26 سال پیش، لوک بسون فرانسوی تصمیم گرفت که یک تاکسی سواری بسیار سریع می‌تواند ایده یک اثر سینمایی دیدنی باشد؛ و حق با او بود. پس از شکل گیری این ایده حدود 20 سال پیش، موفق ترین فیلم این مجموعه از نظر تجاری، یعنی سومین فیلم متوالی آن نیز اکران شد.
چارسو پرس: اکنون پس از گذشت سالیان دراز، زمان نشان داده است که سرعت منبع تمام نشدنی ترفند و الهام‌های سینمایی فراوان است و این فرنچایز اکشن کمدی فرانسوی یکی از مصداق‌های شاخص آن به حساب می‌آید.

از آن‌جایی که اکثر فیلم‌های «تاکسی» در کشور ما ایران دوبله شده و مورد پسند مخاطبان فراوانی بوده است، ما در این مطلب تصمیم به این گرفتیم که تمام فیلم‌های این فرانچایز افسانه‌ای فرانسوی را مورد بررسی قرار دهیم.

Taxi (1998)

  • کارگردان: ژرار پیره
  • بازیگران: سامی ناصری، فردریک دیفنتال، ماریون کوتیار، برنارد فارسی، اما سوجبرگ، ادوار مونتوت
لوک بسون به عنوان یک فیلمساز عاشق ژانر اکشن، به طور کلی یک تکنسین است. او از اساس مجذوب هر وسیله حمل و نقلی است که بتوان در یک فیلم از آن استفاده کرد. قطارهای مترو در «مترو»، اتومبیل‌های آینده‌نگر در «عنصر پنجم» و «والرین و شهر هزار سیاره»، حتی گاری‌ها در «ژان آو آرک». بنابراین ایده ساخت فیلمی درباره یک ماشین بسیار سریع به تنهایی به ذهن این کارگردان رسید.

شکل‌گیری این ایده در شلوغ ترین دوره حرفه‌ای او اتفاق افتاد، زمانی که پس از «لئون» بسون شهرت جهانی، جایگاه فیلمساز کالت و در نتیجه فرصت‌ها و بودجه‌های عظیم را دریافت می‌کرد. این فیلمساز در آن‌ سال‌های پایانی قرن بیستم همزمان روی چند پروژه کار می‌کرد که یکی از آن‌ها فیلم تاکسی بود.



در ابتدا هیچ کس به این پروژه اعتقاد نداشت؛ حتی بازیگران ستاره آن دوران حضور در فیلم را قبول نکردند. همچنین شرکت Gaumont که قبلاً از ایده‌های بسون استقبال کرده بود، این بار مودبانه پیشنهاد داد او استراحت کند، چرا که این ایده جدید او را پوچ می‌دانست و ارزیابی آن‌ها از ساخت چنین فیلمی معقول نبود. در نتیجه، بسون خودش از جیبش پول‌هایی را برای این پروژه جمع کرد و ژرار پیره را به عنوان کارگردان استخدام کرد که شغل اصلی او تا پیش از فیلم تاکسی فیلمبرداری تبلیغات برای شرکت پژو بود.

اما پس از این سلسله ناکامی‌ها و مشکلات ناشی از آن، فیلم در نتیجه به عنوان یک محصول موفق ظاهر شد. تیم تولید این اثر به دلیل بودجه اندک سعی در کنترل مخارج کردند، بنابراین آن‌ها مجبور شدند فیلم را در مارسی فیلمبرداری کنند، که به همین دلیلی برای آن «تاکسی» عنصر اصلی برندسازی فیلم شد.



از سوی دیگر امتناع برخی ستارگان از شرکت در این سرمایه گذاری باعث شد تا نسلی از بازیگران جدید پایشان به این فیلم باز شود. از همین جهت نقش اصلی به سامی ناصری رسید و فردریک دیفنتال نقش دوست شخصیت اصلی را بازی کرد که یک پلیس ترسو و خجالتی بود. سرانجام، این فیلم نه تنها یک ستاره جدید از سینمای فرانسه، بلکه همچنین در سینمای جهان را کشف کرد، و آن کسی نبود جز ماریون کوتیار جوان که برای اولین بار در مقابل مخاطبان گسترده در این اثر سینمایی ظاهر شد و دیگر هرگز نگاه خود را از مخاطب جهانی ترک نکرد.

