چارسو پرس: زیگموند فروید، پزشک و عصب شناس مشهور اتریشی به عنوان پایه گذار و پدر علم روانکاوی شناخته میشود. فروید در بعضی از آثارش به بررسی ریشههای تاریخی و ماهیت باورهای مذهبی بشر پرداخته است. فروید شخصیت عجیب و پیچیدهای داشته، فارغ از نظریات او در زمینه روانکاوی، عقاید او در مباحث دینی همیشه برایش دردسر ساز شده و عبور از خطوط قرمز حتی به آتش کشیده شدن کتابهایش به دستور هیتلر منجر شدهاست. در معرفی شخصیت پیچیده زیگموند همین بس که او در یک مقطع زمانی به بررسی روابط جنسی مارماهیها پرداخته است!
مهرداد کوروش نیا در جدیدترین اثرش به سراغ نگارش و کارگرانی نمایشی مبتنی بر سرگذشت زیگموند فروید رفته است.
کوروش نیا که چندسال اخیر غالباً به تدریس مشغول بوده اینبار با دست پر و نمایشی هیجان انگیز به صحنه برگشته است. او با پرهیز از اضافه کردن کاراکتر، وظیفه ایفای نقش شخصیتهای نمایش را بر دوش سه نفر گذاشته است. تقابل شخصیتها اعم از فروید با آنا، فروید با یونگ، فروید با پدر و سایر تقابلات به خوبی به نگارش درآمده است. تشابهات فکری آنا و فروید(به رغم اختلافاتشان) و تضاد فکری فروید و پدرمقدس( فارغ از طنز این اپیزود) ملموستر از سایر قسمتهای نمایشنامه شده است.
روبرو شدن فروید با خواهرش لایههای پنهان شخصیت یک دانشمند نامی را برای مخاطب باز میکند. در این رودررویی تماشاگر میفهمد که برای اینکه فروید جایگاه کنونی خود را به دست بیاورد از امتیازات ویژهای برخوردار بوده و شاید برای این هدف، پدر و مادر؛ آمال و آرزوهای خواهران فروید را نادیده گرفته باشند.
این فزون خواهی با رشد فروید به نهایت رسیده و در جایی به خودخواهی مبدل شده، به طوری که علیرغم بهره مندی از شرایط مناسب هیچ اقدامی برای نجات خواهران خود از اردوگاههای نازی نمیکند. واخواهی خواهر فروید با تلاش و هنر نویسنده عمیق و تراژیک شده و قطعاً مخاطب را به فکر فرو خواهد برد.
اما نویسنده تقابل دو دانشمند بزرگ را چندان جدی نگرفته و گویا کارل یونگ برای کوروش نیا در درجه اهمیت کمتری قرار داشته است. تقابل یونگ و فروید به اختلاف نظر آنها در مورد سطح روابط جنسی در جامعه محدود شده است. شاید کوروش نیا از نشان دادن تقابل پیروان یهود و مسیح واهمه داشته است. در حقیقت فروید علیرغم اینکه در خانواده ای یهودی به دنیا آمده اما اعتقادات دینی خود را از دست میدهد. اما یونگ که پدرش مسیحی و البته کشیش بوده کماکان تمایلات دینی خود را حفظ کرده و به آن اصرار میورزد. این موضوع میتوانست توسط نویسنده بیشتر مورد کنکاش قرار بگیرد. هر چند با پرداخت و اشاره صحیح نویسنده، تماشاگر متوجه میشود که علیرغم طرح سوالات عدیده در حوزه دین از سوی فروید و یونگ اما هر دوی آن دانشمندان بر خلاف مبانی دینی، مبتلا به آلودگیهای جنسی هستند!
کوروش نیا در کارگردانی زیگموند پرفروغ است. قبلاً در مقالات مختلف در مورد آفت (صندلیسم) که کارگردانهای متعددی به آن دچار شدهاند مفصل صحبت شده اما باید اقرار کرد، کارگردان زیگموند موفق شده نظر ما را در خصوص استفاده از صندلی در صحنه تغییر دهد! صندلی فروید شاید میبایست میزی را در روبروی خود میداشت تا میز کار او بیشتر تداعی شود اما به نظر کوروش نیا زیگموند را تعمداً روی آن صندلی نشانده تا با ظاهری شبیه بیمارانی که زیگموند سالها به درمان آنها پرداخته است افول یک دانشمند را به تصویر بکشد. تخت خواب همان محل معاینه بیماران است که سالها فروید از آن استفاده کرده اما حالا به تابوت او مبدل میشود. رنگ طلایی تخت نشان از توان، دانش و حکمرانی فروید بر علم و رنگ قرمز حاکی از خوی جنسی او در مواجه با بیماران و نزدیکان است. تخت در جایی تابوت می شود تا پایانی باشد بر دانشمندی که نظریههایش سالها مشق دیگران میشود و یا شاید حتی برعکس، خط بطلانی باشد بر تفکرات زیگموند فروید...
بیشتر بخوانید: رویارویی پدر علم روانکاوی با خود متعالیاش/ چرا زیگموند نه فروید؟
بازیگران نمایش زیگموند در یک اجرای 70دقیقهای کلاس فشرده بازیگری را برگزار میکنند. شهروز دل افکار، بهروز پناهنده و فرنوش نیک اندیش همان کاری را میکنند که یک بازیگر حرفهای انجام میدهد. در بازیها هیچ حرکت اضافهای وجود ندارد. دیالوگها به خوبی و به جا بیان میشوند. بازیهای در سکوت مثال زدنی هستند. شهروز دل افکار اگر چه این روزها پرکار است اما مشغله باعث نشده کیفیت هنرنمایی او کاهش پیدا کند. او یونگ را مثال زدنی بازی میکند اما بازیش در نقش پدر مقدس تماشاگران را سر ذوق میآورد. بازی پناهنده چهارچوب دارد. خطوط را نمیشکند و در راستای نقش پیش میرود. فرنوش نیک اندیش نیز اگر چه این روزها گزیده کار شده اما در گزینش هایش سنجیده عمل می کند و بی شک بازی خوب او در زیگموند نقطه عطفی در کارنامه آثار تئاتری او خواهد بود.
منبع: تسنیم
نویسنده: هبت اله یگانه