و گلایه کردن دربارهی این که تا چه اندازه از دوشنبهها متنفر است کند. متاسفانه او به واسطهی یکی از همکاران قدیمی پدر خود که به دنبال انتقام است، از زندگی اعیانی خود دور میشود. او حالا مجبور شده است تا در کنار ویک کار کند و همراه او مقدار زیادی شیر بدزدد. گارفیلد که یکی از بهترین شخصیتهای «فیلم گارفیلد» است، وارد سفری می شود که شاید در انتها باعث شود او نگاه مثبتتری به پدر خود داشته باشد.
در بیشتر جنبهها گارفیلد این فیلم به طور کامل شبیه به گارفیلد قدیمیای است که مخاطبان از پیش میشناسند. تنها تفاوت این است که او یک سری احساسات ضد و نقیض دربارهی پدر خود هم دارد. این احساسات به اندازهی کافی موفقیتآمیز عمل میکنند و باعث میشوند این شخصیت بتواند سفر قهرمانانهی خود را به خوبی طی کند. همین همراهی او با ویک، باعث میشود لحظاتی در فیلم خلق شوند که ویک طی آنها میتواند به خوبی از هوش سرشار خود بهره ببرد و آن را به رخ بکشد. اگرچه شاید بتوان گفت صداپیشگی کریس پرت در مقایسه با صداپیشگی بیل موری در فیلمهای قبلی ضعیفتر است، اما با این وجود، مخاطبان میتوانند از این فیلم و گربهی نارنجی دوست داشتنی خود لذت ببرند.
۳. جینکس با صداپیشگی هانا ودینگهام
جینکس که اصالتا انگلیسی است، به آمریکا آمده بود تا تبدیل به یک گربهی نمایش شود، اما در عوض درگیر روزهای سخت زندگی شده است. او با ویک و گروه گربههای سارق او هم تیمی شده بود، اما طی یک دزدی شیر دستگیر شد و به پاند افتاد. پنج سال بعد از آن ماجرا، جینکس سگهای خود را مجبور میکند تا گارفیلد را بدزدند. جینکس گارفیلد را میدزدد تا به واسطهی آن ویک را به چنگ بیاورد و او را عذاب دهد. جینکس شخصیت منفی اصلی این انیمیشن است و میتواند به سادگی یکی از بهترین شخصیتهای «فیلم گارفیلد» شناخته شود. اگرچه جینکس شخصیت شرور خیلی پیچیدهای نیست، با این حال یکی از سرگرمکننده ترین شخصیتها است.
بخش زیادی از جذابیت جینکس به واسطهی صداپیشگی درخشان هانا ودینگهام است؛ او با وجود حضور کوتاهش بر پردهی نقره ای موفق میشود به خوبی جنبههای روانی مختلف این شخصیت را به تصویر بکشاند به خصوص وقتی که بین مهربانی دروغین و خشم غیرقابل کنترل خود گیر میکند. انیماتورهای «فیلم گارفیلد» بسیار هوشمندانه از جواهرات این گربهی انتقامجو استفاده کردهاند و رنگ آنها را هر بار با توجه به احساسات مختلف این شخصیت تغییر میدهند. این جواهرها به مخاطبان کمک میکنند تا به خوبی از تغییرات خلق و خوی ناگهانی این شخصیت آگاه شوند. جینکس به اندازهای سرگرمکننده است که گاهی حتی در لحظاتی که در تقابل با یکی از شخصیتهای اصلی «فیلم گارفیلد» قرار میگیرد، باز هم موفق میشود توجه مخاطبان را به خودش جلب نماید.