نکته اصلی این است که شرایط سخت تولید برای بسون، او را وادار کرد تا کوتاه‌ترین و اکشن ترین سناریو ممکن را بسازد: اینجا شخصیت ماجراجوی راننده تاکسی و یک دوست پلیس و مافیای آلمانی است که در خیابان‌های شهر بندری مارسی باهم روبرو می‌شوند. البته تقابل راننده تاکسی با پلیس و راهزنان در نبرد دو خودروسازی پژو و مرسدس بیان می‌شود. لازم به ذکر است که دوبله ماندگار این اثر در کشور ما نیز باعث محبوبیت شدید آن شد و تا به امروز مخاطبان ایرانی این فرنچایز را فراموش نکرده‌اند.

Taxi 2 (2000)


  • کارگردان: ژرار کراوسیک
  • بازیگران: سامی ناصری، فردریک دیفنتال، ماریون کوتیار، برنارد فارسی، اما سوجبرگ، ادوار مونتوت
موفقیت چشمگیر فیلم اول تاکسی در سراسر جهان برای همگان شگفت‌انگیز و شوکه کننده بود؛ حتی خود بسون هرگز فکر نمی‌کرد که این فیلم از نظر وضعیت کالت با فیلم «عنصر پنجم» گران‌قیمت او برابری کند و اما مخاطب فیلم را به شدت دوست داشت. در نتیجه مردم خواستار ادامه این ضیافت سرعت شدند. اما وقتی همه اجزای موفقیت دیگر قابل تکرار نیستند، چگونه می‌توان یک فیلم موفق را ادامه داد؟

اولین تغییر کنار رفتن کارگردان فیلم اول بود و او این پروژه را ترک کرد و دیگر تولید بلاک‌باسترهای کمتر موفق را به عهده گرفت. اما تولید فیلم دوم به کارگردان ژرار کراوسیک رسید. اما دید تولید کنندگان این بار به این اثر مثبت بود و شرکت‌های فیلم برخلاف اولین قسمت تاکسی، این‌بار واقعاً می‌خواستند در چنین سرمایه‌گذاری موفقی شرکت کنند. در نتیجه بسون فیلمنامه دومین قسمت را بر پایه روابط دو شخصیت مرکزی فیلم اول نوشت.



بسون و کراوسیک متعهد شدند که استاندارد طلایی کمدی فرانسوی را بازتولید کنند؛ در نتیجه این دو با ترکیب این کمدی همراه با سیاست‌های بزرگ و اکشن در ریتم و طراحی بصری مناسب یک دنباله دیگر را به مخاطب هدیه کردند. دامنه این فیلم در اینجا بسیار گسترده‌تر از قسمت اول است. داستان این‌بار در محور یاکوزا و وزیر دفاع ژاپن است که در یک تاکسی ربوده می‌شود و پلیس فرانسه در بهترین سنت‌های سینمای کمدی این کشور باید پرونده را حل کند.

در نتیجه امیلیان روانی و دانیل ساکت باید از ناموس کشورشان دفاع کنند و ثابت کنند که یک فرانسوی همیشه فرانسوی است؛ فرانسوی در چنین فرمی از سینما یعنی مدبر، سریع و خنده‌دار.

Taxi 3 (2003)


  • کارگردان: ژرار کراوسیک
  • بازیگران: سامی ناصری، فردریک دیفنتال، ماریون کوتیار
لوک بسون پس موفقیت دو فیلم اول تاکسی متقاعد شد که ایده او، که تا همین اواخر ناامیدکننده تلقی می‌شد، نه تنها قابل اجرا است، بلکه می‌تواند بیش از پیش قابل فروش باشد. در نتیجه آنها این فرمول را با قالب کمدی فرانسوی تبدیل به یک فرنچایز سه‌گانه کردند.

در نتیجه در فیلم سوم، این تنها سرعت و ماجراجویی نیست که نفس شما را بند می‌آورد، بلکه جاه طلبی سازندگان است که بیش از هر چیزی خودنمایی می‌کند. بنابراین قسمت سوم جشنی است از این واقعیت شاد که سازندگان دیگر هیچ محدودیتی برای تولید ندارند. با این نگاه در تیم تولید شخص ژرار کراوسیک موقعیت خود را به عنوان کارگردان تضمین کرده است و همچنین به وضوح از این واقعیت لذت می‌برد که دستانش آزاد است و می‌تواند هر کاری که می‌خواهد انجام دهد. یکی از آزادی‌ها این است که به عنوان فیلمساز می‌توانید سیلوستر استالونه را در همان دقایق اولیه سوار تاکسی ببینید.



یا همچنین می‌توانید از ساحل مارسی به درون برف بپرید و داستان را به فصل زمستان تبدیل کنید، به این معنی که می‌توانید از باکس آفیس کریسمس نیز پول خوبی به جیب بزنید. شما حتی می‌توانید در این آزادی عمل پوچی و عجیب و غریب بودن فیلم را به حداکثر برسانید و دنیای جنایت را نه به عنوان آلمانی‌ها یا ژاپنی‌های شرور، بلکه به عنوان بابانوئل‌ها و همچنین به طور عجیبی با شرور‌های شبه هالیوودی تصور کنید.

مخاطب حتی در این فیلم می‌تواند شخصیت شیرین ژیبرت به عنوان یک کمیسر احمق با بازی برنارد فارسی، که جانشین شایسته کارهای لوئی دوفونس افسانه‌ای است را در قامت بهترین افسر پلیس کمدی و مجنون سینمای جهان تماشا کند.

همچنین  شما در تماشای این فیلم می‌توانید نه تنها در امتداد خیابان‌ها و خاکریزها، بلکه در کوه‌ها نیز رانندگی کنید و خود تاکسی را تقریباً به یک ابزار جنگی ویژه تبدیل کنید؛ چیزی شبیه به ماشین جیمز باند. در نتیجه پیروزی، جاه طلبی و رانندگی، سومین قسمت «تاکسی» را به بالاترین نقطه در توسعه فرنچایز تبدیل می‌کند. در اینجا داستان در اوج خود است: این یعنی تخیل، غرور و ابزارهای زیادی برای تحقق بخشیدن به آن ایده اولیه بسون وجود دارد.

بیشتر بخوانید: اخبار و مطالب سینمای جهان


Taxi (2004)
  • کارگردان: تیم استوری
  • بازیگران: کویین لطیفه، جیمی فالون، هاردینگ سیمونز، جنیفر اسپوزیتو، جان کرازینسکی
اما اگر بخواهیم یک دلیل برای موفقیت فرنچایز تاکسی داشته باشیم توجه جهان به آن است؛ ولی گواه دیگر موفقیت پرطمطراق و جهانی حماسه اکشن کمدی لوک بسون، جذابیت مورد انتظار تجارت فیلم آمریکایی برای استفاده از ایده آن بود. این یعنی نسخه هالیوودی تاکسی بلافاصله پس از فیلم سوم در فرانسه منتشر شد. شاید این عمل هالیوود اولین نشانه‌ای است که پایان قریب الوقوع این فرنچایز را پیش بینی می‌کرد.

بسون که فیلمنامه این فیلم را هم او نوشته است، سلیقه مردم خارج از کشور فرانسه را درک می‌کند و به خوبی می‌داند که چگونه آنها را غافلگیر کند. در نتیجه او نیویورک و زیبایی ظاهری این شهر را با فرمول تاکسی فرانسوی ترکیب کرد؛ اما نکته اینجا بود که دیگر معلوم شد این فرمول موفقیت چندان قابل تکرار نیست.



البته نکته مهم در این اثر آن بود که قدرت بسون برخلاف فرانچایز فرانسوی در این فیلم بسیار محدود بود. این یعنی فیلمنامه او بازنویسی شد و بسون به عنوان تهیه‌کننده فقط حق رای مشورتی داشت، نه بیشتر. بنابراین نگاه درهم و برهم او بر روی ناخوشایندترین و خسیس ترین سازه ممکن در هالیوود کشیده شد. نتیجه نیز داستان ماجراهای یک دختر راننده تاکسی و دوست پلیس او شد که به یک بیانیه فمینیستی بدل می‌شود.

با وجود نیویورک و تاکسی زرد معروف این شهر، هیچ ذوقی در استفاده این نماد‌ها در فیلم دیده نمی‌شود. نتیجه چیزی شبیه به تمسخر آمریکایی اولین نسخه «تاکسی» بسون بود که ستاره‌های سینما و استودیوهای بزرگ هالیوودی پشت آن بودند. این یعنی اثری بی‌مزه، کسل کننده و کاملاً فاجعه آمیز! اکنون خیلی‌ها از یادآوری این تجربه شرم آور بسون در ایالات متحده خجالت می‌کشند.

Taxi 4 (2007)

  • کارگردان: ژرار کراوسیک
  • بازیگران: سامی ناصری، فردریک دیفنتال، ژان-کریستوف بووت، برنارد فارسی، اما ویکلوند، جیبریل سیسه
به هر حال، بحران در هر فرنچایزی، به ویژه بحرانی که ناگهان شکل گرفته و برنامه ریزی نشده، اجتناب ناپذیر است و نه به اراده نویسندگان و نه به تخیل آنها بستگی ندارد. این یعنی با «تاکسی» چهارم، تیم موفق این فرنچایز شروع به از هم پاشیدگی کرد. کوتیار از پروژه انصراف داد؛ اما چرا؟ چون دیگر این آثار در سطح اسکاری او نبود و شرکت در فیلم‌های کریستوفر نولان در افق پیش روی این بازیگر بود.