بیشتر بخوانید: اخبار و مطالب سینمای جهان
۲. اوتو با صداپیشگی وینگ رامس
یکی از شخصیتهایی که همراه با همسرش، اتل، در مزرعهی لاکتوز زندگی میکند، اوتو است. اوتو بعد از تغییر مدیریت به چراگاه فرستاده میشود. او چندین مرتبه تلاش میکند تا نزد همسرش بازگردد اما هربار به واسطهی مارج مالون پس فرستاده میشود و در نهایت یکی از شاخهای خود را در این رفت و آمدها و درگیریها از دست میدهد. هنگامی که گارفیلد نزد اوتو میرود و برای ورود غیرقانونی به مزرعهی لاکتوز از او کمک میخواهد، اوتو قبول میکند با آن ها همکاری کند، اما به یک شرط؛ آنها باید همسر اوتو، اتل را هم فراری دهند. اوتو را به راحتی میتوان به واسطهی شخصیتپردازی متفاوتاش بهترین شخصیت اصیل این فیلم دانست؛ شخصیتی که در داستانهای قبلی گارفیلد وجود نداشته است.
اگر اوتو را با سایر شخصیتهای «فیلم گارفیلد» مقایسه کنید، در خواهید یافت که او به شکل خندهاوری جدی است. اوتو با وقفههایی دراماتیک حرف میزند و هر وقت که میخواهد صحبت کند به اندازهای جدی است که گویا این حرف ها قرار است آخرین حرف های دنیا باشند. صدای خیرهکندهی وینگ رامس برای این شخصیت کاملا مناسب است. این صداپیشه توانسته است مقداری بلوغ و جاافتادگی وارد عرصهی کمیک «فیلم گارفیلد» کند؛ فیلمی که بدون حضور شخصیت اوتو احتمالا تبدیل به انیمیشنی سادهلوجانه با شوخیهای کودکانه میشد. با وجود بیتفاوتیاش، اوتو واقعا عاشق اتل است و اگرچه حضور مشترک آنها در فیلم کوتاه است، اوتو هرگز هیچ فرصتی را برای ابراز کردن علاقه به همسرش از دست نمیدهد.
۱. اودی با صداپیشگی هاروی گوئیلان
یک سگ زرد بامزه که جان بلافاصله بعد از گارفیلد، سرپرستی او را بر عهد گرفته است. تنها کار اودی دنبال کردن گارفیلد است. اگرچه او نمیتواند صحبت کند، با این حال احساسات خود را به خوبی بیان میکند و گارفیلد میتواند معنای پارسهای او را بفهمد. او گارفیلد و ویک را طی سفرشان برای انجام دادن ماموریت دنبال میکند و با گذشت زمان ثابت میکند که میتواند بسیار باهوش باشد و در مواقع مورد نیاز میشود به او اتکا کرد. اودی بهترین شخصیت «فیلم گارفیلد» است و برای این مهم پیش از هرچیز باید از انیماتورهای خود متشکر باشد؛ چرا که او حرف نمیزند.
از آن جایی که اودی حرف نمیزند، انیماتورها مطمئن شدهاند که حالات چهره و بدن او بتوانند به خوبی بیانگر احساسات و عواطفش باشند. همین ویژگی باعث شده است که لحظات نابی از کمدی با توجه به واکنشهای اودی در این انیمیشن خلق شود. اودی به خوبی در این انیمیشن جا میگیرد و موفق میشود تعادلی بین کمدی کلامی که گربهها نمایندهی آن هستند و کمدی فیزیکی که خودش نمایندهی آن است برقرار کند. گوئیلان هم در ایفای نقش اودی میدرخشد. خود گوئیلان در مصاحبهای اعلام کرده است که صداپیشگی اودی برای او یک چالش بود؛ چرا که این شخصیت حرف نمیزند. به دنبال درخششاش در «گربهی چکمهپوش: آخرین آرزو» (Puss in Boots: The Last Wish) و «هارلی کوئین» (Harley Quinn) این بازیگر بلافاصله تبدیل به یکی از نامهای مهم در عرصهی صداپیشگی شد و «فیلم گارفیلد» یکبار دیگر تواناییهای او را به مخاطبان سینمایی اثبات کرد.
منبع: دیجیمگ
https://teater.ir/news/62707