از سوی دیگر ثروت و تخیل آزاد هم دیگر به تنهایی برای انجام یک پروژه بزرگ کافی نبود. در این دوره مردم باید برای استقبال از یک اثر سینمایی غافلگیر می‌شدند، بنابراین بسون مجبور شد به سرعت تمام چهره‌های داستان را دوباره مرتب کند و چیزی معجونی از عناصر موجود دور خودش جمع کند.



این یعنی فیلم چهارم چکیده تمام آثار قبلی است. برای مثال در فیلم سوم حضور کوتاه استالونه یک امتیاز بود، در اینجا این حضور با نمایش فوتبالیست فرانسوی جبریل سیسه تکرار شد. در نتیجه، سنت کمدی فرانسوی، که قبلاً و در آثار پیشین فقط در قامت ادای احترام به کلاسیک‌ها بود، این‌بار تبدیل به یک قالب کلی شد.

این یعنی داستان این فیلم حول محور افسران پلیس احمق است که نمی‌توانند با یک جنایتکار خطرناک کنار بیایند که به دست آنها افتاده است. این قسمت با چینین رویکردی نه تنها به اثری موفق بدل نشد، بلکه مرگ ناگهانی این فرانچایز را نیز به همگان نشان داد.

Taxi 5 (2018)

  • کارگردان: فرانک گاستامبید
  • بازیگران: فرانک گاستامبید، مالیک بنتالها، سابرینا اوزانی، برنارد فارسی
اما پس از شکست چهارمین قسمت تاکسی، به نظر می‌رسید که پرونده این پروژه برای همیشه بسته شده است. البته در کل این فرنچایز به شکلی که قبلا بود واقعا تمام شد. اما چرا؟ چون تیم کاملا متفاوتی روی قسمت پنجم کار کردند که ده سال بعد از قسمت چهارم منتشر شد.

بسون این‌بار فقط به عنوان تهیه کننده باقی ماند و فیلمنامه را نیز او به نگارش در نیاورد و آن را همراه با بقیه کارهای روی فیلم، به کمدین فرانسوی فرانک گاستامبید داد که قبلا در تلویزیون و تبلیغات کار کرده بود. سامی ناصری و فردریک دیفنتال نیز پروژه را ترک کردند. از تیم قدیمی فقط برنارد فارسی در نقش کمیسر بازنشسته ژیبرت باقی ماند که تا درجه شهردار مارسی ارتقا یافته بود. همچنین در مرکز این داستان دیگر یک راننده تاکسی نیست، بلکه یک پلیس با بازی همان فرانک گاستامبید است که خودنمایی می‌کند.



در داستان این قسمت یک افسر پلیس که به تازگی به مارسی منتقل شده، در پی از بین بردن یک گروه از سارقان ایتالیایی است که با خودروهای سوپراسپورت دزدی می‌کنند. او برای اینکار نیاز به پژو ۴۰۷ دنیل (راننده حرفه‌ای فیلم‌های قبلی) دارد و از طریق برادرزاده او به ماشین می‌رسد. او به کمک آن ماشین برای دستگیری سارقانی که در پی بزرگ‌ترین الماس دنیا بودند آماده می‌شود.

این فیلم بدون شک موفقیت آن آثار را تجربه نکرد و حتی نتوانست مخاطب جهانی را به خود جذب کند. اما این شکست‌ها مطمئناً آخرین فیلم با این ایده نخواهند بود! اما چرا؟ چون چنین هیجاناتی مانند آنهایی که فرنچایز «تاکسی» در سه فیلم اول خود ارائه می‌دهد، هیچ‌ وقت فراموش نمی‌شوند و وسوسه بازتولید دوباره آنها همیشه برای کسانی که چیزی مشابه را تجربه کرده‌اند باقی می‌ماند.

بنابراین باید این احتمال را برای آینده قوی دانست که دنباله‌های بیشتری وجود خواهد داشت که احتمالاً کیفیت آنها ارزش حدس زدن را ندارد. هر چیزی ممکن است اتفاق بیفتد، از بازگشت ناصری و کوتیار تا جسورانه ترین آزمایش‌های اکشن با نمایش جنون سرعت.
منبع: ویجیاتو